دیالوگ های طنز

Negin.k

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/05
ارسالی ها
3,432
امتیاز واکنش
23,507
امتیاز
746
سن
21
خب از اسم تاپیک معلومه.
لطفا دیالوگ های طنز رمان های خودتون و رمان هایی که خوندید رو بنویسید.
فقط طومار(دراز) ننویسید.
 
  • پیشنهادات
  • Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    کیانا:-مامان میشه آبجی کوثر بره دنبال محنا بیاردش؟
    -مگه من تاکسیم هر وقت میخوای محنا بیاد اینجا میگی آبجی بره بیاردش؟
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    سیا:-ای جونم بوی قرمه سبزی میاد.فک کنم از هیجده سالگیم تا الان قرمه سبزی نخوردم.
    خندیدم.
    -بیا بخور نوش جونت.
    سیام عین وحشیا حمله کرد سمت میز.جوری که میز دو سه سانتی رفت سمت کابینت.
    -حس(این مخفف تره)اینو از تیمارستان آووردی یا وحشی خونه؟
    حسام:-حس و مرض.بازم حسی بهتر بود.از همون قبرستونی که تورو آووردم.
    رید به شخصیتمون رفت.
    -ممنون ازت.
    حسام:-خواهش.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    سعید نفس حرصی ایی میکشه و میگه:
    سعید:-خب آخه احمق من.تو گوشت دوس نداری به درک.ما که دوس داریم چه گناهی کردیم که تو توی قرمه سبزیت نمیریزی؟صد بار گفتم تکرار کن بقیه عاشق گوشتن من به درک.
    چپولی نگاش کردمو پشت سرمو با انگشت شصتم خاروندم.
    -باز گوشت یادم رفت؟
    حسام با حسرت گفت:
    حسام:-آره.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    آبستا:-نوچ نوچ نگاش کن اعصاب نداره ها وگرنه تیک نداشت.
    آبستا:-کسایی که تیک دارن اعصاب درست و حسابی ندارن.
    آبستا:-اونایی که تیک خنده دارن فک میکنن خیلی جذابن شما چطور؟
    دگ کلافم کرده بود.یهو بی اختیار با صدای بلند گفتم:
    -میگن حلال زاده به داییش میره.
    با دیدن نگاه همه روم خجالت کشیدم.اگه زندایی ناراحت شه چی؟وللش هر چه بادا باد.
    با دستم به آبستا اشاره کردمو یکمم دستمو به حالت خاک تو سرت تکون دادم:
    -دایی این هر کجا هستی بدون این راه و رسم زندگی نیس.هم خودت میترشی هم خواهر زادت.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    -می‌شه ناهارو من درستش کنم؟
    نیما(با خنده):-ننه نده دست این که هممون رو به کشتن میده.
    آخ که نسرین جون چقدر از کلمه ”ننه” بدش میاد.
    نسرین جون(با جیغ):-نیما می‌کشمت صد بار گفتم بهم نگو ننه.از لج توام شده ناهار امروز با نگینه.
    نیما:-از الان زنگ بزنیم آمبولانس که قراره تو بخش مسموم شدگان بستری شیم.
    -ما اصن بخشی به اسم مسموم شدگان نداریم.
    نیما:-وا پس اسهالیا رو کجا میبرن؟
    -اسهالیا چه ربطی به مسمومیت داره؟
    نیما:-عه عه عه ببخشید اصن حواسم نبود اشتباه شد. خب پس مسموم شدگان رو کجا میبرن؟
    خنثی نگاش کردم:
    -می‌برن بخش اعصاب کنار آی سی یو.
    نیما:-جدی؟
    -آخه خل و چل بخش اعصاب و آی سی یو کنار همن؟ بعدشم مسمومیت چه ربطی به اعصاب داره آخه.
    نیما:-چبدونم.
    -مسموم شدگان رو میبرن اورژانس.
    نیما:-آهان خوب زودتر می‌گفتی.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    مهدی:-بمیرم برات آخه چرا اینجوری شدی؟
    رفتم تو:
    -حمله عصبی بهش دست داد خدارو شکر نگین بهش دست نداد وگرنه الان اینجا نبود.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    -مثل همیشه پایه فیلم ترسناک هستی دگ؟
    سعید(هیجانی تر از خودم):-دیوونه اینم سواله؟هزار پایتم.
    -ما هزار پایه نداریم ولی یه هزار پا داریم به اسم سعید که راه میره همه می‌گرخن در میرن.
    سعید:-خب بابا همون چهار پایتم.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    همه بچه ها:-آخیش مغزمون پوکید.
    با خنده گفتم:
    -دستم درد نکنه نجاتتون دادم.
    بچه ها:-دستت درد بکنه انگشتر جون.
    چپ چپی رفتم و به اونی که صداش بلندتر بود گفتم:
    -خواهش میکنم بلند گو جونم(هستی رو میگم).
    هستی:-بلند گو عموته نکبت.
    با ادا اصول گفتم:
    -عموم دگ جون نداره فیرتیقش رو بکشه بالا چه برسه به داد زدن اونم با این صدا.
    با عشـ*ـوه حرف میزدم و سر و دستم رو هماهنگ تکون میدادم.بچه ها پوکیده بودن از خنده به قول الی پاچیدن.
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    -سعییید من شیر کاکائو میخوام.
    حدیث:-ای درد دختره نکبته...امروز دوتا شیر کاکائو تو مدرسه خوردی.
    نیما:-یکیم تو خونه.
    بهار با ابرو های بالا رفته گفت:
    بهار-یکیم تو ماشین خورده.
    الی:-الان رگ این رو بزنیم جای خون شیر کاکائو میریزه.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا