گام به گام نوشتن

  • شروع کننده موضوع _sheida_
  • بازدیدها 962
  • پاسخ ها 20
  • تاریخ شروع

_sheida_

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/09/13
ارسالی ها
1,245
امتیاز واکنش
4,606
امتیاز
516
مقدمه:هنر دیدن


نوشتن کار بیهودهای است اگر در ابتدای امر هنر دیدن جهان ، به منزله یک داستان بالقوه به ذهن متبادر نشود.( ولادیمیرناباکوف )


برای آنکه بتوانیم خوب بنویسیم باید آدمها و زندگیهایشان را بشناسیم باید دقیق و عمیق به پدیدهها و مسائل اطرافمان نگاه کنیم و عمیقاً دربارهشان فکر کنیم .ما در مقام یک نویسنده زمانی قادر خواهیم بود ، احساس زندگی را به خواننده آثارمان منتقل کنیم که ابتدا خودمان عمیقاً این احساس را تجربه کرده باشیم .در این راه هنر دیدن به ما بسیار کمک خواهد کرد .هنری که با صبری طولانی به دست میآید بواقع یک هنرمند ، یک نویسنده میداند که در هر چیز ، جزئی کشف ناشده و نادیده وجود دارد ، اما ما چشمان خود را عادت دادهایم تا تنها چیزهایی را ببینیم که دیگران پیش از ما دیدهاند ولی یک نویسنده به خوبی میداند که در فرد یا شئ یا پدیدهای چیزی نهفته است که آن فرد یا آن شئ را از افراد یا اشیاء دیگر متمایز میکند او باید به دنبال این نظمهای مخفی این جزءهای نهفته برود حقیقت اینست که اکثر انسانها در اغلب لحظات به علت غرق شدن در عادتها فرورفتن در خودخواهیها و یا سردشدن در بیتفاوتهای تنها روی خود توجه و تمرکز دارند تا اشیاء و موجودات اطرافشان و تنها در بعضی لحظات کوتاه ناب شاعرانه و معنویت که میتوانند هستی و وجود را حس کنند بنابراین پیشنهاد میکنم روی هنر دیدن تمرین کنید یعنی باید سعی کنیم حساسیتها را بالا ببریم و توانایی جذب و گرفتن همه امواجی را که از آدمها روابط و موقعیتهایشان منتشر میشود را کسب کنیم توجه داشته باشیم که این حساسیتها با احساساتی بودن به شدت فرق دارد احساساتی بودن یعنی خود را به دست احساسات سپردن یعنی در احساسات فرو رفتن و غرقشدن در سالهای تدریس به دفعات بسیاری از هنر جویان پرسیدهاند که چرا هر چه مینویسند مفهومی ندارد چرا شخصیتهای آثارشان عمیق نیست و یا خط طرح داستان فاقد منطق است و نتیجتاً نویسنده شدنشان دارد به رویایی واهی تبدیل میشود خب این دوستان باید ابتدا با توجه مطالعه و تجربه خود را به خوب دیدن مسلح کنند آنها باید بیش از هر چیز یک بیننده دقیق باشند تا متوجه مسائلی شوند که مخاطبان آثارشان هنوز متوجه آن نشدهاند و یا بر روی آنها توجه و دقت کافی ذکر کردهاند واقعیت این است که دنیا و موجوداتش در چشم نویسندگان صاحب نبوغ به همان شکلهای معمول سنتی نیست که دیده میشود بلکه مجموعهای از غافلگیریهای منحصر بفرد است که نویسندگان متبحر آموختهاند که آنها را به روش خاص خودشان ببینند و بر کاغذ بیاورند پس بهتر است قبل از نوشتن ابتدا یاد بگیریم که چگونه میتوان خوب ، دقیق ، و عمیق ببینیم .
 
