صنایع دستی تاریخ صنایع دستی ایران(فلزکاری)

husnavalizadeh

.
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/18
ارسالی ها
2,550
امتیاز واکنش
13,490
امتیاز
793
nailed.jpg

صنایع فلزی رسماً به وضوح از هم تفکیک نشده‌اند و این نیازمندیهای جامعه است که دامنه و گسترش پیشهٔ صنعتکار را تعیین می‌کند و همین نیازمندیها سبب می‌شود که وسعت فعالیت اعضای هر دسته مشخص شود.

بی‌گفتگو، این مسأله در مورد آهنگری نیز درست است. آهنگر معمولی مهمترین نمایندهٔ این گروه است و در بسیاری از جوامع، یعنی از شهرهای بزرگ گرفته تا روستاهای نسبتاً متوسط پیدا می‌شود. هر جا که تخصص ممکن بوده نعلساز و هر جا که استعمال گاری و ارابه بنیاد شده است گاریساز پیدا شده است. در پاره‌ای از جاها کار این سه نفر با هم یکی شده است. سایر پیشه‌های آهنگری، از کارد و چنگالسازی تا قفلسازی، پیشه‌های تخصصی است که در شهرهای بزرگتر وجود دارد و یک آهنگر معمولی به ندرت به این قبیل کارها دست می‌زند.

آهنگری
تاریخ آهنگری به عنوان پیشه و حرفهٔ یک فرد با سازمانهای قبیله‌ای ارتباط دارد، تا جایی که سبب جلوگیری از ورود پاره‌ای از مردم به این حرفه شده است. درست معلوم نیست این پیشه را آهنگر شهری تا چه اندازه از آهنگر دوره گرد قبیله‌ای فرا گرفته است، ولی این حقیقت که قبایل مزبور تا امروز به جای مانده‌اند محققاً بسیار درخور توجه است.

انتقال از تمدن و فرهنگ سنگی به مفرغ و از مفرغ به ابزار آهنی چنان مرحلهٔ مهمی بوده است که پیشه‌ورانی که در آنجا با این مواد سروکار داشته‌اند در همه جا مورد احترام بوده‌اند. آنها نیز به نوبه خود از کسانی که به حرفهٔ آنها نیاز داشتند امتیازاتی بدست می‌آوردند، امتیازاتی که اغلب برای قبیلهٔ آهنگر یک حق انحصاری ایجاد می‌کرد. تا به امروز هم آهنگران قبیله‌ای نقش مهمی در بخشهای روستای ایران بازی می‌کنند. بنابراین بسیار بجا خواهد بود که موقعیت ویژه پیشه‌وران سرگردان را در آسیای باختری بررسی کنیم. ثابت شده است که در هزارهٔ دوم پیش از مسیح، خالوپس‌ها استادکاران آهن و فولاد حتیها بودند. با سقوط امپراطوری حتیها ممکنست خالوپس‌‌ها به کشورهای همسایه کوچ کرده باشند، مثلاً نواحی یونانی‌نشین آسیای صغیر، یونانیها فولاد را به نام آنها یعنی خالوپس خواندند. شاعر یونانی اپولونیوس اهل رودز (۲۴۵-۱۸۶ پیش از مسیح) راجع به خالوپس‌‌ها این گونه می‌نویسد:

«این مردم هیچگاه گاو شخم‌زن را در کشتزارها به کار نمی‌برند. و در کشت درختان میوه که به شیرینی انگبین است و به دل می‌نشیند گامی بر نمی‌دارند. همانند شبانان در چراگاههایی که از شبنم‌های زیبا می‌درخشد خم نمی‌شوند. اما دل سخت زمین را برای به دست آوردن گنجینه‌ای آهن می‌شکافند. با دادوستد آهن زندگی می‌کنند، بر زدن آفتاب بامدادی آسایش و تن آسایی برایشان به ارمغان نمی‌آورد بلکه در میان دود و شعلهٔ کوره‌ها می‌کوشند و چکشهای خورد کننده خود را با شدت هر چه بیشتر فرود می‌آورند.»

