قلمت رو به رخ بکش!

Harley

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/09
ارسالی ها
25
امتیاز واکنش
146
امتیاز
151
بینی ام به خارش افتاد. روی تشک تخت،به پهلوی راست چرخیدم. خارش بینی با شدت بیشتری شروع شد.گویی چیزی عملگرهای حسی ام را تحـریـ*ک می کرد. پس از چند بار دست کشیدن به بینی ام و مهار نشدن عامل مزاحم، با حرص چشمانم را باز کردم. چشمان خسته و عصبانی ام، در یک جفت چشم خندان و آبی رنگ گره خورد. با دیدنش،خودبه خود ابروان گره خورده ام از هم فاصله گرفتند و غم با تمام وجود ،بر دلم نشست...
ناخوداگاه ذهنم به سمت یک ماه پیش کشیده شد که دکترش بهم گفته بود : " حداکثر سه ماه دوم میاره" از اون روز به بعد دیگ نتونستم مثل قبل باهاش رفتار کنم ، خودش تغییر رو توی رفتارام حس کرده بود ، نمیتونستم به چشمای دریاییش خیره بشم. دیگه نمیتونستم مثل قبل ساعت ها کنارش باشم فقط ازش فرار میکردم هربار که میدیمش یاد حرفای نحس دکتر میوفتادم
اوایل پاپیچم میشد تا دلیلشو بفهمه
ولی دیگ من توان اینک مثل قبل باشم رو نداشتم چطور میتونستم ذره ذره آب شدنش رو ببینم و دم نزنم از اون روز به بعد هر بار ک میدیمش حاصلش یه بغض بود بغضی که هیچوقت دهن باز نکرد و همیشه به هر زوری که بود خورده شد.
یادمه میخواستم همون روز سوپرایزش کنم ، خبر پدر شدنش رو با گرفتن یه جشن کوچیک دونفره بهش بگم.
هنوز در این مورد چیزی نمیدونه نمیدونم کدوم خبر رو بهش بگم پدر شدنش یا اینکه باید قبل از دیدن پسرش ترکمون کنه..
(اینو یکی از دوستام ازم خواسته براتون بفرستم )
 
  • پیشنهادات
  • Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    سپاس بابت قلم زیبای شما
    *شرح احساسات کاراکتر اولین موردی ست که در متن شما ،خودش رو نشون میده. در این خصوص خوب عمل کردید، جوری که کاملا مشخصه احساس کاراکتر رو درک کردید.

    *ضعف های ادبی ریزی در متن شما وجود داره. یه سری جملات می تونست به شکل زیباتری بیان بشه؛که البته ایرادی نیست و شما با تمرین می تونید سطح کارتون رو بالاتر ببرید.
    مثلا در جمله:لبخندش محو شد و چشمانش اندوهگین شد.
    فعل"شد" اولی رو می تونید حذف کنید تا جمله زیباتر و حرفه ای تر بشه.

    *من فقط احساسات کاراکتر رو درک کردم و متن شما تقریبا عاری از عناصر ادبی و توصیفات بود، که این مورد هم می تونه با تمرین ارتقا پیدا کنه.

    *امتیاز متن شما به این بود که فقط به مونولوگ و خودگویی های کاراکتر بسنده نکردید. در واقع من متنی رو خوندم که در لحظه اتفاق افتاد و خبری از خاطره تعریف کردن نبود. همین امر باعث بالارفتن جذابیت متن میشه و جای تشویق داره.

    *آخرین مورد هم مثل خیلی از دوستان، مربوط به علائم نگارشی هست. با اینکه تا حدودی رعایت کردید، ولی دامنه استفاده علائم نگارشی در متن شما، فراتر از میزان استفاده شما بود.

    موفق باشید
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    سپاس بابت قلم زیبای شما
    *توصیف احساسات کاراکتر، نقطه مثبت متن شماست.

