"ســوژه های رمــانی نــگاه"

از تاپیک خوشتون اومد؟

  • خیلی عالیه

    رای: 4 57.1%
  • بد نیست

    رای: 3 42.9%
  • قابل تحمله

    رای: 0 0.0%
  • این چیه دیگه باو جمع کن حوصلمون سر رفت

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7
  • نظرسنجی بسته .

Littlefinger

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/23
ارسالی ها
78
امتیاز واکنش
994
امتیاز
246
محل سکونت
Base of Hala planet
سوژه های رمانی نگاه
سلام به همه ی نگاه دانلودی ها:biggfgrin:
ما اومدیم اینبار با یه تاپیک فان و جذابHapydancsmil
تاپیکی که مطمئنا حرف دل شما ها رو میزنه:aiwan_light_blumf:
هر قسمت این تاپیک یه رمان رو بررسی میکنه!
رمان هایی که شاید شما هم موقع خوندنش سرتونو کوبیده باشین به دیوار :aiwan_light_dash1:
یا اسیدو نوش جان کرده باشین:aiwan_light_drinks:
یا با یه لبخند ملیح لب تاپو بسته باشید :aiwan_light_buba:
شاید هم موهاتونو کنده باشید!:aiwan_lighgt_blum:
البته هر قسمت این تاپیک دو بخش داره که شرحش نمیدم خودتون ببینین بهتره!:aiwan_light_ghlum::campe45on2:



اگه بعد از این تاپیک ما رو ندیدین حلال کنید . خداشاهده قصدمون خندیدنه:aiwan_light_bdslum: منظور بدی نداریم:aiwan_lighft_blum:
به هر حال وصیت نامه تو پروفایلمونه بعد از مرگمونم کیک و نسکافه بدید ملت شاد شن:aiwan_light_cray2: یه همچین آدمی هستیم ما:aiwan_light_dirol:
راستی انتقادات پیشنهادات هم پذیرفته میشه!
درضمن رمان و تیکه ی در خواستی و مد نظرتون هم تو پروفایل من یا الهام بگید
@ELHAM.T
@Littlefinger


از همه مهم تر اینجا خودتون پست نذارید

سپاس از همه ی شما خوبان:aiwan_lighfffgt_blum:

امیدواریم لحظات خوبی رو کنار هم تو این تاپیک داشته باشیم:aiwan_light_bdslum:
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    به نام خدای زیبایی ها
    "سلام به نگاهی های عزیز "
    من و دوست عزیزم این تاپیک فان رو زدیم که با هم بخندیم و لحظات خوشی رو سپری کنیم!
    "از الان بگم قصد توهین به هیچ کسی رو نداریم"

    قضیه از این قراره که:aiwan_light_bdslum:
    این تاپیک هر قسمتش یه موضوع رو بررسی می کنه و تو هر قسمت دختری به نام حمیرا که از قضا به گفته خودش از دوران طفولیت رمان خوان بود شخصیت اصلیه!
    یه شخصیت پسر دیگه هم داریم که به موقع معرفیش می کنیم:aiwan_light_bdslum:
    هر قسمت که گذاشته میشه قرار نیست رمانی مورد تمسخر قرار بگیره بلکه این شخصیت های اصلی هستند که تو توهم رمان و شخصیت های رمان هستند .:aiwan_light_english_en:
    البته بعضی از قسمت هایی که به قول معروف"شورش را درآور" هستند هم مورد بررسی قرار می گیرند.:aiwan_light_bdslum:

    پی نوشت:عباراتی که در " " قرار می گیرند ، جملات مربوط به رمان هستند:campe545457on2:

    این شما و این قسمت اول
    ***

    این قسمت: چگونه بیدار شویم:aiwan_light_bdslum:

    "با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم و چون حوصلشو نداشتم سریع خفش کردم !
    یه خمیازه کش دار کشیدم و بیدار شدم"

    اخمامو تو هم کشیدم .
    کمی پتو رو کنار زدم و به اطراف نگاه کردم .
    اصلا چرا من باید با صدای آلارم گوشیم بیدار شم؟!
    همه میدونن اگه جنگ ویتنامم دوباره سر بگیره. نیروهای آزادی بخش جهانیم بیان، نمیتونن منو از خواب بیدار کنن.
    بعله !اصلا چند باری هم شده که از فرط سنگینی خوابم رفتم تو کما ،خانوادم سند گذاشتن آزادم کردن.
    فقط چون آلارم کلاس داره با اون مثلا بیدار می شم .

