صنایع دستی تاریخ صنایع دستی ایران(فلزکاری)

husnavalizadeh

.
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/18
ارسالی ها
2,550
امتیاز واکنش
13,490
امتیاز
793
صنایع دستی ایران به عنوان یکی از قطب‌های اصلی صنایع دستی جهان - به همراه چین و هند دارای سابقه‌ی درخشان و پرپیشینه‌ای است. بی تردید استعداد و نیروی خلاقه و ابتکار ایرانیان و علاقه‌ی آنان به هنر و خلق آثار هنری، یکی از عوامل قوام و دوام صنایع دستی ایران بوده است؛

به طوری که صاحب نظران معتقدند که ایرانیان با شناخت زیبایی‌ها موفق به خلق آثار هنری می شوند و یا لااقل با درک آن، دوستدار و مشوق هنرمندان در ارایه‌ی آثار هنری هستند؛ چرا که ایرانیان هنردوست از دیرباز این نکته‌ی حساس را دریافت کرده بودند که کار یک صنعتگر هنرمند تنها یک کار بدنی و فیزیکی نیست، بلکه او همانند یک ادیب و شاعر احساسات و افکارش را در آثار خود منعکس میکند و به آنها عینیت می‌بخشد.

sanatgare-honarmand-600x706.jpg


به هر حال فرهنگ ایران همچون فرهنگ‌های دیگری که در خاور نزدیک کهن هویت نیرومند فردی داشته است، دارای تمدنی بسیار پیچیده و پر تنوع است که برای بررسی و شناخت آن رجوع به تاریخ و به ویژه کشفیات باستان‌شناسی انجام شده در نقاط مختلف کشور، اجتناب ناپذیر است. زیرا مطالعه درباره‌ی صنایع دستی و پیشه‌‌های محدود و منطقه‌ای ایران را باید از زمان‌های بسیار دور و حتی قبل از تاریخ آغاز کرد و روند تکاملی آن را به ترتیب گذشت زمان مورد بررسی قرار داد و از این طریق به منشأ اولیه‌ی صنایعی که امروزه نیز در قسمت‌های مختلف ایران رایج است دسترسی پیدا کرد.

بیش از هر چیز باید توجه داشت که دانستن وضع کلی تاریخ کشور و نگرشی به حفریات باستان شناسی انجام شده میتواند پایه و اساس اطلاعات ما درباره‌ی صنایع دستی باشد و بدیهی است تاریخ صنایع، چیزی منتزع از تاریخ تمدن نیست و ضرورتا میبایست بررسی صنایع، هنرها و پیشه‌های ایرانی را از زمان پیدایش تمدن و شیوه‌های زندگی مردم آغاز کرد. کما اینکه به اعتقاد اکثر محققان خاستگاه فنون کشاورزی،فلز کاری، سفالگری و مبانی اندیشه‌های دینی و فلسفی، خط، علم اعداد، نجوم و ریاضی، خاورمیانه و خصوصا فلات ایران بوده است.

bastan-shenasi-600x678.jpg


قدیمی‌ترین مرحله‌ی زندگی بشر در ایران، تا جایی که آثار مکتوب و بازیافته‌های تاریخی میتواند در پی بردن به آن مدد رسانمان باشد، تمدن مخصوص و مشخص «عصر حجر میانه» یا مزولیتیک (Mesolithic) است که حدود ۱۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ سال با آن فاصله داریم و مدارک مربوط به آن توسط کارلتون س. کُن (Charlton S. Coon) در غار مسکونی "هوتو" یا "کمربند" در نزدیک بهشهر فعلی و در گوشه‌ی جنوب شرقی دریایی مازندران به دست آمده و مربط به دوران زندگی انسان در کنار دریاست و حکایتگر این است که حدود ۶۰۰۰ سال ق.م. کشت غلات، مخصوصاً گندم و جو، در ایران مرسوم بوده و محصولات زراعی به وسیله‌ی داسی که از سنگ چخماق ساخته شده و لبه‌ی دندانه دار و مضرس داشته، درو می‌شده است. در همین زمان، دامداری و استفاده از گوشت و شیر بز و گوسفند رایج بوده و افزون بر این، پشم گوسفندان به مصرف رشتن و بافتن می‌رسیده. ضمن آنکه مردم با تهیه‌ی نوعی سفال ناهموار و کم‌پخت و نیز تهیه‌ی انواع ابزارهای سنگی و استخوانی به منظور شکار آشنایی داشته اند.

das-2-600x544.jpg


«رُمَن گیرشمن» ضمن تحقیقات و تألیفات خود به وجود اشخاصی اشاره میکند که در عصر حجر میانه در کوهستان‌های بختیاری می‌زیسته و شیوه‌های ساخت ظروف سفالین را می‌دانسته اند. او اظهار میکند که سازندگان ظروف سفالین، آنها را درکنار همان آتشی که برای پخت گوشت شکار و یا طبخ غذا برپا میکردند، می پختند.

در عصر فلز، با وجودی که به تدریج ساخت آلات و ادوات ریختگی برونزی و مسی رواج یافت، معهذا هنوز استعمال ابزارهای سنگی بر انواع مشابه آن غلبه داشت و تهیه و استفاده از ظروف سفالین نقاشی شده معمولی بود و بافت انواع منسوجات ظریف و نیز طلاکاری و ساخت اشیای زرین رونق و رواجی در خور داشت.

با فرارسیدن عصر مفرغ که حدود ۲۷۰۰ سال ق.م. دگرگونی چشمگیری در تمدن سراسر آسیای غربی به وجود آورد، به موازات پیشرفت‌های فنی که نصیب دست ساخته‌های ایرانیان شد، کیفیت زندگی مردم نیز به دلیل برخورداریشان از مصنوعاتی که زندگی راحت‌تری را ممکن می ساخت، افزایش یافت. در همین دوره مهره‌های زینتی توسط استادکاران ساخته میشد، ابزارهای سنگی در شمار مصنوعات کارگاهی درآمده و ظروف سفالین به وسیله‌ی چرخ‌های کوچک مخصوصی که با دست گردانده میشد، تولید و طبق اصول و قواعدی منظم در کوره‌های سربسته چیده می شد و حرارت می‌دید تا به خوبی پخته شود.

نزدیک به ۱۲۰۰ سال ق.م. آهن به جای مفرغ برای ساختن اسلحه و ابزارها و تا حدودی زینت آلات به کار گرفته شد و بناهای آجری مرتفعی در نقاط مختلف نظیر «استرآباد» و روی سکوهاى بلند برپا گشت. یافته‌های باستان شناسی که حاصل حفاری‌های انجام شده در ایران است، از جمله دلایل دیگری است که می تواند تکمیل کننده‌ی اطلاعات ما نسبت به پیشینه‌ی هنرها و صنایع دستی ایران در دوران کهن، من جمله قبل از تاریخ مدون ایران باشد.

divar-tarikhi-gorgan-600x1145.jpg


نخستین اکتشاف بزرگ در باب صنعت پیش از تاریخ ایران به وسیله‌ی «ج. دومرگان » در شوش انجام شد که اشیای مکشوفه هم دارای تنوع زیادی است و هم از کثرت قابل ملاحظه‌ای برخوردار است. در این اکتشاف، اشیایی به دست آمده که متعلق به اوایل دوره‌ی مس است و تبر، سوزن، اسکنه و آینه‌های مسین که از درون مقابر به دست آمده نشان دهنده‌ی استفاده‌ی مردم این دوره از فلز مس است. در این دوره همچنین پارچه‌هایی که با الیاف مختلف بافته شده، به دست آمده؛ ولی به نظر میرسد که بزرگترین صنعت ایرانیان در این دوره سفالگری بوده، برای آنکه تولید سفال‌هایی با چرخ و به شکل آبخوری، کاسه‌های غذاخوری، دیگ‌های پخت غذا و گلدانها و ظروف با لعاب قرمز صیقلی رواج داشته است. افزون براین، طی حفریات شوش، گردنبندی نیز به دست آمده که از گوش ماهی و سنگ‌های مختلف ساخته شده، به انضمام انگشترهایی با نگین گوش ماهی و مهره‌هایی که اکثراً سنگی و به شکل حیوانات با دکمه‌های مسطحی است که در وسط یا روی دسته‌ی کوچک آنها سوراخی تعبیه شده است.

sofalgari-sofalsazi-600x571.jpg


با وجودی که در این دوره بیشتر اشیاء از سنگ ساخته میشد، ساخت تبر، بیلچه، و سلاح‌های مختلفی به شکل سلاح‌های تولیدی مردم بین النهرین یعنی از مس، در ایران رواج داشته و از استخوان و فلز برای ساخت وسایل مصرفی مختلف استفاده می شده و اکثر توليدات منقوش بوده است و شباهت زیادی بین اشکال و نقوشساخته‌های فلزی و نقش مصنوعات سفالی به چشم می‌خورد. در حفریات انجام شده در دو کیلومتری جنوب غربی تخت جمشید، سفالهایی به دست آمده که نقاشی و تزیین شده و تقریباً به نازکی ظروف چینی امروزی است و بهترین دلیل ترقی و تکامل صنعت سفال سازی در دوره‌‌ای است که ظروف به آن تعلق دارد. همچنین از "تپه‌ی گیان" در نزدیکی نهاوند سفالهایی به رنگ قرمز و زرد به اضافه‌ی خنجرهای فلزی حکاکی شده‌ای به دست آمده که متعلق به ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ ق.م. است.

گیرشمن در حفریاتی که در "تپه‌ی سیلک" داشته، موفق به کشف اشیایی مربوط به ۲۷۰۰ الی ۲۸۰۰ ق.م. که شامل انواع سفالینه‌های دست ساز و تولید شده با چرخ سفالگری است، شده که از طریق شباهت آنها با اشیای به دست آمده از سایر نقاط میتوان تمدن یا تمدن‌هایی شبیه و نزدیک به آنها را در مناطق دیگر کشور حدس زد.

«اریک اشمید» که هنگام حفاری اطراف دامغان امیدوار به کشف هکاتوم پیلوس یا شهر صد دروازه (نزدیک دامغان فعلی) بود. اگرچه موفق به کشف بقایای شهر موردنظرش نشد، ولی به مجموعه‌ای از مهمترین آثار صنعتگران 2000 تا 3000 سال ق.م. دست یافت. سفال‌های به دست آمده توسط اشمید شامل کوزه‌های بزرگ در اشکال هندسی و دارای لعاب قهوه‌ای روشن و کرم است و اکثرا به وسیله‌ی چرخ ساخته شده و گویای ظهور فن لعاب دادن سفال در ایران پنج هزار سال قبل است.

همچنین کشفیات اشمید حکایتگر آشنایی مردم آن دوره با فلز مس است و بیشتر دست ساخته‌های مسین شامل سنجاق‌های مسی، خنجر، گرز، دستبند و امثال آنهاست. گفتنی است که ضمناً کشف اشیای طلایی و نقره‌ای به ویژه زینت آلات زرین، فنجان، مجسمه‌های حیوانات مختلف از نقره و مانند آن گویای، دسترسی و استفاده‌ی مردم آن دوره به فلزات گران‌بها است و شواهد دیگری در دست است که نشان می‌دهد ایرانیان آن زمان در فلزکاری، ساخت مصنوعات مختلف مانند هاون، مجسمه، انواع تسبیح و غیره از سنگ‌های مختلف مهارت به سزایی داشته اند.

اشمید طی حفاری‌هایی که در سال ۱۳۱۳ ه.ش. در نزدیکی تهران انجام داد نیز به کشف آثاری مشابه آنچه در دامغان یافته بود، توفیق یافت؛ با این تفاوت که سفال‌های مکشوفه در حفاری اخیرالذکر اکثرا دارای نقوشی هندسی به رنگ سیاه و سطحی صیقل یافته است و با گِل آن، گیاهی مانند کاه مخلوط است.

erich-friedrich-schmidt-600x1157.jpg


در پی کاوش‌هایی که در سال 1947 میلادی (1325 ه.ش.) در زیویه -در نزدیکی سقز- به عمل آمده، گنجینه‌ای از اشیای زرین و مفرغی و محصولات تهیه شده از عاج به دست آمده که به حدود قرن هفتم ق.م. یعنی آغاز دوره‌ی حکومت مادها تعلق دارد. همچنین در کاوشهای حسنلو -در ۸۵ کیلومتری جنوب ارومیه- جام طلایی که بر سطحش صحنه‌های اساطیری حکاکی شده و به قرون 8 تا 14 ق.م. تعلق دارد، به دست آمده است. بدون تردید جام مارلیک و دیگر آثار فلزی کشف شده از چراغعلی تپه (مارلیک تپه) -واقع در ۱۴ کیلومتری جاده‌ی رودبار به رشت- را که توسط گروه باستان شناسی ایرانی به سرپرستی پروفسور عزت الله نگهبان به دست آمده، میتوان نشانه‌ای بارز از مهارت فلزکاران ایرانی در حدود دوره‌ی حکومت مادھا و حتی کمی پیش تر از آن در ایران دانست، ضمن آنکه براساس مدارک و اسناد موجود و نیز آثار مکشوفه میتوان سفالگری دوره‌ی مادها را نیز هنری شاخص و دستبافی آن دوره را نیز "هنر - صنعتی" مهم تلقی کرد.

jame-marlik-600x667.jpg


ابزارهای مفرغی حکاکی شده‌ی لرستان، انواع سلاح ها، ابزارها و وسایل کشاورزی، وسایل تزیین، اشیای آیینی، انواع دهانه و مالبند و دیگر ابزارهای مخصوص اسب و گردونه، توتمها و بتها، سنجاق‌های مفرغی با سری درشت و مزین به شکل سر و شاخ چهار پایان و امثالهم از هنرهای سنتی و صنایع دستی شاخص ایرانیان در هزاره‌ی اول قبل از میلاد است که بر اساس قراین موجود احتمالاً توسط نخستین مادهای تازه وارد به ایران به وجود آمده است.
 
  • پیشنهادات
  • husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    tarikhche-sanaye-dasti-iran-5.jpg

    از بررسی هنرها و صنایع هنری ایرانیان در دوره‌ی ما قبل از تاریخ مدون کشورمان می توان چنین نتیجه گرفت که:

    ایرانی‌ها دارای ذوق هنری و زیبا پسندی خاصی بوده اند که نمونه‌ی آن در آثار سفالین شوش، تپه‌ی سیلک، تپه حصار و نیر مفرغ‌های لرستان آشکار است. ایرانی‌ها توجه ویژه ای به نقش حیوانات داشته اند. افزون بر نقوش حیوانی از نقش‌های هندسی – که البته هریک معنا و رمز و رازی داشتند – برای تزیین ظروف و من جمله سفالینه‌های خود استفاده می کردند.

    شیوه‌ی کار هنرمندان قدیم ایران، ناتورالیست – طبیعت سازی – نبوده بلکه ایرانیان به نقش‌های تجریدی – استیلیزه – و رمزی – سمبولیک – علاقه بیشتری داشته و آنها را بر طرز کار شیوه ناتورالیست ترجیح میدادند.



    در دوره‌ی هخامنشی ۵۵۰ تا 330 ق. م. ساخت جام ‌ها و ساغرها (ریتون ها) از طلا یا نقره که به شیوه‌ی چکش‌کاری ساخته و پرداخته و تزیین می شد، در زمره‌ی شاهکارهای فلزکاری ایران ثبت شده است. چکش‌کاری روی نقره و نقره کاری، زرگری و ساخت زیورآلات زرین و سیمین، ریخته‌گری مفرغ سفالی سازی، سنگ‌تراشی، پارچه بافی و به ویژه بافت پارچه‌های لطیف از پشم، کنده کاری و منبت‌کاری و سرانجام قالیبافی - که نمونه‌ی بارز و شاخص آن قالی پازیریک، یعنی نخستین قالی بافته شده در جهان، توسط ایرانیان هنرمند و متعلق به حدود ۵۰0 ق. م. است - از دیگر هنرهای مطرح به شمار می آید که نمونه‌هایی از آن هم اینک در موزه ‌ها و دیگر مراکز هنری جهان موجود است و در روزگار خود چون تحفه‌های گران‌بها به دورترین نقاط ، چون کناره‌ی جیحون و کوه‌های آلتایی و سرزمین مصر، صادر می شد.

    pazirik.jpg


    مشخصه‌های مهم هنر هخامنشی را می توان به صورت زیر خلاصه کرد:

    -هنر هخامنشی آری از خشونت هنر همسایگان و خاصه هنر آشوری است.

    - هنر هخامنشی هنری است که در زمینه‌ی ترسیم حیوانات و بعضی از نباتات به شیوۀ ناتورالیسم عمل میکند و به طبیعت توجه کاملی دارد. در ترسیم درخت ‌ها و مرغ‌های خیالی و علامت اهورامزدا و امثال آن هنری است تجریدی و ابداعی و در نقش هیکل آدمی، هنری است عاری از جزییات یعنی فقط به ترسیم شکلی اکتفا میکند و به جزییات قیافه و حالات روحی اشخاصی کاری ندارد و توجهی نمیکند. حجاران و سنگ‌تراشان هخامنشی به ویژه در سنگ‌تراشی از حیوان و نقش حیوان مهارتی بسزا داشته اند. نقش حیوانات در آثار هخامنشی ساده، ظریف و دقیق است و میتوان گفت که از این حیث هیچ قوم و ملتی به پای ایرانیان نمی رسیده اند.