گروه دیگری که در کار آهنگری سرآمد بودند تورانیان بودند و این مردمی بودند که در خاور ایران می‌زیستند و در برابر کشورگشایی ایرانیان به سوی آسیای میانه موقعیت استوار و ارزنده‌ای داشتند. پاره‌ای از تاریخ‌نویسان تورانیان را همان سکاها می‌دانند که طبق نظر هرودت به حد وفور آهن داشتند. شاید تورانیان نیاکان تاتارهای آهنگر جنوب روسیه بودند که تا آغاز سدهٔ بیستم در معدنهای کوچک سنگ آهن کار می‌کردند. آنان شمشهای کوچکی از آهن را به سنگینی ۱ تا ۵/۲ کیلو تهیه کرده و برای رفع نیازمندیهای مردم روستایی با پتک‌کاری تبدیل به ادوات آهنی می‌کردند.

هرتسفلد دربارهٔ آهنگری عربستان چنین می‌گوید:

«قبایل چادرنشین و صحراگرد عرب که روش زندگی خودشان را از روزگار باستان تاکنون تغییر نداده‌اند آهنگر را جزء اعضای قبیلهٔ خود نمی‌دانند با این همه کشتن یک نفر آهنگر از آنجایی که مرد بسیار ارزشمندیست قصاص سنگینتری دارد تا کشتن یک مرد معمولی قبیله. این آداب و سنن مربوط به زمان حال نیست بلکه از روزگار باستان، در آن زمانی که آهنگران خارجی بوده‌اند و از کشورهای دور دست به میان قبایلی که فلزکاری در میان آنها ناشناخته بود می‌آمدند تا هنر خود را عرضه کنند به یادگار مانده است.»

بنابر گفته همین شخص ساکنان شمال باختری ایران نخستین فلزکاران تاریخ بودند. بی‌گفتگو کولیهای ایرانی که اغلب آنها را آهنگران کولی می‌نامند به همین طبقه تعلق دارند. کولیها در گروههای کوچکی فلات ایران را در می‌نوردند و سرگردان از جایی به جای دیگر می‌روند. مردان آنها آهنگرانی هستند که قراضه‌های آهن را این روزها خریداری کرده و آن را تبدیل به ابزار کشاورزی چونان بیل و خیش و چنگه و داس، قفل و تیغه‌های خرمنکوب و همانند آنها می‌کنند. زنان آنها در ساختن الک و تابیدن طناب استادی دارند.

بی‌مناسبت نیست که در اینجا بگوییم کولیهای آهنگر هنوز هم در قسمت بیشتر اروپا سرگردانند و ابزارآلات آهنی را چونان تلهٔ خرگوش و روباه و موش صحرایی و الک و بسیاری از اشیاء دیگری که مورد نیاز کشاورزان و روستاییان است می‌سازند. باید بگوییم که صنعت آهنسازی پرآوازهٔ هند میانه زیر نظر چند قبیله بود که یکی از آنها ستون کوتوب (Kutub) نزدیک دهلی را که شش تن آهن ورزیده دارد و در حدود ۸ متر ارتفاع و ۳۸ سانتیمتر قطر دارد ساخته‌اند. احتمال دارد که آهنگران آنجا اعضای فرقه لاهور باشند که تا امروز هم در میان کشور هند سرگردانند و برای کشاورزان ابزارآلات آهنی مورد نیاز را تدارک می‌بینند.

اگر دقت کنیم که زبان کولیها ریشهٔ هندی دارد متوجه می‌شویم که سنت تکنولوژی که با برآمدن آفتاب تاریخ آغاز گردید به وسیلهٔ این قبایل که مبداء آنها آسیای باختری بوده است به هر سوی کشیده شده است. آهنگران سیستان و زابلستان و بلوچستان (تصویر ۶۷) و صبیهای خوزستان شاید فرزندان فلزکاران این نواحی هستند که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد مسیح در کار آهنگری استاد بوده‌اند. برای گردآوری آگاهیهای مربوط به این قسمت توجه خود را به آهنگران آموزش دیده در هندبالی (Bali) (اندونزی) به نام پاندایی وسی (Pandai-Vci) که مذهب و دینی مخصوص به خود دارند جلب می‌کنیم.