    نه ! انگاری این توهمات دست از سر بنده بر نمی دارن!
    شاید هم من با صدای

    "با سر و صدایی که از بیرون می اومد به زور چشمامو باز کردم .آفتاب از پنجره های بلند و سلطنتی اتاقم روی فرشای ابریشمی پهن شده بود "
    دقیق تر گوش دادم . اینجا که صدای هیچ احد و الناسی شنیده نمیشه.
    کله مو خاروندم و نگاهی دقیق تر انداختم.
    آفتابی هست که من دیدمش؟
    پنجره ها هم که بزرگ نیستن چه برسه به سلطنتی! که الان هم در دید من نیست چون اونور تخته!
    فرش اتاقم هم که چند سال پیش به خاطر آزمایش احمقانم سوخت و خانواده دیگه زحمتی در این جهت نکشیدن!
    بماند که چقدر هم به خاطر اون آزمایش زندگیم در خطر افتاد . اون روزها، من و خانواده مدام بین خونه و پرورشگاه در رفت و آمد بودیم.
    آه.. عجب روزایی بود. هیچ وقت یادم نمیره. یادش به خیر!
    انگار من

    "با احساس سر شدن صورتم از صدقه سری آب یخ "هینی " کشیدم و چشم باز کردم. خودم را در مکانی نا آشنا دیدم. مقابل مردی مو بلند ،با چشمانی درشت وهمین طور وقیح و سطل به دست"
    سریع سر جام سیخ شدم و با چشمای درشت و وحشت زده زل زدم به دیوار.
    آب دهنمو قورت دادم.
    تا اونجایی که من یادمه نه من با کسی دشمنی دارم نه کسی با من.
    نه نه نه ! ساده نباش حمیرا! پس این مرد مو بلند ،با چشمانی درشت وهمین طور وقیح و سطل به دست ، کیه؟!
    نکنه...
    آب دهنمو دوباره قورت دادم و نگاهی به لباسام انداختم!
    نفس عمیقی کشیدم .انگار دیشب هیچ خبری نبوده اینجا.
    راستی این مرد مو بلند ،با چشمانی درشت وهمین طور وقیح و سطل به دست ، الان کجاست؟
    شاید به آسمون عروج کرده!
    صورتم هم خیس نیست. فقط آب دهنمه که قسمت لب و اطرافشو خیس کرده. همین!
    پرت شدم سر جای اصلیم و پتو رو کشیدم روم.
    این احتمال هم که رد شد. پس الان من چجوری بیدار شدم؟
    یعنی ممکنه که من

    "چشمامو باز کردم سقف چوبی کلبه هوشیارم کرد ... کجا بودم؟ هرم نفساش وادارم کرد سر بچرخونم ...حلـــق ...!معنی حلق و الان داشتم میفهمیدم !!!تو خود خود حلقش بودم ...سرم یه جایی بین چونش و سینش بود"
    چشمام گشاد تر از این نمی شد!
    تکونی به خودم دادم و نگاهمو کشیدم بالا.
    فکر کردید که الان حتما نگاهم به ته ریشش که بیش از بیش جذابش میکنه میافته؟
    نه بابا! نگاهم به عکس بالا سرم افتاد که
    الان فکر می کنید تو عکسم یه پیراهن زیبا و شیک و مجلسی تنمه یا لب ساحلم موهام موجی شده یا از اون ژست جذابا گرفتم که پسر کشه یا...
    ادامه ندید . می ترسم برسیم به فلان و فلان و فلان..
    هیـــــــــــع!
    عکس بالاسرم یه عکس قدیمیه که وجود سیبیلام بیش از بیش چندشم می کرد!
    همیشه به خانواده اعتراض داشتم که چرا این عکسو که مال دوران انتهای راهنمایی ابتدای دبیرستان بود رو زدن بالا سر من؟!
    بذارین از خاطرات اون دوران و لقبم بین بچه ها براتون نگم.
    سگ سیبیلی(!) بودم برای خودم!
    نگاهمو از عکس رو دیوار برداشتم و همه جا رو گشتم.
    جنتیلمنِ لعنتیِ سیکس پک دارِ عاشقِ پولدارِ پورشه دارِ مهربونِ جذابِ ته ریش دارِ عطر تلخ زنِ مغرورِ آقاِ غیرتیِ حامیِ من ، کجایی؟
    مگه من تو حلقت نبودم؟
    شاید هم تو توی حلقم بودی! حالا چه فرقی داره؟
    مهم اینه که بودی.
    یعنی واقعا من قبل از این معنای حلقو نمی دونستم؟!
    راستی از بوی بد دهنم که حالت بهم نخورد؟ آخه من عادت دارم قبل از خواب شیر می خورم
    بین خودمون باشه . شبا مامانم مجبور میکنه شیر بخورم که قدم بلند تر شه ولی در واقعیت همش به خاطر اینه که شیرا ترش نشن .

