یه تیکه خنده دار از رمانهایی که دوستشون داشتین وطنز بودن :)))

  • شروع کننده موضوع *گیسو*
  • بازدیدها 7,805
  • پاسخ ها 83
  • تاریخ شروع
  • پیشنهادات
  • برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    از اشعار آقا کوهان پشت کوهی در رمان پشت کوه از لیلی تکلیمی
    :aiwan_light_laugh4::aiwan_light_laugh3::aiwan_light_laugh2::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_sarcastic_hand::aiwan_light_sarcastic::aiwan_light_rofl:
    دلم مثل دلت خونه ضعیفه
    چشمام باتلاق داغونه ضعیفه
    ضعیفه درد من یکی دوتا نیست
    آخه درد من از خجسته ها نیست.
     

    Miss.Tarannomi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/08/07
    ارسالی ها
    93
    امتیاز واکنش
    827
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    خونمون
    رمان یلدا از م.مودب پور .. با اینکه لحظات غمگینی داشت اما نیما یکی از شخصیت ها خیـــــــــــــلی باحال بود و کارای خنده دار انجام می داد و تیکه هاش هم محشـــــــــــر بودن و کلی هم کل کل داشت با سیاوش که صحنه های خنده داری رو می آفریدند .. ( اوه .. چه سنگین )
     

    Hima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/17
    ارسالی ها
    11,195
    امتیاز واکنش
    32,291
    امتیاز
    1,119
    وای باورم کن اون قسمت که شروین دستشو مشت میکنه انیدم فک میکنه میخواد مشت بده دستشو میزنه به دستش ولی شروین میخواست کلیدو بده ...
    یا عشق و دیوانگی
    اونجا که ایهان میخواست بره خارج روناک هی صورتشو کج و کول میکرد تا گریه کنه نمیتونست بعد ایهان پرسید چرا این کار می کنی میگه چون می خوام گریه کنم نمیتونم
    من هر دوی اینا تو بعد وضعی بودم نمی تونستم بخندم واای 25r30wi25r30wi..
     

    Maryam_23

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/17
    ارسالی ها
    606
    امتیاز واکنش
    5,713
    امتیاز
    561
    سن
    26
    محل سکونت
    اصفهان
    رمان حصار تنهایی من : آیناز داره پذیرایی میکنه که یکی از پسرا میگه:
    _ببخشید خانم شما چرا روسری سرتونه ؟؟
    آیناز: به همون دلیل که شما ش.و.ر.ت پاتونه
    _آهان ولی من ش.و.ر.ت نپوشیدم
    (بچها من چیزایی که یادمه رو مینوسم عینا شبیه خود رمان نیست)
    آیناز:پس شلوارتو در بیار ببینیم
    _اونوقت اگه ش.و.ر.ت نداشتم تو چیکار میکنی؟؟
    آیناز:منم روسریمو در میارم25r30wi
    *
    آیناز خیره میشه به بخیه ی زیر سـ*ـینه ی آراد که آراد میگه:
    _مگه خودت سـ*ـینه نداری که سـ*ـینه مردمو نگاه میکنی...تازه مال خودت که بزرگتره25r30wi
    *
    آراد آینازو برمی گردونه خونه خودش که آیناز میگه:
    _چرا منو برگردوندی ؟؟
    وقتی می بینه آراد از جواب دادن طفره میره میگه:
    _دوستم داری؟؟
    آراد:اون روز هیچوقت نمیاد که من تو رو دوست داشته باشم ، تو چیزی نداری که منو جذب کنه...قدت که کوتاهه زشتم که هستی...
    بعد به س.ی.ن.ه های آیناز اشاره میکنه و ادامه میده:
    _حتی از سایز معمولی هم کوچیکتره:aiwan_lightsds_blum:
    (خخخخخ فکر نکنین من منحرفما...آخه پای این تیکه ها حسابی خندیدم گفتم برا شما هم بگم)
     

    ارام***

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/01
    ارسالی ها
    154
    امتیاز واکنش
    974
    امتیاز
    266
    رومان گناهکار اونجایی که دل آرام رفته بود توی خونه اون یاروعه بعد توحموم به ارشام زنگ زده بود ونمیدونست صداش رو همه می‌شنون.خخخخخخخخخ یعنی حال کرد ما حس کردم الانه که دل اراموبکشه.مرد باس غیرررت داشته باشه خخخخخخخخ اره اینجوریاس
     
    بالا