تاپیک‌های دنباله‌دار ☆☆ خاطرات اذیت کردنتون تو مدرسه ☆☆

  • شروع کننده موضوع Negin.k
  • بازدیدها 1,367
  • پاسخ ها 35
  • تاریخ شروع

فاطمه خاتون

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/08
ارسالی ها
76
امتیاز واکنش
1,765
امتیاز
326
سن
22
محل سکونت
اسپادانا
من تو مدرسه خیلی شرم...امسال طرح مدام داشتیم....یعنی بچه ها به جای معلم ها تدریس مکنن منم به عنوان مدیر انتخاب شدم...زنگ اول بود معلما تو استراحتگاه استاحت میکردن ...مایه معلم مطالعات داریم یعنی یه چیزیه همه مث سگ ازش میترسن البته من استثناام هیچکی جلوش تا حالا سوتی نداده .. آقا منم حوصلم سر رفته بود رفتم تو کلاس هفتم یه دوستم گفتم:سلام طاهری جان.. خوبی؟درسها چطوره؟ میگم این معزی (معلممون)خیرندیده رو ندیدی؟گم و گور شده نیس....نمیدونم کجارفته...تو...همینجوری حرف میزدم یهوبرگشتم دیدم یا امامزاده مش قلقلی... معزی دقیقا روبه روم نشسته...هول کردم گفتم : سلام مادر شوهر .. خخوب هستین؟ یهو فهمیدم چی گفتم ..آخه همه میگفتن تو عروس این معزی هستی من در خفا بهش میگفتم مادر شوهر ...یهو دیدم سرخ شد و گفت ممنون عروس منم خجالت کشیدم از کلاس اومدم بیرون ... اونروز هر وقت منو میدید میگفت حالاکه فک میکنم به پسرم میایی ها...البته یه روزم معلممون نیومده بود آهنگ میخوندیم میرقصیدیم یه بچه ها همئکشیک میداد ناظممون نیاد تا میومد میگفت مظاهری اومد ماساکت مینشستیم درس میخوندیم یا بحث علمی میکردیم...بعد کع میومد میگفت این سروصدا ها چیه بعد بچه ها میگفتن خانوم مال کلاس روبه روییه با اوناهم هماهنگ کرده بودیم اومد بگن کار کلاس سمت چپیه آخر سر ناظم یه جیغی کشید و رفت...
 
  • پیشنهادات
  • Rozhia.Znd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/07/19
    ارسالی ها
    238
    امتیاز واکنش
    2,111
    امتیاز
    336
    سن
    21
    محل سکونت
    تهران
    چه تایپیک باحالی!
    امسال جلسه اخر ریاضی ای که داشتیم به معلممون گفتیم که تمرین حل نکنیم و اروم بشینیم.معلممون هم گفتش که به یه شرط تمرین حل نمیکنیم که همتون بیاین این جلو برقصین:aiwan_light_sddsdblum:
    و خب قطعا پیشنهادش رد نشد! از اون ته کلاس شروع شد که همه ی شیطون ها بودن.(من با دوستم جلو نشسته بودیم واین دلیل بر شیطون بودنمون نیست:aiwan_light_diablo: )
    همه می اومدن ویکی یکی میرقصیدن اما چون خجالت میکشیدن همش میخندیدن.کم کم نوبت به من ودوستم که رسید دبیرمون گفت برای اینکه خجالتتون بریزه دونفری بیاین.من ودوستم::aiwan_light_bdslum::aiwan_light_bdslum:
    پاشدیم رفتیم جلو و به اون عقبیا گفتم که موزیک برن حالا چه اهنگی؟اهنگ "هم افت جونه"از فتانه!(همون که میگه هم افت جونه،هم قدرم ندونه،هم با دیگرونه25r30wi)
    یکم با اون رقصیدیم و بعدش اهنگ شله شله شله! ما نشستیم و یکی از بچه ها ک امسال اومده بود تو مدرسه وهیچ دوستی بجز من نداشت در گوشم گفت منم میخوام برقصم اما کسی منم به اصرار بردمش وسط و رقصیدیم:campeon4542:.
    دیگه دبیرمون فهمید من خیلی رقصندم و به یکی از بچه ها اشاره کرد وگفت غزاله ارمیتا بیاین اوناهم همیشه بلا استثنا این شکلی ان:aiwan_light_sddsdblum: حتی یه چیز فراتر از اون!o_O خلاصه منم به زور اونو بلند کردم رفتیم وسط با اهنگ بانو فتانه رقصیدیم البته اون یه گوشه وایساده بودo_OBoredsmiley
     