    صراحت طرح و نقش، قدرت و استحکام و دوام اثر هنری و تعادل آن از دیگر مشخصات هنر هخامنشی است. شکیبایی، ذوق سلیم و زیبایی تألیف هنرمندان و صنعتگران دوران هخامنشی از جمله نکات بارزی است که از بررسی مجموع آثار به جای مانده از دوران مذکور، مستفاده میشود. صنایع دستی ایران در دوره‌ی سلوکی ازلحاظ طرح وشکل تا اندازہ‌ی زیادی تحت تأثیر هنر هلنیستی - یونانی مآبی - قرار گرفت اما در دوره‌ی اشکانی، به تدریج و دیگر بار هویتی ایرانی یافت. از صنایع دستی رایج در دوره‌ی اشکانی باید به سفالینه‌های زیبا، مسکوکات فلزی ساخته شده از طلا و نقره، قلاب‌دوزی و برخی دیگر از رودوزی‌ها، پارچه بافی و در نهایت ساخت زیورآلات اشاره کرد. در دوره‌ی ساسانی هنر و معماری ایران یکی از دوره‌های اوج خود را ثبت کرد. هنرورزان ساسانی صنعت فلزکاری ایران را به کمال رساندند به طوری که نمونه‌های بسیاری از سینی ‌ها و ظروف برجسته کاری با نقش‌های متنوع که از آن عصر در ممالک مختلف و از جمله در روسیه کشف شده، نمایانگر مهارت فوق العاده‌ی فلزکاران در زمان ساسانی است همچنین باید از ریخته گری با مفرغ و نقره که برای ساختن بشقاب، کاسه، جام و مشربه، که گاهی به شکل پرندگان و دیگر حیوانات ساخته شده است، نام برد. ضمن آنکه ظروف زرین و سیمین و یا فلزی دیگر که با روش‌های مطلاکاری، حکاکی، قلمزنی و یا میناکاری تزیین می یافت، از جمله‌ی هنرهای مرتبط با فلزکاری ساسانی است.

    Metalworking.jpg


    قالیبافی در دوره‌ی ساسانی از هنرهای مطرح و پررونق بوده، از قالی بهارستان و گرچه تا حدودی درباره‌ی آن اغراق شده است و نیز قالی‌های زیبایی که بر طاقدیس - تخت خسروپرویز - در فصول و ماههای مختلف سال انداخته و پهن شده، ذکر نام شده است. از منسوجات گوناگون به ویژه پارچه‌های ابریشمی دوره‌ی ساسانی که حتی به چین نیز صادر می شده است، در آثار و نوشته ‌ها زیاد یاد شده و البته حدود ۳۰ قطعه از آن هم بر جای مانده که زینت بخش گنجینه ‌ها و دیگر مراکز هنری جهان است. از سایر صنایع دستی رایج در دوره‌ی ساسانی باید به شیشه‌گری، سفالگری، رودوزی‌‎ها و ساخت مسکوکات فلزی اشاره کرد. درباره‌ی هنرهای صناعی ایران از آغاز اسلام تا دوره‌ی سلجوقی، باید نخست به تذهیب کاری و به ویژه تذهیب قرآن کریم اشاره کرد. گفتنی است که سایر هنرهای مرتبط با کتاب آرایی نظیر نگارگری، تشعیر، تجلید، کاغذسازی و غیره نیز در دوران مذکور از رونق خاصی برخوردار بود.

    اگرچه با ظهور دین مبین اسلام، استفاده از ظروف سیمین و زرین منسوخ شد اما با تلاشی هنرمندان‌های سفالگران ایرانی، تولید آثار زیبای سفالی مانند سفال‌های با لعاب مینایی و ظروف زرین‌فام، مرسوم شد تا کمبود زیبایی ظروف زرین و سیمین فلزی را جبران کند. نساجی و پارچه‌بافی در صدر اسلام، پس از مدت کوتاهی وقفه و رکود، که ناشی از تغییرات و تحولات عمیقی بود که در جامعه رخ داده بود، مجددا رونق یافت. بهترین دلیل بر رونق صنعت بافندگی و پیشرفت آن در صدر اسلام در کشور ایران، این است که برخی از شهرهای ایران، گزیت و خراج خود را از پارچه ‌ها و منسوجات قیمتی می‌پرداختند و نویسندگان بزرگی چون یعقوبی، ابن فقیه، ابن رسته، مسعودی، ابن حوقل، مقدسی و یاقوت حموی در نوشته‌های خود در خصوص صنعت پارچه‌بافی شهرهای ایران به ویژه شوشتر قلم فرسایی کرده اند.

    از حدود قرن چهارم ه. ق. پارچه‌هایی به دست آمده که از بافتی ظریف برخوردار است و ضمنا شباهت بسیاری به آثار با پارچه‌های دوره‌ی ساسانی دارد و تفاوت عمده‌ی آن با پارچه‌های ساسانی، در استفاده از خط و به ویژه خط کوفی در حواشی پارچه‌های عصر اسلامی است. نکته‌ی دیگر آنکه در قرون اوليه‌ی اسلامی هرگز از نقوش حیوانی استفاده نشده و از قرن چهارم ه.ق به بعد است که می‌توان افزون بر نقوش گیاهی، نقش‌های حیوانی را به مشاهده کرد. با بررسی آثار فلزی به جای مانده از صدر اسلام تا قرون سوم و چهارم ه. ق. شباهت بسیاری با با آثار ساسانی مشاهده می کنیم که این شباهت گاهی به حتی است که بیننده را دچار اشتباه می‌سازد. استفاده از خط در فلزکاری دوران اسلامی، مددرسان ما در تمییز و تشخیص آثار فلزی این دوران با آثار فلزی عصر ساسانی است. گفتنی است که رعایت زیبایی و ظرافت در فلزکاری قرون اولیه‌ی ه. ق. به طور عمده در آثاری نظیر سینی آبخوری و غیره که اهمیت بیشتری در زندگی روزمره داشته است، مشهودتر است.

    هرچند که به سبب فرسایش تدریجی مواد اولیه مصرفی در قالی بافی، به جز پازیریک و یک قطعه‌ی دیگر منسوب به دوره‌ی تیموری، تا حدود قرن دهم ه. ق. (دوران صفویه) نمونه ای از قالب‌های ایرانی در دست نداریم اما بر اساس نظر صاحبنظران و نیز با بررسی آثار نقاشی به جای مانده از صدر اسلام تا دوره‌ی صفویه، متوجه رونق و رواج قالیبافی، در صدر اسلام و پس از آن می شویم و گفته شده که قالی‌های زیبای ایرانی که در قرون اولیه‌ی ه. ق. تماماً با طرح ‌ها و نقوش گیاهی توأم و همراه بوده برای مفروش کردن اماکن متبرکه و قصرها به کار میرفته است. با شروع دوران اسلامی، شیشه گری بدون تغییر خاص - و همچنان بر پایه‌ی شیوه‌های ساسانی - ادامه‌ی حیات داد. ضمن آنکه به تدریج و با برقراری روابط بازرگانی، سیـاس*ـی و هنری میان کشورهای مسلمان، تلفیقی از هنرهای اسلامی به وجود آمد و سامرا (سامره) در سده‌های دوم و سوم ه.ق. مرکز تجمع هنرمندان مناطق مختلف شد. گفتنی است که از نیشابور، ری، جرجان و سمرقند به عنوان مراکز عمده‌ی شیشه‌گری دوران مذکور یاد شده است. همچنین گفته شده است که بندر سیراف در سده‌های سوم و چهارم ه. ق. گذشته از آنکه بندر تجاری مهمی بوده است، یکی از مراکز ساخت آبگینه هم به شمار می آمده است.

    siraf.jpg
    بیشتر تذهیب کاری اشاره کرد و نیز اینکه از این هنر افزون بر کتب مذهبی برای زیباتر ساختن کتب غیرمذهبی هم استفاده می شده است. گفتنی است که تذهیب و خوشنویسی کتاب‌های علمی که از قرن دوم ه.ق آغاز شده بود در دوره‌ی سلجوقی، رشد بیشتری پیدا کرد. ضمن آنکه در آن دسته از کتب علمی که به تشریح تصویری نیاز داشت، نگارگری نیز به عنوان یکی از هنرهای مرتبط با کتاب آرایی، مطرح شد و جایگاه جدیدی پیدا کرد. لذا در دوره‌ی مذکور نگارگران ایرانی به تشریح تصویری کتب علمی به خصوص در زمینه‌ی پزشکی و زیست‌ شناسی و نیز کتب مربوط به شعر و ادبیات نظیر "سمک عیار" مبادرت کردند. در پی رشد علوم و ادبیات، نقش‌های داستانی بر سفالینه‌های دوره‌ی سلجوقی نقش بست. در دوره‌ی مذکور سفالگری به عنوان "حرفه" تثبیت شد و سفالگر، نام و تاریخ تولید اثرش سفالینه می‌نگاشت. در دوره‌ی سلجوقی که سفالینه‌های آن نسبت به دوره‌ی صدر اسلام از ظرافت و مهارت بیشتری در تولید برخوردار و دارای تنوع رنگ و تنوع نقش بیشتری بود، موضوع نقاشی روی سفال‌ها را بیشتر داستان‌های کهن چون "بهرام و آزاده" بیژن و منیژه" و مانند آنها تشکیل می‌داد. همچنین استفاده از لعاب مینایی و تولید سفالینه‌های زرین‌فام، مورد توجه هنرمندان قرار گرفت.

    در عهد سلجوقی و در پی روابط بازرگانی بین ایران و چین، برای نخستین بار تأثیر هنر چین را در هنر ایرانی مشاهده می کنیم. این تأثیر در شیوه‌ی سفالگری هم مؤثر افتاد و نوعی سفال به نام "بدل چینی" تولید شد که می‌دانیم از خاک سفید که خود ترکیبی از کائولین، کوارتز و سیلیس است، ساخته میشد. گفتنی است که عناصر هنر چینی بیشتر به صورت در نقش گلها ظاهر شد. همچنین در پیکرها و چهره‌هایی که بر روی ظروف و محصولات سفالین این دوره دیده می شود نیز تا حد قابل ملاحظه ای تأثیر نقاشی و نگارگری‌های "مانویان" را می‌توان مشاهده کرد.

    کاشی‌کاری در دوره‌ی مذکور مورد توجه هنرمندان و هنر دوستان قرار گرفت. نوع خاصی از کاشی مورد استفاده در این دوره به "خشت کاشی" مشهور است و برای ساختن آن از روش قالب زدن استفاده می‌شد. قالب‌های مورد استفاده در"خشت کاشی" به طور عمده هندسی بوده و با کنار هم قرار دادن آنها طرح هندسی مورد نظر که بیشتر صلیب و "ستاره‌ی هشت پر" است، به دست می آمده است. پخت سفال کاشی، لعاب و نقاشی روی آن و در مواردی نیز استفاده لعابی یک دست که نقاشی روى آن انجام میشد دیگر مراحل آماده سازی "خشت کاشی" را که غالبا در کتیبه ‌ها مورد استفاده قرار میگرفت و به طورعمده با خطوطی چون نسخ و نقوش تذهیبی همراه بود، تشکیل می‌داد.

    tile.jpg


    در کاشان به عنوان یکی از مراکز مهم سفالگری، کاشی‌های زیبا و معروفی ساخته می‌شد. معروف‌ترین این کاشی ‌ها در محراب حرم حضرت امام رضا (ع) - هشتمین پیشوای شیعیان جهان - در قرن هفتم ه. ق. کار گذاشته شده است. این کاشی ‌ها اثر خاندان محمّد بن ابی ظاهر است. گفتنی است که نقوش کاشی‌های اماکن متبرکه بیشتر از گیاهان و گاهی حیوانات است. در برخی از این کاشی ‌ها نیز از رنگ‌های زرین استفاده شده که به کاشی "زرین‌فام " معروف است. رنگ زرین در این کاشی‌ها بیشتر بر زمینه‌های فیروزه‌ای و سبز به کار رفته است.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    tarikhche-sanaye-dasti-iran-6.jpg

    بی تردید دوره‌ی سلجوقی، درخشان‌ترین عصر کاری ایران است. چرا که دراین دوره انواع ظروف محصولات فلزی از مس، مفرغ، برنج و نیز به شیوه‌ی "مس کوب" و "نقره کوب" و همچنین با روش‌های ساخت، حکاکی، قلمزنی، و مشبک‌کاری ساخته شده است. اگرچه شیوه‌هایی چون ساخت، حکاکی و قلمزنی در دوره‌های پیشین نیز رایج بوده ولی هیچگاه ظرافت و زیبایی دوره‌ی سلجوقی را نداشته است؛ ضمن آنکه مشبک کاری روی فلز برای نخستین بار انجام شده است.

    در دوره‌ی سلجوقی افزون بر مشبک‌کاری، شیوه‌های جدید دیگری نیز در فلزکاری به وجود آمد که از آن جمله باید از کار گذاشتن فلزاتی مثل مس و نقره در زمینه‌ی آلیاژهای فلزات دیگر نام برد. این شیوه از فلزکاری به این ترتیب انجام می شده که خطوط حواشی طرح‌های موردنظر را خالی می‌گذاشتند و سپس با مفتولی از مس یا نقره این فضای خالی را با چکش‌کاری پر می کردند. این شیوه در فلزکاری به "مسی کوب" و "نقره کوب" معروف است. گفتنی است استفاده از خوشنویسی نیز در صنایع دستی فلزکاری این دوره دیده می شود.

    مشهورترین آثار به دست آمده از این نوع، بشقابی است به خط کوفی که به "بشقاب آلب ارسلان" معروف است، این اثر توسط حسن کاشانی پدید آمده است.

    لازم به ذکر است که در دوره‌ی سلجوقی، پیوند بسیار نزدیکی میان نقش‌های سفالینه‌ها و آثار فلزی مشهود است. در دوره‌ی سلجوقی، شیشه‌گری، به ویژه در شهر نیشابور، دوران پررونقی را داشته است و این امر از مشاهده و بررسی آثار شیشه‌ای به جای مانده از نیشابور که به قرون پنجم تا هفتم ه. ق، تعلق دارد، مستفاد میشود.

    همچنین آثار با ارزشی دیگری چون صُراحی‌های زیبا از گرگان به دست آمده که مؤید رونق شیشه‌گری در این شهر است. اگرچه بافندگی از جمله صنایعی است که همیشه در ایران مقام ارجمندی داشته است ولی بعضی از محققین بر این عقیده هستند که از بعضی از جهات - من جمله از جهات فنی و تکنیکی و روش‌های پیچیده‌ی بافت - این "هنر - صنعت" در زمان سلجوقیان به منتهی درجه‌ی کمال خود رسیده است.

    اگرچه شاید بیش از ۵۰ تکه از پارچه‌های این دوره در دست نباشد، اما همین میزان نیز نگاره ‌ها و طرح‌های متعدد را نشان میدهد. ضمن آنکه برخی از این گونه پارچه ‌ها با طرح‌های پرکار و به گونه‌ی دولا بافته شده است.

    در این دوره، صنعت نساجی ایران، از حیث بافندگی، ابتکار انواع نقشه و زیبایی رنگ به درجه‌ی عالی رسید و تولید پارچه‌هایی که در واقع مرکب از دو پارچه به رنگهای مختلف بود پارچه‌هایی که با تغییر نور، تغییر رنگ میداد و نیز پارچه‌هایی از جنـ*ـسی ابریشم که بسیار سبک و نازک بود و روی آن طرح حیوانات و خطوط کوفی بسیار عالی نقاشی می شد، مرسوم و متداول بوده است. باید گفت که هنر ایران در مجموع دوران پررونق و با شکوهی را در عصر سلجوقی گذرانده و دوره‌ی سلجوقی یکی از ادوار درخشان هنر ایران بعد از اسلام و نیز در طول تاریخ ایران است.

    یورش ویرانگر مغول‌ها نه تنها بسیاری از شهرها و روستاها را با خاک یکسان کرد و بسیاری از اندیشمندان و متفکران را از دم تیغ گذراند بلکه خسارات بسیار سنگین فرهنگی و هنری نیز به جای نهاد. اما ایلخانان (وارثان چنگیز مغولی) با پذیرش دین مبین اسلام و تعلیمات حیات بخشی آن و نیز با قبول فرهنگ و هنر غنی و بارور ایران، به رونق و گسترش هنر و معماری ایران پرداختند. ایلخانان دست به تأسیس دولت در ایران زدند و هنرمندان را به پایتخت‌های خود یعنی "مراغه" و " تبریز" کشاندند. ضمن آنکه بر مبنای مصالحه ای که بین حاکمان محلی شیراز و مغول‌ها صورت گرفت، شیراز از گزند تهاجم مغولان در امان ماند و از این رو گروهی از هنرمندان هم جذب شیراز شدند و می‌دانیم که بعدها مکتبی به نام "مکتب شیراز" موجودیت یافت تا از این مکتب نگارگری‌های نفیسی و کتب مصور با ارزشی بر جای ماند.

    به هر حال دوره‌ی ایلخانان به همّت «خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی» مرکزی علمی و هنری به نام "ربع رشیدی" در تبریز ایجاد شد تا با جلب و جذب دانشمندان، هنرمندان و هنرورزان به دوباره نویسی و گردآوری آثار با ارزش و نفیس گذشته بپردازند.

    از جمله آنکه در این مرکز، کتابی به نام "تاریخ رشیدی" - منسوب به خواجه رشیدالدین فضل الله - تهیه و نسخی از آن با نقاشی‌های زیبا و متنوع تزیین یافت. در دوره‌ی مذکور همچنین کتاب‌های با ارزشی چون "شاهنامه‌ی فردوسی" و "کلیله و دمنه" بارها رونویسی شد تا با نقاشی‌های زیبایی که نشانگر شیوه‌ی نقاشی آن عصر و گزارشگر هنر نگارگرانش است، همراه شود.

    نکته‌ی مهم در این دوره، وارد شدن عناصر تصویری چینی به آثار هنری ایران بود که این عناصر در نقاشی‌های عهد ایلخانی به خوبی نمایان شده است. در شیوه‌ی نقاشی دوره‌ی ایلخانی - که از لحاظ فنی به مراتب قوی‌تر از نقاشی‌های عهد سلجوقی است - رنگ‌ها از تنوع بیشتری برخوردار، طرح‌ها دارای دقت بیشتر و توجه به جزییات که حاصل تأثیرپذیری از نقاشی چینی است به راحتی قابل تشخیص است در اکثر این نقاشی‌ها، کوه‌ها، ابرها، پرندگان، گل‌ها و درختان که با دقت طراحی و یا پرپیچ و تاب هستند، تأثیرپذیری از نقاشی چینی را نشان میدهد.

    از آثار جالب این دوره باید به شاهنامه‌ی معروف به "شاهنامه‌ی دموت " دموت کتاب فروشی بود که در جهت تامین منافع بیشتر، نگارگری‌های نفیس و زیبای این شاهنامه را ورق ورق کرد و به فروش رساند - اشاره کرد. گفتنی است در نقاشی‌های این شاهنامه، نه تنها هنر چینی، بلکه تأثیر هنر بیزانس نیز مشاهده میشود.

