سلام دوستان
همون طور که از عنوان مشخصه میخوام درباره ی تجربه های شخصی خودم در رمان نویسی بگم
لطفا تجربه های خودتون رو در این جا به اشتراک بزارید
از نظر من بیشترین دلیلی که باعث میشه نویسنده ها دچار مشکل بشن اینه که در لحظه هر چیزی که به فکرشون میرسه رو می نویسن ،من این اشتباه رو زیاد کردم! اشتباه من رو تکرار نکنید
از اول که ایده ای به ذهنتون میرسه کامل روش تمرکز کنید
بدونید که:
_حال داستان چطوره؟
_چه اتفاقی قراره رخ بده که روند رمان رو تشکیل بده ؟
_و از همه مهم تر قراره داستان به کجا برسه ؟
یعنی شما ایده ای در سرتون دارید و حتما شخصیت هایی رو در نظر گرفتید
برای هر یک خلق و خو مشخص کنید ، سعی کنید از اطرافیان خودتون که شناخت کاملی از اون ها دارید استفاده کنید
ظاهر شخصیت ها مهمه ولی نیاز نیست همه مثل حوری های بهشتی باشند! اگر حتی شما در اشنایان هم نگاه کنید واقعا همه زیبا نیستند! و البته زیبایی نسبی هست و نظر افراد یکی نیست
موردی که درباره ی خلق و خو و ظاهر مشترکه:بد یا خوب انتخاب نکنید! ممکنه چیزی که به نظر شما خوب باشه به نظر کس دیگه ای کاملا بد باشه پس به خواننده حق انتخواب بدید
فقط درباره ی این دو موضوع توصیف کنید نه تمجید یا تخریب
بعد از این ها به موقعیت اجتماعی شخصیت بپردازید مثلا:تحصیلات, خانواده , وضعیت مالی,اطرافیان و...
سعی کنید چیزی که هیچوقت از نظر اجتماعی تجربه نکردید و نخواهید کرد ننویسید
یک ثروتمند نمیتونه درباره ی فقیر بودن یا برعکس بنویسه ،پس در سطح چیزی که هستید بنویسید
البته رویا های شما نامحدود هستن و تا هر جایی که بخوان میرن ولی باید قابل باور کردن باشند
بعد از این ها میرسم به رویداد مهم داستان
بدونید از رمانی که مینویسید چه انتظاری دارید؟
دوست دارید خواننده رو به شادی وادارید؟اشک هاش رو جاری کنید یا براش هیجان ایجاد کنید؟
پس با این اساس یک اتفاق مهم و دارای ارزش که خواننده رو به اون دلیل وادار به خوندن کردید بسازید
به زبان ساده تر شما انتهای خیلی از داستان ها میگین خوب الان چی شد؟ یا که چی؟
پس یعنی با چیز خاصی مواجه نشدید
اتفاق مهم بیشتر داستان ها شده اشنایی یک دختر با پسر ,عاشق شدن و در انتها ازدواج و بچه دار شدن
ولی زندگی که این نیست!
میتونه رمان درباره یک موفقیت بزرگ، عشق دوباره، جدایی و یا خیلی چیز های دیگه باشه
این رو هم به یاد داشته باشید عشق و جدایی فقط برای زن و مرد نیست میتونه حتی تو خانواده باشه
و از همه مهم تر !خلاق باشید ،قانون ها رو بشکنید و جور دیگه اتفاقات رو بیان کنید
در انتها هم ببینید به چی میرسید
ایا دو عاشق داستان به هم رسیدند؟
ایا شخصیت اصلی به هدفش رسید؟
ایا بیماری یا مشکل شخصیت داستان حل شد؟
جزئیات رو مو به مو توضیح ندید به خواننده اجازه تصور بدید ، قرار نیست کل داستان رو شما مشخص کنید
و از بزرگترین اشتباه نویسنده ها ،انتخواب عکس برای شخصیت ها
با این کار رویا های خواننده به کلی تخریب میشه
شما هیچ وقت دوست ندارید فیلم نگـاه دانلـود رو ببینید ذهن بزرگترین پرده ی سینماست بدون هیچ حد و مرضی
نیازی نیست که به حرف های من مثل لیست برنامه ریزی نگاه کنید و دقیق و به ترتیب به اون عمل کنید .فقط میتونید این قواعد رو که من بعد از مدتی بهشون رسیدم رو در گوشه ای در نظر بگیرید و همراه ذهنتون پیش برید
به یاد داشته باشید که مغز شما ربات نیست که با برنامه ریزی جلو بره ، ذهن مسیر خودشو انتخاب میکنه فقط قواعدی نیاز داره که به بیراهه نره
امیدوارم مطالبم مفید باشه
من فقط خواستم کمکی کرده باشم و قصد دیگه ای نداشتم
لطفا با نظرهاتون این مطلبو کامل کنید