خدایان آنها با فلزکاری ارتباط می‌یابند و به اصطلاح یک نوع هفائیستوس (Hephaistos) بالی می‌باشند. شهرهای ایران که در قرون وسطی در کار آهنگری نام بردار بوده‌اند، شیراز، کرمان، و جرجانیه می‌باشند که در ساختن شمشیر، کارد و چنگال، سرنیزه، قفل و شهر آفری برای ابزار فولادی ظریفتر مشهور بود.

هنگامی که نویسنده دربارهٔ آهنگری ایران بررسی می‌کرد، هنوز هم با وجود گسترش سریع مشاغل رقبای نوین او از قبیل مکانیسینهای موتور، لوله‌کشها و تراشکارها، آهنگر مهمترین شخصی بود که کارهای مربوط به آهن را انجام می‌داد. ضمناً در بسیاری از شهرها، آهنگر از کار آهنگری که از سابق انجام می‌داد ساختن و محصولات قدیمی دست کشیده و رفته رفته به سوی تقاضاهای صنایع نوین روی آورده است.

با گسترش صنایع، منابع مواد خام نیز تغییر کرده است. تولید داخلی آهن و فولاد، از نیمهٔ دوم سدهٔ گذشته موقوف گردید و آهنگر مجبور بود که به آهن و فولادی که از اروپا وارد می‌شد و اکثراً به شکل قراضه‌های آهن و ماشین‌آلات و اتومبیل بود متکی باشد، آخرین کوششی که در این باره به عمل آمد تلاش دولت برای احیای نقشه‌های رضاشاه در بنیاد گذاردن کارخانهٔ ذوب آهن نوین نزدیک تهران بود ولی این کاری نیکی که آغاز شده و تا اندازه‌ای هم پیشرفت کرده بود در اثر جنگ جهانی ۱۹۳۹ - ۱۹۴۵ متوقف شد.

تا این اواخر آهنگر ایرانی برای تولید آهن، از ذغال چوب استفاده می‌کرد و بهره‌برداری از معادن زغال سنگ شمشک نزدیک تهران برای تهیهٔ سوخت کوره‌های بلند و کارخانه فولادسازی و بهره‌برداری از معادن کوچکتر در سراسر کشور سبب شده است که آهنگران کشور به ذغال سنگ توجه کنند. دستگاههای مورد نیاز آهنگر به شرح زیر است:

کوره آهنگری قلب کارگاه اوست. در بسیاری از موارد از نوعی کوره سرپوشیده به نام کورهٔ دیواری استفاده می‌کنند و سرپوش کوره به دودکشی منتهی می‌شود، آتش را با سيخ کوره به هم می‌زنند و در حالت پرحرارتی نگه می‌دارند سرباره را با چنگکی به نام قلاب کوره بیرون می‌آورند. دمهای دستی هوای مورد نیاز کوره را فراهم می‌کنند. آهنگرهای کوچکتر دم پوست بزی و دم دولی دارند که برای کوره‌های زمینی ساخته شده است.

آهنگریهای بزرگ دمهای بزرگ فانوسی دارند که یا دو لوله‌ای یا یک لوله‌ایست. هوایی که به وسیلهٔ این دمها دمیده می‌شود با پستانهٔ دم و زنبورک کوره میزان شده به سوی کوره می‌رود. دمهای تلمبه‌ای و پیستونی که در خاور دور به کار بـرده می‌شوند در ایران ناشناخته‌اند.

آهنگر سندان نوک تیزی دارد که در زمین فرو رفته و برای کارهای سبکتر است و آن را سندان خشتی می‌نامند. برای کارهای سنگینتر زیر سندان کندهٔ محکم چوبی می‌گذارند. سندان آهنگر ایرانی به ظرافت و زیبای سندانهای کشورهای باختری نیست، ولی صفحهٔ سندان آن محکم است و برای ساختن محصولات گرد، سندان آهنگران نوکدار (شاخ) است. خود آهنگر با چکشی میان وزن و همکار او با پتک آهن را می‌کوبند که هر دوی آنها دسته‌های محکمی از چوب زبان گنجشک دارند و برای سفت کردن پتک بین دسته و قسمت آهنی چند گوه فرو بـرده‌اند. همچنین تعدادی چکش دیگر به نام قرار یا قراررو، چکش صافی و قالبهای سمبه‌ای به نام چشک قرار زیر (رخ)، سمبه و صفحهٔ سوراخ یا سندان سوراخ، تیزبُر و تیزبُر زیر، گیرهٔ آتشکاری و تعدادی انبرهای کوره (انبر آتشکاری)، دَم‌پهن، دَم‌گرد، انبر میخ پرچ، انبر جول (انبر لوله) و سایر انبرهایی که برای نگه داشتن قلم یا میله‌های چهار سو است به اسم انبر قلم‌گیر و انبر کج در دکه آهنگری هست.

