•☆• پایان متفاوت•☆•

نظرتون در مورد این تایپیک چیه؟ادامه داشته باشه؟

  • خوبه،ادامه داشته باشه؟

  • بده،ادامه نداشته باشه؟


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

فرزانه رجبی

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/18
ارسالی ها
927
امتیاز واکنش
12,139
امتیاز
661
محل سکونت
شهر لبخند
سلام به همه دوستای خوبمون، حال شما چطوره...؟!
من(که فرزانه باشم) و شقایق و رها یه تایپیک زدیم که اگه همکاری سازنده داشته باشین مطمئنیم خیلی باحال میشه...
تا حالا به یه پایان متفاوت برای رمانا فکر کردید؟:aiwan_light_bdfglum::aiwan_light_bdfglum::aiwan_light_bdfglum:
پایانی متفاوت با اون چه که ذکر شده و اتفاق افتاده؟:aiwan_lffghfdght_blum::aiwan_light_dash2: :aiwan_lighgt_blum:یه پایان شکه کننده و خنده دار؟:campe45on2:
خب ما علاقه‌ی زیادی به شکه کردن و خندودن افراد داریم!:aiwan_light_biggrin::aiwan_light_biggrin::aiwan_light_biggrin:
از این به بعد به انتخاب خودمون یا شما(اگه درخواستی برای رمانی زیاد باشه) هر چند روز با یه پایان خنده دار و شکه کننده در خدمتتون هستیم!
پایان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
های معروف که اکثرا خونده باشن.Bokmal
شاید بعضی از کاربرا فکر کنن این نوعی توهین به نویسنده و رمانش هست:uzi:! اما ما به هیچ وجه قصد توهین یا زیر سوال بردن
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
و نداریم...:aiwany_light_blum::aiwany_light_blum::aiwany_light_blum:
قصد ما آوردن لبخند حتی اگه برای چند دقیقه هم که شده رو لب های شماست
.:aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum:
اینجا قراره هرکدوم از ما یه متن (چیزی بین 15 تا 20 خط) برای
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
مد نظر و مینویسیم.Bokmal
البته همونطور که گفتم؛
یه
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
معروف که اکثریت خونده باشنش...:aiwan_light_bffffffffum::aiwan_light_bffffffffum::aiwan_light_bffffffffum:
اگه از کاربر‌ها قصد همکاری با گروهو داشت بطور خصوصی پایان داستانشو برای یکی از ما سه نفر:
@Ghostwriter
@فرزانه رجبی76
@raha1737
بفرسته. بعد از تایید شدنش به کاربر اطلاع میدیم که پایانشو تو تاپیک قرار بده‌.
فقط دقت داشته باشید که پایان "باید" طنز باشه و اولش حتما حتما حتما "اسم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
" و "اسم دو شخصیت اصلی" رو بنویسین...در ضمن به هیچ وجه پست اسپم نذارید،:aiwan_light_rtfm::aiwan_light_rtfm::aiwan_light_rtfm:باید حتما به ما اطلاع بدید...

باز هم می‌گم که قصد ما بی احترامی نیست و نمی خواییم نویسنده رو زیر سوال ببریم فقط قراره بگیم این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
اگه طنز بود،
و اینجوری تموم میشد، خیلی خنده دار بود،همین...:aiwan_lighnnnnnt_blum::aiwan_lighnnnnnt_blum::aiwan_lighnnnnnt_blum:
مرسی از وقتی که گذاشتید:)
بدونین ما به همکاری شما نیاز داریم!
شاد باشید و مانا...!:aiffwan_light_blum::aiffwan_light_blum::aiffwan_light_blum:
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Ghostwriter

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/19
    ارسالی ها
    1,028
    امتیاز واکنش
    34,103
    امتیاز
    1,030
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
     
    آخرین ویرایش:

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    خوب اول چند نقطه بگم. این نوشته و شوخی با لرد سوداگران و داستان کوتاه جدید دوست عزیز رادمهر...
    دوم از ایشون اجازه گرفتم. مرسی از دوست خوبم شقایق
    لرد سوداگران
    مرداس توی آیینه نگاهی به ویدای ماست کرد.ویدا لبهاشو به هم مالید.دماغ عملیشو بالا کشید؛داتیس با جین پاره و هدفون گوشی سرش را تکان می داد.وارد خانه شد بوی سیرابی میامد:-جیغ زد وای مام به به...
    داریوش غرق بازی کامپیوتری بود اونطرفتر سها با دوس پسرش تلفنی حرف میزد'-وای عجقم.....نه نمردممم...خاک تو گورت...
    جیغی بنفش کشید:
    -یکی این ترومپرات خف کنه..یخچال همه فکر میکنن من مردم!!! پسره الاخ... ترشیده ش ددممممم.....آی نفس کش...
    داتیس ته خیار را خرت خرت می جوید:- ها یه دوست خل داره نارینه اونم هی نقدمون می کنه...یکی نیس بگه ننه من ماسته!!!!
    استاد سرخ شمشیرشو کشون کشون اورد:-ولم نمی کنه که این هادس....فراری شدم...یه دستشویی نمیتونم برم...
    داریوش ابروهاشو بالا انداخت:
    - بابا سرخی...هادس فکر میکنه تو پروسفون هستی...!
    تازه من می خوام برم با رونیکا ددر و دورر..
    داتیس لب و لوچه اش را جمع کرد و گوشی اش را رجکت کرد:
    -ددی...این دختره شیخه خیلی کنه اس...قرار بود فقط تو داستان شوهرش بشم...این خیز و خیل با اون لبهای تا زیر دماغ رژ خورده اش ول کن نیست.
    ویدا صفحه نقد رمان لرد را نگاهی انداخت و فرهای موهاشو باز کرد:
    - یکی به این ترومپرات بگه نقش من خیلی کمرنگه، به چه حقی اول داستان سقطم کرد....وای مرداس نکنه می خوای بری پروسفونه رو به زنی بگیری...وای خداجون قلبم....اینه دستمزد یه عمر غش و ضعف من...!
    من مهریه مو میزارم اجرا..... هادس اینقده دود درست نکن بابا....برو کوه المپیا....ای بابا مرداس تقصیر توه ها همه کارکترهای ترومپراتو اینجا جمع کردی!
    مرداس سرشو از آرپی چی برداشت و لبش را گاز گرفت:
    -میگی چیکار کنم....! از بس ترومپرات خسته اس ، از بس واسمون نقدکوبیده گذاشتن...بیچاره بارو بندیلش جمع کرده رفته کوه المپیا!
    ان طرفتر سها با لبخندی شیرین سراغ پوزییدون رفت:
    - سلام عجقم....من عخش ایزدهای دریایم...!
    مرداس خمیازه ای کشید و گفت:
    - اخرش باید ازاین کشور فرار و دست ترومپرات فرار کنیم.
     