    *دوست عزیز، همونطور که مستحضرید،حجم متن دنباله در این تایپیک کوتاهه. شما اینجا تمرین می کنید تا در حجم کوتاه، تواناییتون رو در زمینه عناصرلازم نویسندگی ارتقا بدید.
    عناصری از جمله تشبیهات، توصیفات حسی و بصری، مونولوگ ها و دیالوگ ها و...

    در متن مذکور، شما تنها از مونولوگ استفاده کردید و جوری جلوه می کنه که انگار در حال خاطره تعریف کردن هستید. اگر متن طولانی بود، یک مونولوگ طولانی ایرادی نداشت ؛ولی متن دنباله کوتاهه و نباید تمامش محدود به مونولوگ باشه.

    به همین منظور، بهتون پیشنهاد میدم دوباره و در ادامه همین متن ناتمام، متن دیگری با همین درونمایه بنویسید و سعی کنید محتوای موردنظرتون رو، در زمان حال شرح بدید و جز مونولوگ، از عناصر دیگه هم استفاده کنید.

    موفق باشید
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    از دوستتون بابت به اشتراک گذاشتن قلم زیباشون تشکر کنید.
    مواردی که در خصوص متن شما ذکر کردم، شامل متن ایشون هم میشه . لازم به ذکره که کاراکتر شما، جز شرح حال گفتن از خودش، عمل دیگری رو هم انجام داد(در آغـ*ـوش گرفتن فرزندش و توصیفش به نوعی). ولی اثر دوستتون تنها به مونولوگ و شرح احساسات محدود شده بود.

    موفق باشید.
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    پیش نویس:از اونجایی که دوستان متن ناتمامی پیشنهاد ندادند، تصمیم گرفتم این بار شخصا خلاف قوانین تایپیک عمل کنم و متن ناتمام خودم رو ادامه بدم!!

    بینی ام به خارش افتاد. روی تشک تخت،به پهلوی راست چرخیدم. خارش بینی با شدت بیشتری شروع شد.گویی چیزی عملگرهای حسی ام را تحـریـ*ک می کرد. پس از چند بار دست کشیدن به بینی ام و مهار نشدن عامل مزاحم، با حرص چشمانم را باز کردم. چشمان خسته و عصبانی ام، در یک جفت چشم خندان و آبی رنگ گره خورد. با دیدنش،خودبه خود ابروان گره خورده ام از هم فاصله گرفتند و غم با تمام وجود ،بر دلم نشست...

    به پشت خوابیدم و سعی کردم نگاهش نکنم.سرش را روی سـ*ـینه ام خم کرد و لحظه ای بعد ، سنگینی خفیفی را روی قفسه سـ*ـینه ام حس کردم. نفس های نامنظمش، پوستم را از زیر رکابی سفید می سوزاند.
    مثل یک مجسمه روی تخت خشک شده بودم و دست های مشت شده ام، دوطرف بدنم روی تشک میخ شده بود. ریه هایم یارای نفس کشیدن نداشت. دست های سرد و کوچکش روی بازوهایم قرار گرفت. با هر بار صدای شنیدن نفسش، قلبم از جا کنده میشد .چشمان مرطوبم را بستم و با بی رحمی گفتم:چرا اینجایی؟برو پیش ثریا!
    انگشتان تپل و سفیدش، بازوانم را ضعیف فشرد و صدای لرزانش، تمام قوت وجودم را به یغما برد:با...با
    پلک هایم را با درد روی هم فشردم. چهره معصوم نرگس،حتی لحظه ای از خاطرم جدا نمی شد. چهارسال نبودنش، تمام هستی ام را به آتش کشید و حالا، موجود ناتوانی که عامل تمام دلتنگی هایم است و انتظار دارد دوستش داشته باشم.
    با دست هایم سعی کردم از خود جدایش کنم؛ ولی او مصرانه و با تمام توانش به تن خسته ام چسبیده بود. صدای هق هق مظلومانه اش، تلاش دستانم را متوقف کرد. مرواریدهای دریای طوفانی چشمانش، سـ*ـینه ام را خیس کرد و قلبم، قلبم بود که هر لحظه در آتش بی رحمی ام می سوخت.
    با هق هق و لکنت مادرزادی که همیشه اعصابم را بهم می ریخت گفت:دو...دو...دوستت دا...
    نفس کم آورد و نتوانست جمله ناتمامش را تمام کند.قلبم مچاله شد از معصومیتش، از نفسی که همیشه به خاطر هفت ماهه زاده شدنش دچار مشکل می شد.
    صورتم خیس خیس شده بود. نمی دانم چطور، ولی طی یک حرکت سریع، دست هایم را دور بدن کوچکش پیچیدم و به سمت خود کشیدمش. فرشته کوچک نرگس، در آغوشم جمع شدو هر چند لحظه یک بار، بـ..وسـ..ـه ای بر سـ*ـینه خیس از اشکم می زد.
     

