๑۩ دنیای نوشتن من ۩๑

  • شروع کننده موضوع YASHAR
  • بازدیدها 374
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

YASHAR

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/07/25
ارسالی ها
3,403
امتیاز واکنش
11,795
امتیاز
736
محل سکونت
تهران
نمیتوان امیدوار بود که با نوشتن بشود تسکینی برای اندوه فراهم کرد. نمیتوانید خودتان را گول بزنید و از پیشه خودتان امید نوازش و لالایی داشته باشید. در زندگی من یکشنبههای پایان ناپذیر خالی و متروکی بودهاند که من با ناامیدی خواستهام چیزی بنویسم که در تنهایی و خستگی تسکینم بدهد، تا کلمهها و جمله ها آرام و آسوده ام کنند. ولی یک سطر هم نتوانستهام بنویسم. پیشه من همیشه پسم زده. او نمیخواهد چیزی از من بداند."ناتالیا گینزبورگ" نویسنده زن ایتالیایی اینگونه به توصیف پیشه خویش میپردازد. پیشهی او به گفته خودش:"همین است که هست." ولی با این همه"بهترین پیشه دنیاست." چه آنجا که قرار است روایتگر تنهایی انسانها در بطن زندگی باشد، چه آنجا که رمز و راز درون خویش را در پستی و بلندی های همین زندگی میجوید.پیشه او نوشتن است با این همه هر نوشتنی را نمیتوان دال بر انتخاب این پیشه دانست. شاید از این روست که نویسندهای چون ویرجینیا وولف در توصیف نوشتن بر این نکته ساده اما عمیق تاکید میکند که :" با کنار هم چیدن جملهها نمیتوان کتاب ساخت،بلکه باید با جملهها تاق و گنبد ساخت تا کتاب شکل بگیرد."نوشتن از این زاویه به مرارتی سخت و دردناک تبدیل میشود.همان وضعیتی که آن را به عرق ریزان روح تشبیه کرده اند.با این وصف چگونه می توان نوشته ای درباب همین عرق ریزان نوشت که هم توصیف کاملی از پست و بلند آن باشد، هم حق مطلب را درباره آن ادا کند؟وقتی به زعم "گینزبورگ"نمی توان از آن امید نوازش و لالایی داشت، چگونه میتوان خود را ازمخمصه این گرفتاری هراس انگیز نجات داد؟کارلوس فوئنتس هراس انگیز ترین تصویر را در برابر ما مینهد. او در کتاب خودم با دیگران، آنجا که قرار است دنیای داستانی سروانتس را برای ما توصیف و تشریح کند،دن کیشوت بینوا را به یاد میآورد. دن کیشوت در بخشی از اثر جاودانه سروانتس آنجا که گذارش به چاپخانهای میافتد،بعد از مکالمهای با رئیس چاپخانه متوجه این نکته میشود که کتابی که د ر این چاپخانه چاپ میشود ، کتاب دن کیشوت است.و دن کیشوت از ورای آن ، خاطرات خود را به یاد میآورد.با یاد آوری این نکته هراس انگیز یکبار دیگر این موضوع به ذهن ما میآید که هدف از نوشتن چیست؟ و اصولا نوشتن به چه فرایندی نیاز دارد و امر نوشتن به چگونه موضوعی گفته میشود؟وی . اس. نایپل، نویسنده هندی الاصلی که برنده جایزه نوبل نیز شده این فرایند را" رویای" خود مینامد.او در توضیح این نکته میافزاید:"نوشتن برای من تنها حرفه شریف است. از این نظر شریف است که با حقیقت سر و کار دارد. باید به دنبال راههایی باشید که بتوانید به تجربهتان بپردازید. باید آن را درک کنید. باید دنیا را درک کنید."این در حالی است که "طاهر بن جلون"نویسنده مراکشی الاصل فرانسوی نوشتن را بدون زندگی کردن غیر ممکن میداند.چگونه میتوان همه گفتهها را رها کرد و به درک درستی از مفهوم نوشتن و چرایی آن رسید؟اصلا چه چیزی انسان را وادار به نوشتن کرد و او را در ادامه دادن به این امر یاری کرد؟پاسخ دادن به این پرسش نیازبه مراجعه به تاریخ و تفحص چندجانبه در این حوزه دارد. امری که در این نوشته از توان ما خارج است.آیا باید این سخن ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل را مد نظر قرار دهیم که ادبیات جمعیت جهان را چند برابر کرده است.چه نکته ظریفی در این جمله نهفته است؟ امر مجازی در برابر امر واقعی قرار گرفته تا مفهومی دیگرگونه از هستی را به ما القا کند؟یکبار دیگر خود را از همه این پرسشها رها میکنیم و نوشتن را به مثابه امری هنری یا امری غیر واقعی در برابر جهان بیرونی یا جهان واقعی در نظر میگیریم. من از این زاویه نوشتن را القای مفهومی هنری از جهان به مفهوم واقعی میدانم. به معنایی دیگر دوست دارم نوشتن را به مثابه تحمیل یک امر هنری به امر واقعی در نظر بگیرم. به تعبیری میتوان گفت که نوشتن به مثابه یک واقعیت هنری خود و چارچوبهای خود را به جهان خارج تحمیل میکند. شاید از این روست که ساراماگو دوست دارد که بگوید ادبیات جمعیت جهان را افزایش میدهد. معنای نهفته در بطن این سخن همان القای حد و حدود هنر به چارچوبهای جهان بیرونی است. نوشتن با در نظر آوردن این مفاهیم به امری متعالی و رو به جلو تبدیل میشود. مهم نیست که این نوشتهها در چارچوب کدام یک از علوم قرار میگیرد، مهم همان رمز نهفته در پس هر نوشتاری است که منازعهی اصلی خود را جدال با جهان بیرونی جستجو میکند. شاید از این روست که ژاک دریدا همه نوشتهها را در حوزه ادبیات خلاصه میکند. به زعم او تمامی مکاتب علوم انسانی همه نوشتههای خود را در چارچوب ادبیات به نگارش در آورده اند.او همه نوشتها را ادبیات مینامد تا بر این نکته تاکید کرده باشد که نوشتن چیزی جز القای امر غیر واقعی به جهان واقعی نیست. به تعبیری میتوان گفت که هر نوشته ای حامل پدید آوردن جهانی تازه در برابر جهان خارجی است. تنها از این طریق است که میتوان دنیایی تازه در برابر جهان بیرونی نهاد و آنگاه مخاطب خویش را به تبعیت از فرامین این دنیای تازه وادار کرد. دنیایی که به زعم بهرام بیضایی نویسنده و کارگردان شهیر ایرانی شادمانیاش را از اندوه مطربان وام میگیرد.

YA:26*05*94
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

بالا