  • پیشنهادات
  • _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    قسمت اول:زاویه دید (نظرگاه)


    این مبحث را با یک پرسش شروع میکنیم ! آیا میدانید نخستین مسئلهای که نویسنده به هنگام شروع داستان با آن مواجه میشود ، چه میباشد ؟

    پاسخ :

    بالاخره چه کسی میخواهد داستان من را تعریف کند ؟

    یا راوی داستان کیست ؟ یا از چه زاویه دیدی باید استفاده کنم ؟به نظر بسیاری از منتقدان ، گزینش راوی یا انتخاب زاویه دید مناسب ،مهمترین گزینشی است که نویسنده به آن دست میزند نویسندگان مطرح و شناخته شده وسواس بسیاری ، در انتخاب زاویه دید داستان نشان میدهند:چرا ؟ برای اینکه حوادث ، کنشها : و وقایع ناگزیر توسط کلمات در اختیار خواننده قرار میگیرد ،اما آنچه مهم است این است که به یاری کلمات چه کسی یا چه شخصیتی ؟! انتخاب صحیح روایتگر موجب بر انگیختن عاطفی و ذهنی خواننده شده ، نهایتاً شرکت خواننده را در اثر موجب میشود .

    اینک به توضیح و تعریف انواع زاویه دید (نظرگاه) همراه با مثالهایی میپردازیم اما آنچه لازم است اشاره شود این نکته میباشد که زاویه دید دوم شخص را در مبحث مونولوگ (تکگویی) توضیح و تشریح خواهیم کرد .
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    تعریف زاویه دید



    زاویه دید یا نظرگاه به منظری گفته میشود که رویدادهای داستان از آنجا دیده میشود و یا میتوان گفت به روایتگری اطلاق میگردد که نویسنده به یاری او داستان خود را برای خواننده با میگوید .


    بررسی انواع نظرگاهها الف: زاویه دید اول شخص مفرد



    1- ازدید شخصیت اصلی


    2-از دید شخصیت فرعی


    نویسنده در داخل یکی از شخصیتها رفته، از چشم خواننده ناپدپد میشود . و این شخصیت برگزیده نویسنده است که به جای نویسنده ، داستان را به طریق اول شخص نقل میکند.

    این شخصیت ممکن است فرعی و یا اصلی باشد ، درحوادث داستان شرکت داشته یا فقط ناظر حوادث داستان باشد .

    در مثال ذکر شده ، نویسنده هر چه را اتفاق میافتد از دید ملخ میبیند یعنی همه افسانه ، بیان افکار و احساسات ملخ از زبان خود اوست .

    از گرسنگی و سرما کزکرده بودم و مورچه را میدیدم که داشت دانه ذرتی را که از تابستان قبل انبار کرده بود ، هنهن کنان برروی برفها میکشید . شاخکهایم از سرما جمع شده بود و پای چپ عقبم بیاختیار میلرزید آخرالامر دیگر نتوانستم طاقت بیاورم .گفتم :

    مورچه عزیز ، دوست من ، ممکن است لطفاً یک خورده از ذرتتان را به من بدهید ؟

    مورچه به سر تا پای من نگانگاه کرد و با تکبر گفت :

    تابستان چه کار میکردی ؟

    در حالی که خاطرات خوش گذشته را در ذهن مرور میکردم ، معصومانه گفتم :

    از کله سحر تا غروب آواز میخواندم

    مورچه با حالتی از خود راضی ، پوزخندی زد و گفت :

    خوب ، چون که تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودی ، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصیدن باشی !

    از کنار لانه مورچه میگذشتم ، هوا بسیار سرد شده بود و برف همه جا را پوشانده بود ، دانهای را که پیدا کرده بودم با زحمت در روی برفها میکشیدم ملخ را دیدم که با مورچه داشت صحبت میکرد ، دقت کردم تا ببینم چه میگویند ، ملخ میگفت : مورچه عزیز ، دوست من ، ممکن است لطفاً یک خورده از ذرت خودتان را به من بدهید ؟

    مورچه کمی به سرتا پای ملخ نگانگاه کرده ،انگار فهمید بود که چه حیوان بازیگوش و تنپروری است .

    پرسید ، تابستان چه میکردی ؟

    ملخ جواب داد : از کله سحر تا غروب آواز میخواندم

    مورچه که متوجه حضور من شده بود روبه من کرد و گفت :

    چون تمام تابستان آواز خوانده است فکر میکنم بهتر است تمام زمستان را هم برقصد .