    به هر حال مجموعه‌ی آثار این عهد را که در تبریز به وجود آمده است به نام مکتب تبریز می‌شناسیم و همان طور که اشاره شد، این مکتب بیش از هر چیز به خاطر تاثیرپذیریش از هنر چین مشخص میشود ولی تنوع رنگی، دقت در طرح ‌ها با رعایت جزییات نیز از دیگر ویژگی هایش است. لازم ذکر است که در اکثر نقاشی‌های این مکتب، نقش‌های اصلی با رنگ‌های تیره تر از زمینه کشیده شده است.

    در مکتب شیراز که تفاوت عمده‌ی نقاشی‌اش با مکتب تبریز، پذیرش و تأثیرپذیری کمتر نگارگران، از شیوه‌های چینی است، و به نوعی نقاشی‌هایش، با نگارگری‌های عهد سلجوقی قابل مقایسه است. ساده‌گرایی بیشتری از مکتب تبریز، در نقاشی‌ها مشاهد میشود و ضمناً توجه به نقاشی و نقش‌سازی از انسان و فضای زندگی او نیز به مراتب بیشتر است. به هر حال در پی تبادلات فرهنگی که بین مکاتب شیراز و تبریز به وجود می آید. موجبات اعتلای بیشتر کتاب آرایی و نقاشی و نیز شکلگیری ویژگی‌های هنر ایرانی فراهم میشود و "دیوان خواجوی کرمانی" که توسط «جنید» مصور شده، نمونه‌ی مشخص و ممتاز این تحول در نقاشی ایرانی است.

    در دوره‌های مذکور صنایع دستی ایرانی دیگری مانند جلدسازی، سفالگری، کاشی‌کاری، قالیبافی، فلزکاری، و نساجی هم رواج داشت ولی تأثیرپذیری از هنر چینی از جمله در سفالگری، کاشی‌کاری و نساجی مشاهده میشود.

    میدانیم که در دوره‌ی تیموری، هرات - پایتخت تیموریان و مرکز خراسان بزرگ - کانون تجمع هنرمندان شد و هنرمندانی که در تبریز، شیراز و غیره به فعالیت هنری مشغول بودند، به هرات روی آوردند و با حمایت کاملی که از هنرمندان به عمل می آمد "مکتب هرات" پایه گذاری شد تا بدین‌سان اوج هنر نگارگری ایران پدید آید که "شاهنامه‌ی بایسنقری (بایسنغری)" از شاهکارهای همین مکتب است. مکتبی که از تأثیر هنر چینی، رهایی یافت و با رنگ آمیزی به مراتب غنی تر و عدم رعایت بعد و پرسپکتیو در آثاری ویژگی‌های خاصی را مطرح ساخت. مکتبی که توجه به پیکر انسانی، فضای زندگی او و طبیعت را مبنای کار قرار داد و سرانجام آنکه با مکتبی روبه رو هستیم که حرفه‌ی نقاشی و نگارگری را به والایی رساند و نگارگران هنرمند به نحو شایسته‌ای مطرح و هنرشان مقبول میافت، مکتبی که زندگی مردم عادی را در آثارش مطرح میسازد. به هر حال "مکتب هرات" که همواره با نام هنرمند معروف آن «کمال الدین بهزاد هراتی» همراه است نه تنها در تاریخ نگارگری ایران، که در همه‌ی جهان، شاخص و شناخته شده است و میدانیم که نگارگران این عصر از جمله بهزاد از مرزهای موضوعات سنتی پا فراتر نهادند و "انسان" در آثارشان از حد شخصیت‌های افسانه ای آثار ادبی خارج شد و در محیط زندگی و به صورت واقعی مطرح شد، گفتنی است که تأثیر مکتب هرات و بهزاد در آثار دوره‌ی "مکتب تبریز دوم " - در دوره‌ی صفوی - و همچنین نقاشی هند و ترکیه نیز کاملاً مشهود است، ضمن آنکه میدانیم کمال الدین بهزاد هراتی در بخشی از دوران صفویه و تا به هنگام حیات، ریاست کتابخانه‌ی سلطنتی را بر عهده داشته و افزون بر نگارگری آثار شاخصی، هدایت تمامی هنرمندان خوشنویسی، تذهیب کار، نگارگر، جلدساز و امثال آن به او محول بود.

    تذهیب در دوره‌ی تیموری با تنوع رنگی بیشتر اما با تاثیرپذیری فراوان از هنر چینی مطرح شد و لذا عناصر تصویری چینی مانند ابرهای تشی، اژدها، پردندگان و غیره و نیز دقت در جزییات طبیعت ویژگی تذهیب مذهبین این دورہ است.

    جلدهای به دست آمده و در دسترسی ازدوره‌ی تیموری، ضمن آنکه از دقت و ظرافت قابل توجهی برخوردار است، نفوذ عناصر تصویری هنر چینی نظیر نقش‌های طبیعی و گیاهان خاص را نیز نشان میدهد. همچنین در آستر جلد هم از همان شیوه‌ی چرم‌های بریده بر زمینه‌های روشن استفاده شده است.

    از آنجا که حمله‌ی مغولان، ویرانی و خرابی بسیاری به بار آورد و لذا ضرورت داشت که به نوسازی و مرمت ابنیه‌های مذهبی و تاریخی پرداخته شود لذا به کاشی‌کاری هم به عنوان یکی از عوامل مکمل معماری توجه خاصی شد. ضمن آنکه کاشی معرق ( کاشی موزاییک) در این دوره موجودیت یافت. از آثار و صنایع دستی معروف این عصر که ضمناً دارای کاشی‌کاری‌های زیبایی نیز هست باید از مقبرہ‌ی الجایتو در سلطانیه، محراب مدرسه‌ی امامی در اصفهان و مسجد کبود در تبریز نام برد.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    tarikhche-sanaye-dasti-iran-4.jpg

    قالیبافی عهد تیموری را از نقاشی‌ها، نگارگری‌ها و
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    این دوران میتوان مورد بررسی قرار داد، اگر چه از قالی‌های دوران تیموری جز یک قطعه در دسترس ما نیست، نگارگری‌های زیبای بر جای مانده از دوره‌ی تیموری، تصاویری از قالی‌های آن دوره را نیز نشان می‌دهد که به ویژه در بافت آنها بیشتر از نقش لچک و ترنج استفاده شده است؛ ضمن آنکه نقش سجاده‌ای (محرابی) و نیز نقشی هندسی - به استناد تصاویر نقاشی ‌ها و آثار نگارگری‌های موجود - از دیگر نقش‌هایی بوده که در قالی‌های دوران تیموری به چشم می‌خورد.

    بدیهی است که فلزکاری دوران تیموری با دوره‌ی اوج و رونق و شکوفایی فلزکاری ایران عهد سلجوقی - فاصله دارد اما به هر حال از عهد تیموری نیز آثار فلزی متعددی همچون پایه‌ی شمعدان و شمعدان‌های زیبا به جای مانده که بعضاً بر روی آنها طلاکاری و مرصع‌کاری نیز انجام شده است.

    در دوره‌ی مذکور برای افزودن به زیبایی کار، زمینه یا نقشی روی زمینه را صیقل می‌دادند تا نقش ‌ها جلوه‌ی بیشتری یابد. گفتنی است آثار فلزی این دوره از لحاظ فرم و شکل با محصولات سفالین آن، تشابه دارند.

    منسوجات ایران در دوره‌ی تیموری در کثرت استعمال نباتات متصل و در تزیینات ممتاز است؛ ضمن آنکه امتیاز دیگر دستبافته‌های این دوره در انواع جدیدی است که معمول شده و بیشتر از دیبا و بافته‌های راه راهی است که طلا و نقره در آنها به کار رفته است و با اشکال پرندگان، مطابق روش چینی، تزیین شده است. گفتنی است که بافتن پارچه‌های مخملی در این دوره معمول شده و یکی از جهانگردان ایتالیایی در سفرنامه و یادداشت‌هایی بازدید خود از ایران، مشخصات این پارچه‌ی نفیسی را ثبت کرده است.

    صنعت نساجی در دوره‌ی تیموریان، افزون بر هرات در شهرهای یزد، اصفهان، کاشان و تبریز رونق یافت و پیشرفت بسزایی داشته و کارخانه‌های پارچه‌بافی شهرهای مذکور منسوجات خود را به اطراف و اکناف عالم اسلامی صادر می‌کردند.

    دوره‌ی صفویه را باید یکی از درخشان‌ترین دوره‌های هنر و معماری ایران و از جمله هنرهای صناعی کشورمان در تمام طول تاریخ این مرز و بوم دانست. در این دوره، که از اواخر قرن نهم ه.ق. تا اوایل قرن ۱۲ ه ق (قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی) ادامه داشته است، هنرهای سنتی و صنایع دستی ایران در زمینه‌های گوناگون مانند نگارگری، کتاب آرایی، خط و خوشنویسی، تذهیب، نساجی سنتی، فلزکاری، سفالگری و کاشی‌سازی و به ویژه در خصوص قالیبافی به رشد و بالندگی رسید و این امر از آثار ممتاز به جای مانده از دوره‌ی صفویه، که هم اکنون زینت بخش گنجینه ‌ها و دیگر مراکز هنری جهان است، مستفاد میشود. ضمن آنکه سیاحان و ایران شناسان درباره‌ی آثار هنری این عصر، در کتب خود به طور مفصلی و مبسوط قلم فرسایی کرده اند.

    در دوره‌ی صفویه، سه مکتب مهم در نقاشی و نگارگری - تبریز، قزوین و اصفهان که به ترتیب پایتخت صفویان در دوران سلطنت آنان بوده است - پدید آمده است؛

    ضمن آنکه در دهه‌های آغازین حکومت صفویان، نقاشی، همان راه مکتب هرات را ادامه داد. از جمله با ارزش‌ترین و نفیس‌ترین آثار دوره‌ی صفوی باید به نسخه‌های مصوری از "شاهنامه‌ی فردوسی" و "خمسه‌ی نظامی" اشاره کرد که بسیاری از نقاشان شاخص آن دوره چون سلطان محمّد، آقا میرک، میر سید علی و امثال آنان تصویر یا تصاویری در آن کشیده اند. نگارگری‌های نسخ مذکور دارای رنگهای غنی تر، ترکیب بندی‌های متراکم و پیکره‌های پرتحرک تر از تصاویر کتب مصور شده‌ی قبل است.

    نکته‌ی حائز اهمیت در مورد نگارگری و نقاشی دوران صفوی، مستقل شدن آن از کتاب آرایی است؛ چرا که از قرن یازدهم ه.ق- و در پی انتخاب اصفهان به پایتختی - و احداث کاخهای جدید، ضرورتاً نقاشی، شکل دیگری به خود گرفت و در مواردی جزیی از معماری سنتی به حساب می آید و برای تزیین بخشی از دیوارها به کار گرفته میشود و حتی در مواردی هم به صورت نقاشی دیواری مطرح شد. ضمن آنکه در ساختمان عالی قاپو و در ساختمان چهلستون از نقاشی در آرایش داخلی استفاده شد.

    در دوران صفوی، در پی ورود عده ای از نقاشان اروپایی به ایران و نیز اعزام تعدادی از جوانان ایرانی به ایتالیا برای آموزش نقاشی، تحولی در نقاشی عهد صفوی ایجاد شد و بدین‌سان در اواسط دوره‌ی صفوی دو شیوه‌ی نقاشی در آثار مشاهده میشود که اولی حاصل تکامل شیوه‌ی سنتی و دیگری "شیوه‌ی نقاشی اروپایی مآب" است. از نقاشانی که به شیوه‌ی سنتی، ادامه‌ی کار دادند باید از محمّدی و رضا عباسی نام برد که از خصوصیات کاری آنان توجه به حالات طبیعی انسانی است، که از دوره‌ی کمال الدین بهزاد هراتی در نقاشی‌های ایرانی دیده شده است. این خصیصه در آثار هنرمندی چون رضا عباسی به تکامل رسید.

    از معروف‌ترین نقاشانی که براساس نقاشی غربی آثاری را پدید آوردند، باید از محمّد زمان نام برد که نقاشی‌های او در مواردی اساساً رابـ ـطه ای با فرهنگ ایران ندارد اگرچه محمد زمان در برخی آثارش که برمبنای ادبیات فارسی کشیده شده است به جنبه‌های فرهنگی زمان خود توجه کرده است.

    به علاوه، در دوره‌ی صفوی کتاب آرایی نیز شأن و منزلت خاصی داشته و از آثار با ارزش این دوران باید از "شاهنامه‌ی شاه اسماعیلی" و "شاهنامه‌ی شاه طهماسبی" نام برد. ضمن آنکه آثار بسیار با ارزشی دیگری از نقاشی‌ها و نگارگری‌های دوران صفویه بر جای مانده است. همانطور که اشاره شد، در دوره‌ی صفویه سه مکتب مهم در نگارگری ایرانی پدید آمد که به ترتیب عبارت است از: مکتب تبریز، مکتب قزوین و مکتب اصفهان.

    مضامین نقاشی‌های مکتب تبریز را شکوه و عظمت زندگانی درباره‌ی سلاطین و امراء و تصاویر باغهای سبز و خرم و عمارات و ابنیه‌ی عالی و زیبا و لباس‌های فاخر و مجالس اُنس و طرب، صحنه‌های شکار و بزم و جنگ تشکیل می‌داد و رنگ‌های درخشان و زیبا و متنوع و متناسب و دقیق در این آثار به کار گرفته میشد. حفظ قداست بین صورت‌ها و تقسیم اشخاص در تصاویر و رعایت تناسب کامل بین اجزای مختلفه و پوشاک خاص این دوره، به خوبی رعایت شده است. نقاشان این مکتب بر روی جلد کتاب نقشی می‌زدند و نقوش قالی و پارچه را نیز طراحی می‌کردند. از شاخص ترین نگارگران در این مکتب باید علاوه بر کمال الدین بهزاد از سلطان محمد، مظفر علی، عبدالحمید شیرازی، آقامیرک، دوست محمّد و محمّدی مصور نام برد.

    در مکتب قزوین، افزون بر موضوعات پیشین، مناظر طبیعی و روستایی، زندگی شبانان و زنان روستایی در حین کار و ریسندگان و بافندگان، که در مکتب تبریز و بیشتر در آثار سلطان محمّد دیده میشد، توسط محمّدی با تغییرات پیگیری شد و با خطوط رنگ ظریف و استفاده از پوششی که معمولاً از رنگ مات و با واقع بینی در تجسم آدم‌ها و تطابق تصویر طبیعت با زندگی به نمایش درآمد. از دیگر نقاشان که همزمان با این شیوه کار کرده اند، میتوان از شیخ محمد شیرازی نام برد.

    مکتب اصفهان را میتوان دوره‌ی آخر مکاتب نگارگری ایرانی شناخت. نقاشان این زمان بدون رنگ آمیزی یا با رنگ‌های خیلی ساده آثار خود را خلق کرده اند. کتب خطی در این میان کمتر مصور می شد و تا حدودی هم طرح‌های بازاری در این دوره رایج شد.

    به طور کلی خصوصیات مکتب نقاشی اصفهان را میتوان چنین بیان کرد: طرحها از مایه‌ی مردم پسندانه‌ی قوی برخوردار بود و موضوعات زندگی روزانه و طرح‌هایی از چهره‌ی مردم عادی، جای مضامین قراردادی و سنتی را گرفت.

    گفتنی است که از اواخر دوره‌ی صفویه، نقاشی زیرلاکی (بهتر است آن را روغنی‌سازی بنامیم) نیز در ایران آغاز شد که میدانیم در دوره‌ی قاجاریه به اوج خود رسید.

    در دوره‌ی صفوی، تذهیب وارد دوران جدیدی شد و برخلاف گذشته - که بیشتر در متن طرح بود- در حاشیه‌ی نوشته ‌ها مطرح شد ضمن آنکه تذهیب به استقلالی نسبی دست یافت و حرفه ای نیز به نام "تذهیب‌کاری" به وجود آمد که از معروف‌ترین هنرمندان آن «مولانا حسن بغدادی» است. نکته‌ی دیگر در مورد تذهیب‌کاری عهد صفوی آن است که تنوع تذهیب این عصر بیش از گذشته بود. گاهی طرح ‌ها ساده و کمرنگ و گاه با رنگ‌هایی متنوع در حاشیه می آمد. همچنین شیوه‌ی جدیدی از تذهیب به نام تذهیب معرق ابداع شد که عبارت بود از بریدن یک طرح بر روی کاغذ جداگانه که آن را بر حاشیه و یا در میان سطر می‌چسباندند.

    در پی رشد صنایع و فنون، جلدسازی در دوره‌ی صفوی، شکلی صنعتی تر به خود گرفت و لذا سرعت بیشتری در تهیه‌ی جلد کتاب به وجود آمد. این شکل از جلدسازی به نام "جلد - لاکی" مشهور است. ضمن آنکه تهیه‌ی جلدهای چرمی هم ادامه یافت اما به جای استفاده از فشار دست بر سطح چرم، از قالب‌های بزرگ فولادی استفاده میشد. آستر کتاب را هم اکثرا طلاکاری میکردند. در رنگهای زمینه‌ی آستر کتاب هم تنوع بیشتری به وجود آمد و از رنگ‌هایی چون قرمز، سیاه، بنفش، سبز در آستر جلد کتاب استفاده میکردند.

    از طلاکاری نیز در پشت جلد و گاه در آستر جلد بیشتر از گذشته استفاده میشد.

    گاهی نیز نقوش اسلیمی با شکل ترنج در پشت جلد به کار میرفت. هنر جلد سازی در عهد صفوی، همچون دیگر هنرها استقلال نسبی یافت و در مواردی نام طراح و جلدساز در جلد کتاب و یا در صفحات آخر کتاب آمده است. لذا جلدسازی نیز حرفه ای هنری محسوب می‌شده و می شود. گفتنی است در عهد صفوی هر چند جلد لاکی رایج شد، ولی ارزنده ترین جلدها، همان جلدهای چرمی بوده است.

