از اشعار آقا کوهان پشت کوهی در رمان پشت کوه از لیلی تکلیمی
:aiwan_light_laugh4::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_sarcastic_hand::aiwan_light_sarcastic::aiwan_light_rofl:
دلم مثل دلت خونه ضعیفه
چشمام باتلاق داغونه ضعیفه
ضعیفه درد من یکی دوتا نیست
آخه درد من از خجسته ها نیست.
رمان یلدا از م.مودب پور .. با اینکه لحظات غمگینی داشت اما نیما یکی از شخصیت ها خیـــــــــــــلی باحال بود و کارای خنده دار انجام می داد و تیکه هاش هم محشـــــــــــر بودن و کلی هم کل کل داشت با سیاوش که صحنه های خنده داری رو می آفریدند .. ( اوه .. چه سنگین )
وای باورم کن اون قسمت که شروین دستشو مشت میکنه انیدم فک میکنه میخواد مشت بده دستشو میزنه به دستش ولی شروین میخواست کلیدو بده ...
یا عشق و دیوانگی
اونجا که ایهان میخواست بره خارج روناک هی صورتشو کج و کول میکرد تا گریه کنه نمیتونست بعد ایهان پرسید چرا این کار می کنی میگه چون می خوام گریه کنم نمیتونم
من هر دوی اینا تو بعد وضعی بودم نمی تونستم بخندم واای ..
رمان حصار تنهایی من : آیناز داره پذیرایی میکنه که یکی از پسرا میگه:
_ببخشید خانم شما چرا روسری سرتونه ؟؟
آیناز: به همون دلیل که شما ش.و.ر.ت پاتونه
_آهان ولی من ش.و.ر.ت نپوشیدم
(بچها من چیزایی که یادمه رو مینوسم عینا شبیه خود رمان نیست)
آیناز:پس شلوارتو در بیار ببینیم
_اونوقت اگه ش.و.ر.ت نداشتم تو چیکار میکنی؟؟
آیناز:منم روسریمو در میارم
*
آیناز خیره میشه به بخیه ی زیر سـ*ـینه ی آراد که آراد میگه:
_مگه خودت سـ*ـینه نداری که سـ*ـینه مردمو نگاه میکنی...تازه مال خودت که بزرگتره
*
آراد آینازو برمی گردونه خونه خودش که آیناز میگه:
_چرا منو برگردوندی ؟؟
وقتی می بینه آراد از جواب دادن طفره میره میگه:
_دوستم داری؟؟
آراد:اون روز هیچوقت نمیاد که من تو رو دوست داشته باشم ، تو چیزی نداری که منو جذب کنه...قدت که کوتاهه زشتم که هستی...
بعد به س.ی.ن.ه های آیناز اشاره میکنه و ادامه میده:
_حتی از سایز معمولی هم کوچیکتره
(خخخخخ فکر نکنین من منحرفما...آخه پای این تیکه ها حسابی خندیدم گفتم برا شما هم بگم)
رومان گناهکار اونجایی که دل آرام رفته بود توی خونه اون یاروعه بعد توحموم به ارشام زنگ زده بود ونمیدونست صداش رو همه میشنون.خخخخخخخخخ یعنی حال کرد ما حس کردم الانه که دل اراموبکشه.مرد باس غیرررت داشته باشه خخخخخخخخ اره اینجوریاس