    ن. مقصودی(ngn)

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/17
    ارسالی ها
    794
    امتیاز واکنش
    62,699
    امتیاز
    1,003
    سن
    31

    ღ motahareh ღ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    14,789
    امتیاز واکنش
    46,711
    امتیاز
    1,286
    محل سکونت
    تهــــران



    بسیار متشکرم :) خیلی ممنون که وقت گذاشتید و اشکالات نوشته هامو بهم گفتید، راجع به عناصر ادبی و توصیفات هم باید بگم که به نظرم تو این صحنه ای که من نوشتم استفاده از توصیفات ادبی به اون شکل زیاد تاثیری نداشت و در واقع اصلا نیازی به توصیفات ادبی نبود، تو صحنه ای که یکی ناراحته و از اون محوطه ناراحت کننده در حال دور شدنه توصیفات ادبی به نظرم از جذابیتش کم میکنه و در واقع بین متن اصلی فاصله میندازه، من توصیفات ادبی و توصیف طبیعتم خیلی خوبه مثلا متن زیر نوشته خودمه و قسمتی از رمان جدیدمه:

    به دریا نگریستم. هاله‎های نور خورشید به همه جا می‎تابید و قسمت‎هایی از آن انوار آتشین و زعفرانی با رنگ آب دریا درهم آمیخته شده بود. دریای آبی چند لحظه پیش حالا گویا غرق خون، گلگون بود.
    خورشید لحظه به لحظه به سرخی می‎گرایید و در خط افق جایی که مرز بین دریا و آسمان بود و زمین و آسمان به هم می‎پیوستند فرو می‎رفت.

    یا این متن که قسمتی از انشام بوده و تو جشنواره خوارزمی رتبه اورده:

    نسیم خنکی وزید و گل های سرخ را به رقـ*ـص درآورد و بوی دل‎انگیز رز ها را در هوا پراکنده کرد. حالا فضا آکنده از رایحه تلخ و مـسـ*ـت‎کننده رزهای قرمز شد.
    نسیم ملایم و پی در پی که در میان در ختان هوهو می‎کرد و رقـ*ـص چشم نواز شقایق های وحشی قرمز در آن میان خودنمایی می‎کرد و جلوه خاصی داشت.

    باز هم ممنون از گوشزد نکات خوبتون متشکرم :)
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران
    دوست عزیز
    در توانایی های شما شکی نیست ولی منظور من با برداشت شما متفاوته.
    متن دنباله ای که شما نوشتید، توصیف طبیعت نبود که بخواد تشبیهات و توصیفات پیچیده داشته باشه. منظور بنده این هست که جوری صحنه رو شرح بدید که مخاطب بتونه در ذهنش مجسم کنه،درست مثل زمانی که شما یه فیلم می بینید و خودتون رو بجای کاراکتر موردعلاقتون قرار می دید.

    امیدوارم موفق و موید باشید
     

    Kiarash70

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/02
    ارسالی ها
    574
    امتیاز واکنش
    58,708
    امتیاز
    901
    سن
    29
    محل سکونت
    تهران

    ღ motahareh ღ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    14,789
    امتیاز واکنش
    46,711
    امتیاز
    1,286
    محل سکونت
    تهــــران

    برخی موضوعات مشابه

    بالا