    شیوه‌ی کار جلد لاکی به این صورت بود که ابتدا بر چوبی نازک یا بر سطح مقوا و کاغذی فشرده شده، ورقه ای ظریف از گچ می‌کشیدند و سپس سطح گچی را با لایه ای از لاک می‌پوشاندند و بعد نقش موردنظر را اکثراً با رنگ و روغن بر لاک نقاشی میکردند و روی آن را با لایه ای شفاف از روغن کمان (یا روغن جلا) می پوشاندند. لاک‌ها از موم بود و با ذوب آن میتوانستند با قطری بسیار کم آن را بر سطح گچ بکشند.

    در عصر صفوی، تحولاتی قابل توجه در فن سفالگری صورت پذیرفت و اگرچه نقش سفال در عهد صفوی بیشتر متأثر از نقاشی بود اما عناصر تصویری چینی چون ابرچینی و دقت در جزییات طبیعی نیز در نقش سفال‌ها دیده میشود. "بدلی چینی" ((china Ware که از عهد سلجوقی هم تا حدودی رایج بوده است، در دوره‌ی صفوی به حد اعلای رواج خود رسید. اما نقش دیگری نیز در سفالگری دوره‌ی صفوی ابداع شد که مربوط به "سفال کوباچه" – قصبه ای در داغستان قفقاز - است. نقش این سفال‌ها طرحی تیره رنگ بر زمینه‌های روشن مثل، آبی یا سبز است.

    در دوره‌ی صفویه، همچنین ساخت "ظروف سُلادن" هم مرسوم شد. این سفالینه ‌ها به دو گروه تقسیم میشود. گروه نخست، تحت تاثیر هنر چین ساخته شده و گروه دیگر به ابتکار سفالی سازان ایرانی با نقوش و تزیینات جدید رایج شده است. سفال سُلادن دارای بدنه ای سخت بود و به رنگ سبز تیره و روشن ساخته میشد و از نظر تزیین به انواع گوناگونی چون نقش قالب زده، و برجسته تقسیم شده است. طرح‌هایی چون اژدها و عنقا، ماهی، ابرهای پیچیده و گل لوتوس در ظروف سلادن صفوی دیده میشود. شکل ظروف نیز شبیه ظروف ساخت چین است. گروه دوم، از نظر تزیین با گروه نخست متفاوت است. رنگ آن تیره و عموماً به شکل کاسه و بشقاب بود. شهرهای کرمان، سلطانیه، بندرعباس و اصفهان، نقاطی است که در آنها سفالینه‌های سلادن به دست آمده است. به هر حال سفال‌های عهد صفوی در دنیا شهره است چرا که ظرافت ساختن آنها و زیبایی نقش هایشان با سفال ‌ها و مجسمه‌های هم عصر خود در جهان رقابت میکند.

    در دوره‌ی صفوی، افزون بر "کاشی معرق" که شاهکار آن از همین دوره در مسجد -شیخ لطف الله در اصفهان وجود دارد- "کاشی هفت رنگ" هم ساخته می شد که به خاطر تنوع رنگی به "هفت رنگ" مشهور است و ما بهترین و زیباترین این کاشی ‌ها را در مسجد امام در اصفهان، می‌توانیم مشاهده کنیم.

    بی هیچ شک و تردید قالی ایران، پررونق ترین عصر خود را در دوران صفوی گذرانده است و از آن دوران، شاهکارهای با ارزشی - که هم اکنون زینت بخش گنجینه‌ها و دیگر مراکز هنری جهان است - به دست آمده است. در دوره‌ی صفوی، زیباترین قالی‌های ایران نظیر قالی معروف به "قالى اردبیل" هم اینک در موزه‌ی ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری می شود، در زمان شاه طهماسب و شاه عباسی بافته می شد و شهرهای تبریز، همدان، کاشان، کرمان، اصفهان و هرات از مهم‌ترین مراکز قالیبافی کشورمان بوده است.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    tarikhche-sanaye-dasti-iran-3.jpg

    سفالگری پس از دوره‌ی صفویه به زوال گرایید و از تعداد دست اندرکاران و کارگاه‌های آن کاسته شد تا متعاقب آن نقش سفال در زندگی روزمره نیز کمرنگ شد. اگرچه ظرف دهه‌های اخیر و به ویژه سی ساله‌ی اخیر سفال سازی مورد توجه قشر جوان و تحصیل کرده واقع شد و افزون بر کارگاه سفال سازمان میراث فرهنگی کشور که فعالیت چشمگیری در تولید آثار ممتاز سفالی دارد، تولید سفال در مراکز سنتی این "هنر-صنعت " چون لاله‌جین همدان، مند گناباد، میبد یزد، زنوز، تبریز، شهرضا، اصفهان، سمنان، شاهرود، کرج، و تهران و غیره از رونق برخوردار است.

    باری، هم اکنون سفالینه‌های هنری با طرح‌ها و نقش‌های جالب، تولید و عرضه میشود که‌:

    برگزاری نمایشگاه‌های اختصاصی سفال و سرامیک چون "نمایشگاه آثار دوسالانه‌ی سفال‌سازان" و "نمایشگاه تخصصی شیشه، سرامیک و سنگ" و مانند آنها نشانگر رونق این رشته‌ی هنری است. گو اینکه سفال‌سازی در حال حاضر از جایگاه رفیع روزگاران نه چندان دیر و دور گذشته‌ی خود در زندگی مردم کشورمان فاصله‌ی زیادی دارد.

    در دوره‌های زندیه و قاجاریه، شاهد تأثیر قابل توجه هنر غرب از طریق نقش و رنگ در کاشی‌سازی کشورمان هستیم. از جمله آنکه نقش‌هایی به نام گل لندنی به کاشی ایران راه یافت و رنگ‌های جدیدی نیز به کار گرفته شد که تا پیش از آن رایج نبوده است.

    کاشی‌های موجود در عمارت کلاه فرنگی شیراز - که هم اینک در موزه‌ی پارس نگهداری میشود – و نیز کاشی‌کاری‌های مسجد وکیل شیراز – که نقوش آن بیشتر متاثر از طبیعت است - مؤید این نکته است. گفتنی است که اگرچه کاشیکاری عهد زندیه متأثر از کاشیکاری دورہ‌ی صفویه است اما غنا و زیبایی آن را ندارد.

    در دوره‌ی قاجاریه تحولی نسبی از لحاظ رنگ آمیزی و موضوع در کاشیکاری پدید آمد؛ و در اکثر کاشی‌کاری‌های این دوران، که با به کارگیری رنگ قرمز همراه است شاهد موضوعات تاریخی و یا زندگی روزمره‌ی درباریان هستیم.

    به هر حال کاشی‌کاری به عنوان یکی از هنرهای مرتبط با هنرهای سنتی و معماری ایران علارغم فراز و فرود‌هایی که داشته است، از رونق شایسته ای برخوردار است و افزون بر شهر اصفهان و شهرهای شیراز و تهران در کنار اغلب اماکن متبرکه و ساختمان‌های تاریخی، کارگاه‌های کاشی‌سازی وجود دارد که از مهم‌ترین آنها میتوان به واحدهای کاشی‌سازی در استان قدس رضوی اشاره کرد. گفتنی است که امروزه بیشتر کاشی‌های هفت رنگ و معرق و معقلی تولید میشود که زینت‌بخش اماکن متبرکه و نیز ساختمان‌های قدیمی و یا ساختمان‌های در حال مرمت و بازسازی مربوط به دوران‌های پیش است. هرچند که قالیبافی ایران پس از دوران اوج و شکوه و اقتداری که در عصر صفویه داشته است، در دوره‌های بعد رونق کمتری داشته اما از دورہ‌ی قاجار و در پی صادرات آن به اروپا و دیگر نقاط جهان، خود را به عنوان مهم‌ترین محصول صادراتی غیرنفتی به ثبت رسانده است. اگرچه در این رهگذر و در پی فعالیت گسترده‌ی شرکت‌های خارجی برای تولید بیشتر و کم توجهی به تولید قالی در هر منطقه، با توجه به ویژگی‌های شناخته شده‌ی آن از لحاظ نقشں و رنگ، لطماتی هم وارد شده است. همچنین به واسطه‌ی جایگزینی تدریجی رنگ‌های شیمیایی به جای رنگ‌های طبیعی، قالی ایران یکی از ممیزه‌های خود را به تدریج از دست میدهد.

    به هرحال، با توجه به ذوق و قریحه‌ی سرشار هنرمندان ایرانی در زمینه‌ی قالیبافی، این "هنر - صنعت " همچنان به رونق و سرزندگی خود ادامه داده و بافت قالی‌های بزرگ پارچه - حتی بیش از ۵۰۰۰ متر مربع - تولید قالیچه‌های نفیس با رج شمارهای استثنایی - حتی بیش از ۱۶۰ رج - و تولید و عرضه‌ی قالیچه ‌ها و قالیهای تصویری و نیز طراحی و تولید قالی و قالیچه‌هایی با ابعاد مختلف و در اشکال گوناگون چون چندضلعی، بیضی، دایره ای و نیز قالیچه‌های کوچک حجمی، همه و همه موید استعداد ایرانیان در تولید قالی است.

    در دوران معاصر قالی ایران از فن شناسان و هنرمندان طراح و متخصصی چون عمواغلی، ارجمند، عیسی بهادری، عبدالله باقری، رسام عرب زاده و امثال آنان که هر کدام به سهم خود تلاش‌ های ارزنده ای در زمینه‌ی طراحی بافت قالی داشته اند، برخوردار بوده است. مراکز و مناطق قالیبافی ایران عبارت است از: آذربایجان، اصفهان، کاشان، جنوب خراسان، مشهد، کردستان، ترکمن، اراک، کرمان، چهارمحال و بختیاری، فارس، قم و تهران.

    پس از دوران صفویه، شاهد زوال تدریجی نساجی سنتی ایران و به ویژه کاهش تدریجی تولید پارچه‌های نفیسی دست بافت نظیر ترمه، زری، مخمل و دارایی هستیم. به طوری که در حال حاضر تنها چند دستگاه به تولید پارچه‌های زری در سازمان میراث فرهنگی در شهرهای تهران و کاشان و در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان می‌پردازد. در زمینه‌ی بافت مخمل فقط سه دستگاه در مرکز آموزشی هنرهای سنتی میراث فرهنگی کاشان وجود دارد. و دستگاه‌های معدودی به تولید پارچه‌ی ترمه در شهرهای یزد و کرمان و نیز به تولید پارچه‌ی دارایی در شهر یزد مشغول است. با این حال تولید سایر پارچه‌های دستبافت نظیر حمام سری جاجیمچه، جاجیم، ملحفه، شمد، چادر شب و غیره در مناطق روستایی و شهری کشورمان مرسوم و متداول است. بافت انواع گلیم‌های دستباف شامل گلیم‌های دورو، گلیم‌های سوماک و گلیم‌های يکرو ولی غیرسوماک در مناطق مختلف کشورمان به ویژه در استان‌های فارسی، اردبیلی، آذربایجان شرقی، کردستان و کرمانشاه از رونق خوبی برخوردار است و طی سه دهه‌ی اخیر بر میزان تولید و نیز کیفیت آنها افزوده شده و در زندگی شهری نیز کاربردهای جدیدی یافته است. فلزکاری نیز علی رغم فراز و فرودهایی که داشته است کماکان به حیات خود ادامه میدهد. ساخت و قلمزنی روی فلز در شهرهایی چون اصفهان، شیراز، تبریز و تهران، ملیله سازی در زنجان، اصفهان و تهران، میناکاری و طلاکوبی روی فولاد در اصفهان، و ساخت زیورآلات سنتی در گنبد و سنندج و برخی دیگر از نقاط کشورمان، و نیز هنرهایی چون فیروزه‌کوبی و علامت‌سازی در اصفهان و تهران، و فعالیت‌هایی که کم و بیش در زمینه‌ی ضریح‌سازی و قفل‌سازی صورت میگیرد، همه و همه نشانه‌هایی از رونق نسبی فلزکاری در کشورمان است و هنرمندانی چون استاد محمود دهنوی، استاد حسین علاقمندان و استاد ساعى، استاد راعی و امثال آنان آثاری باارزش و با طرح‌های جالب و گاه استثنایی پدید آورده اند.

    گفتنی است که ساخت محصولات مسی به دليل عدم استفاده از آن در زندگی روزمره به شدت کاهش یافته و همچنین برخی از محصولات فلزی جنبه‌های مصرفی خود را از دست داده‌اند. اگرچه شیشه‌گری و تولید شیشه‌های دست‌ساز پس از دوران صفویه، رو به تنزل نهاد اما در ظرف سی ساله‌ی اخیر شاهد رونق نسبی این هنر صنعت در شهر تهران به عنوان مهم‌ترین مرکز تولید انواع شیشه دست‌ساز هستیم. هنرهای مرتبط با چوب نظیر منبت، معرق، خاتم و نازک‌کاری چوب پس از تأسیس مدرسه‌ی صنایع قدیمه در سال ۱۳۰۹ ه. ش مورد توجه بیشتری قرار گرفت. خاتم‌کاری‌های زیبا در تالار خاتم کاخ مرمر و تالار خاتم مجلس شورای اسلامی و نیز تولید چند نمونه میز خاتم توسط خاتم‌کاران هنرمند شیرازی و اصفهانی، آثار منبت و معرق تولید شده توسط منبت‌کاران و معرق‌کاران هنرمندی نظیر امامی، ویزایی، گودرزی، زابلی و غیره در مدرسه‌ی صنایع قدیمه، سازمان میراث فرهنگی کشور و نیز در شهرهای آباده و گلپایگان و تهران، محصولات نازک‌کاری چوب ممتاز و هنرمندانه ارایه شده توسط هنرمندانی چون عبدالمجید نعمتیان و علی اکبر بهزادیان از استان کردستان و سازهای سنتی ساخته شده توسط استاد قنبری در کارگاه سازسازی سازمان میراث فرهنگی کشور و سرانجام صنایع دستی مختلف و متنوع چوبی موجود در موزه صنایع دستی تهران نشانگر ذوق سرشار و هنر صنعتگران ایرانی در رشته‌های گوناگون مرتبط با صنایع و هنرهای چوبی کشورمان است. سرانجام آنکه باید به رودوزی‌های متنوع و نفیس ایرانی چون سوزن دوزی بلوچ، پته دوزی کرمان، قلاب‌دوزی رشت و سوزن دوزی و ملیله‌دوزی اصفهان و نیز آثار جالب چاپ قلمکار اصفهان و چاپ کلاقه‌ای آذربایجان هم اشاره‌ای داشته باشیم که علی‌ رغم فراز و نشیب‌های فراوان هم اکنون روزگار پررونقی را سپری میکند. به هرحال، هم اکنون قریب به ۲۰۰ رشته‌ی صنایع دستی در کشورمان وجود دارد.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    Metalworking-picture.jpg

    شواهد و مدارک باستان‌شناسی این نکته را تأیید می‌کند که شمال و مرکز ایران جزو قدیمی‌ترین مراکز صنایع فلزکاری جهان بوده است. آشکار است که بشر تنها در سرزمینی می‌توانست به سودمندی فلز پی ببرد که در آن فلزات و کانی‌های آنها وجود داشته باشد.

    ایران از لحاظ طبیعی دارای ذخایر بزرگی از کانی‌ها است. مردم تمدن‌های نخستین درهٔ رودخانه‌های بزرگ در مصر، بابل، هند و جیحون با تمام پیشرفت‌هایی که داشته‌اند نتوانستند اولین فلزکاران جهان باشند. حفاری‌های اخیر نشان داده است که فعالیت‌های فلزکاری در تمدن‌های کشورهای پیش گفته نسبتاً دیر شروع شده است.

    رشته کوه‌هایی که از توروس (Taurus سلسله کوهی در ترکیهٔ جنوبی، کنار مدیترانه) در ترکیه تا کرانه‌های جنوبی دریای مازندران کشیده می‌شود سرشار از انواع کانی‌ها و سوخت بود و دانش فلزکاری از آنجا به مراکز دیگر در آسیا، افریقا و اروپا گسترش یافت. حفاری‌هایی که توسط براون در شمال غربی ایران، گیرشمن در تپه گیان در باختر و در سیلک در مرکز ایران صورت گرفت.

    همچنین اکتشافاتی که اشمیت در تپه حصار در شمال خاوری ایران و هرتسفلد در تل باکون در جنوب ایران به‌ عمل آوردند همه به این نتیجه منجر شده است که دره‌ها در پایان عصر نوسنگی «پس از یک دورهٔ پر آب خرمی رو به خشکی گذاردند و مردم در دشت‌ها جای گرفتند».

    گیرشمن این دوره را هزارهٔ پنجم پیش از مسیح می‌داند. کهن‌ترین نقطهٔ مسکونی که در این دشت تشخیص داده شده است در سیلک نزدیک کاشان، واقع در جنوب تهران است. آثار اولین استقرار آدمی در این تپه درست در بالای خاک بکر و دست نخورده پایین یک گریوهٔ مصنوعی پیدا شده است. اشیای مربوط به این تمدن مادی عبارت بودند از کوزه‌های سیاه دودزده که بدون کمک چرخ و با دست ساخته شده‌اند.

    گل پخته و دوک‌های سنگی بافندگی نمایانگر آغاز صنعت پارچه‌بافی در این ناحیه است. ابزارها همه از سنگند از جمله کار تیغه‌های داس و تبر و مغارهایی از سنگ چخماق، اما ابزار فلزی کم‌کم در اواخر هزارهٔ پنجم پدید می‌آیند. «این ابزارها همیشه از مس چکش خورده درست می‌شد. آدمی تازه به خواص فلزات راه یافته بود. می‌دانست که مس نرم و چکش‌خوار است ولی هنوز از هنر ریخته‌گری آگاه نبود. تمدن این دوره متعلق به واپسین سال‌های عصر نوسنگی است.

    هرتسفلد، اشمیت، کنتنو، گیرشمن و براون تمدن مادی مشابه آن را در نیم‌دایرهٔ وسیعی که پیرامون کویر مرکزی ایران کشیده شده است یافتند. کهن‌ترین لایهٔ این فرهنگ متعلق به دورهٔ گذر از عصر سنگ به فلز است. نبودن آثار کوره‌های گداز فلز دوره پیش از تاریخ، نمایانگر این معنی است که بشر برای اولین ابزار فلزی خود مس طبیعی را (با چکش زدن) به شکل‌های مورد نظر درمی‌آورده است. در واقع مس طبیعی در نزدیکی انارک که فقط ۲۲۵ کیلومتر با سیلک فاصله دارد تا امروز هم موجود است.