    هر دو شروع به خندیدن کردیم .
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    از محدودیتهای این شیوه از زاویه دید میتوان به موارد زیر توجه نمود:


    1- میدان دید نویسنده تنگ و محدود میشود ، و خواننده هم نمیتواند غیر از جایی که شخصیت انتخاب شده نویسنده در داستان میرود ، از جای دیگری مطلع شود .لازم به ذکر است که نویسنده باید با مهارت در انتقال و یا ذکر گفتگو و یا به طور طبیعی شخصیت داستان نیش را از مسائل و موضوعاتی که نمیتواند ببیند آگاه کند و یا در محل حوادث مهم حاضر نماید .

    2- دست نویسنده برای تجزیه و تحلیل مستقیم و کامل در داستان ، بسته است زیرا ممکن است نویسنده میزان استعداد و آگاهی راوی را فراموش کند و حرفهای گندهتر از دهان او در دهانش بگذارد ، یعنی به بیان دیگر ، ممکن است گویش راوی با معلوماتش و یا با بیان وی با میزان وحد درک احساسی او از مسائل نخواند.

    بدین معنی که اگر به طور مثال شخصیت ، انسانیکم سواد و بسیار عامی باشد ، روایت گفت وگو و نگاهش ( احساساتش ) به مسائل باید متناسب با ویژگیهای شخصیتی او باشد .
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    اما محسنات این ویژه:


    1- واقعیتر ، صمیمیت بیشتر ، و زندهبودن داستان ( شخصیتها و حوادث داستانی ) را دنبال دارد.

    2-ضمن دادن سرعت مناسب به حوادث و اتفاقات ، از آنجا که داستان مستقیماً از زبان شخصیت شرکتکننده در حوادث نقل میشود ، دیگر واسطهای به نام نویسنده بین خواننده و داستان وجود ندارد.
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    1- زاویه دید دانای کل :


    داستان به وسیله نویسنده گفته میشود و از دید سوم شخص (او). نویسنده آزاد است به هرجا که دلش خواست سر بکشد هرگاه اراده کرد از نیات ، افکار و احساسات شخصیتها میشود مطلع شده ، ما را نیز در جریان بگذارد ، از دانش و مزایای بیحدی برخوردار است چون دانای کل میباشد . او میتواند رفتار شخصیتهایش را تخلیل کند و اگر میلش کشید به تفسیر درباره معنی و مقصود داستانی که میگوید بپردازد . او از همه چیز با خبر است ، اسرار نهان را میداند و مختار است که درباره هر چیزی کم بگوید یا زیادهگویی کند . به مثال ذکر شده توجه کنید ، هر آنچه هر دو شخصیت میگویند یا انجام دهد نقل شده است و هم اکنون افکار و احساسات آنها برای خوانده باز میشود حتی نویسنده در پایان معنی و مقصود داستان را نتیجهگیری میکند .مورچه خسته و کوفته دانه ذرتی را که از تابستان گذشته انبار کرده بود، هنهنکنان بر روی برفها میکشد در همان حال پیش خودش فکر کرد که شام امشب خیلی خوشمزه و مقوی بود .ملخی ، از سرما کز کرده و گرسنه ، همینطور به روبرو زل زده بود ولی آخر الامر دیگر طاقتش تمام شد : مورچه عزیز ، دوست من ، ممکن است لطفاً یک خورده از ذرت خودتان را به من بدهید ؟ مورچه پرسید : تابستان چه کار میکردی؟

    بعد نگاهی به سر تا پای ملخ انداخت و فهمید که او چه جورحیوانی است ملخ که نمیدانست بعد چه خواهد شد ، خوشحال جواب داد :

    از کله سحر تا غروب آواز میخواندم .

    مورچه حنایی رک طوری که انگار تحقیر ملخ برایش اهمیتی ندارد ، گفت : خوب ، چونکه تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودی ، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصیدن باشی !