    ارام ...... تنهایی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    174
    امتیاز واکنش
    1,164
    امتیاز
    336
    محل سکونت
    یه جایی که...
    یادمه اوایل مهر بود وبازار پانکراس دادن صفراگرفتن بچه هابود منم داشتم احوال پرسی میکردم یدفعه یکی ازاون دخترای کنه کلاس بلند اسمم رو صدا زد دستاش رو باز کرد بغلم کنه
    منم نه گذاشتم نه برداشتم جاخالی دادم
    حالا فکر کنین سرایدار مدرسمون (ماشاال.. خیلیم تپله مرد بودااا) داشت رد میشو منم که جاخالی دادم این بدبخت رفت توبغل سرایدار حالا ما این ور داشتیم مدرسه رو گاز میزدیم اون بدبخت قرمز کرده بود
     

    ⭐️Donya⭐️

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/01
    ارسالی ها
    54
    امتیاز واکنش
    457
    امتیاز
    196
    محل سکونت
    مشهد
    كلاس ادبيات بوديم از بس شلوغ ميكردم واسم منفي گذاشت منم همونجا گفتم تلافي ميكنم:campe45on2: زنگ تفريح بود و منم داشتم موز ميخوردم ديدم خانوم خالقي (دبير ادبيات) ميخواي از پله ها بره پايين منم خيلي شيك پوست موزمو انداختم جلو پاش
    هيچي ديگه خورد زمين تا يه هفته نميتونست بياد مدرسه ما هم از دستش راحت بوديم :campeon4542:البته از دوربين مدار بسته منو ديده بودن و احضارم كردن دفتر و يه صفر كله گنده هم گرفتم ولي چون بهترين دانش اموزشون از نظر درسي بودم ديگه زياد گير ندادن :aiwan_lighft_blum:
     

    Fantta

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/19
    ارسالی ها
    397
    امتیاز واکنش
    3,535
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    شیراز
    روز معلم به جایی اون تخم مرغا که توش کاغز رنگیه
    روسر معلم تخم مرغ واقعی ریختیم
    یادش بخیر کوفتش شد
     

    Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    یه معلم داشتیم قدش کوتاه بود.بعد اونروز انگار بچه ها مسخرش کرده بودن گریه کنان رفت بیرون مام رفتیم حیاط
    بعد دوستم سوگند رفته به مشاور مدرسمون گفته خانم ما تو کمدارو گشتیم خانم داوودی رو پیدا نکردیم شمام یخورده همت کنین تو کشو هارو بگردین شاید پیداش کردین بعد گفته خانم جامدادیتون یادتون نره خیلی باحال بود از خنده غش کرده بودیم
     

