من که نمی تونم بگم مثلا من اجنه رو شکست بدم
یابگم با شوؤر محترمه تا اخر عمر زیر یه سقف باشیم
یا مثلا با شش هفت تا بچه هی توخونه همدیگرو اذیت کنن منم باچش غره بگم ...ارتامممممم!!!!!!!؟مثلا.....
یا بگم معموریتمون درست شد منم جواب مثبت دادم
یا بگم که به صورت یههویی افراد محترمه ارواح رو به صورت کت بسته تحویل غول چراغ جادو دادم وپرتش کردم تومصر
یا بگم بالا خره فهمیدم قدرتم چیه و لرد قرمزو شکست دادم
یا مثلا از دست اون دیوونه ی روانیی که دوسم داشت در رفتم با عشق زندگیم تااخر عمر باپسوند......اَم..... زندگی کردم مثلا(محمدم)
یا مثلا بگم اونیکه همه دوستش داشتن وبه جک جونور تبدیل میشد از میان مارفت تازه یه فرد....لام ...نامی هم بود وبقیه ی زندگیمو با اقای...دال.....که عاشق دلخستم بود ادامه دادم
بلا خره بیشتر رمانا تخیلی هستن ویه هو از تخیل ادم می جوشه میاد دَر ولی این رمان زندگیه ما هست تهش فقط جون به جون شدنه دیگه چی میشه گفت مثلا؟ اخرش هممون می میریم.