    الان که جنتلمن من نیست پس من چجوری بیدار شدم؟

    اخمامو تو هم کشیدم ومشتی زدم به سرم و با عصبانیت از جام بلند شدم!
    حمیرا بس کن اینا اتفاقایی بودن که برای شخصیت های رمان ___و___و___ و___>__<
    عه این آخریه طبق عادتم دستم خورد:aiwan_light_bdslum:
    حقیقت اینه که من
    همینطوری فی البداهه و به صورت خود جوش بیدار شدم!
    اصلا مگه طرز بیدار شدن من مهمه؟!
    همینطوری بیدار شدم دیگه .


    دوستان برای باخبر شدن از زمان پست گذاشتن بالای صفحه گزینه پیگیری موضوع رو بزنید!
    شاد و پیروز باشید:aiwan_light_bdslum:




     
    آخرین ویرایش:

    Littlefinger

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/23
    ارسالی ها
    78
    امتیاز واکنش
    994
    امتیاز
    246
    محل سکونت
    Base of Hala planet
    سلامی دیگر به شما خوبان
    با شما هستیم با قسمت دوم سوژه های رمانی(!)

    این قسمت:من و آینه.. آینه و من.

    ***


    یه غلت زدم که از تخت پایین بیوفتم چون حال از جا بلند شدن رو نداشتم!
    ای کاش میشد تا دسشویی هم همین طور سـ*ـینه خیز طی کنم. اما خب به قول گفتنی صاف می شدم .
    به هزار زحمت از جام پاشدم و تا دم در دستشویی رفتم. چند لحظه خودمو به درتکیه دادم چون چشام سیاهی میرفت می ترسیدم بخورم به چیزی بترکونمش. اصلا فکر نکنید که ترکیدن من مهمه! ترکیده نشدن و ترکونده نشدن و مورد تراکم قرار نگرفتن و ترکان به نظر نیومدن و ترکانیده نشدن و ترک برنداشتن و خراب کاری نکردن و تر نزدن و نری ....
    هوووو! حمیرا چی داری می گی؟!
    چندتا مشت زدم به سرم . می خواستم بگم در کل اسباب و وسایل خونه از من مهم ترن!
    خلاصه با سلام و صلوات به دسشویی رسیدم و اولین چیزی که چشمم بهش افتاد مسواک بود. بعد از مسواک زدن تو آینه خیره شدم به خودم. اگه گفتین چی دیدم؟
    "سریع رفتم مسواک زدم و صورتمو شستم بعدم نشستم که به صورته محترم رسیدگی کنم اول از همه لنزم رو گذاشتم و فقط یه برق لب به لبای سرخم زدم همینم زیادی بود من دختر بسیار هلوییم!"
    البته مطمئنا این چیزی نبود که دیدم چون به غیر از گردنم چیز دیگه ای معلوم نبود!
    در واقع برا دیدن صورتم باید یکم خم میشدم .قضیه شیر خوردنامو که یادتونه! همون ترشیدن . البته ترشیدن شیر نه خانوما:aiwan_light_bdslum:
    این قضیه ها قدمت خیلی زیادی دارن . واقعیتش اینه که من یکم بیشتر از حد معمول رشد داشتم.
    به خودم زل زدم .خب هلو که نبودم مطمئنا! یکم جای کار داشت .Boredsmiley
    شاید شفتالو بودم یا اگه اونم نبودم حداقل زردالو رو دیگه بودم!
    البته خربزه و کلمم جزو گزینه های روی میزه.
    پس کدو چی؟!