    آقای م. ماتسک که در سال‌های میان ۱۹۳۶ و ۱۹۴۰ روش قدیمی استخراج و گداز فلزات را در انارک تجدید سازمان داده و به شکل نوین درآورده است گزارش می‌دهد که قسمت اعظم تولید انارک فعلاً از مس طبیعی است. مؤسسهٔ مطالعات ماقبل تاریخی دانشگاه وین در حال حاضر سرگرم پژوهشی درباره ارتباط میان کانسارهای فلزات در آن ناحیه و ابزار مس حفاری شده می‌باشد؛ این پژوهش با تجزیهٔ طیف‌نگاری انجام می‌شود. در اوایل هزارهٔ چهارم پیش از مسیح، مس مصرف عمومی یافت و برای ساختن پیکان، درفش، سنجاق جامه و جواهرات آنرا چکش‌کاری می‌کردند ولی در نیمهٔ دوم هزارهٔ مزبور تغییر قابل ملاحظه‌ای در تکنولوژی فلزات پدید آمد که همراه با تغییراتی بود که در سایر فرهنگ‌های مادی روی داد.

    در این دوره مس را با گداختن آن از کانی جدا کرده و به اشکال مختلف می‌ریختند. ذخایر کانی مس اغلب در عهد باستان مشاهده شده است. استرابو متذکر می‌شود که کرمان از لحاظ سنگ مس بسیار غنی است. سرآورل استاین آثاری از یک تمدن مس‌گداز سومری و سندی را در بلوچستان کشف کرد. پیگت به وضوح نشان می‌دهد که در خلال سال‌های هزارهٔ دوم، مس کولی (Kulli) و امری نال (Amri Nal) که در بلوچستان (پاکستان) پیدا شد از یک طرف ارتباط نزدیکی با ایران و از سوی دیگر با هراپا (Harappa) در درهٔ گابریل آثار و بقایای کوره‌های گداز و توده‌های سرباره در شاه بلند و رباط بلوچستان پیدا کرد.

    سنگ مس هنوز هم در راس کوه و خواجه عمران بلوچستان پیدا می‌شود. هیون تسنگ (Hiuen Tsang) مورخ چينی قرون وسطی متذکر می‌شود که کانسارهای غنی مس در آن قسمت از امپراطوری ایران که ما امروز به نام افغانستان می‌شناسیم (یعنی شاه مقصود، سفیدکوه، تزین، شادکانی و سلواتو) وجود داشته است. در شمال ایران یک رشته معادن مس از قفقاز تا پامیر کشیده شده است. ابن حوقل، جغرافیدان عرب از معادن مس کال‌صبی‌زاوه، سبزوار و فخرداود نزدیک مشهد و بخارا در ماوراءالنهر صحبت می‌کند.

    معادن مس کاشان، انارک، اصفهان و بخارا برای خلفای اسلامی مقارن قرن نهم مسیحی بسیار با اهمیت بود زیرا از این معادن هر سال بیش از ۱۰،۰۰۰ دینار خراج حاصل می‌گردید. همین صد سال پیش بود که یکی از جغرافیدانان نوشت که تقریباً هر بخش ایران معادن مس مخصوص به خود را دارد. در شمال ایران سنگ مس کربناتی که به آسانی احیا می‌شود در کوه‌های سهند و قره‌داغ وجود دارد. سایر انواع سنگ مس ایران اکثراً با گوگرد ترکیب شده‌اند. گداز این نوع سنگ‌ها مستلزم آن است که سنگ مس پیش از احیاء تشویه شود. اسناد آشوری دلالت دارد به اینکه ایرانیان سنگ مس گوگردی خود را در کوره‌هایی به ارتفاع ۲ متر تشویه می‌کردند در صورتی که احیای آن در کوره‌های هوایی کوچک که قطر دهنهٔ آن در حدود ۲۲ و ارتفاع آن ۴۵ سانتیمتر بوده انجام می‌شد.

    در ۱۹۳۵ شونمن چند کورة گداز مس ماقبل تاریخ را در نزدیکی انارک کشف کرد که بعضی از آنها هنوز دارای بقایای مس و سرباره بودند. یکی از کوره‌های گداز مس را که نویسندهٔ این سطور در هراپا در ۱۹۶۳ اندازه گرفت به ارتفاع دو متر و قطر دهنه آن ۸۵ سانتیمتر بود و سوراخ‌های ورود هوا و خروج گازهای سوخته آن بخوبی دیده می‌شد. دیواره‌های این کوره دارای آستر کلفتی از سرباره‌های مس بود. و این از لحاظ وجود رابـ ـطه میان ایران و هند قبل از تاریخ، که قبلاً به آن اشاره کردیم، بسیار جالب است.

    ابزار مسی هزارهٔ چهارم پیش از مسیح دارای مقادیر مختلفی زر، سیم، سرب، آرسنیک، آنتیموان، آهن، نیکل و قلع می‌باشد. می‌توانیم چنین تصور کنیم که صنعتگران قدیم برای به دست آوردن مس انواع سنگ‌های فلزی را آزمایش کرده‌اند و بدین ترتیب تصادفاً آلیاژهای مس را تولید کرده‌اند. سنگ قلع در شمال ایران در کوه سهند نزدیک تبریز و در رشته کوه‌های قره‌داغ یافت می‌شود که هر دو نزدیک به معادن مس هستند و همچنین در دامنه البرز نزدیک گرگان و شاهرود نیز یافت می‌شود. رگه‌هایی از قلع و طلا در نزدیک کوه زر (ناحیه دامغان)، در کوه بنان، میان معادن مس انارک و اصفهان و ۳۵ کیلومتری باختر مشهد در رباط الوک‌بند که باز هم نزدیک معدن مس است پیدا شده است. بنابراین فهم این مطلب دشوار نیست که چگونه فلزکاران به آلیاژ مس و قلع به صورت مفرغ، تصادفاً دست یافته‌اند و استحکام عالی و سختی و شایستگی ریخته‌گری آن را متوجه شده‌اند.

    تجزیهٔ اشیایی که توسط براون از خاک بیرون آورده شد، نشان می‌دهد که این ابزار مسی که به قدیمی‌ترین لایهٔ تپه گوی (در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از مسیح) تعلق دارند از مس بسیار خالص هستند. اما نمونه‌های پیدا شدهٔ متعلق به ۲۵۰۰ سال پیش از مسیح به بعد نشان می‌دهد که مقدار قلع در مفرغ ۵ درصد است و این مقدار در مدت ۱۰۰۰ سال به ۱۰ درصد می‌رسد. می‌توان حدس زد که فلزکاران در آن موقع از گداختن سنگ‌های مس و قلع با هم دست کشیده و هر کدام از آنها را جداگانه ذوب می‌کردند بدین ترتیب آلیاژ دقیقی به دست می‌آوردند و جز به این طریق نمی‌توان علت وجود مقدار یکسان قلع را در آنها توجیه کرد. در عصر مس، هنوز پاره‌ای از ابزارهای سنگی مورد بهره‌برداری بود ولی به تدریج جای خود را به تبر و کلنگ و کج بیل‌های فلزی دادند.

    آغاز هزارهٔ سوم، رشد فرهنگ جدیدی را در دامنة تپه‌های فلات ایران - اولین کشور عیلام، و مرکز آن شوش، نشان می‌دهد. در این قسمت علائم و نشانه‌های مربوط به از بین رفتن فرهنگ و تمدن مادی مردم کوه‌نشین به خوبی دیده می‌شود. و چنین به نظر می‌رسد که گسیختگی این تمدن و تغییرات پدید آمده در اثر هجوم قومی از آسیای مرکزی صورت گرفته است. ایران نفوذ این قوم را پذیرفته است. حفاری‌ها نشان می‌دهد که اصلاحاتی در فرهنگ پدید آمده، ولی شیوه و سبک قدیمی حفظ شده است.

    از آغاز هزارهٔ سوم، اسناد مدون پادشاهی‌های سومر، بابل، و عیلام در بین‌النهرین اغلب به مردم و حوادث کوهستان‌های ایران اشاره می‌کند، و از همان زمانی است که پیشرفت تاریخی را می‌توان بخوبی پیگیری کرد، با توسعهٔ پادشاهی‌های بین‌النهرین، نیاز به مواد خام افزایش یافت. «نظر به نزدیک بودن ایران و کانسارهای غنی و سرشار آن توجه تمام کسانی که برای ضمیمه کردن قسمتهای باختری آن خود را قوی حس می‌کردند به آن جلب شد. ایران گذرگاهی برای سرب ارمنستان و لاجورد بدخشان بود. کانی‌های خود آن عبارت بود از زر که از قسمت ماد استخراج می‌شد و مس و قلع.

    در نیمة دوم هزارة سوم پیش از مسیح استعمال فلز رو به افزایش گذاشت. از گورستان شوش، تپه حصار، تپه گیان و تپه گئوی ابزار مفرغی و زینت‌آلات مفرغی و نقره‌ای زیاد به دست می‌آید. گذار از عصر سنگ به مس بسیار تدریجی بود ولی در ایران عصر مفرغ در ۲۰۰۰ سال پیش از مسیح بخوبی پیشرفت کرده بود. چنین به نظر می‌رسد که بسیاری از اشیای مفرغی آن دوره در قالبهایی از سنگهای نرم ریخته می‌شد، بدین ترتیب که نیمی از آن شیئی در یک سنگ و نیم دیگرش در سنگ دیگر کنده‌کاری شده بود. این قالب‌ها دارای مجرای فرار هوا و لولهٔ تغذیه بودند اولين اشیای آهنی در این دوره پیدا شد که فقط زینتی بود.

    مقدار نیکل زیاد آن (حدود ۵ درصد) گواه این احتمال است که این آهن باید از نوع آسمانی باشد، اما با این که در بین‌النهرین از سال ۲۷۰۰ پیش از مسیح از سنگ آهن کان زمینی استفاده می‌کردند، این طرز استفاده از آهن تا سال ۱۰۰۰ پیش از مسیح در ایران معمول نبود. با ورود قوم هند و اروپایی که در هزارهٔ اول پیش از میلاد به ایران انجام گرفت می‌بینیم که استعمال آهن افزایش بسیار پیدا می‌کند. گرچه نمی‌توان میان این دو امر رابـ ـطه‌ای برقرار کرد. مهاجرین تازه وارد از دشتهای شمالی، در تپه سیلک، جایی که دو هزار سال پیش از آن شهری وجود داشت، شهر جدیدی بنا کردند با باروها و برج‌های مرتفع. این قوم به پرورش اسب و گاو همت گماشتند و میل به کشاورزی در آنها روز به روز بیشتر می‌شد. در سال‌های بین ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ دو گورستان که نزدیک این شهر جدید بود مورد بررسی و توجه خاص قرار گرفت.

    در گورستان اول که محققاً می‌توان آن را متعلق به ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از مسیح دانست اشیای مفرغی فراوان مثل سلاح ابزار، زیور، دهنهٔ اسب و مقداری زیورآلات نقره‌ای به دست آمد. از اشیای بخصوص قابل توجهی که در اینجا یافت شد شمشیری بود که دست و قبضه و پشت آن از مفرغ ساخته شده و تیغهٔ فولادی نازک آن روی مفرع پرچ شده بود. از گورستان دوم (سیلک ب) که متعلق به ۱۰۰۰ پیش از مسیح است. به غیر از مفرغ اشیاء آهنی فراوانی نیز بدست آمد. این اشیاء به ویژه در مقابر توانگران و ثروتمندان گذاشته می‌شد. به غیر از آلات و جنگ افزارهای معمولی، باستان‌شناسان در این گورستان چنگک‌های فولادینی یافتند که با استادی تمام چکش‌کاری شده بودند؛ این چنگک‌ها ظاهراً برای کباب کردن به کار بـرده می‌شدند. طول هر کدام میان ۲۰ تا ۷۵ سانتیمتر است دسته این چنگک‌ها مجوف و در آن چوب بلندی قرار دارد. در یکی از گورهای این قبرستان ساغر خمیده‌ای بیرون آمد که بی‌نظیر بوده و شبیه نوع ساغری است که گزنفون می‌نویسد ایرانیان اغلب آن را به کار می‌برند و در استوانه‌های آشوری نیز نشان داده شده است .

    به طوری که از روایات آشوریان بر می‌آید ایران در هزارهٔ اول پیش از مسیح محل تهیه فلزات مختلف بود. «استعمال روز افزون آهن در هزارهٔ اول در بنیاد اقتصادی جامعه اثر بسیاری داشت. گرچه هیت‌ها (Hittite) و فرمانروایان میتانی (Mittanni) در ۱۵۰۰ سال پیش از مسیح و مصری‌ها در سدهٔ چهاردهم پیش از مسیح آهن را می‌شناختند ولی این فلز تا قرن نهم و هفتم استعمال عمومی پیدا نکرد. کاربرد افزارهای جدید، مقدار تولید را بالا برد و این امر ناگزیر قیمت کالاها را بسیار کاهش داد. روش‌های نوین و مترقی کشاورزی زمین‌های بایر را زیر کشت آورد. منابع ثروتمند سنگ آهن، کشورهایی را که تا آن تاریخ نقش کوچکی در بازرگانی جهانی داشتند توانگر ساخت و این امر به ویژه در شمال ایران و کشورهای همسایه آن اثر گذاشت. تغییرات مهمی که استعمال روز افزون آهن از چین تا اسپانیا پدید آورد منجر به ظهور فعالیت شدید بازرگانی گردید و شکی نیست که ایران در این فعالیت‌ها سهمی بسزا داشته است.»
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    beautiful-stone.jpg

    ر.ج. فوربس از یونانیان نقل می‌کند که کالیب‌ها (Chaybes) رعایای شاهان حتی در آسیای صغیر بین ۱۴۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد طریقهٔ غالگدازی آهن را متداول کردند و بدین ترتیب فولاد آبپذیر را اختراع کردند.

    نامه‌های مکشوفه از مصر نشان می‌دهد که ارمنستان در آن دوره تهیه کننده و فروشندهٔ عمدهٔ آهن بود. افول سلطنت هیتها که در ۱۱۰۰ پیش از مسیح روی داد، به عقیدهٔ فوربس سبب شد که آهنگران ارمنی و کالیبی به کشورهای همسایه مهاجرت کنند بدین ترتیب پیشة خود را در آن کشورها گسترش دادند.

    پیدایش آهن و فولاد در شمال ایران در این دوره نیز ظاهراً نظریهٔ فوربس را تأیید می‌کند. فوربس تمدن آهن را به دوره‌های زیر تقسیم می‌کند، البته ساختن اتفاقی ابزار آهنی جزو این دوره‌ها نیست: ۱۹۰۰ تا ۱۴۰۰ پیش از مسیح ارمنستان ۱۴۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از مسیح کشور حتیها ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از مسیح ایران ۱۲۰۰ تا ۷۰۰ پیش از مسیح مصر ۹۰۰ پیش از مسیح آسور ۶۰۰ پیش از مسیح هال استات (اروپای سلتی) شاید وقت آن رسیده باشد که راجع به فولاد «هندی، سریک، چینی و پارتی» که مورخین رم نوشته‌اند بحث کنیم. پلینی (۲۳ تا ۷۹ مسیحی) عقیده دارد که فولاد به اصطلاح «سریک» همان فولاد چینی است اما فوربس عقیده دارد که این نوع فولاد در واقع فولاد هندی است که از مرکز معروف گداز حیدرآباد بدست آمد.

    شمش‌های ریخته‌گری فولاد به نام ووتز که قرنها در آنجا تولید می‌شد به قطر ۵/۱۲ و به ضخامت ۲۵/۱ سانتیمتر بوده است، این فولاد به بسیاری از کشورها صادر می‌گردید. پادشاهان هخامنشی این فولاد را از هند دریافت می‌کردند و گفته‌اند که اسکندر کبیر سه تُن از این فولاد را از شاه هند دریافت و آن را تبدیل به ادوات جنگی و اسلحه کرد. پلینی می‌گوید که رومیها فولاد را از اکسومی‌های حبشه می‌خریدند و حبشی‌ها مبدأ اصلی آن را که در هند بوده بروز نمی‌دادند و قصدشان این بود که رومیها تصور کنند فولاد مزبور از چین است که به زبان آنها سری‌کوم (Sericum) تلفظ می‌شده و فولاد سریک (Seric) هم از همین کلمه مشتق شده است. فوربس معتقد است «سریک» مربوط به یک قبیله هندی است که نام (Cheres) بوده است.

    فولاد هندی به عنوان یک قلم صادراتی مهم از راه ایران به عربستان و سوریه رفت، دمشق نه تنها محل خرید و فروش فولاد هندی شد بلکه مرکز مهم تبدیل آن به اسلحه و افزارهای صنعتی گردید. دیوکلسین امپراطور روم (۲۴۵ - ۳۱۳ پس از مسیح) یک کارخانهٔ اسلحه‌سازی در دمشق برپا کرد که در سال ۱۳۹۹ میلادی توسط تیمور لنگ به سمرقند و خراسان انتقال یافت. در نتیجهٔ پژوهش‌های اخیر جوزف نیدهام راجع به قدمت صنعت آهن و فولاد در چین ناگزیر باید مقداری از اطلاعات قبلی خود را درباره آهن عوض کنیم.

    قبلاً عقیده داشتند که عصر آهن با سلسلهٔ امپراطوری چو (۱۰۳۰- ۲۲۱ پیش از مسیح) در چین آغاز گردید و در حکومت سلسلهٔ چین (Tsin) (۲۰۹-۲۲۵ پیش از مسیح) دورهٔ اول و سلسله هان (Han) (۲۰۹ پیش تا ۲۵ پس از مسیح) مرحلهٔ انتقالی خود را طی می‌کرد، در این مدت مفرغ و آهن باهم به کاربرده می‌شد. فقط در دورهٔ بعدی عصر هان (۲۵ تا ۲۲۰ میلادی) چین به عصر آهن کامل رسید. اما نیدهام بررسی تاریخی خود را دربارهٔ پیشرفت آهن و فولاد در چین بر اساس منابع چینی قرار داده و به نتایج زیر رسیده است:

    الف) آهن ورزیده از سدهٔ ششم در کوره‌های چین تهیه می‌شده، ولی تا کنون آثاری از آن کوره‌ها دیده نشده است و در متون قدیمی چین هم اشاره‌ای به این روش گداز دیده نمی‌شود.