    هر کس موقع جوانی بازیگوشی کند

    موقع پیری هیچ چیز نخواهد داشت

    شکل داستانهای زاویه دید دانای کل میتواند با هم بسار متفاوت باشد زیرا هر نویسندهای به میزانی مشخص به خود اجازه میدهد از قضایا و شخصیتها مطلع باشد .حسن این زاویه دید ، در انعطافپذیری آن در نقل داستان و توانایی تغییر مدام زاویه دید از یک شخصیت به شخصیت دیگر میباشد به زبان دیگر ، این شیوه وسیعترین عرضه را پیش روی نویسنده میگشاید اما از محدودیتها و معایب این زاویه دید:

    همواره این خطر وجود دارد که نویسنده بین داستان و خواننده قرار بگیرد یا تغییر مدام زاویه دید از یک شخصیت به شخصیت دیگر ، ممکن است موجب از بین رفتن ارتباط منطقی بین اجزاء داستان ، یا به هم خوردن وحدت داستانی شود .

    این شیوه و وزاویه دید بیش از هر زاویه دید دیگری میتواند بد به کار بـرده شده است ، اگر نویسندهای با مهارت و چیرهدستی از این شویه استفاده کند به عمق و وسعت والایی در داستان دست مییابد ولی اگر آن را به بکار ببرد واقعی بودن داستان خود را زیر سئوال خواهد برد .

    امروزه نویسندگان سعی میکنند که دخالتی از این نوع در داستان نکنند و یا اگر از این زاویه دید استفاده کردند حداقل از دید یکی از شخصیتها باشد .
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    2-زاویه دید دانای کل محدود


    الف- از دید شخصیت اصلی


    ب- از دید شخصیت فرعی

    در این زاویه دید مانند زاویه دید دانای کل نامحدود ، داستان به طریقه سوم شخص گفته میشود ، ولی تنها از دید یکی از شخصیتهای داستان (او) (تفاوت با زاویه دید دانای کل نامحدود )

    این شخصیت را شخصیت انتخابی مینامیم نویسنده هرچه میبیند ، از نگاه همین شخصیت میبیند و با افکار او حرفهایش را میزند ، نویسنده میتواند به درون یا بیرون شخصیت نفوذ کند و آنچه را او میبیند و میشنوند ( یرونی ) و یا احساس و یا فکر میکنند ( درونی ) ارائه دهد .

    به زبان ساده تری می توان گفت : نویسنده از همه چیز این شخصیت ، حتی بیش از خود او ، با خبر است .و این مکان را دارد که افکار و اعمال او را تفسیر هم بکند .

    اما نکته مهم در این زاویه دید این موضوع میباشد که نویسنده ، در این نوع زاویه دید ، افکارو احساسات و اعمال دیگران را نمیداند.

    اگر هم بداند و بخواهد بگوید فقط از دید شخصیت انتخابی داستانش میتواند راجع به افکار دیگران اظهار نظر کند .شخصیت انتخابی ( او ) نویسنده ممکن است فرعی یا اصلی باشد یعنی میتواند در جریان حوادث شرکت داشته باشد و یا فقط ناظر حوادث باشد . انتخاب درست در این موارد ، برای داستان بسیار حایز اهمیت است این نکته لازم به ذکر است که کمتر نویسندها پیدا میشود که از زاویه دانای کل محدود استفاده کند و از دید شخصیتهای فرعی برای روایت داستان استفاده کند .داستان ذکر شده مربوط به دانای کل محدود و از دید مورچه میباشد ، نویسنده درباره اینکه ملخ چه میکند و یا چه احساسی دارد، به ما چیزی نمیگوید ما فقط از آنچه مورچه میبیند یا میشنود و یا میداند ، مطلع میشنویم یعنی حتی ملخ را هم از دید او میبینم .

    مورچهخسته و کوفته ، دانه ذرتی را که از تابستان قبل انبار کرده بود ، هنهنکنان به روی برفها میکشید .در همان حال پیش خودش فکر میکرد که شام امشب خیلی خوشمزه و مقوی خواهد بود تازه آنوقت بود که مورچه متوجه ملخی که از سرما کز کرده بود شد،

    ملخ گفت : مورچه عزیز دوستان من ممکن است لطفاً یک خورده از ذرت خودتان را به من بدهید ؟

    مورچه به سر تا پای ملخ نگانگاه کرد و فهمید او چهجور حیوانی است .بعد پرسید : تابستان چه کار میکردی ؟

    ملخ جواب داد : از کله سحر تا غروب آواز میخواندم

    مورچه خیلی رک ، طوری که انگار تحقیر ملخ برایش اهمیتی ندارد

    گفت : خوب ، چون که تمام تابستان مشغول آواز خواندن بودی ، بهتر است تمام زمستانم هم مشغول رقصیدن باشی !