آهنگر میان آهن ورزیده و فولاد ابزار فرق می‌گذارد وقتی که فولاد را آب می‌دهند آن را فولاد خشک یا فولاد آبدار می‌نامند. و یک نوع فولاد هندی که به ویژه برای کارد و قاشق و قیچی مناسب است روهان یا روهینا خوانده می‌شود. اساس کار آهنگر در ایران همانند کار آهنگران در اروپا است یعنی کشیدن، جا زدن، پهن کردن، گرد کردن، قطع کردن و سوراخ کردن.

آهنگران ایرانی استاد جوشکاری با چکش (جوش آتش تنکار) در جوش مس و جوش برنج بوده و برنج و مس را برای لحیم و بوره (بوراکس) به عنوان مایه آن به کار می‌برند.

پاره‌ای از ابزار مثل سم‌ساب از فولاد نرم ساخته شده و رویهٔ آن را با فرو بردن در محلول شاخ و یا اخیراً سیانور که از خارج وارد می‌شود سخت می‌کنند.

چند نمونه از کار آهنگران را در اینجا نام می‌بریم، مهمترین انها ابزاریست که در مناطق روستایی به کار می‌رود چون: گاوآهن (لوپک)، بیل، کج بیل، مرزکش (کرو) زنجیر برای کشیدن آنها. دیگر ابزار آهنی که برای کشاورزانی ساخته می‌شود علف‌کنی به نام پاشگون، داس، تمام قسمتهای آهنی خرمنکوب (چوم) از قبیل میلهٔ چوم پرهٔ چوم، و طوقهٔ چوم، میل آسیاب، تور و اسپره برای اتصال سنگ آسیاب به میله. در استان بارخیز گرگان خیش آهنی امروز به تدریج جانشین خیش چوبی گردیده است. ظاهراً گاو آهن دو دسته آهنی که در آنجا به کار بـرده می‌شود در اثر نفوذ روسیه است.

در همان استان چنگهٔ چوبی جای خودش به چنگهٔ تمام آهنی داده است. کرانه‌های دریای مازندران پر از شکار است و آهنگران این ناحیه برای این کار تله‌هایی می‌سازند. در کارهای ساختمانی آهنگرها لولای در را می‌سازند و در اصفهان برای دو لنگهٔ در پاشنهٔ در می‌سازند (پاشنه از واژهٔ پاشِنی زند و اوستاست به معنی پاشنه) که این پاشنه را در سوراخهای بالا و پائین قاب در قرار می‌دهند. در دیگر بخشهای کشور لولای آهنی مرسوم است. چفت در از آهن ساخته شده و کوبهٔ در آهنی (یراق در) اغلب نقشهایی دارد. شانهٔ آهنی سنگینی به نام آهنجه به توسط قالیبافان به کار بـرده می‌شود و آن عبارت از دوازده تا پانزده برگ آهنی است که به صورت یک بسته درآمده و انتهای آن را پرچ کرده‌اند و به اندازهٔ پهنای دار قالی باز می‌شود.

میخ‌ساز
برای وصل کردن لولاها به در و میخ کردن آهنها در روی چوبهای ستونی در و غیره یک نوع میخ بزرگ مخصوص که سر آن چتری است به کار بـرده می‌شود. تقاضا برای این گونه میخ و میخهای سنگینتر در سال ۱۹۳۹ در اصفهان آنقدر زیاد بود که دو میخ‌ساز با همین کار امرار معاش می‌کردند. ابزار میخ‌ساز همانند ابزار آهنگر است، و از ادواتی که بیشتر مورد لزوم اوست سندان میخ‌سازی است. این سندان شبیه قارچ بوده و سوراخی در مرکز دارد. میخ‌ساز قسمت نوک تیز میخ را از میل گرد ساخته آن را با یک قلم تیزبر از میله جدا کرده و در قسمت پهن آن آهن بیشتری باقی می‌گذارد.

این قسمت را حرارت می‌دهد به گونه‌ای که سرخ شود طرف باریک آن را در سوراخ سندان قارچی شکل می‌گذارد و با ضربات سنگین فولاد روی رویهٔ سندان شکل می‌گیرد و بدین ترتیب سر قشنگ و گردی پیدا می‌کند.
 
  • لایک
واکنش ها: Diba
  • پیشنهادات
  • husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    horseshoes.jpg

    در این مطلب در مورد نعل ساز، کاردساز، شمشیرساز، قیچی‌ساز، چاقو تیز کن و سوهان ساز و کار هرکدام از آنها بحث خواهیم کرد.

    نعل‌ساز
    تاریخ استعمال نعل مسی برای نگهداری سم چهارپایان در ایران بسیار طولانی است. پارتها پسر عموهای شرقی ایرانیان که در سواری شهره بودند، متداول کردن نعل آهنی را آغاز کردند. امروز نعلساز (نعلبند، نعلگر یا نعلچی) نعلی می‌سازد که قسمت بیشتر رویهٔ سم را می‌پوشاند. کناره‌های اضافی نعل با چکش نعل‌چین چیده و جازده می‌شود تا لبهٔ محکمی داشته باشد. هنگامی که نعل نو به اسب می‌زنند میخ نعل کهنهٔ را با پرچ‌بُر بیرون کشیده و سُم را با سُم‌تراش بزرگی (ناخن‌گیر) صاف می‌کنند و نعل را با چکش نعلبندی میخ می‌کنند به طوری که نوک تیز میخ از کنارهٔ سم بیرون آید و با گاز نوک میخها را پرچ می‌کنند و سرانجام سم را در قسمت بیرونی با سُم‌ساب صاف می‌کنند.

    این گونه کارهای آهنسازی هم به شهرت ایران در صنایع دستی کمک کرده است. اما اثر واردات محصولات شفیلد، سولينگن و ژاپن را می‌توان به خوبی حس کرد؛ چون چند تا از استادکاران کهنسال فقط با یک شاگرد کار می‌کردند و شاگرد دیگری نمی‌گرفتند و این خود نشانهٔ از بین رفتن این صنعت اصیل بود. دگرگونی ساختمانی این صنعت نیز در اثر تغییر موادی که به کار بـرده می‌شود مشخص است.

    در روزگار باستان فولاد کربندار سمانتیتی را به دقت برای این کار آماده می‌کردند. امروز قسمتهای موتور اتومبیلهای دورانداخته شده را به قیمتی ارزان خریداری می‌کنند و از آن استفاده می‌برند؛ به ویژه محور جلو اتومبیل و کاسه‌های بیرونی بال‌ برینگهای محکم و بزرگ ارزانتر از فولاد خالص تمام می‌شود. این خود مهارت و استادی کاردساز ایرانی را ثابت می‌کند زیرا می‌تواند قسمتهای بلامصرف اتومبیل را با وجود آمیخته‌های پیچیده‌ای از نیکل، کروم، منگنز و غیره که در آن هست با چکشکاری و درمان گریانی مناسب تبدیل به ابزار نماید کاری که حتی برای صنعتکار ماهر باختری بسیار دشوار است.

    شاید بی‌مناسبت نباشد که در اینجا کوشش الکندی مورخ سدهٔ دوازدهم را برای رده‌بندی شمشیرها و فولاد مورد مصرف آنها نام ببریم. در رساله‌ای که وی می‌نگارد فولاد از لحاظ خواص و کشور خاستگاه آن به چند رده تقسیم شده است. وی میان دو گروه عمده فولاد تمایزی قائل می‌شود:

    الف) فولادی که در کارگاههای آهنگری تولید می‌شود (معدنی).

    ب) فولادی که در کارگاههای آهنگری ساخته نمی‌شود. (ذی‌لیس معدنی). که آن را فولاد مصفایز می‌نامند.