    ب) چدن ریخته‌گری از قرن چهارم پیش از میلاد به صورت وسایل کشاورزی، ابزار و اسلحه و قالبهایی برای ریخته‌گری همه اینها پیدا می‌شود. محققین قبلی این چدن را از اختراعات چینی‌ها می‌دانند. اما نیدهام به علت استعمال کانی‌های غنی از فسفر در ذوب چدن، وجود خاک نسوز عالی و استعمال دم‌های دوبَر استوانه‌ای برای مقاصد فلزکاری تاریخ کشف آن را قدیمتر می‌داند.

    ج) با اینکه فولادسازان جهان کهن، آهن ورزیدهٔ با کربن کم را برای ساختن فولاد با زغال می‌آمیختند به نظر می‌رسد که روش اصلی ساختن فولاد در چین بدینگونه بود که چدنی که مقدار کربن آن زیاد بود در کوره‌های هوایی گذاشته و کربن آن را می‌سوزاندند.

    د) از سدهٔ پنجم میلادی به بعد، با روشی که نیدهام آن را همگدازی می‌نامد مقدار زیادی فولاد در چین ساخته می‌شد بدینگونه که مقداری از آهن ورزیده و مقداری چدن را به نسبت معین در دمای مناسب با هم می‌گداختند، به طوری که محصول بدست آمده آنقدر کربن داشت که بتوان آن را فولاد به حساب آورد.

    ه‍) در سدهٔ سوم میلادی آهنگران چین آهن ورق موجدار می‌ساختند و فولاد نرم و سخت را به هم جوشکاری نموده و اسلحه تهیه می‌کردند از گاهنامه کوکو يا او (Ko-Ku Yao) چنین برمی‌آید که چین در زمان ساسانیان (۲۱۲ - ۶۱۵ میلادی) فولاد را از ایران وارد می‌کرد. این کتاب به ویژه از خطوط مارپیچی که در رویهٔ فولاد ایرانی بود سخن می‌گوید، از اینرو باید گفت که آهني که از ایران وارد چین می‌شد موجدار بوده است. این امر شک نیدهام را تبدیل به یقین می‌کند که فن موجدار کردن اگر از ووتز (Wootz) هند نباشد از ایران پدید آمده است.

    فولاد پارتی يا ايرانی که رومی‌ها اغلب از آن سخن گفته‌اند پس از فولاد هند در دنیا اول بود، و امروز بر این باورند که این فولاد از راه غالگدازی صفحه‌های صاف آهن ورزیده با گرد زغال چوب در بوته‌ها ساخته می‌شد. این روش تولید به عربستان، بین‌النهرین و دمشق و بالاخره به شهر تولدو (Toledo) در اسپانیا که مرکز دانش و فنون اسلامی بود نیز سرایت نمود. در ایران کوره‌های باستانی گداز آهن در کوههای قره‌داغ نزدیک تبریز که محل سنگ آهن مغناطیسی و هماتیت است پیدا شد. رابرتسون کوره‌های باستانی گداز آهن را که در آنجا یافته بود چنین تعریف می‌کند «کوره دو اجاق دارد: اجاق کوچک به وسعت ۹۰ سانتیمتر مربع و عمق ۵/۲۲ سانتیمتر است و اجاق بزرگ به عمق ۹۰ سانتیمتر و دارای دیوارهایی به ارتفاع ۶۰ تا ۹۰ سانتیمتر است و با نسوز کوره کوپل آستربندی شده است»

    در کوهساران البرز نزدیک رشت و ماسوله، نیز آثاری باستانی از استخراج و گداز آهن بدست آمده است و مردم آن تا امروز نیز آهنگرند. در غرب تهران و نزدیک قزوین نیز محلی است که سنگ آهن هماتیت تا امروز استخراج می‌شود و در مشرق نزدیک فیروزکوه در دامنهٔ کوه دماوند نیز مراکز باستانی استخراج و گداز آهن کشف شده است بجز کانسارهای کوچک پراکنده سنگ آهن ایران در نزدیک دامغان، سمنان، شاهرود، کاشان، کهرود و کوه بنان در کوهستانهای نزدیک اصفهان، کانسارهای وسیعی از خاک سرخ در جزیره هرمز در خلیج فارس وجود دارد، و مهمتر از همه اینها کوه آهن مغناطیسی جنوب شرقی بافق در مرکز ایران است که حدس زده می‌شود در حدود ۱۳ میلیون تن آهن دارد. این کوه مخروطی شکل تنها در دشت بزرگی قرار دارد که از ۶۰ کیلومتری دیده می‌شود.

    کانسارهای سنگ آهن و کوره‌های گداز کرمان در زمان خلافت عباسیان بسیار پر نام و آوازه بوده اما از آن تاریخ به بعد متوقف مانده و استخراج سنگ آهن به عمل نیامده است. ایرانیان قدیم برای آهن ورزیده و فولاد آبپذیر کلمات جداگانه‌ای داشتند. آهن ورزیده را آهن (به سانسکریت ayas، به آلمانی Eisen، به انگلیسی iron، اسپانیایی hierro، و به لاتین ferrum ) و فولاد آبپذیر را در زبان کهن ایران پولاد و به زبان امروز فولاد می‌نامند. یک زبان‌شناس می‌تواند ریشه و بن واژه فولاد را در زبانهای ارمنی، استی، گرجی، ترکی و روسی پیدا کرده و روابط میان آنها را جستجو کند. مغولها پولاد را بولوت می‌گویند.

    الکندی شیمیدان عرب (فوت در حدود ۸۷۳ میلادی) در کتاب خود به نام اندر خواص شمشیرها دو گونه آهن بر می‌شمارد. «نرینه» و «مادینه» مرمهانی (Marmahani) که آهن مادینه و به زبان امروز ایران مرم آهن نامیده می‌شود آهن ورزیده است در صورتی که صابورقانی (Saburqani) که آهن نرينه باشد آهنی است که می‌توان آن را آبداد وی آهن نوع عالی موجدار را که خودش فَرَند می‌نامد، ترکیبی از این دو جنس می‌داند.

    در شاهنامه فردوسی (۱۰۰۰ میلادی) جنگ افزار پهلوانان از فولاد ساخته شده و کاوه رهبر نامبردار ایران آهنگری است که درفش جنگجویان آزادیبخش وی، پیش‌بند چرمی اوست. از آنجایی که فولاد موجدار از ساخته‌های ایران است شرح ساخت آن برای روشن شدن وضع فلزکاری ایران کهن لازم است.

    نخست بایسته است یادآور شویم که فولاد موجدار بر دو گونه است، ورقه‌ای و بوته‌ای. ورقه‌ای بدینگونه تولید می‌شود که میله‌های فولاد کربن‌دار و نرم، نامی که امروز بر آن گذاشته‌اند و یا به گفته الکندی فولاد ماده و نر را روی هم نهاده جوش می‌دهند. آنگاه آن را با چکش می‌کوبند و پهن می‌کنند و سپس تا می‌زنند، دوباره جوش می‌دهند و این عمل را چندین بار تکرار می‌کنند. فرآورده‌ای که بدست می‌آید از لایه‌های متناوب فولاد نرم و کربن‌دار تشکیل شده است. وقتی که این فراورده را پس از پرداخت، در سرکه یا اسید سولفوریک (جوهر) بخوابانند، خطوط موجدار آبگون آن پیدا می‌شود که خود ایرانیان آن را فرند (پرند) یا جوهر می‌گویند، خطوط موجی از این جهت پیدا می‌شود که ورقه‌های فولاد نرم فریتی، خطوط سفید و فولاد کربن‌دار پرلیتی با محتوی کربن آبگرفتهٔ خود خطوط تیره بوجود می‌آورد.

    این روش فنی تولید از زمانهای دور پیش از تاریخ شناخته شده بود. رومیها در ساختن شمشیر و کارد و چنگال قرنها این روش را به کار می‌بردند، و تقریباً از سال ۱۰۰۰ میلادی شمشیرسازان ژاپنی برای ساختن شمشیر پرآوازهٔ سامورائی از آن استفاده می‌کردند. حساب شده است که مقطع چنین شمشیری در حدود ۴ میلیون لایه دارد. جنگجویان صلیبی این روش ساخت شمشیر را با خود به اروپا ارمغان بردند، شمشیرسازان سولینگن (Solingen) از سدهٔ دوازدهم مسیحی فولاد موجدار می‌ساختند. قبایل اندونزی، بخصوص قبیله پندی - وسی ساکن بالی، هنوز هم از این روش استفاده می‌کنند. اما فولاد موجدار بوته‌ای، که در هندوستان به نام ووتز شناخته شده است مدتهای مدید از دستبرد بیگانگان مصون بود تا سرانجام آقای بِرِآن (Breant) بازرس عیار مسکوکات ضرابخانهٔ فرانسه در پاریس با انجام ۳۰۰ آزمایش جالب در مدتی کمتر از شش هفته، توانست رمز این فولاد را دریابد.

    او در این راه ۱۰۰ کیلوگرم فولاد ووتز را که کمپانی هند شرقی انگلیس به او داده بود به کار برد. آنوسوف (Anossof)، فلزکار روسی بدون اینکه با آقای بِرِآن ارتباط داشته باشد، توانست این فولاد را در کارگاه فولادسازی خود واقع در زلاتوست (Zlatoust) اورال تهیه کند. در این راه وی روش علمی خود را با شنیده‌هایش داهیانه تلفیق کرد. به نظر می‌رسد که در زمان اشغال امیرنشین بخارا (سالهای ۱۸۲۰) به وسیلهٔ ارتش روسیه، آنوسوف سرهنگ این ارتش بوده و با آهنگران ایرانی در آن ناحیه تماس داشته است. وی روش خود را در رساله‌ای به نام «دربارهٔ بولات» شرح می‌دهد. آنچه که وی در این رساله می‌نویسد مسلماً روش فولاد بوته‌ایست یعنی فولاد نرمی که به کمک زغال چوب و سایر مواد آلی مقدار کربن سطح آن بالا رفته است. اما بعدها از یک سروان روسی به نام ماسالسکی (Massalski) که پادگانش در ناحیه بخارا بود خواهش کرد دربارهٔساختن فولاد در آنجا بررسی بیشتری کند و ماسالسکی هم گزارشی در این مورد تهیه کرد.

    این سروان متوجه شد که برخلاف شرحی که آنوسوف در رسالهٔ خود نوشته است در بخارا بوتهٔ آهنگری را به سه قسمت کرده، دو قسمت آن را از پولاد نرم خرد شده و قسمت سوم را از چدن‌های ریز شکسته شده که روی آن را ذغال چوب گرفته باشد پر می‌کنند. استفاده از چدن در بوتهٔ فولادسازی شباهت آن را به روش چینی گواهی می‌دهد که نیدهام آن را همگداز می‌نامد.

    ماسالسکی گزارش داد که محتوی بوته کاملاً گداخته شده بود و حتی دید که در نقطهٔ گداز، بار کوره «می‌جوشد». این امر نشان می‌داد که مقداری از کربن چدن می‌سوزد. ماسالسکی متوجه موضوع دیگری هم شد و آن اینکه به هر ۵/۲ کیلوگرم بار کوره ۱۳۰ تا ۱۷۰ گرم نقره اضافه می‌کردند. ماسالسکی در گزارش ارسالی ادامه می‌دهد که وقتی که نقره اضافه می‌شود باز روی بار کوره ذغال چوب می‌ریزند و می‌گذارند تا آهسته آهسته در ظرف سه ساعت خنک شود. سپس شمش را از بوته بیرون آورده و پاک می‌کردند، در گزارش وی منعکس است که در همان وقت روی سطح شمش خطوط مواجی دیده می‌شود.

    اگر آهنگران می‌دیدند که شمش به دست آمده خیلی زبر و خشن است می‌دانستند که شکننده می‌باشد و باز آن را به مدت هفت دقیقه تا دمای قرمز روشن گرم می‌کردند. سپس شمش را از نو خنک می‌ساختند. پس از خنک شدن با چکش روی آن ضربه می‌زدند. اگر در نتیجهٔ این آزمایش فولاد از هم نمی‌پاشید، می‌دانستند که خوب است و با سندان و چکش آن را به صورت تیغه در آورده و گاهی در روغن جوش آب می‌دادند. مشاهدات ماسالسکی در بخارا با شرحی که آنوسوف می‌دهد فرق دارد.

    علتش شاید اینست که آهنگران بخارایی که انوسوف در کارگاه خود به کار گماشته بود روشی را که ماسالسکی بیان کرده نمی‌دانستند و یا نمی‌خواستند تمام اسرار حرفهٔ خود را بروز دهند اما آنوسوف به قدری در تهیهٔ فولاد توفیق یافته بود که کارخانهٔ فولاد وی هر سال مقدار زیادی بولات (کلمه روسی برای فولاد موجدار) تهیه می‌کرد و این تنها پیشرفت فولادهای عیاردار بود که با ورود خود به بازار جلو توسعه تهیهٔ بولات را گرفت.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    metal-in-the-past.jpg

    بلایف (Belaiew) یکی دیگر از فلزکاران روسیه رسالة آنوسوف را مطالعه کرد و در سال ۱۹۰۶ شمشیرهای اصیل کهن ایرانی را با روش عکسبرداری میکروسکپی تجزیه کرد. و به این نتیجه رسید که:

    ۱- آنچه که در قرون وسطی با نام فولاد موجدار در اروپا رایج شد، در روسیه به نام ایرانی آن بولات یا پولاد معروف بود.

    ۲- این نوع فولاد موجدار دارای سطح آبگونه‌ای شکیلی است که با بیشتر فولادهای ورقه‌ای مواج فرق دارد.

    ۳- روسها معتقدند که فولاد موجدار در هند اختراع شد و بعد به ایران آمد. اما تحقیقات آنوسوف و تهیه فولاد موجدار به وسیلهٔ او و نیز تجزیهٔ عکسبرداری میکروسکپی بلایف این امر را تأیید می‌کند که برای تهیهٔ فولاد موجدار باید فولاد نرم خالص را در بوته گداخت و با گرد زغال چوب آن را غال گذاشت تا مقدار کربن آن به ۱ تا ۷/۱ درصد افزایش یابد.

    این روش همانند تولید فولاد ووتز است که یوهانس از کارگاههای فولادسازی قرن نوزدهم حیدرآباد هند تعریف می‌کند: «فولاد نرم را در بوته‌های ۳۳/. لیتری می‌گذارند و سبوس سوختهٔ برنج را با زغال چوب (Cassiaauriculata) و برگهای استبرق که گیاهی است با شیرهٔ سفیدرنگ، به آن اضافه می‌کنند، هر بوته ۴/۰ کیلوگرم آهن دارد. ۱۵ تا ۲۰ بوته سر پوشیده را داخل یک کوره می‌گذارند و ۶ ساعت آن را می‌گدازند و سپس آهسته خنک می‌کند. رویه و شمش آهن با مخلوطی از خاک رس و لیمونیت آمیخته شده است و با گرمکوبی آن را به صورت قرص‌های گرد ۶ تا ۸ کیلوگرمی درمی‌آورند.

    گرمکوبی اسلحه و ابزار جنگی در دمای قرمز تیره انجام می‌گیرد و بعد آن را سردکاری می‌کنند. زاج‌کاری خطوط آن را عیان می‌سازد. قسمت عمدهٔ این روش مدت و شدت گداختن بار در بوته‌ها و سپس خنک کردن آنهاست. نویسندگان شرقی و محققین غربی یادآور شده‌اند که حالت گداخته فولاد باید در بوته ساعتها ادامه یابد و خنک شدن آن هم بسیار آهسته و با خنک شدن کوره همراه باشد. اگر این کار انجام شود یک آلیاژ هیپراتکتیک (با بیش از ۸۳/۰ درصد کربن) بدست می‌آید که مضافات سمانتیت (کربور آهن) آن در طول محورهای شجری شکل بسیار طویلی جدا شده است.

    پس از گرمکوبی خمیر فولاد این محورهای مستقیم به تدریج به شکل ساختمان درشت مخطط یا مواجی درمی‌آید که از خصوصیات فولاد موجدار است. علت الاستیسیته زیاد و نرمی این فولاد را باید در ساختمان ذره‌ای آن جستجو کرد. عکسهای میکروسکپی بلایف از فولاد اصیل موجدار ایرانی، و همچنین عکسهایی که از فولاد آنوسوف گرفته شده است نشان می‌دهد که نوارهای سمانتیت، شکسته شده و به شکل گویچه‌های ظریفی از سمانتیت درآمده است. و این گونه فولاد شکنندگی فولاد معمولی هیپراتکتوئیدی را که دارای ساختمانی از سمانتیت نوک تیز و سوزنی شکل است، ندارد.

    فولادسازی نوین نیز در ساخت بعضی از فولادها در پی ایجاد ساختمان گویچه‌ای (کره‌ای) سمانتیت است. و این خود نشانهٔ آنست که شایستگی دو هزار سالة فولاد موج‌دار هندی و ایرانی بحق بوده است. اگر درباره مفرغهای لرستان، که در نواحی کوهستانهای باختری ایران گرفته است، مختصری گفتگو نشود شرحی که ما در بالا دربارهٔ مفرغ و آهن ایران داده‌ایم، کامل نخواهد بود.

    تقریباً از سال ۱۹۳۰ به بعد تعداد زیادی اشیاء فلزی زیبا در بازار عتیقه فروشان جهان ارائه می‌شد که توسط خاک برداران غیر مجاز و قاچاق گورستانهای قدیمی پیدا شده بود، این عده توجه کرده بودند که مقبره‌هایی که دور و بر آنها به دقت با سنگ مفروش شده دارای زیورآلات و هدایایی است که با مردگان روزگاران کهن، که تاکنون تمدن آنها ناشناخته مانده است دفن شده‌اند. طرح و هنرهای دستی که روی این اشیاء به کار رفته است چنان زیبا و دل‌انگیز و عالیست که کارشناسان را به شگفتی آورده است.