    "خوب میریم سر توصیف خودم!خوب بنده چشام یه چیزی تو مایه های سبز-ابی-توسیه که هر دقیقه یه رنگ میشد البته به رنگ لباسمم ربط داره ها ولی فکر کنم در اصل ابیه"
    متاسفانه بنده به هیچ وجه انقدر ژیگر و خاص نبودم . چشامم قهوه ای تیره بود که هر وقت در نورآفتاب قرار میگرفت بازم قهوه ای تیره بود .
    یه همچین آدمی هستم من. خورشید هم برای ما نون نکرد!
    رنگ لباسم لیموییه.
    یعنی الان چشام چه رنگیه؟!
    اوه مای گاد. خیره شدم به چشمام . قهوه ای های مایل به سیاه چشمام پوکر واری خیره شده بودن بهم.
    می تونید چیزی رو که گفتن رو پیش بینی کنید قطعا:aiwan_light_sorry:
    "خوب موهامم که قهوه ای روشنه یعنی خیلی روشن و براق با رگه های طلایی,فر درشتم که هست انگار که بابیلیست کشیدم تا پایین کمرمم میرسه که دیگه دارم از دستشون دیوونه میشم چون خیلیم پرپشته واقعا نگه داریشون سخته."
    دوتا سیاه چاله فضایی زیر چشمام تشکیل شده بود .چه انتظاری دارینا! ساعت ۶ صبحه.
    اینا شبا به خودشون تافت میزنن ، میخوابن که لامصبا صبحا انقدر خوشگلن؟!
    به موهای مشکیم که تا جاییم نمیرسید نگاه کردم . کوتاه بودن و خلاف جهت جاذبه ی زمین سیخ شده بودن . انقدر قشنگ و وز وزی بودن که هرکی میدید فکر میکرد دستمو کردم تو پریز برق!
    "چشام درشت نبود ولی عجیب کشیده بود...خمـار و کشیده تا نزدیک شقیقه...با مژه های درشت و وحشی که چشاموهم وحشی نشون میدادن"
    چشام درشت بود انقدر که هر وقت سر امتحان تقلب میکردم همه میفهمیدن.
    از نظر گرد بودن هم طوری بود که قورباغه و وزغ هم خجل می شدن. مژه هامم آدم صلح طلبی بودن و وحشی بازی در نمیاوردن . ایـــــش وحشی بودن تو مرام ما نیست!
    "پوستم زیاد از حد سفید و بی رنگ بود"
    واووو
    گچ بود؟!
    نامرئی بود که طول موجش بین 410 تا 730 بود؟!
    چی بود؟
    روح بود؟!
    سفید برفی کی بودی تو؟!
    "پوستم نه سفید بود نه سبزه گندمی مایل به سفید ..."
    والا من که رنگدانه های پوستم خیلی فعال بودن البته الان نمیشد تشخیص داد چون رو صورت خوابیده بودم ،رد بالشم روش افتاده بود.به نوبه ای طرح دار شده بودم.
    البته نه سیاه و سفید که فکر بد خدای نکرده بکنین و منو به حیوون نسبت بدین:aiwan_light_girl_sigh:
    تو دوران دبیرستانم خال خالی بودم که خداروشکر با بزرگ شدن و گذر از مرحله ی بلوغ ،جوشام کاملا برطرف شد!

    با صدای در دسشویی به خودم اومدم!

    بابام بود که میگفت:
    _مردی یا خوابت بـرده اونتو؟
    سریع یه آب به دست و صورتم زدم و بیرون پریدم که امیدوارم به پدرم شوک قلبی وارد نکرده باشم!