    آخرین ویرایش:

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
     

    برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    رمان توسكا Boredsmileyاز هما پور اصفهانی :aiwan_light_bad:
    اخر عاقبت طناز و شوعرش احسان ...:aiwan_light_crazy:
    مدير جديد تيمارستان بالاخره از شر ترافيك نكبت خلاص شدو بعد از سه ساعت تاخير خودش را به محل كارش رساند و بعد از يك مراسم معارفه ی طولاني كه با سخنراني وی و دست و جيغ و هوراي كاركنان و يه عالمه گل و شيريني همراه بود براي بازديد از بخشهاي مختلف تيمارستان آماده شد .
    همراه وي يكی دو تا از متخصصان كاركشته در راهرو ها قدم می زدند و درباره ي وضعيت بيماران توضيحاتی می دادند . از لای در نيمه باز يكی از اتاقها صدای ناله ی مردی به گوش می رسيد كه گويا سوزنش روی كلمه طناز گير كرده بود !
    مدير توقف كرد و گفت :طناز ديگه كدوم خریه ؟اين يارو چرا اينجوريه ؟
    دكتر سری از روي تاسف تكان داد و گفت :اين پسره الكی رفته بوده خواستگاری يه دختری به اسم طناز چون طناز خانم می خواستن بفهمن چه كسي خواستگاراشو می پرونه بعد ميفمن يه يارویی كه قبلا با اين دختره كارهای خاک برسری و بالای هي‍ژده سال كرده زرت و زرت خواستگارهای اونو فراری ميده اين بيچاره هم عين اسگولها عاشق طناز شده ولی طنازو بهش ندادن !
    اگه اجازه بدين بريم سراغ بخش بيمارهای زنجيری .
    - باشه بريم .
    هنوز داخل بخش مربوطه نشده بودند كه مدير با صداي عربده های مردی كه وحشيانه فرياد ميزد طناز !طناااااااازززز:aiwan_lighgt_blum: پريد تو بغـ*ـل دكتر !
    - يا امامزاده كامبيز! اين ديگه كيه ؟
    - نترسيد جناب مدير ! اين شوهر طنازه اسمش احسانه ...بيا پايين خرس گنده !
    مدير با عذر خواهی كوتاهی از دكتر جدا شد و گفت :
    - حالا اين چه خبر مرگشه ؟
    - هيچي قربان همونطور كه قبلا گفتم اين پسرهمونيه كه خواستگارهاي طناز رو پر ميداد،بعد كلي منت كشي و خفت و خواري اون زنيكه حاضر شد زنش بشه همه چيز خوب بود هر دو تو فيلم فارسی های تين ايجر پسند سينما و تلوزيون بازی می كردن و شهرتی به هم زده بودن تا اينكه يه عده از بازيگرای درجه دوم و سوم وطنی رفتن جذب شبكه های اونور آبي شدن كه همسر ذليل مرده ی اين آقا هم به جمع اونها اضافه شد البته بعد اينكه علاوه بر گرفتن مهريه ،دار و ندار اين بازيگر بيچاره رو بالا كشيد و غيبش زد . بعدشم معلوم شد كه با يكي از تهيه كننده های جوان و معروف فرار كردن و رفتن جذب كانالهاي فارسی زبان شدن ولي اين تازه قسمت خوب ماجرا بود !اين بيچاره وقتي ديد فضای مجازی و اينستاگرام پر شده از عكسها و فيلم های مستهجن همسرش چند بار اقدام به خودكشی كرد ولی هر بار ناموفق بود.حتي تهيه كننده ها هم ديگه اونو تو هيچ فيلمی راه ندادن به خاطر اين خل و چل بازياش ...ولي خودمونيم ها اين مردك هر چی سرش بياد حقشه به نظرم، آخه مرد هم اينقدر زن ذليل ،مگه ميشه ؟مگه داريم ؟
    مدير كمي پس كله ي كچلش را خاراند و گفت :خب ديگه بازديد بسه دكتر جان بيا بريم ناهار بخوريم ...
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا