دیالوگ نگاری به سبک خودتون:)

[ا.ج]

بسم الله الرحمن الرحیم​

سلام .
زیاده گویی نمیکنم.همونطوری که عنوان تاپیک داره با صدای رسا جار میزنه،میدونین که تاپیک بخاطر چیه.
اصل هدفم این بود که با کمک هم بتونیم توان دیالوگ نگاری و مونولوگ نویسی همدیگه رو افزایش بدیم.
خلاصه اینکه دیالوگ هاتون محدودیت کلماتی ندارن.(تبصره:از نوشتن رمان در این صفحه پرهیز کنید!قراره دیالوگ یا مونولوگ باشه!!)
بسم الله.
برای شروع خودم یه دیالوگو براتون مینویسم.یالا! یاعلی بگید و شروع کنید.

در پناه خدا
امید جمشیدی​

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[ا.ج]

-هدفت تو زندگی چیه؟
+هدف،مال آدمای زنده ای که از قضا زندگی هم می کنند.من عمرم رو مقطعی برنامه ریزی کردم.از وقتی یادم میاد،به خودم قول دادم هر دهه از زندگیم رو وقف بدبخت کردن یه آدمِ خوشبخت کنم و الان 37 سالمه.
-30 سال یعنی سه نفر.7 سال می مونه.نفر چهارم کی می تونه باشه که هفت سال صرف به خاک سیاه نشوندنش کردی؟....سمیه اس؟
+سمیه؟!منو نخندون!اصلا چی باعث شد فکر کنی سمیه خوشبخته؟اون بیچاره نصف عمرشو زور زده در جواب جملات ساده ی مردم،دیالوگای معنادار بگه.نصف دیگشو زور زده آرتین و آبتین رو به دنیا بیاره.کل عمرشو زور زده.هیچ رقمه نمیشه بین سمیه و خوشبختی مخرج مشترک گرفت.امثال سمیه انقدر فلک زدن که فکر می کنن بد بختیاشون جز لاینفک زندگیشونه.اگه فلاکت یه جهنم هفت طبقه باشه اینا تو پارکینگن.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[ا.ج]

-داری کم کم منو میترسونی...صبر کن ...اصلا تو به خدا ایمان داری؟
+دیوونه شدی؟معلومه که دارم.شاید حرفام وجودشونفی کنه(که البته این دیدگاه توه)ولی قلبم همیشه تاییدش کرده.درضمن زندگی ما یه معامله ی طویل المدته.نفی خدایی که وجود داره برای خدا فرقی نمی کنه درحالیکه مارو ورشکست می کنه.
-پس اینقدر منو زجر نده و یه روز که حوصله شو داشتی دل و زبونتو یکی کن.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[Negin.k]

سعید:-چطور انقدر مهربون و صبوری؟
-دلیل دارم.چون من جزوی از روح خدام.
سعید:-چرا بقیه اینطور نیستن؟
-چون فراموش کردن جزوی از روح خدان.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[ا.ج]

-میدونی آدما بیشتر از چیزی که فکر میکنن،عمل میکنن؟
+خب،فرقش چیه؟بالاخره باید یکیشو انجام داد!
-فرقش اینه که اگه اولیو بیشتر انجام میدادن،دنیا این شکلی نمیشد!

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[Negin.k]

سعید:-من به عشق اعتقاد ندارم.
-چرا؟
سعید:-چون هر کی عاشق شده آسیب دیده.
-مگه تو آسیب دیدی؟
سعید:-مگه من عاشق شدم؟
-آره شدی.عشق به دختری که خواهرت نیست ولی تو مثل خواهرت عاشقشی هم یه نوع عشقه.
سعید:-اصلا عشق چیه بچه؟میدونی؟
-اوهوم.عشق یعنی تو اوج تنهاییت ولت نکنه
عشق یعنی تو اوج شلوغی دور و برت ترکش نکنی.دقیقا کاری که ما کردیم.وقتی حتی خانوادم ترکم کردن،تو بودی.و حالا که همه برگشتن،من نمیذارم که ازم جدا بشی.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

 

[ا.ج]

-میدونی،یه اشتباه فاحش تو دل باختگی ها وجود داره.
+و اون اشتباه چیه؟
-به کسایی که ترکت میکنن و برمیگردن هیچ وقت اعتماد نکن! بازگشت دوباره یه آدم فقط به خاطر پیدا کردن مسیر جدیدی برای غلبه است!

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

 

[ا.ج]

-هنوز جای امیدوار هست.
+جدی؟ چرا؟
-چون حد اقل میدونیم که وضع از این بدتر نمیشه!

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Negin.k]

-من نگران آدمام.کم کم دارن بد جور به بیراهه میرن.راه های بهتریم برای پیدا کردن خدا هست.اینکه سه روز به عنوان یه شیطان پرست باشی تا خدا رو درک کنی کاملا بی معنیه.من درک نمیکنم چرا این کارو کرد ولی قصدش هر چی بود،درک کردن خدا نبود،رسیدن به لـ*ـذت های جسمانی و خوش گذرونی بود.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه

 

[Negin.k]

-اگه تو بری من میمیرم.
سعید:-ولی تو یه هفته بی من زندگی کردی و نمردی.
-آره چون امید به دیدنت دوبارت منو نگه داشت،وگرنه جای خط های رو دستم عمیق تر میبودن.

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

دانلود رمان های عاشقانه