    محسنات :

    داستانهایی که به طریقه دانای کل محدود (او) نقل میشود ، به واقعیت نزدیکتر است تا زاویه دید دانای کل . زیرا در این شیوه فقط از دریچه افکار و احساسهای یک نفر جهان را مینگریم و این با شرایط عادی زندگی بیشتر هماهنگ است .

    ضمن اینکه در این زاویه دید ، داستان خود به خود یکدست میشود ، چون تمام جزئیات داستان نتیجه تجربیات تنها یک نفر است .

    اما محدودیت این زاویه دید ، درست همانند اولین محدودیت ذکر شده در صفحه 3 زاویه دید اول شخص میباشد ( محدودیت مکانی و زمانی نویسنده )
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    3-زاویه دید بیرونی ( ظاهری یا زاویه دید نمایشی )

    در نظر بگیرید که دوربینی در دست دارید و با آن همه جا میروید ولی فقط چیزهایی را که دیده یا شنیدهاید را ظبط میکنید ، یعنی به عنوان نویسنده در این زاویه دید ، نمیتوانید تحلیل و تفسیر کنید و یا به درون ذهن شخصیتهای رسوخ نمایید .

    به زبان ساده تر ، شما در این زاویه دید ، خوانده را به عنوان تماشاگر در جایی می نشانید تا با خواندن داستان ، حوادث را تماشا کند .به واقع این زاویه دید برای فیلنامه و نمایشنامه بسیار کار برد جذابتری دارد خواننده شما ، آنچه را که شخصیتها انجام می دهند و می بینند و یا آنچه را که آنان میگویند ، می شنود : اما فقط از طریق حدس و گمان شخصیت است که درباره افکار ، احساسات آنها و یا آنچه آنها واقعاً هستند ، قضاوت می کند .( زاویه دید داستانهای مینی مالیتی)

    s با این زاویه دید میتوان بهترین و جذابترین داستانهایی نوشت را که تماماً با گفتگو نوشته و پرداخت شده باشد .

    اما خیلی کم داستانی پیدا میشود که مو به مو و دقیقاً به این شیوه نوشته شده باشد ، زیرا محدودیتهای که این شیوه به نویسنده تحمیل میکند ، طاقت فرسا است. و به محض اینکه نویسنده جملاتی از خود به داستان اضافه کند ، خواننده در مییابد که او با نوشتن این کلمات ، در جهت تحلیل داستان پیش رفته است .اما نکته بسیار مثبت این داستانها ( زاویه دید بیرونی ) سریع بودن شکل داستانگویی آن است . داستان ملخ و مورچه را به شیوه زاویه دید بیرونی آوردهایم توجه کنید در هیچ جای داستان به آنچه شخصیتها فکر یا احساس میکنند اشاره میشده ، خواننده خود مجبور به تجزیه و تحلیل و برداشت میباشد : مورچه دانه ذرتی را که شاید از تابستان قبل انبار کرده بود ، به روی برفها میکشید .سرما بیداد میکرد : اما او همچنان تقلا میکرد و عرق میریخت ملخی که شاخکهایش از سرما جمع شده بود و پای چپ عقبش بیاختیار میلرزید ، چند دقیقهای میشد که به جلو زل زده بود. آخر الامر گفت : مورچه عزیز ، دوست من ، ممکن است یک خورده از ذرتتان را به من بدهید ؟ مورچه به سر تا پای ملخ نگاه کرد ، بعد با اوقات تلخی گفت : تابستان چه کار میکردی ؟

    ملخ با همان لحن قبلی گفت : از کله سحر تا غروب آواز میخواندم مورچه لبخند کمرنگی زد و گفت :خوب ، چون که تام تابستان مشغول آواز خواندن بودی ، بهتر است تمام زمستان هم مشغول رقصیدن باشی !