    پاره‌ای از این اشیاء دارای حروف آشوری است که تاریخ و ساختشان را کاملاً مشخص می‌کند. چند تا از آنها متعلق به سدهٔ دوازدهم و دهم پیش از مسیح است، اما اکثراً به سده‌های هشتم و هفتم پیش از مسیح تعلق دارند. در فرهنگ مادی جهان باستان به ندرت می‌توان قطعاتی مانند مفرغهای لرستان دارای ترکیبی چنین پیچیده و پیشرفته یافت. نفوذ زیاد تمدن آشوریها، هیتیتها، حورانیها و حتی سکاها را می‌توان در این اشیاء دید ولی شکل و چهرهٔ بسیاری از طرحهای تپه سیلک الف و ب نیز در آنها به خوبی نمایان است.

    هنرمندان و صنعتگران لرستان در مفرغ‌ریزی استادی تام یافته و همچنین فن آهن کاری را هم آغاز کرده بودند. گویا بسیاری از اشیاء مفرغی به شیوهٔ ریخته‌گری دقیق با قالبگیری مومی ریخته شده است. این اشیاء از لحاظ نمایاندن جزییات کار، شکل و زیبایی چنان هستند، که تنها با شیوهٔ ریخته‌گری بالا می‌توان آنها را تهیه کرد.

    در اسب مفرغی که در این تصویر دیده می‌شود حلقه‌های مومی مربوط به قالبگیری آن پیداست، همین اثر بر روی سنجاقی که سر بز کوهی در روی آنست نیز دیده می‌شود. اما نوع قالبهای سنگی هزارهٔ سوم (که در گذشته به آن اشاره شد) برای ساختن پاره‌ای از مفرغ‌های لرستان مورد استفاده قرار گرفته است. دو نیمهٔ قالب سنگی کنده‌کاری شده که در موزهٔ ایران باستان است جزییات یک تبرزین جنگی بسیار پر نقش و نگار را که متعلق به ۱۰۰۰ تا ۸۰۰ سال پیش از مسیح است نشان می‌دهد.

    اگر قالبهای مزبور را به دقت بنگریم می‌بینیم که طوری کنده‌کاری شده که جایی برای قرار دادن ماهیچه، جهت ایجاد سوراخ دسته در سه قطعه وجود دارد. هر کدام از هزاران اشیایی که امروز در موزه‌های بزرگ یا مجموعه‌های خصوصی سرتاسر جهان یافت می‌شود مانند شمشیر، خنجر، تیر، مالبند کالسکه، حلقه‌های دهنه، دهنهٔ اسب، آینه، طلسم، گلدان، ساغر یا صراحی و غیره با دقت و ظرافت خاص تهیه شده‌اند.

    فلزکار لرستانی در مسگری هم استاد ماهری بود. تعدادی از ساغرهای تشریفاتی و نیام‌های مسی شمشیر یا مفرغی کم قلع بدست آمده است، همهٔ اینها دارای تزیینات برجسته هستند. گنجینه‌ای که اخیراً در سقز، در جنوب دریاچهٔ ارومیه پیدا شده است پیوند ارزنده‌ای برای فلزکاری پیش و پس از بنیاد تاریخ می‌باشد. در این گنجینه مجموعه‌ای از اشیای زرین، سیمین و برنجین وجود دارد.

    چهار سبک متفاوت در اشیای این گنجینه خودنمایی می‌کند: آشوری، سکایی، آشوری و سکایی و مادی و ایرانی.

    این مجموعه مشخص تنازع و کشمش سیـاس*ـی برای بدست آوردن سلطه در این نواحی در سدهٔ هفتم پیش از میلاد است. ظرفهای سیمین و زرین را به صورتهای بسیار زیبا و ظریف درآورده‌‌اند و با کارهای برجسته زینت داده‌اند. دیتس متذکر می‌شود که از این گونه کارهای فلزی متعلق به همین زمان در ایران، روسیهٔ جنوبی، سیبری و چین یافت می‌شود، وی با سایر نویسندگان امروزی هم‌عقیده است که آفرینندگان این نوع سبک زینت‌آلات حیوانی سکاها بوده‌اند که از خویشاوندان ایرانیان‌اند.

    از مادها که در سدهٔ هفتم پیش از مسیح در شمال ایران به پادشاهی رسیده‌اند کارهای فلزی خیلی کمی به یادگار مانده است، گرچه پاره‌ای از اشیاء فلزی که اخیراً از آذربایجان بدست آمده ظاهراً بازگو کننده این معناست که نفوذ سکاها به تدریج کاسته شده و سبک مادها در این دوره جایگزین آن شده است.

    هنگامی که بین سالهای ۵۵۹ و ۵۳۰ پیش از مسیح، کورش کبیر سلطنت ماد و پارس را یکی کرد، نخستین شاهنشاهی بزرگ را بوجود آورد. این شاهنشاهی در زمان داریوش اول به اوج خود رسید. در آن هنگامی مرحلهٔ نوی از هنرهای صنعتی پدید آمد و مواد خام از همهٔ گوشه‌های کشور می‌رسید و نیز صنعتگران سایر کشورها به سوی کاخهای شوش و تخت جمشید سرازیر شدند. این پیشرفت تازه در لوحهٔ یادبودی که به عنوان «فرمان بنیاد شوش» تهیه شده است به خوبی دیده می‌شود، این لوحه در مورد فلزات حاکی است که: زر از ساردیس و بلخ آورده شده و در اینجا ساخته شده است... و سیم و مس از مصر .... زرگرانی که روی طلا کار می‌کردند مادها و مصریها بودند.

    حفاریهای دورهٔ هخامنشی اشکانی و ساسانی که توسط باستان‌شناسان فرانسوی و آمریکایی و آلمانی به عمل آمده است. ثروت هنگفتی از اشیاء مربوط به تمدن مادی بسیار قدیمی را به موزه‌های اروپا و امریکا و بیشتر از همه موزه ایران باستان ارزانی داشته است.

    این اشیاء شامل جنگ افزارهای آهنی، مفرغی، دهنه‌های مفرغی اسب، قطعات مربوط به ارابه‌ها، ابزار، گوهرها، مجسمه‌ها، بشقابهای سیمین و زرین و ظروفی از این نوع و همچنین ابزار آهنی بناها و معماران کاخ بوده است. در این زمان برای نخستین بار فلز روی پدید آمد، نه به گونه فلز خالص بلکه آلیاژی از مس بود مانند برنج. سنگهای روی بویژه در جنوب ایران فراوان یافت می‌شود رگه‌های ارزنده و بزرگ آن میان اصفهان و انارک در کوه بنان در شمال یزد می‌باشد. مارکوپولو کارگاه‌های توتياسازی پر اهمیتی را در کوه بنان که وی آن را به غلط کوبینان ضبط کرده مشاهده کرده است. توتیا از کوبیدن و نرم کردن کالامین و آمیخته ساختن آن با زغال چوپ و حبه‌های مس بدست می‌آید.

    این درهم آمیخته را در بوته‌های کوچک گذاشته و گرما می‌دهند بدین ترتیب روی فلزی در اثر احیای کالامین با ذغال بدست می‌آید و در گرما بخار می‌گردد اما ظاهراً در بوته‌های سربسته با مس آمیخته شده آلیاژ برنج فراهم می‌شود. از برنج برای نخستین بار در زمان سارگن دوم (سدهٔ هشتم پیش از مسیح) یاد شده است.

    فوربس معتقد است که موسونیکها (MoSSynoeci) یا مشکیها، به عبری مشخ، که مردمی در آسیای صغیر بودند آلیاژ مس آن را کشف و در زمان شاهنشاهی هخامنشی آن را در ایران متداول کردند. زوسیموس (Zosimus) نویسندهٔ یونانی که در چهارصد سال پیش از مسیح به دنیا آمده است با ساختن توتیا از کالامین سیلیکات روی و مس آشنایی دارد. وی توتیا را آلیاژ ایرانی یا آلیاژ زرد می‌نامد و یک ایرانی افسانه‌ای به نام پاپانیدوس(Papanidos) پسر سیتوس (Sitos) را مخترع آن می‌پندارد.

    یک نویسندهٔ یونانی معروف به ارسطوی دروغین که در سدهٔ دوم پس از مسیح می‌زیسته در کتاب پارادوگسوگرافیا (Paradoxographia) می‌نویسد: «... می‌گویند که مفرغ موسونیکی بسیار درخشان و سبک است نه از لحاظ قلعی که در آن هست بلکه از لحاظ در آمیختن با نوعی کانی که در کشور آنها پیدا شده است»، «کارنامهٔ چین» سوئی‌شو (۶۱۷ پس از مسیح) برنج را توئوشی (tou-si) می‌نامد که در زمان ساسانیان از ایران وارد می‌شد. به موجب گفتهٔ کین چوسووی شی‌کی (Kincu-SWi-si-ki ) (سدهٔ ششم پس از مسیح) سوزن و قلاب کمربند برنجی ساخته می‌شد که از ایران می‌آمد.

    کتاب کوکویائولون (Ko-Ku-Yao-lun) که تکنولوژی دنیای کهن را شرح می‌دهد، درباره برنج تقلبی چینی سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که برنج اصلی به نام توئوشی که از ایران می‌آید از مس طبیعی و بلوم روی تهیه می‌گردد. همین منبع می‌گوید که ایرانیها نخستین ملتی بودند که روی را از کانها بیرون آوردند و آلیاژ برنج را درست کردند. الجاحظ کیمیاگر ایرانی (مرگ ۸۶۹ میلادی) می‌دانست که طلا را نمی‌توان از برنج بدست آورد و ابن الفقیه متذکر می‌شود که تولید برنج در ایران در انحصار دولت بود.

    وی راجع به معدن‌های روی کوه دون‌باوند در استان کرمان شرحی نگاشته است. ابن‌سینا (۹۸۰ تا ۱۰۳۷ میلادی) روش تهیه برنج را از راه گداز مس و کالامین می‌دانست و می‌گوید که این روش از ایران به هند و چین راه یافته است. همین روش گداز برنج را تئوفیلوس (Theophilus) کشیش به خوبی شرح می‌دهد. شرح مفصلتری دربارهٔ روش گداز مس و روی در کتاب جوباری نویسندهٔ ایرانی (۱۲۲۵ میلادی) آمده است. الدمشقی جغرافیدان (۱۳۰۰میلادی) نخستین کسی است که می‌گوید فلز روی از چین می‌آید و در آنجا طریقهٔ گداز آن را پنهان نگاه می‌دارند.

    بون‌تیوس (bontius) پزشک آلمانی، (۱۵۹۹-۱۵۳۵میلادی) کانسارهای توتیای نزدیکی کرمان را می‌شناخت. در ایران امروز مفرغ (سفیدری) را کاملاً از برنج، که از مس و توتیا ساخته می‌شود جدا می‌دانند. منظور از توتیا همان کالامین است.

    در زمان شاهنشاهی هخامنشی، بازرگانی گسترش بسیاری یافت و ناگزیر، برای نخستین بار در تاریخ، حیوانات بارکش آنها برای گذشتن از جاده‌های کوهستانی و جلوگیری از آسیب واردهٔ به سمشان نعل مسی به کار می‌بردند. بازرگانی، وحدت اداری شاهنشاهی و وصول منظم مالیاتها، اسقرار کلی دستگاه پولی را ایجاب می‌کرد. کروزوس شاه لیدی، نخستین بار سکّه‌های دوفلزی (طلا و نقره) را در جهان متداول کرده بود. این کار بعدها از طرف داریوش برای تمام شاهنشاهی او عملی گردید. بین سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۴ بیست و دو هزار لوحهٔ گلی از تخت جمشید بیرون آورده شد که قسمتی از حسابداری شاهنشاهی را نشان می‌دهد و محتوی صورت دستمزد کارگران ساختمانی است.

    این مدارک ثابت می‌کند که پرداخت پولی کم‌کم جانشین پرداخت جنـ*ـسی شده بود. این دستگاه پولی دو فلزی دو هزار و پانصد سال است که پا برجا مانده و ممالک متحدهٔ امریکا تا سالهای اخیر دارای دستگاه پولی بر اساس طلا و نقره بود. این دو فلز، در گذشته، بهترین فلزات نبوده و اثری در فرهنگ عصر فلزات نداشته‌اند. اما با پیشرفت دستگاه پولی بر اساس فلزات قیمتی، این دو فلز خیلی بیشتر از ارزشی که در جواهرسازی و گوهرنشانی برای کارهای زینتی داشتند اهمیت یافتند.

    استرابون جغرافیدان یونانی هنگامی که درباره رود هیکتانیس کرمان صحبت می‌کند خاطر نشان می‌سازد که طلای آبرفتی در این رودخانه بسیار زیاد است. متون بدست آمدهٔ آشوری دربارهٔ نهشت‌های طلا در کوند (زنجان) اشارتی دارد. نهشت‌های بزرگتر دیگر را هم پاره‌ای از مورخین قرون وسطی در نزدیک دامغان و مشهد و کوههای تیران نزدیک اصفهان و نزدیک تخت سلیمان در اراضی نفت‌خیز غربی ذکر کرده‌اند. در سالهای اخیر دکتر شرانتس رگه‌های طلا را در کانسارهای مس انارک پیدا کرده است. اما کارهای بعدی که روی این رگه‌ها انجام گرفت نشان داد که در آنجا طلا نیست و یا مقدار آن بسیار ناچیز است و به این علت هم کارهای بهره‌برداری آن متوقف گردید.

    از آنجایی که قسمت بیشتر طلاهایی که در گذشته روی آن کار شده است از ته نشت‌های رودخانه‌ها بدست آمده فقط باید روش پالایش آن را ذکر کرد. برای فلزکاران ایرانی که در گداز مفرغ قرنهای متمادی استاد بودند گداز طلا دشوار نبوده است. روش پالایش طلا به وسیلهٔ غالگدازی (به کمک سربی که به گداز افزوده می‌شود فلزات قیمتی را از فلزات پست جدا می‌کنند سپس سرب و فلزات پست را اکسید می‌کنند) قرنها در ایران به کار می‌رفته است. چون بیشتر اشیای زرین و سیمین که از گذشته پیدا شده است دارای عیار خیلی بالایی هستند. روش پیشرفته‌تر کلروهی نیز در سدهٔ دوم قبل از میلاد در ایران شناخته شده بود.

    در این روش کلر با نقره ترکیب می‌شود و آن را از آلیاژ طلا و نقره‌ای که به دنبال غالگدازی با سرب پدید آمده است جدا می‌کند. زرگران بازاری هم اکنون از این روش استفاده می‌کنند. سیم و سرب هر دو از گالن، کانی سرب، بدست می‌آید که در ایران در روزگاران گذشته فراوان بوده است.

    نویسندگان باستانی راجع به کانسارهای نقرهٔ بلخ و بدخشان سخن می‌گویند. هرودوت می‌گوید که داریوش نقرهٔ خود را از پاکادوکیه و کارمانیا (کرمان) بدست می‌آورد. مارکوپولو، ابوالفدا و ابن حوقل از معادن نقره و سرب بدخشان سخن می‌گویند. هیوان‌تسان (Hiuen-TSang) مورخ چینی (سدهٔ هفتم پس از مسیح) مرغوبیت سیم بلخ را ستایش می‌کند. خلفای عباسی مالک معادن سیم و سرب در فارس و خراسان و کرمان بودند. مفرغهای کرمان تا حدود ده درصد سیم دارد و در سختی و نافرسایی پرآوازه است. این مفرغها هنوز برای ساختن بعضی قسمتهای قالب‌زنی، مثل قالب سکه‌زنی به کار بـرده می‌شود.

    در سال ۱۹۳۷ که من در جستجوی سکه‌های قدیمی بودم یک مسگر شیرازی چند سکه‌ای به من داد که آشکارا چند روز پیش از آن ضرب شده بود. وقتی که این مسگر را زیر فشار گرفتیم مجبور شد که قالبهای ضرب اصلی را که مربوط به سدهٔ دوازدهم بود نشان دهد. تجزیهٔ شیمیایی هر دو قسمت این قالبها نشان داد که از مس و قلع و نقره به نسبت ۷۴ و ۱۶ و ۱۰ ساخته شده بود.

    پس از سقوط شاهنشاهی هخامنشی در حملهٔ اسکندر جانشینان اسکندر مقدونی، سلوکیها، از اتحادی که در جهان متمدن آن روز تحت سلطهٔ تمدن یونان بوجود آمده بود ثروتمند شدند. آنها راههای تجارتی میان هند و چین و مدیترانه را در اختیار گرفتند. ایران آهن و مس و قلع و سرب را از معادن دولتی صادر می‌کرد و فولاد هند که از طریق ایران فرستاده می‌شد برای بازرگانان ایرانی متضمن سود هنگفتی بود. در مدت پادشاهی پارتها (۲۵۰ پیش از مسیح تا ۲۲۴ پس از مسیح) روم در تجارت فلزات عامل اقتصادی مهمی به شمار می‌رفت که تمام تولید ایران را به اضافهٔ کالاهای عبوری از هند به خود اختصاص می‌داد.

    سکه‌های نقرهٔ پارتها باید به مقادیر بسیار زیادی ضرب شده باشد. هنگامی که نویسنده پیش از جنگ جهانی دوم در ایران می‌زیست سکه‌های چهار درهمی پارتی در مناطق دور افتاده به عنوان پول به کار بـرده می‌شد آن هم فقط از لحاظ مقدار نقره‌ای بود که در آن وجود داشت. دودمان ساسانی که پس از پارتها روی کار آمدند (۶۵۶-۲۲۴ پس از مسیح) تمدن و هنر و صنایع دستی هخامنشی را زنده کردند. فرآورده‌های فلزی ساسانیان در روزهای تیره وتار عصر تاریک اروپا به ویژه از طریق بیزانس به آن قاره وارد شد و به گونه‌ای که در بخشهای بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت روش فنی ما را تحت نفوذ قرار داد.

    آنچه را که ما امروز هنر اسلامی می‌نامیم در اصل بر پایهٔ سنت و مهارت و استادی صنعتگران ساسانی است. خلیفه‌های بغداد، کشورگشایان مغول و ترک و شاهان صفویه قسمت اعظم اقتصاد خودشان را بر روی معادن فلز ایران بنا نهادند و برای صنعتکاران ایرانی مواد خام تهیه می‌کردند تا کالاهای ارزشمند برای مصرف داخلی و صادرات خود بسازند.