    Mobina_N.I

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/30
    ارسالی ها
    2,672
    امتیاز واکنش
    32,938
    امتیاز
    856
    محل سکونت
    ♡دنیای مردگان♡
    خب من خاطره زیاد دارم:|
    ی باربادوستم هستی تو قمقمه دوستم ک رفته بودمسابقه والیبال و صددرصد تشنش میشدشیر و سس قرمز قاطی کردیم-_-ترجیح میدم ادامشو نگم....
    ی بارم پارسال دوستم چاق بود رو صندلی تکی نشته بودیم میزآخرم بودم اون موقه اینجوری صندلیشو رو دوتاپایه داش عقب جلو میکرد باپام زدم صندلیشو خودشو هیکلشو همه چیش پخش زمین شد:|ی بارم این کارو نکردم چندین باااار-_-
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران
    نمي دونم امسال بود يا پارسال ولي خـــوب يادمه كه چهارشنبه بود ! o_O
    يه توپ واليبال گير آورديم با بچه ها تو كلاس نشستيم واليبال بازي كردن ! ( هنوز معلم نيومده بود :| )
    آقــــا اين توپ هي دست به دست شد رسيد به يكي از دوستام كه چشم حسود كور ضرب دست خوبي داشت :|
    اين محكم كوبيد رو توپ كه مثلا اسپك بزنه كه ...
    شتلــــق o_O
    زد مهتابي رو تركوند!:aiwan_light_bdslum:
    توپو برداشتم تا قايمش كنم كه ناگهــــان ناظم محترم و گرامي دوست داشتني مدرسه وارد شد و با ديدن مهتابي شكسته و چهره ي كپ كرده ي بچه ها و توپ دست من به يقين رسيد كه بنده از قصد زدم مهتابي رو شكوندم :/
    ( حالا من به اين مظلومي نميدونم چجوري به اين نتيجه رسيده بود ! :campe45on2: )
    هر چي كاسه و كوزه و قابله سفالي و قاشق چوبــي بود شكست رو سر بنده !:aiwan_light_biggrin::aiwan_light_sddsdblum:
    هيچي ديگه با هزار بدبختي در رفتم اونم اگه دوستم نميومد نميگفت حالا حالا ها موندگار بودم :|
    ( خواهشا مسئولان رسيدگي كنن آخه اين پنكه سقفي و چراغاي گنده منده چيه ميزارين تو كلاس درس :| بالاخره كلاس بايد يه جا واسه تفريح داشته باشه يا نه؟! با تشـــكر ! :aiwan_light_bdslum:)
     

    unco

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/14
    ارسالی ها
    27
    امتیاز واکنش
    270
    امتیاز
    121
    محل سکونت
    عالمِ زندگان!
    دبیر زیستم :|
    ازش کلا متنفر بودم!
    یه سری منو دوستم برنده مسابقه داستان نویسیِ "کوتاه" شده بودیم، بـرده بودنمون جشنواره و به به امتحان علوم نرسیدیم!!
    جلسه بعدیش دبیرمون بهمون برگه امتحانو داد، بعد دید بچه های دیگه دارن میان تو کلاس (کلاسامون موضوعی بود و هر درس یه کلاس مخصوص داشت) گفت برید تو دفتر امتحانتونو بنویسید!
    حالا این دوستم جلو رفت من پشتش دبیرمون پشت من!
    با پوشه ی تو دسته هولم داد گفت"برو برو! انگار داشت با گوسفند حرف میزد :|
    سری اول که هُلم داد خوردم به نرده ها هیچی نگفتم (بعدا جاش به شدت کبود شد!)
    دوباره هلم داد منم از قصد خودمو پرت کردم پایین مانتوی اونو هم گرفتم کشیدم، هیچی دیگه -_-
    اووون همه پله باهم قل خوردیم رفتیم پایین :|
    حالا سر امتحانِ بعدی با همه عینِ قصاب و گوسفندای آماده ی ذبح داشت حرف میزد -_-
    ودش میگفت فلان کارو بکنید اشکال نداره بعد که میدید یکی داره اون کارو انجام میده دعواش میکرد :| آخرسرم به هممون خیلی نامحسوس فحش داد و عین لاتا حرف زد -_-
    منم دستمو بلند کردم :| گفت بله!؟
    گفتم:(خانوم ما گوسفند نیستیم اینجروی باهامون حرف میزنید!)
    اونم دیگه غرغراشو بدتر کرد، تو کلاسای دیگش میگفت فلانی اینو گفت بچه ی بدی بود ...
    آخرشم نمره ترم اولو بهم پنج داد :|
    ++ قابل ذکره تا سالِ قبلش من تو هرچیزی ضعیف بودم استاد علوم زیست بودم :|
     

    atiyeh.d

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/26
    ارسالی ها
    96
    امتیاز واکنش
    772
    امتیاز
    266
    محل سکونت
    يه جای همين دورو ورا
    یادمه.کلاس اول دبستان بودم...از این ادمس خرسیا برم مدرسه...چسبوندم رو صندلی...بعم سوزن گذاشتم..بعد گچ خورد کردم ریختم روش...اقا این معلما نشست تا یه ماه میدیدم همش اونجاشو میماله...
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    141
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    168
    • نظرسنجی
    تاپیک‌های دنباله‌دار خاطرات بامزه ی من
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    211
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    203
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    168
    پاسخ ها
    2
    بازدیدها
    186
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    351
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    334
    بالا