    در این زاویه دید ، A ction یا عمل داستانی و فعالیت شخصیتها بسار زیاد دیده میشود همانطور که گفته شد داستان عمدتاً از طریق گفتگو و حرکات و رفتار بیرونی و ظاهری اشخاص نوشته میشود و دست نویسنده برای تجزیه و تحلیل در داستان بسته است .

    فهرست منابع :

    1- ای ، ام فورستر وجوه رمان

    2- تأملی دیگر در باب داستان ترجمه محسن سلیمانی از Theox ford …..

    3- نویسندگی خلاق (جزوه)

    قسمت دوم:نویسندگی درمانی

    این مبحث رو با یک سئوال آغاز میکنم

    آیا نویسندگی میتواند شیوه ای از درمان باشد؟

    جواب مثبت است . در واقع همه اشکال ابراز وجود جنبه درمانی دارد و همه می دانیم که هم اکنون در علم روانشناسی از این خصوصیت ( نوشتن ) برای معالجه و درمان بعضی از امراض روحی و روانی استفاده می شود.

    اما یک نویسنده با تجربه به خوبی به این موضوع آگاه است ، که تمامی این تراوشات درونی ، در حوزه ادبیات ، قرار نمیگیرد . امروزه بسیاری از نویسندگان جوان ، از نوشتن تنها برای ابراز عواطف سرکوب شده ، عواطف و احساسات مجازی- محرومیتها و رنجها و عقده ها و صقفها – و نه احساسات ناب استفاده می کنند . نوشتن برای این جوانان به محل تخلیه فشارهای روحی و روانی بسیار شخصی و به نوعی تنظیم فشارهای درونی تبدیل میشود ، که اتفاقاً با این کار به نوعی پالایش روانی هم دست پیدا می کنند ولی باید بدانند که این نوشته ها صرفاً به حال درونیشان آن هم به طور مقطعی مفید است ، اما نهایتاً مخل روند و به پیشرفت نویسندگی آنها می شود . در حقیقت خواننده به این بالا آوردن مکاشفات ، به این بارکردن عاطفه بر کلمات که ساکن به پیشروی اثر نمیکند اصلاً علاقهای ندارد ، و ارتباط با این اصل اساسی هنر ناب برقرار نمی گردد. برای نویسنده طرح اینگونه نوشتهها تنها به بهبود زندگی شخصی خودش کمک می کند وصرفاً باعث خوشی و سبکباری ، تنها و تنها خودش میشود اما یک نویسنده آگاه نمی گذارد این نوشته ها مانع پیشروی کارش شود . پس از دوستان جوان علاقمند می خواهم از همین لحظه سعی کنند این سطرها را که اصطلاحاً به آن سطر مـسـ*ـتی می گویند شناسایی و حذف کنند تا اثرشان به حیطه نویسندگی درمانی وارد نشود.
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    ابتکار


    آیا می دانید ابتکار در نویسندگی به چه معناست و یا جایگاه ابتکار یا بهره گیری از تخیل در یک اثر هنری چه سطحی قرار می گیرد ؟

    لطفاً قبل از اینکه جواب را مطالعه کنید کمی تأمل کنید .

    ابتکار در نویسندگی ، یعنی توانایی نوشتن موضوعی که حاصل تجربیات شخصی نویسنده نیست یا به تصویر درآوردن اتفاقی که نویسنده هرگز آن را تجربه نکرده است . ابتکار در هر سطحی از نویسندگی مهم است ، نویسنده بدون ابتکار خیلی زود چنته اش از درک اشخاص و وضعیتها خالی شده ، به تکرار افتاده ، اثرش ساکن و قابل پیشبینی میشود . آیا میدانید شکسپیر هنگامی که تصمیم داشت نمایشنامه هملت شاهزاده دانمارکی را بنویسد ، اصلاً گذرش به دانمارک نیفتاده بود ولی ببینید فضاها و محیطهای اثر تا چه حد عمیق و دقیق توصیف شده است ، نمونههای این چنینی درآثار بسیاری از نویسندگان چون ، گورگی ، کافکا ، هرمان همه ، کالوینو ، مارکز ، داستایوفسکی ، جان اشتاین بک ، دکتروف و دیگران وجود دارد .