    اگر بگوییم که روش فنی استخراج معادن قرنهای متوالی به همان طریق قدیمی مانده و تا آمدن کارشناسان باختری در زمان خود ما عوض نشده بود اشتباه نکرده‌ایم.
     

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    spillage-of-metals.jpg

    با این که زدن چاهها و راهروهای افقی از روشهای فنی ایران کهن است که آن را برای تهیهٔ آب از کاهریزها هزاران سال متوالی به کار می‌بـرده‌اند، برخلاف انتظار، از این روشها در استخراج فلزات استفاده ننمودند. کار اصلی استخراج فلزات «دنبال رگه رفتن» بود. علی زاهدی یکی از سرکارگران انارک در سن هفتاد سالگی به نویسنده اظهار داشت از وقتی که ده ساله بوده است تاکنون در معدن انارک کار می‌کرده و تا سال ۱۹۳۵ که برای اولین بار چاهکی در معدن تلمسی به وسیلهٔ دکتر شانتس و گروه کارشناسان و همکاران وی از طریق روشهای مکانیکی کنده شد چاهک عمودی در کانسارها متداول نبوده است.

    از دهنه‌های معدنهای متروکهٔ کوه مس انارک چنین برمی‌آید که از زمانهای قبل از تاریخ معدن‌چی‌ها نخست رگه‌ای از سنگ معدن یا به قول خودشان معدنیات پیدا می‌کردند و دنبال رگه می‌رفتند آن را از قسمتهای مختلف با چکش معدن و قلم (فولاد) یا کلنگ جدا می‌کردند، یا سنگ فلز را با دیلم سنگین یا گاز کوهکن بسیار بزرگ خرد می‌کردند.

    نمونه‌هایی از این ابزارها در قسمتهای متروکهٔ معادن پیدا شده است که بعضی از آنها متعلق به پیش از اسلام است. قطر گاز کوهکن تقریباً ۴۳ سانتیمتر و طول تقریباً دو متر است. مواد معدنی را در داخل کیسه‌های چرمی (دول چرمی) می‌ریختند و در آن را با تسمه‌های چرمی به نام دربند می‌گرفتند یا در توبره‌های چرمی که دارای دستهٔ (بند) آهنی بود می‌گذاشتند.

    شاگرد معدنچی این کیسه‌ها را که هر کدام در حدود ۴۰ کیلو وزن داشت به بالای معدن می‌برد و این کار یا از طریق پله‌هایی بود که در روی تخته سنگهای شیب‌دار تراشیده بودند انجام می‌شد و یا اینکه اگر شیب آن بسیار زیاد بود و بالا رفتن مشکل، چند نفر جمع شده آن کیسه را دست به دست به هم می‌دادند تا به بیرون معدن آورده می‌شد. مقدار زیادی هم خاک و کلوخه و سنگ (داش) به همین طریق به بالای معدن بـرده می‌شد مگر اینکه فضایی خالی برای ریختن آنها وجود می‌داشت. به تدریج که معدنچیان به درون کوه فرو می‌رفتند نیاز به روشنایی مصنوعی و تهویه پیدا می‌شد.

    معدنچیان ایرانی تا امروز از چراغ نفتی استفاده می‌کنند و آن را ترجیح می‌دهند. انگیزهٔ ترجیح دادن آن این است که خود چراغ نشان دهندهٔ خطر است، یعنی وقتی هوا کثیف میشود خاموش می‌شود یا چشمک می‌زند. برای تامین هوای تازهٔ مناسب چندین راه برگزیده‌اند. از جمله در بخشهای معادن قبل از اسلام که بر جا مانده و هنوز هم مورد بهره برداریست هواکش کوچکی دیده می‌شود که به زبان فارسی «بادو» می‌گویند.

    این بادو را در گوشهٔ چاه معدن ساخته و از تنبوشه‌های گلی به نام «سفالین یا گُنگ» تهیه می‌شود و هر کدام از آنها در حدود ۴۵ سانتیمتر درازا دارد، یا اینکه از قطعات ضخیم سنگی در گوشهٔ چاه معدن بنا شده و شکل یک راهرو مثلثی را دارد. چراغ معدنچیان در پایین این راهروها گذاشته می‌شود، هوای گرم باعث جریان هوا در داخل دودکش می‌شود و از آنجا بیرون می‌رود و هوای تازه که سنگین است خود به خود پایین می‌آید و جای آن را می‌گیرد. روش دیگر تهویه عبارت بود از اتصال هواکشهای قبلی با هواکش تازه، بدین ترتیب سبب جریان هوای متقاطع می‌گردد و اغلب برای تسریع جریان هوا در هواکشهای مورب قدیمی آتش می‌افروختند.

    یکی دیگر از راههای تهیه هوای تازه در داخل معادن ساختن بادگیر است (تصویر ۱۵۷) که در بالای مخرج هواکش قدیمی ساخته می‌شد، بدین ترتیب هوایی را که از وزش بادهای دایمی بیابان بدست می‌آمد به داخل معدن می‌فرستادند. کوخ مس انارک پر از این بادگیرهاست بعضی از آنها بیش از ۲۰ متر ارتفاع دارد. در جاهایی که سقف معدن اطمینان بخش نیست در داخل معدن چوب بستی ایجاد می‌کنند. در کنارهٔ کویر مرکزی ایران هیچ‌وقت آبهای زیرزمینی در راه حفر معدن دشواری ایجاد نکرده است.

    وقتی که دستگاههای نوین حفر معدن در لایه‌های گودتر سنگ معدن مشغول کار شد هر نوع آبهای زیرزمینی با تلمبه‌ها مهار می‌شد و این تلمبه‌ها برای جوامع معدنچیان دور افتاده نعمتی بود. سنگهای معدنی گوناگونی چون مس و سیم و سرب و روی آنتیموان و ارسنیک در ناحیهٔ انارک وجود دارد. این منطقه هنوز مقادیر زیادی مس طبیعی (مس چکشی) تولید می‌کند. اکثر آن دارای نیکل است و مقدار نیکل آن در بعضی موارد به ۵۰ درصد می‌رسد. سنگهای مسی اغلب کربناتی، اکسیدی، سولفوری و پیریت‌های مس و سرب است. دومین فلز مهمی که در این ناحیه بدست می‌آید سرب است.

    دسته‌های معدنچی کوچک دیگری در ناحیه علم‌کوه کاهیار (اُسباخ کوه) و نخلک که زیاد از انارک دور نیست به کار اشتغال دارند. گابریل جغرافی‌دان در سال ۱۹۳۴ دربارهٔ زندگی در دهکده‌های معدنچیان چنین می‌نویسد: «در اینجا (نخلک) سنگ سرب به روش کهن استخراج و گداخته می‌گردد و به صورت شمش‌های ۳۰ کیلویی به وسیلهٔ شتر به انارک فرستاده می‌شود.

    در حدود صد نفر در معادن نزدیک به اینجا کار می‌کنند. اینها بدون خانواده خود هستند که از انارک و چوپانان و جندق و سایر جاهای دیگر آمده و معمولاً اینقدر می‌مانند تا قربانی مسمومیت سرب شده و مجبور شوند که از کار خود دست بکشند. پیر و جوان در نخلک کار می‌کنند و مزدشان ۴ تا ۷ قران در روز است. از بر زدن آفتاب کار خود را آغاز می‌کنند نزدیک غروب کارگران خسته را می‌بینید که از معدن خارج شده و کلنگهای سنگین و چراغ نفتی را با خود می‌آورند.» از سی سال پیش که این قسمت نوشته شده تغییرات عمده‌ای پدید آمده است.

    خانه کارگران معدن که با همسر و بچه‌های خود در آن زندگی می‌کنند دارای آب جاریست و هر خانواده ای باغچهٔ سبزی‌کاری دارد. دیگر کارگران و گیاهان از دود سرب مسموم نمی‌شوند زیرا طریقهٔ تشویه سنگهای سربی متروک شده است. جامعهٔ این کارگران از خدمات پزشکی دایمی بهره‌مند است. کودکان دیگر کار نمی‌کنند. همهٔ بچه‌ها به مدرسه می‌روند.

    قبل از مدرنیزه کردن برای جدا کردن سنگ فلز از کلوخه‌های آن دستگاه مکانیکی نداشتند، با کمک بچه‌ها و جوانان سنگهایی که مقدار فلز آنها بین ۱۰ تا ۴۰ درصد بود از کلوخه‌ها جدا و در جایی انبار می‌کردند. اما امروز که آب کافی در اختیار دارند از طریق سنگ‌شویی سرب را جدا می‌کنند. سایر سنگهای سولفوری را برای این که تبدیل به فلز شوند در کوره‌های تشویه مخصوص، (کوره فلکه) تشویه (فلکه) می‌کنند. قبلا گداز فلزات به ویژه ذوب سنگ سرب بیشتر در مقیاس کوچک انجام می‌شد.

    چاله‌ای در زمین کنده و دور آن با دیوارهای کوتاهی به شکل استوانه بالا می‌آوردند و آن را پر از ذغال چوب و سنگ سرب می‌کردند. یک لوله فلزی، کوره را با دم‌دستی پوستی ساده‌ای مرتبط می‌کرد. آتش ذغال چوب، سنگ را به سرب احیا کرده و سرب از سوراخ زیر کوره به داخل چاله‌ای در جلوی آن می‌ریخت. در آنجا تبدیل به شمش‌های ده کیلویی می‌شد. وقتی که اخیراً بخش خصوصی استخراج معدن را به عهده گرفت کوره‌های ۲۰۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم ظرفیتی در روز با دودکش ساخته شده است. این کوره‌ها به همان اصول کوره‌های روزگار کهن عمل می‌کنند ولی دارای دم فانوسی دو دسته‌ای شبیه به آنهایی که آهنگران به کار می‌برند می‌باشند.

    خاک سرب با خاک ذغال یا مقدار کمی گل رس با هم آمیخته شده و با دست به صورت گلوله (گندله) درآمده و در کوره‌های کوچک در همجوش می‌شوند. گندله‌های در همجوش را به سنگ سرب معمولی افزوده و ذوب می‌کنند، و بدین ترتیب از خاک سرب که اغلب تا ۳۰ درصد محصول است استفاده می‌شود.

    خاک مس را هم با سنگ مس معمولی در کوره‌های نسبتاً بزرگ مس می‌گذارند. این کوره‌ها با دودم فانوسی بزرگ که قطر هر کدام تقریبا ۸۵ سانتیمتر است و در ساختمان جداگانه کار گذاشته شده و با لولهٔ خرطومی چرمی (نایه) به لولهٔ فلزی کوره وصل می‌شود کار می‌کنند.

    این کوره‌های عمودی دارای سوراخ داش بوده و زیر آن سوراخی برای جمع کردن فلز (عیار) وجود دارد. مسی که بدست می‌آید خوب خالص است. این مس را به شکل شمش می‌ریزند. قبلاً آن را به مسگرهای کاشان و اصفهان و کرمان می‌فروختند، اما از هنگامی که کارخانهٔ پالایش مسی به طریق الکترولیتیک در نزدیک تهران افتتاح شد تمام مس انارک به آنجا فروخته شده و صنعتگران طبق اندازه و نیازمندی خود از آنجا خریداری می‌کنند مالکین معادن خصوصی برای گرفتن پروانهٔ استخراج، سالانه مبلغی به نام عشر به ادارهٔ کل معادن پرداخت می‌کنند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    foundry.jpg

    در چهارچوب سفت و سخت نظام تقسیم کار، که از روشهای کهن ایرانست، ریختگران موقعیت و مقام ویژه‌ای دارند. مقدار کمی از فراورده‌های خود را مستقیماً به مصرف کننده می‌فروشد، به غیر از هاون، دسته هاون، چراغ پایه‌دار، زنگ شتر، چکش و دستگیره در و بعضی از ابزار مخصوص بنایی، اکثر قطعاتی که می‌ریزد مورد نیاز مشاغل دیگر است، از قبیل پیچ و مهره، دسته و شیر برای سماورسازان؛ لوله (دانه) و دسته آفتابه و اخیراً هم لوازم یدکی ماشین‌آلات نوین.

    به واسطه این محدودیت ریختگری فقط در شهرهای بزرگ که سفارشات زیاد از مشاغل دیگر وجود دارد تأسیس می‌شود تا ساخت کوره‌های ریختگری از لحاظ اقتصادی با صرفه باشد. فلزهای اصلی که به کار بـرده می‌شوند عبارتند از مس، مفرغ (سفیداری)، برنج، ورشو و ترکیب معروف سیم و مفرغ به نام هفت‌جوش کرمان که مخلوطی از هفت فلز یعنی مس، سیم، قلع، کمی آنتیموان، سرب، زر و آهن است. این آلیاژ برای ساختن ماتریسهای گرمکوبی بسیار مناسب است زیرا هم سخت بوده و هم در مقابل فرسایش پایداری و ایستادگی می‌کند.

    چدن و چدن چکشخوار (چدن قیچی) با احیای صنایع باختری بوجود آمد و این هر دو برای ساختن لوازم یدکی ماشین‌ها، اتومبیل‌ها و غیره به کار بـرده می‌شود. ریخته‌گری چدن معمولاً به وسیلهٔ شخصی که تخصصی در آن دارد و در کارگاههای مختلف انجام می‌شود. هیچکدام از روشهای قالبگیری روزگار باستان چون قالب سنگی منقور و قالب مومی دیگر به کار بـرده نمی‌شود. شیوه‌های قالبگیری امروزی ایران با روشی که در کارگاههای کوچک ریخته‌گری در اروپا انجام می‌شود چندان فرقی ندارد. در شیراز ریخته‌گر ماسهٔ نسبتاً خالص (گل) را به کار بـرده و آن را با روغن پنبه می‌آمیزد تا بتواند شکل‌پذیری آن را که مورد لزوم است بدست آورد.

    در اصفهان ماسهٔ کلوخه‌ای «شن و ریگ» به کاربرده می‌شود و دو درصد هم نمک به آن اضافه می‌کنند تا آن را شکل‌پذیرتر کنند. ماسهٔ قالبگیری را در جعبه‌های بزرگ شن به نام ریگدان نگه می‌دارند. قالبها در جعبه‌های قالبگیری به نام درجه ساخته می‌شوند، نیمی از آن که قالب رو یا نر نامیده می‌شود دارای یک زوج گل میخ است و نیم دیگر آن را قالب ماده یا قالب زیر می‌نامند دو سوراخ برای گل میخها دارد. نمونه‌های کهن جعبه‌های قالب‌سازی از چوب ساخته شده در صورتی که جعبه‌های امروزی از چدن یا از آلیاژی از آلومینیوم ساخته می‌شود.

    هر کدام از این نیمه‌های درجه دارای کناره‌ای محکم یعنی لب یا زه در طرف داخلی هستند که سبب محکم شدن قالب می‌شود و نمی‌گذارد که ماسه به بیرون ریخته شود. ماسه قالبگیری را روی مدل (شکل یا شکل مثالی) الک می‌کنند؛ ابتدا با یک الک ریز، و سپس وقتی که روی مدل از ماسهٔ نرم پوشیده شد با الک کام (الک درشت) جعبه را از ماسهٔ درشتتر پر می‌کنند. ماسه را با کوبه (بوکوب - کوب) می‌کوبند و سفت می‌کنند. قبل از قالبگیری، مدل را با خاکه ذغال بسیار نرم گردپاشی می‌کنند به این ترتیب که کیسهٔ خاکه ذغال را می‌تکانند این گرد زغال از سوراخهای کيسه زغال روی مدل پاشيده می‌شود. پس از برداشتن مدل بار دیگر روی قالب گردپاشی می‌کنند.

    حفرهٔ قالب ممکنست هنوز احتیاج به یک ماهیچه، (لنگر) داشته باشد که آن را در جعبهٔ ماهیچه می‌سازند ماهیچه را، با مفتولهای پیچیده شده محکم می‌کنند، ماهیچه‌هایی که طول آنها از مقدار معینی بیشتر است با پل (دو پا) در جای خود نگهداری می‌شوند. مدلها اغلب از برنج است زیرا بسیاری از اشیاء را چندین بار می‌ریزند ولی گاهی اوقات نیز مدلهای چوبی به کار بـرده می‌شود. لوله‌های آشغالگیر (ناودان، راهگاه) و تغذیه را به وسیلهٔ کار تیغ (ماله رنگ) در قالب ایجاد می‌کنند.

    با میل نفس‌کش (سوزن مخصوص)، سوراخهای هوا را درست می‌کنند و سرانجام درون حفرهٔ قالب را با آمیخته‌ای از آب و خاکه زغال و سقز (کتیرا) با قلم موی بسیار ظریفی رنگ می‌کنند. قالبهایی که برای ریختن آماده است به ردیف (بست) قرار داده و با فشاری یا با زنجیر و گاز به هم می‌بندند.

    فلزات را در بوته می‌گدازند و هر بوته ۲۵ تا ۵۰ کیلو گنجایش دارد. بوته‌ها از خاک‌نسوز یا آمیخته‌ای از خاک رس گرافیت (مداد) ساخته شده است. بوته‌ها را با انبر بوته (انبرطوق) که یک طرف آن گیره‌دار و طرف دیگر آن دارای کمچه است حمل می‌کنند. کوره‌ها معمولاً به شکل کندوی عسل بوده و سر کوره در جلوی آن می‌باشد. در گذشته فقط از زغال چوب به عنوان سوخت استفاده می‌کردند ولی امروز کک و نفت نیز به کار بـرده می‌شود. جریان هوا با یک دستگاه دم دوطرفه که از میان دو لوله می‌گذرد تأمین می‌شود. گازهای سوخته شده از راه دودکش (گرازگاه) بیرون می‌رود و خاکستر در چالهٔ کوره (پس کوره) جمع می‌شود.

    پس از گداختن با آب کردن فلز، آن را با سیخ آهنی هم می‌زنند ریخته‌گر پیش از آن که گداز را در قالب بریزد با گفتن یک بسم‌اله کوتاه از خداوند درخواست می‌کند که قطعهٔ او کامل و سالم باشد. پس از سرد شدن قالبها، آنها را باز می‌کنند و دو تا از شاگرادن سرگرم زدن لوله راهگاه آشغالگیر و لوله تغذیه «درجه بريدن» و سوهانکاری ریشه‌ها، هواکشها و پلیسه‌ها می‌شوند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    برخی موضوعات مشابه

    بالا