نقطه ی آخر همه ی انسان ها مرگه. همه یه روزی می میرن. منم مثل همه، پایان همه مرگه. دلم یه مرگ بی درد می خواد. به قول یکی از مهم ترین آدمای زندگیم : شب بخوابم و صبح بیدار نشم.
کنار یه جاده که دو طرفش دره است میدوم که یهو پام گیر میکنه و میفتم میمیرم.
یا مثلاپلیس شم تیر بخوره بهم جلوی عشق نداشتم (که الهی گردنش خورد شه که نمی بینمش و نمی بینتم ) بمیرم .
یا هم که صد سال بیشتر عمر کنم بعد هی بچه هایِ بچه هایِ بچه هام بیاین بهم بگن دِ اخه مادرجون کی میمیری ؟
بعد منم از فرط غصه و افسردگی خودکشی میکنم .