    عزیزان برای مطلع شدن از زمان پست گذاشتن پیگیری موضوع رو بزنید.
    :aiwan_lggight_blum:


     

    ELHAM.T

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    256
    امتیاز واکنش
    6,311
    امتیاز
    531
    سوژه های رمانی نگاه
    قسمت 3(ادامه قسمت 2)
    این قسمت:چجوری باشم، جذاب ترم؟!
    ***

    داشتم به سمت هال می رفتم که چشمم به آینه قدی کنار اتاق مامان و بابام افتاد.
    یه لحظه نگاه کردم به آیینه دو لحظه چشمام گرد شد و برای یک عمر تصمیم گرفتم دیگه به آینه نگاه نکنم.
    تو دلم گفتم:چه قد بلندی! به به! از دور که خیلی خوش هیکلی ..
    وزنمم:aiwan_light_girl_sigh:

    "پنجاه و دو کیلو ناقابل"
    قابل شما رو نداره!
    اصلا منو شما نداریم که!
    من 52 باشم انگار شما پنجاهو دویی. شما 52 باشی انگارمن پنجاهو دوعم!
    تو رو خدا تعارف کنین ناراحت میشم .
    ای بابا اون عقبیا چرا از خودشون پذیرایی نمی کنن؟
    آدمو شرمنده میکنینا!
    بازم کم و کسری ببخشید ناقابله:aiwan_light_bdslum:

    "چهره ی خودم بگم چشای خرمایی پوست گندمی و مژه های پرپشت بلند و خرمایی ابرو های کمانی قهوه ای سوخته و موهام تا گودی کمرم میرسه میشه گفت زیبا هستم"
    چشمای من قهوه ای پوست گاوی بود
    که قابل شما رو نداره اصلا:aiwan_light_biggrin:
    البته گاو، خالص سیاه رنگ بود و لازم به ذکر در بین هم نوعان خود جنتلمنی محسوب می شد و شواهد نشون می داد شاخ هم داشته. به طوری که هر گاوی که از کنارش رد میشد به ایشون می فرمود:عجب شاخی!


    چرم اصل 100درصد تضمینی. با خدمات پس از فروش.برای خرید با شماره... شرمنده دیگه شماره رو بابام نمیذارم بهتون بدم..
    خلاصه شما بخواه من در خدمتم.
    چرم رو منظورمه:aiwan_light_bdslum:
    ابروهامم قهوه ای سوخته و رو به تریا...
    که ناقابله:aiwan_light_bdslum:
    وایسا ببینم ...هـــــــیـــــــع.. نــــــه!
    نه یعنی امکان داره ابروهام معتاد شده باشن؟
    دیدم چند روزی هست که حالت نمی گیرن نگو ناکسا خمارن:aiwan_light_bdslum:
    خدایا خودت کمکشون کن..
    من که نمیتونم ببرمشون ترک اعتیاد چون برای مدتی داغون میشن و در نتیجه قیافه من داغون میشه و من داغون میشم و عشقم داغون میشه و رویاهامون داغون میشه و زندگیم داغون میشه و بچه هامون (مامان قوربونش بره) داغون میشن و همه چیمون داغون میشه و ..
    انتخاب با خودته.

    در کل میشه گفت زیبا هستم؟:aiwan_light_biggrin:
    قابل شما رو ندارم:aiwan_light_bdslum:

    "پوستم کاملا سفید و صاف بود و موهام دقیقا رنگ موهای گارفیلد کارتون بچگیام بود.نارنجی..همه بهم میگن خیلی خوشگلی و همین بهم اعتماد به نفس میده و موهامم تا گودی کمرم میرسید"

    گارفیلد کی بودی تو؟؟؟:aiwan_light_bdslum:

    موهام رنگ موهای سوباسا عشق بچگیام بود.
    ناقابله:aiwan_light_bdslum:
    راستشو بخواین اصل داستان فوتبالیستا این بود که رقابت برای قهرمانی و برتر شدن و گرفتن مدال و.. دروغی بیش نبود..
    تاحالا تو هیچ رسانه ای نگفته بودم اما حالا می گم!
    سوباسا و کاکرو درگیر رقابت عشقی بودند که از قضا هر دوی اینا زدند و عاشق من شدند
    قابل نداره:campe45on2:
    خلاصه شرط بندی کردن که هرکی بیشتر ببره حمیرا رو مال خودش می کنه..
    یادش به خیر..آخرم به هیچ کدومشون جواب مثبت ندادم...و برگشتم وطن.. هنوز جمله سوباسا آقا رو یادمه که میگفت:
    _حمیرا نرو.. تو اگه بری کی میخواد منو کاکرو رو به جون هم بندازه.. حمیرا تو اگه بری این بچه های تیم به من احترام نمیذارن چون همه چیو کاکرو بهشون می گـه! حمیرا نرو... اگه بری من با چه امیدی برم تو فضا و توپو از چاله های کره ماه در بیارم و بندازم تو دروازه؟.. من میگم نرو..
    تازه دوستی میساکی و سوباسا هم سر من بهم خورده بود.
    قابل نداره:aiwan_light_bdslum:

