دیالوگ نگاری به سبک خودتون:)

تا چه اندازه تاپیک زیر را مفید می دانید؟

  • زیاد

    رای: 52 83.9%
  • متوسط

    رای: 7 11.3%
  • کم

    رای: 3 4.8%

  • مجموع رای دهندگان
    62
وضعیت
موضوع بسته شده است.

hero98

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/23
ارسالی ها
41
امتیاز واکنش
171
امتیاز
121
محل سکونت
50درجه و 31دقیقه شرقی و29درجه و34 دقیقه شمالی
+دیگه چی میخوای بگی ها؟ این که دیگه صدای ضبط شده خودته بازم میخوای انکار کنی؟
_جدا این منم ؟ .....چقدر عوض شدم.
 
  • پیشنهادات
  • جولیک

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/02
    ارسالی ها
    982
    امتیاز واکنش
    34,007
    امتیاز
    816
    سن
    25
    #من یه کاری کردم...یه کار...
    &میگی چیکار کردی یا انبر بیارم؟؟؟!!
    #من یه کار کردم نوید و مهناز با هم آشنا شن!
    &و اینکار یعنی چی؟
    #....
    &بذار خودم بگم!تو حرفای اون روزِ من و عمه توران رو شنیدی!نه؟
    #...
    &یکمی زود شروع نکردی؟
    #مامان...
    &حالا پسندیدن همو؟
    #فعلا که همدیگه رو دیدن،گمونم بقیش به عهده شما باشه!
    &و اونوقت چطوری؟
    #ماشالله اینقدر مناسب هست که بشه وسط یکی از اونا...
    &پس فکر همه جاشو هم کردی!
    #دست پروده ایم استادِ گرامی!
    &فکر نکن از کارت گذشتم.تنبیهت باشه برا بعد.
    #کار اشتباهی کردم؟
    &اگه صرفا برای این بوده که همدیگه رو ببینن موردی نیست.ولی اگه قرار باشه خودت تا آخر ماجرا بری،قابل قبول نیست هانا!
    #نه بخدا مامان!اما فقط میخواستم سنگ اول رو بندازم!
    &الله اکبر از دست تو!
    (دیالوگ های واقعی!)
     

    hero98

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/23
    ارسالی ها
    41
    امتیاز واکنش
    171
    امتیاز
    121
    محل سکونت
    50درجه و 31دقیقه شرقی و29درجه و34 دقیقه شمالی
    + بعد از اون همه بد وبی راه گفتن بهش الان احساس بهتری داری؟
    - نمیدونم...هنوز نه..
    +میخوای معرفیت کنم به داعش ؟
    - چرا ؟که ترورش کنن؟
    +نه . که نیروی جدید بگیرن ...
    - نه اون شخصیتش یه جوریه که منم از پس ترورش برنمیام...
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    +زندگی من شده ای کاش الی..
    _...
    +چرا چیزی نمیگی؟
    _چیزی نمیگم که بعدش نگی ایکاش جمله قبلی رو نمی گفتم

    پ.ن:دیالوگ ها واقعی اند
     

    ! "هدافتحی" !

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/23
    ارسالی ها
    438
    امتیاز واکنش
    5,303
    امتیاز
    573
    محل سکونت
    شاهین شهر
    امیر علی: مامان میشه این کتابو برام بخونی؟
    -نه، برو کنار امیر علی نمی بینی حال ندارم؟
    امیر علی: فقطه فقط یه بار بخون.
    -وای میگم نه یعنی نه.
    امیر علی: مامان پس شعر این کتاب رو برام میخونی؟
    -امیر علی امروز و بیخیال خوندن شو برو عکساشو نگاه کن.
    امیر علی: چرا امروز نمیخونی؟
    -ببین امیر علی امروز روز اول ماه رمضونه منم روزه ام حالم خوب نیست، بعدا ... باشه؟
    ...
    امیر علی: من ماه رمضونو دوست ندارم مامانمو اذیت میکنه.
    (مجبور شدم سه چهار بار کتاب و شعر مجله رو براش بخونم)
    امیر علی: دیدی اگه برا من کتاب بخونی حالت خوب میشه!

    دیالوگ واقعی
     

    Charis

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/24
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    844
    امتیاز
    296
    +بالاخره مرد رویاهامو پیدا کردم!
    _ا؟کی هست حالا؟
    +جوکر!
    _کی؟
    +همون بد من تو شوالیه تاریکی،همه چیش که اوکیه فقط می مونه قیافش که اونم با یه سری عمل حل میشه!وا. خدایا شکرت!
    _...:|

    من و دریای 5 ساله
    پ.ن:دیالوگ ها واقعی اند
    پ.ن2:خواهشا برچسب سنی فیلم ها را جدی بگیرید
    و دیگر هیچ:aiwan_lightsds_blum:
     

    ! "هدافتحی" !

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/23
    ارسالی ها
    438
    امتیاز واکنش
    5,303
    امتیاز
    573
    محل سکونت
    شاهین شهر
    یه روز دلم خیلی گرفته بود، اومدم استاتوسم رو عوض کنم نوشتم
    " خدایا خسته شدم دلم میخواد بمیرم"
    دکمه اینتر رو زدم متوجه شدم یه چیزی زیرش گیر کرده با کلی مشقت با کمک سوزن تمیزش کردم و با خوشحالی محکم فشارش دادم وقتی صفحه رو نگاه کردم زیرش نوشته بود
    " بنده ام من هنوز به تو امیدوارم"
    از خودم شرمنده شدم همه رو پاک کردم نوشتم
    "من خدا رو دارم"
     

    جولیک

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/02
    ارسالی ها
    982
    امتیاز واکنش
    34,007
    امتیاز
    816
    سن
    25
    #تو این 18 سال، بیشتر از همه به مادرم مدیون بودم و هنوزم هستم.
    مادری که چروک نشسته روی صورتش، جای خالی تموم بـ..وسـ..ـه هایی هست که من در حقش کوتاهی کردم و از خودم دریغ!
    (واقعی)
     

    ELINA.L

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    443
    امتیاز واکنش
    1,172
    امتیاز
    361
    سن
    21
    محل سکونت
    گمشده ای در کوچه های تاریکی
    +میدونی چیع؟
    _چیع؟؟
    +فکر میکردم دوسم داشت
    _خب؟
    +ولی فکر میکردم.. :)
    #پیام_ناشناس
     

    ELINA.L

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    443
    امتیاز واکنش
    1,172
    امتیاز
    361
    سن
    21
    محل سکونت
    گمشده ای در کوچه های تاریکی
    بین قلب و مغزم دعواس
    -مغزم میگ نمیخوادت...
    -قلبم میگ میخوامش...
    خودمم نمیدونم طرف کدومم :)
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا