- عضویت
- 2017/06/18
- ارسالی ها
- 2,550
- امتیاز واکنش
- 13,490
- امتیاز
- 793
![nailed.jpg](http://honaryab.com/media/blog/cache/300x/magefan_blog/nailed.jpg)
صنایع فلزی رسماً به وضوح از هم تفکیک نشدهاند و این نیازمندیهای جامعه است که دامنه و گسترش پیشهٔ صنعتکار را تعیین میکند و همین نیازمندیها سبب میشود که وسعت فعالیت اعضای هر دسته مشخص شود.
بیگفتگو، این مسأله در مورد آهنگری نیز درست است. آهنگر معمولی مهمترین نمایندهٔ این گروه است و در بسیاری از جوامع، یعنی از شهرهای بزرگ گرفته تا روستاهای نسبتاً متوسط پیدا میشود. هر جا که تخصص ممکن بوده نعلساز و هر جا که استعمال گاری و ارابه بنیاد شده است گاریساز پیدا شده است. در پارهای از جاها کار این سه نفر با هم یکی شده است. سایر پیشههای آهنگری، از کارد و چنگالسازی تا قفلسازی، پیشههای تخصصی است که در شهرهای بزرگتر وجود دارد و یک آهنگر معمولی به ندرت به این قبیل کارها دست میزند.
آهنگری
تاریخ آهنگری به عنوان پیشه و حرفهٔ یک فرد با سازمانهای قبیلهای ارتباط دارد، تا جایی که سبب جلوگیری از ورود پارهای از مردم به این حرفه شده است. درست معلوم نیست این پیشه را آهنگر شهری تا چه اندازه از آهنگر دوره گرد قبیلهای فرا گرفته است، ولی این حقیقت که قبایل مزبور تا امروز به جای ماندهاند محققاً بسیار درخور توجه است.
انتقال از تمدن و فرهنگ سنگی به مفرغ و از مفرغ به ابزار آهنی چنان مرحلهٔ مهمی بوده است که پیشهورانی که در آنجا با این مواد سروکار داشتهاند در همه جا مورد احترام بودهاند. آنها نیز به نوبه خود از کسانی که به حرفهٔ آنها نیاز داشتند امتیازاتی بدست میآوردند، امتیازاتی که اغلب برای قبیلهٔ آهنگر یک حق انحصاری ایجاد میکرد. تا به امروز هم آهنگران قبیلهای نقش مهمی در بخشهای روستای ایران بازی میکنند. بنابراین بسیار بجا خواهد بود که موقعیت ویژه پیشهوران سرگردان را در آسیای باختری بررسی کنیم. ثابت شده است که در هزارهٔ دوم پیش از مسیح، خالوپسها استادکاران آهن و فولاد حتیها بودند. با سقوط امپراطوری حتیها ممکنست خالوپسها به کشورهای همسایه کوچ کرده باشند، مثلاً نواحی یونانینشین آسیای صغیر، یونانیها فولاد را به نام آنها یعنی خالوپس خواندند. شاعر یونانی اپولونیوس اهل رودز (۲۴۵-۱۸۶ پیش از مسیح) راجع به خالوپسها این گونه مینویسد:
«این مردم هیچگاه گاو شخمزن را در کشتزارها به کار نمیبرند. و در کشت درختان میوه که به شیرینی انگبین است و به دل مینشیند گامی بر نمیدارند. همانند شبانان در چراگاههایی که از شبنمهای زیبا میدرخشد خم نمیشوند. اما دل سخت زمین را برای به دست آوردن گنجینهای آهن میشکافند. با دادوستد آهن زندگی میکنند، بر زدن آفتاب بامدادی آسایش و تن آسایی برایشان به ارمغان نمیآورد بلکه در میان دود و شعلهٔ کورهها میکوشند و چکشهای خورد کننده خود را با شدت هر چه بیشتر فرود میآورند.»
گروه دیگری که در کار آهنگری سرآمد بودند تورانیان بودند و این مردمی بودند که در خاور ایران میزیستند و در برابر کشورگشایی ایرانیان به سوی آسیای میانه موقعیت استوار و ارزندهای داشتند. پارهای از تاریخنویسان تورانیان را همان سکاها میدانند که طبق نظر هرودت به حد وفور آهن داشتند. شاید تورانیان نیاکان تاتارهای آهنگر جنوب روسیه بودند که تا آغاز سدهٔ بیستم در معدنهای کوچک سنگ آهن کار میکردند. آنان شمشهای کوچکی از آهن را به سنگینی ۱ تا ۵/۲ کیلو تهیه کرده و برای رفع نیازمندیهای مردم روستایی با پتککاری تبدیل به ادوات آهنی میکردند.
هرتسفلد دربارهٔ آهنگری عربستان چنین میگوید:
«قبایل چادرنشین و صحراگرد عرب که روش زندگی خودشان را از روزگار باستان تاکنون تغییر ندادهاند آهنگر را جزء اعضای قبیلهٔ خود نمیدانند با این همه کشتن یک نفر آهنگر از آنجایی که مرد بسیار ارزشمندیست قصاص سنگینتری دارد تا کشتن یک مرد معمولی قبیله. این آداب و سنن مربوط به زمان حال نیست بلکه از روزگار باستان، در آن زمانی که آهنگران خارجی بودهاند و از کشورهای دور دست به میان قبایلی که فلزکاری در میان آنها ناشناخته بود میآمدند تا هنر خود را عرضه کنند به یادگار مانده است.»
بنابر گفته همین شخص ساکنان شمال باختری ایران نخستین فلزکاران تاریخ بودند. بیگفتگو کولیهای ایرانی که اغلب آنها را آهنگران کولی مینامند به همین طبقه تعلق دارند. کولیها در گروههای کوچکی فلات ایران را در مینوردند و سرگردان از جایی به جای دیگر میروند. مردان آنها آهنگرانی هستند که قراضههای آهن را این روزها خریداری کرده و آن را تبدیل به ابزار کشاورزی چونان بیل و خیش و چنگه و داس، قفل و تیغههای خرمنکوب و همانند آنها میکنند. زنان آنها در ساختن الک و تابیدن طناب استادی دارند.
بیمناسبت نیست که در اینجا بگوییم کولیهای آهنگر هنوز هم در قسمت بیشتر اروپا سرگردانند و ابزارآلات آهنی را چونان تلهٔ خرگوش و روباه و موش صحرایی و الک و بسیاری از اشیاء دیگری که مورد نیاز کشاورزان و روستاییان است میسازند. باید بگوییم که صنعت آهنسازی پرآوازهٔ هند میانه زیر نظر چند قبیله بود که یکی از آنها ستون کوتوب (Kutub) نزدیک دهلی را که شش تن آهن ورزیده دارد و در حدود ۸ متر ارتفاع و ۳۸ سانتیمتر قطر دارد ساختهاند. احتمال دارد که آهنگران آنجا اعضای فرقه لاهور باشند که تا امروز هم در میان کشور هند سرگردانند و برای کشاورزان ابزارآلات آهنی مورد نیاز را تدارک میبینند.
اگر دقت کنیم که زبان کولیها ریشهٔ هندی دارد متوجه میشویم که سنت تکنولوژی که با برآمدن آفتاب تاریخ آغاز گردید به وسیلهٔ این قبایل که مبداء آنها آسیای باختری بوده است به هر سوی کشیده شده است. آهنگران سیستان و زابلستان و بلوچستان (تصویر ۶۷) و صبیهای خوزستان شاید فرزندان فلزکاران این نواحی هستند که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح در کار آهنگری استاد بودهاند. برای گردآوری آگاهیهای مربوط به این قسمت توجه خود را به آهنگران آموزش دیده در هندبالی (Bali) (اندونزی) به نام پاندایی وسی (Pandai-Vci) که مذهب و دینی مخصوص به خود دارند جلب میکنیم.
خدایان آنها با فلزکاری ارتباط مییابند و به اصطلاح یک نوع هفائیستوس (Hephaistos) بالی میباشند. شهرهای ایران که در قرون وسطی در کار آهنگری نام بردار بودهاند، شیراز، کرمان، و جرجانیه میباشند که در ساختن شمشیر، کارد و چنگال، سرنیزه، قفل و شهر آفری برای ابزار فولادی ظریفتر مشهور بود.
هنگامی که نویسنده دربارهٔ آهنگری ایران بررسی میکرد، هنوز هم با وجود گسترش سریع مشاغل رقبای نوین او از قبیل مکانیسینهای موتور، لولهکشها و تراشکارها، آهنگر مهمترین شخصی بود که کارهای مربوط به آهن را انجام میداد. ضمناً در بسیاری از شهرها، آهنگر از کار آهنگری که از سابق انجام میداد ساختن و محصولات قدیمی دست کشیده و رفته رفته به سوی تقاضاهای صنایع نوین روی آورده است.
با گسترش صنایع، منابع مواد خام نیز تغییر کرده است. تولید داخلی آهن و فولاد، از نیمهٔ دوم سدهٔ گذشته موقوف گردید و آهنگر مجبور بود که به آهن و فولادی که از اروپا وارد میشد و اکثراً به شکل قراضههای آهن و ماشینآلات و اتومبیل بود متکی باشد، آخرین کوششی که در این باره به عمل آمد تلاش دولت برای احیای نقشههای رضاشاه در بنیاد گذاردن کارخانهٔ ذوب آهن نوین نزدیک تهران بود ولی این کاری نیکی که آغاز شده و تا اندازهای هم پیشرفت کرده بود در اثر جنگ جهانی ۱۹۳۹ - ۱۹۴۵ متوقف شد.
تا این اواخر آهنگر ایرانی برای تولید آهن، از ذغال چوب استفاده میکرد و بهرهبرداری از معادن زغال سنگ شمشک نزدیک تهران برای تهیهٔ سوخت کورههای بلند و کارخانه فولادسازی و بهرهبرداری از معادن کوچکتر در سراسر کشور سبب شده است که آهنگران کشور به ذغال سنگ توجه کنند. دستگاههای مورد نیاز آهنگر به شرح زیر است:
کوره آهنگری قلب کارگاه اوست. در بسیاری از موارد از نوعی کوره سرپوشیده به نام کورهٔ دیواری استفاده میکنند و سرپوش کوره به دودکشی منتهی میشود، آتش را با سيخ کوره به هم میزنند و در حالت پرحرارتی نگه میدارند سرباره را با چنگکی به نام قلاب کوره بیرون میآورند. دمهای دستی هوای مورد نیاز کوره را فراهم میکنند. آهنگرهای کوچکتر دم پوست بزی و دم دولی دارند که برای کورههای زمینی ساخته شده است.
آهنگریهای بزرگ دمهای بزرگ فانوسی دارند که یا دو لولهای یا یک لولهایست. هوایی که به وسیلهٔ این دمها دمیده میشود با پستانهٔ دم و زنبورک کوره میزان شده به سوی کوره میرود. دمهای تلمبهای و پیستونی که در خاور دور به کار بـرده میشوند در ایران ناشناختهاند.
آهنگر سندان نوک تیزی دارد که در زمین فرو رفته و برای کارهای سبکتر است و آن را سندان خشتی مینامند. برای کارهای سنگینتر زیر سندان کندهٔ محکم چوبی میگذارند. سندان آهنگر ایرانی به ظرافت و زیبای سندانهای کشورهای باختری نیست، ولی صفحهٔ سندان آن محکم است و برای ساختن محصولات گرد، سندان آهنگران نوکدار (شاخ) است. خود آهنگر با چکشی میان وزن و همکار او با پتک آهن را میکوبند که هر دوی آنها دستههای محکمی از چوب زبان گنجشک دارند و برای سفت کردن پتک بین دسته و قسمت آهنی چند گوه فرو بـردهاند. همچنین تعدادی چکش دیگر به نام قرار یا قراررو، چکش صافی و قالبهای سمبهای به نام چشک قرار زیر (رخ)، سمبه و صفحهٔ سوراخ یا سندان سوراخ، تیزبُر و تیزبُر زیر، گیرهٔ آتشکاری و تعدادی انبرهای کوره (انبر آتشکاری)، دَمپهن، دَمگرد، انبر میخ پرچ، انبر جول (انبر لوله) و سایر انبرهایی که برای نگه داشتن قلم یا میلههای چهار سو است به اسم انبر قلمگیر و انبر کج در دکه آهنگری هست.
آهنگر میان آهن ورزیده و فولاد ابزار فرق میگذارد وقتی که فولاد را آب میدهند آن را فولاد خشک یا فولاد آبدار مینامند. و یک نوع فولاد هندی که به ویژه برای کارد و قاشق و قیچی مناسب است روهان یا روهینا خوانده میشود. اساس کار آهنگر در ایران همانند کار آهنگران در اروپا است یعنی کشیدن، جا زدن، پهن کردن، گرد کردن، قطع کردن و سوراخ کردن.
آهنگران ایرانی استاد جوشکاری با چکش (جوش آتش تنکار) در جوش مس و جوش برنج بوده و برنج و مس را برای لحیم و بوره (بوراکس) به عنوان مایه آن به کار میبرند.
پارهای از ابزار مثل سمساب از فولاد نرم ساخته شده و رویهٔ آن را با فرو بردن در محلول شاخ و یا اخیراً سیانور که از خارج وارد میشود سخت میکنند.
چند نمونه از کار آهنگران را در اینجا نام میبریم، مهمترین انها ابزاریست که در مناطق روستایی به کار میرود چون: گاوآهن (لوپک)، بیل، کج بیل، مرزکش (کرو) زنجیر برای کشیدن آنها. دیگر ابزار آهنی که برای کشاورزانی ساخته میشود علفکنی به نام پاشگون، داس، تمام قسمتهای آهنی خرمنکوب (چوم) از قبیل میلهٔ چوم پرهٔ چوم، و طوقهٔ چوم، میل آسیاب، تور و اسپره برای اتصال سنگ آسیاب به میله. در استان بارخیز گرگان خیش آهنی امروز به تدریج جانشین خیش چوبی گردیده است. ظاهراً گاو آهن دو دسته آهنی که در آنجا به کار بـرده میشود در اثر نفوذ روسیه است.
در همان استان چنگهٔ چوبی جای خودش به چنگهٔ تمام آهنی داده است. کرانههای دریای مازندران پر از شکار است و آهنگران این ناحیه برای این کار تلههایی میسازند. در کارهای ساختمانی آهنگرها لولای در را میسازند و در اصفهان برای دو لنگهٔ در پاشنهٔ در میسازند (پاشنه از واژهٔ پاشِنی زند و اوستاست به معنی پاشنه) که این پاشنه را در سوراخهای بالا و پائین قاب در قرار میدهند. در دیگر بخشهای کشور لولای آهنی مرسوم است. چفت در از آهن ساخته شده و کوبهٔ در آهنی (یراق در) اغلب نقشهایی دارد. شانهٔ آهنی سنگینی به نام آهنجه به توسط قالیبافان به کار بـرده میشود و آن عبارت از دوازده تا پانزده برگ آهنی است که به صورت یک بسته درآمده و انتهای آن را پرچ کردهاند و به اندازهٔ پهنای دار قالی باز میشود.
میخساز
برای وصل کردن لولاها به در و میخ کردن آهنها در روی چوبهای ستونی در و غیره یک نوع میخ بزرگ مخصوص که سر آن چتری است به کار بـرده میشود. تقاضا برای این گونه میخ و میخهای سنگینتر در سال ۱۹۳۹ در اصفهان آنقدر زیاد بود که دو میخساز با همین کار امرار معاش میکردند. ابزار میخساز همانند ابزار آهنگر است، و از ادواتی که بیشتر مورد لزوم اوست سندان میخسازی است. این سندان شبیه قارچ بوده و سوراخی در مرکز دارد. میخساز قسمت نوک تیز میخ را از میل گرد ساخته آن را با یک قلم تیزبر از میله جدا کرده و در قسمت پهن آن آهن بیشتری باقی میگذارد.
این قسمت را حرارت میدهد به گونهای که سرخ شود طرف باریک آن را در سوراخ سندان قارچی شکل میگذارد و با ضربات سنگین فولاد روی رویهٔ سندان شکل میگیرد و بدین ترتیب سر قشنگ و گردی پیدا میکند.