    دستی به موهام کشیدم که آشفتگی درشون بیارم و مرتبشون کنم.
    کمی دستامو تو موهام حرکت دادم و بالاخره تصمیم گرفتم دستامو بکشم بیرون . چون به این نتیجه رسیده بودم که این پیچش پیچ پیچی سرم به هیچ صراطی مستقیم نیست.
    انگشتام تو موهام گیر کرده بودن و هیچ کدوم قصد ول کردن همو نداشتن.
    آه... باز خداروشکر اینا بهم رسیدن و بهتر از اون اینه که من باعث رسیدن اونا به هم شدم.منو سوبی که قسمتمون جدایی بود:aiwan_light_cray:
    از قبل به انگشتام گفته بودم که تو این روزگار گرگ صفت هیچ وقت مثل یه بره نباشن چون اون موقع اوسکل شمرده میشن. اما به یکیشون بیشتر تاکید کرده بودم. :aiwan_light_bdslum:
    بالاخره بعد از یه قرن تلاش ، یکی از انگشتام که انگار بیشتر اصل گرگ صفتی رو رعایت کرده بود، دل کند.
    سرمو برگردوندم که ببینم کدوماشونن با قیافه به خون نشسته پدرم روبه رو شدم.
    لبخند دندون نمایی زدم و خواستم دهن باز کنم و سلام کنم که بابا با صدای بلند گفت:
    _حالا کارت به جایی رسیده که برا من این حرکتو میری؟!
    بهت زده، نگاه به دهنش کردم و گفتم:
    _چه حرکتی؟
    اخماشو تو هم کشید و خجالت زده، بلند تر از قبل گفت:
    _انتظار داری اجرا کنم برات؟
    خندیدم و گفتم:
    _خب آره اشکالی نداره که!
    _خاک تو سر من با این تربیت کردنم. مردمم بچه دارن منم بچه دارم. نون کدوم بچه یتیمیو خوردم ؟به فریاد کدوم مظلومی نرسیدم ؟که تو باید اینجوری تربیت بشی.بیا پایین.
    و با گفتن این حرف سرتکون داد و با عصبانیت رفت.
    بابا هم دیگه پیر شد :aiwan_light_acute:
    با دیدن انگشتم چشمام گرد شدن و آب دهنمو قورت دادم.
    انگشتامو به زور درآوردم و دیدم سمت پله.
    _بابا تو رو خدا من منظوری نداشتم.. بابا .. به جان شما به قصد توهین به شما نبود.. به شرفم قسم من مقصر نیستم... بابا رحم کن.. بابا اونجا بو میده.. بابا من اونجا برم نابود میشم.. بابا لااقل فیلمشو به کسی نشون نده..بابا نه... سمت در نرو.. بابا سوییچتو برندار... بابا سمت من نیا... من جایی نمیام... مامان... من نمی تونم .. غلط کردم.. بــــــــــابــــــا راهش طولانیه... خسته میشین.. تا کی میخواین منو ببرین اونجا...بابا همون 13 به در رفتیم کافی بود.. بابا اونجا چندشه... نـــــــــه.. بابا فیلمو پست اینستات نکنی؟... بابا اشتباه شد توضیح میدم.. دست به من بزنی ... غلط کردم کاری کنم... بابا نه... تا کی باید رو صندلی کنار رودخونه بشینم؟... نــــــــه...

    پ.ن: اونجا:محلی که مردم در طبیعت و فضای آزاد به عنوان دستشویی از آن استفاده میکنند که واقع در پشت کوهی است کنار نهری لابه لای بوته ها .صندلی در آنجا وجود دارد که نقش دستشویی فرهنگی را ایفا میکند .این گونه افراد به اصل تجزیه در طبیعت اعتقاد شدیدی دارند.


    دوستان گلم ممنون از همراهیتون اگه از این تاپیک خوشتون اومد لطفا تو امضاتون قرار بدینش:aiwan_light_boast:
    شاد پیروز باشید:aiwan_lggight_blum:


     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا