رازمانایی،پایایی وپویایی علم ودانش،نوشتن است؛نوشتن،بندی برپای علم است تاازحافظه ی آدمی نگریزدوباتکثیرونشرآن،دیگران نیزازدانش بهره مندشوند.
[FONT="]«ادیسون تمام پیشرفت های عالمگیرخود،ازجمله اختراع برق رامدیون تفکرِمنظم ویادداشت برداریِ دقیقِ خودمی داند»(1)[/FONT]
[FONT="]به گفته ی یکی ازنویسندگان،«صلح آمیزترین حادثه درجهان،نوشتن است».(2)[/FONT]
[FONT="]«[/FONT][FONT="]خیام می گوید:آدمی باکتابت است که فضیلتِ خودش راپیدا می کند.تعبیرزیبایی است ازنوشتن درقرن هاپیش.او می گوید:بی فضیلتِ نوشتن،آدم نیمی آدم است وبافضیلتِ نوشتن هست که می شودانسانِ کامل»(3)[/FONT]
[FONT="]نوشتن آثارروحی وروانی خوبی روی خودنویسنده داردتاچه رسدبه خوانندگان.[/FONT][FONT="]یکی ازنویسندگان می گوید:«من ازدستِ اضطراب های دنیا واسترس هایِ حاکم برعصرِ حاضر،خودم راپشتِ نوشتن پنهان می کنم...اولین رسالتِ من نجاتِ خودم است.درمرحله ی بعداگرتوانستم ارتباطی باخواننده برقرارکنم،خوشحال خواهم بود».(4)[/FONT]
[FONT="] [/FONT][FONT="]ادواردمورگان فورستر،رمان نویس ومنتقدانگلیسی،می گوید:«من تحت تأثیرالهام می نویسم،ولی خودِ عملِ نوشتن،به من الهام می دهدونوشتن درآدم احساس مطبوعی به وجودمی آورد«(5)[/FONT][FONT="].[/FONT][FONT="]«نوشتن[/FONT][FONT="] [/FONT][FONT="]همیشه برای من مطبوع ولذت بخش بوده ونمی فهمم که منظورِمردم ازاین که می گویند«آفرینش هنری مثل دردِزایمان است»چیست؟من ازنوشتن لـ*ـذت می برم وفکرمی کنم که نوشتن ازجهاتی خیلی خوب است»(6)[/FONT] [FONT="]نوشتن برای برخی ازنویسندگان آن قدرمهم است که بایدگفت درموردخودشان براین باورندکه:«می نویسم پس هستم»؛یعنی فلسفه ی بودنشان رادراین دنیا،«نوشتن»می دانندوزندگی شان با«نوشتن»معنامی شود؛حتی برخی ازنویسندگان،علاقه مندی به خودشان رادرگرو نوشتن می دانند.فورسترمی گوید:«به خودم فقط ازاین جهت علاقه دارم که می نویسم وچیزی به وجودمی آورم».(7)[/FONT]