همون طور که از عنوان مشخصه میخوام درباره ی تجربه های شخصی خودم در رمان نویسی بگم
لطفا تجربه های خودتون رو در این جا به اشتراک بزارید
از نظر من بیشترین دلیلی که باعث میشه نویسنده ها دچار مشکل بشن اینه که در لحظه هر چیزی که به فکرشون میرسه رو می نویسن ،من این اشتباه رو زیاد کردم! اشتباه من رو تکرار نکنید
از اول که ایده ای به ذهنتون میرسه کامل روش تمرکز کنید
بدونید که:
_حال داستان چطوره؟
_چه اتفاقی قراره رخ بده که روند رمان رو تشکیل بده ؟
_و از همه مهم تر قراره داستان به کجا برسه ؟
یعنی شما ایده ای در سرتون دارید و حتما شخصیت هایی رو در نظر گرفتید
برای هر یک خلق و خو مشخص کنید ، سعی کنید از اطرافیان خودتون که شناخت کاملی از اون ها دارید استفاده کنید
ظاهر شخصیت ها مهمه ولی نیاز نیست همه مثل حوری های بهشتی باشند! اگر حتی شما در اشنایان هم نگاه کنید واقعا همه زیبا نیستند! و البته زیبایی نسبی هست و نظر افراد یکی نیست
موردی که درباره ی خلق و خو و ظاهر مشترکه:بد یا خوب انتخاب نکنید! ممکنه چیزی که به نظر شما خوب باشه به نظر کس دیگه ای کاملا بد باشه پس به خواننده حق انتخواب بدید
فقط درباره ی این دو موضوع توصیف کنید نه تمجید یا تخریب
بعد از این ها به موقعیت اجتماعی شخصیت بپردازید مثلا:تحصیلات, خانواده , وضعیت مالی,اطرافیان و...
سعی کنید چیزی که هیچوقت از نظر اجتماعی تجربه نکردید و نخواهید کرد ننویسید
یک ثروتمند نمیتونه درباره ی فقیر بودن یا برعکس بنویسه ،پس در سطح چیزی که هستید بنویسید
البته رویا های شما نامحدود هستن و تا هر جایی که بخوان میرن ولی باید قابل باور کردن باشند
بعد از این ها میرسم به رویداد مهم داستان
بدونید از رمانی که مینویسید چه انتظاری دارید؟
دوست دارید خواننده رو به شادی وادارید؟اشک هاش رو جاری کنید یا براش هیجان ایجاد کنید؟
پس با این اساس یک اتفاق مهم و دارای ارزش که خواننده رو به اون دلیل وادار به خوندن کردید بسازید
به زبان ساده تر شما انتهای خیلی از داستان ها میگین خوب الان چی شد؟ یا که چی؟
پس یعنی با چیز خاصی مواجه نشدید
اتفاق مهم بیشتر داستان ها شده اشنایی یک دختر با پسر ,عاشق شدن و در انتها ازدواج و بچه دار شدن
ولی زندگی که این نیست!
میتونه رمان درباره یک موفقیت بزرگ، عشق دوباره، جدایی و یا خیلی چیز های دیگه باشه
این رو هم به یاد داشته باشید عشق و جدایی فقط برای زن و مرد نیست میتونه حتی تو خانواده باشه
و از همه مهم تر !خلاق باشید ،قانون ها رو بشکنید و جور دیگه اتفاقات رو بیان کنید
در انتها هم ببینید به چی میرسید
ایا دو عاشق داستان به هم رسیدند؟
ایا شخصیت اصلی به هدفش رسید؟
ایا بیماری یا مشکل شخصیت داستان حل شد؟
جزئیات رو مو به مو توضیح ندید به خواننده اجازه تصور بدید ، قرار نیست کل داستان رو شما مشخص کنید
و از بزرگترین اشتباه نویسنده ها ،انتخواب عکس برای شخصیت ها
با این کار رویا های خواننده به کلی تخریب میشه
شما هیچ وقت دوست ندارید فیلم نگـاه دانلـود رو ببینید ذهن بزرگترین پرده ی سینماست بدون هیچ حد و مرضی
نیازی نیست که به حرف های من مثل لیست برنامه ریزی نگاه کنید و دقیق و به ترتیب به اون عمل کنید .فقط میتونید این قواعد رو که من بعد از مدتی بهشون رسیدم رو در گوشه ای در نظر بگیرید و همراه ذهنتون پیش برید
به یاد داشته باشید که مغز شما ربات نیست که با برنامه ریزی جلو بره ، ذهن مسیر خودشو انتخاب میکنه فقط قواعدی نیاز داره که به بیراهه نره
امیدوارم مطالبم مفید باشه
من فقط خواستم کمکی کرده باشم و قصد دیگه ای نداشتم
لطفا با نظرهاتون این مطلبو کامل کنید
سایت دانلود رمان نگاه دانلود
دانلود رمان های عاشقانه