    شاید بپرسید چگونه میتوان به چنین ابتکاری رسید ! گمان میکنم که مروری کوتاه به فرآیند نوشتن میتواند به این بحث کمک کند .نویسندهای را درنظر بگیرید که در حین مطالعه روزنامه به خبرهایی با این مضمونها بر میخورد : متهم به قتل دختربچه هنوز انکار میکند ، کشف جسد حلقآویز شده یک آرایشگر ، قتل در کلبه جنگلی – فکر میکنم زیادی جنایی شد یا برگ برنده بوش باز هم گریخت و یا هر خبر دیگری ، بسیار متحمل است که بسیاری از افراد ، پس از کمی تأمل از این خبر بگذرند و به مطالعه باقیمانده روزنامه بپردازد. اما نویسنده مورد بحث ، مطمناً تأمل و سکون بیشتری روی این تیترها خواهد داشت حتی ممکن است چیزی اتفاقاً نظر او را جلب کرده ، و سعی کند تا از زوایای مختلفی به آن دقیق شود ، یا حتی خبر فوق در ذهن نویسنده جرقهای ایجاد کند و تبدیل به فکر سمجی شود که او را همچون بیماری وسواسی به دنبال خود بکشد تا جایی که به هیأت یک داستان یا بخشی از یک داستان در آید. نکته ظریفی در اینجا هست که مایلم آن را روشن کنم ، چه تفاوتی بین یک فرد عادی با یک نویسنده وجود داد که ما شاهد چنین عکس العملهای متفاوتی میباشیم حقیقت اینست که یک نویسنده به گفته فالکنر خود را به عنصر ، تجربه ، تخیل و هنر دیدن مسلح کرده است .او حساسیتهایش را در زمینه های مختلف بالا بـرده بنا به این نگاهی ژرفترین و عمیقتری نسبت به موضوعات روزمره دارد.
     

    _sheida_

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/09/13
    ارسالی ها
    1,245
    امتیاز واکنش
    4,606
    امتیاز
    516
    یک توصیه به جوانان علاقمند به نویسندگی :


    دوستان من لزومی ندارد شما از کلمات ثقیل ادبی ، توصیفهای شاعرانه و یا مجلات پر طمطراق در نوشته هایتان استفاده کنید ، گاهی باید بتوانیم خیلی ساده و با تعجب به اشیاء و پدپده های اطرافمان نگاه کنیم و با یک زبان معمولی ولی دقیق ، درباره مسائل و اشیاء عادی و روزمره نوشته و نیرویی عظیم و حتی حیرتانگیز به این چیزهای معمولی ، صندلی ، میز ، خیابان ، درخت و….بدهیم .فراموش نکنید که نویسنده واقعی کسی است که خودش ارزشها و دنیایش را خلق میکند .با کمی دقت در کتابهای نویسندگان مطرح دنیا ، متوجه میشویم که آنها تصوارت ما را مثلاً به گونهای در مورد یک کمد، یک گل ، یا حشره … متحمل میکنند که دیگر ما کمد، گل ، حشره را با آن تصور و تصویر سنتی ، قالبی و شناخته شده نگاه نمی کنیم.


    پس باید بتوانیم چیزهایی عادی را چنان زیبا ، دقیق و یا موشکافانه توصیف کنیم که همه در مقابل آن با تعجب بگویند : عجب چه طور تا به حال نفهمیده بودیم که این چیز معمولی اینقدر زیبا و یا شگفتانگیز است ، خلاصه کنم برای یک نویسنده آنچه مهم است در دهه اول نوع نگاه کردن خاص خودش به پدیدهها و در مرحله بعد یافتن بهترین راه ممکن برای بیان این نوع نگاه است . به یاد داشته باشید که اینگونه نبوده است که نویسندگان بزرگ جهان ، همه استعدادهای بزرگی بوده یا نبوغ ویژهای به صورت فطری در نهادشان وجود داشته است ، نه ، مطمئن باشید به این صورت نبوده است ، آنچه آنها را برجسته کرده ، نحوه نگرش خاص و منحصر بفرد آنها در درجه اول و سپس انتقال هنرمندانه این نوع نگرش است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا