میشه یکم از خلاصشو بگی
؟؟؟
؟؟؟
کسی جواب نداد خودم خوندمش رمان قشنگی بود
داستان در مورد یه دختر به اسم دلیاره که تمام خانواده اش توی تصادف می میرن و میره پیش عموش کیومرث زندگی می کنه. یکی از عموهاش هم قبلا مرده و پسر اون هم پیش کیومرثه، یه پسر به اسم سپهر هم هست که پیش کیومرث زندگی می کنه و هیچ کس نمی دونه کس و کارش کیه، تموم خانواده هم از سپهر بدشون میاد چون بی کس و کار بوده، آخرش معلوم میشه که سپهر خانواده داشته و کیومرث پدر و مادرش رو می شناخته و با دلیار ازدواج می کنه.