به نظرم رمان های پلیسی و جنجالی که اولش کلی معما و مشکل برای شخصیت اصلی پیش میاد، و در آخر با صبر و تلاش تمام مشکلات و معما ها حل میشه،خیلی جذابه،چون انسان رو به نوعی دعوت به تلاش و کوشش میکنه تا مثله شخصیت اون رمان باشه
یه شروع ساده و در عین حال جذاب که خواننده رو با خودش همراه کنه و ترجیح میدم که قبل از گفت و گوهای داستان توی چند جمله یک سری اطلاعات کوتاه برای تصور کردن موقعیت شخصیتها داشته باشیم و پایان داستان هم واقعی باشه نویسنده صرفا به خاطر اینکه پایان خوش یا پایان تلخ دوست داره منطق رو از داستان حذف نکنه و به سوالهای حیاتی و مهم جواب بده در کل پایانش جوری نباشه که باعث بشه کل داستان از چشممون بیوفته
شروع داستان بحثش مفصله ولی پایان به نظرم باید معقول باشه اینکه باز شدن تمام گره ها رو به صفحات آخر موکول کنیم اشتباهه و رمان رو تبدیل میکنه به کلید اسرار و فیلم فارسی .
لازم نیست همه چیز گل و بلبل و یا همه چیز ویران بشه مثلا اگه یک خانواده دچار بحران و تنش شد لازم نیست آخر داستان همه افراد بازهم روابطشون مثل روز اول بشه .
نکته بعدی اینکه داستان باید هم روندش و هم پایانش معقول باشه مثلانمیشه که شخصیت اصلی نگـاه دانلـود ۲۰۰ صفحه ای تو ۱۹۰ صفحه همه فسق و فجوری انجام بده بعد یهو تو صفحه ۱۹۱ بیاد یهو توبه کنه و همه باهاش خوب بشن و خیلی راحت از حقشون بگذرن.
پایان باز هم واسه این نیست که خواننده بلاتکلیف بمونه بلکه بیشتر واسه جلوگیری از توضیح واضحاته ؛ یه ماهی رو تصور کنیدروی زمین کنار رودخونه داره جون میکنه و یه گربه بهش خیره شده خب پایان سرنوشت ماهی مشخصه و از دو حالت مشخص خارج نیست.
پایان غمگین با اینکه تاثیرگذاریش از پایان خوش بیشتره ولی وقتی خوبه که داستان کاملا غمگین نباشه و رگه هایی از شادی داشته باشه.
موفق باشید دوستان ؛)