    گروه الف به دو دسته تقسیم می‌شود:

    1. نر فولاد (سیرقانی).

    2. ماده فولاد (بیرماهینی).

    از این دو فولاد، فولاد آمیخته‌ای ساخته می‌شود که آن را فولاد مرکب می‌گویند.

    گروه ب (فولاد مصفا) به سه دسته تقسیم می‌شود:

    فولاد عتیق که به سه قسم است:

    1. فولاد یمانی

    2. فولاد قلائی که محل آن ناشناس است

    3. فولاد هندی (فاقیرون)

    فولاد نوین (محدث) که به دو دسته تقسیم می‌شود:

    الف) تیغه‌های خارجی (غیر مولد) که از فولاد سرندیب سیلان یا از فولاد خراسان (سلمانیه) ساخته شده و در هر دو مورد در یمن تهیه می‌شود. هفت نوع تیغه خارجی وجود دارد:

    1. بهانیچ با دانه‌های زبر فرند یا پسرند،

    2. رشوش با دانه‌های ریز،

    3. تیغه‌های تیلمان و سیلان،

    4. تیغه‌هایی که از فولاد سیلان در خراسان ساخته می‌شود،

    5. تیغه‌هایی که در منصوره از فولاد سیلان ساخته می‌شود،

    6. تیغه‌های ایرانی که از فولاد سیلان ساخته می‌شود آن را فولاد خسروانی می‌نامند این تیغه‌‌ها را با نقش و نگار حیوانات و گلها زینت داده‌اند،

    7. شمشیر بیض که در کوفه (عراق) تهیه می‌شود.

    فولاد مولد فولادیست که در داخل کشور یعنی ایران و عربستان ساخته می‌شود. تیغه‌های شمشیر ساخت داخلی پنج نوع مختلف است:

    1. خراسانی از فولاد خراسان و در همانجا ساخته می‌شود.

    2. بصری از فولاد بصره و در همانجا ساخته می‌شود.

    3. دمشقی که در همانجا ساخته می‌شود،

    4. مصری که در همانجا ساخته می‌شود،

    5. شمشیرهایی که متعلق به سایر کشورها...،

    فولادی که نه عتیق است و نه امروزی (لاعتیق ولامحدث).

    بی‌آنکه به جزییات گزارش الکندی بپردازیم دو چیز به روشنی دیده می‌شود: نخست آنکه ایرانیان و اعراب در زمان جنگهای صلیبی خواص فولادهایی که از منابع گوناگون می‌آمد می‌دانستند درست به گونه‌ای که ما خواص فولادهای ساخت سوئد، شفیلد و سولینگن را می‌دانیم. دوم فولاد هند و عربستان و ایران در فلزکاری آن زمان نقش ارزنده‌ای داشته است.

    کاردساز
    چاقوساز امروزی بیشتر توجهش معطوف به تولید ابزار برش معمولی برای خانه‌‌ها و دکانها می‌باشد چون کارد، قلمتراش، کارد درخت چین یا واسغاله، قیچی (مقراض)، قندشکن. بوتهٔ گلی و دم‌پوستی او در زمینهٔ عکس دیده می‌شود. دم‌ها از همانجایی که چاقوساز نشسته است کار می‌کند. یک سندان سنگین در طرف راست اوست. استاد این دکان تمام کار آتشکاری را خودش انجام می‌داد و حال آنکه سوهانکاری را به شاگردش که پشت کارگاه نشسته بود و فراورده را در گیرهٔ پا نگه می‌داشت می‌داد. آبدادن یا خشکه کردن فولاد باز هم توسط استاد انجام می‌شد. بیشتر کاردسازان چرخ چاقو تیزکن دستی دارند.

    دستهٔ چاقوها معمولاً از شاخ بز ساخته می‌شود. شاگرد شاخ را در کوره گذاشته و به ملایمت گرما می‌دهد. وقتی که سطح آن سوخته شد شاخ را می‌توان راست کرد و قسمت سوختگی را پاک نمود. شاخهای نازکتر را قبل از گرما دادن روی هم تا می‌کنند و بدینگونه دو نیمهٔ دستهٔ چاقو ساخته می‌شود، در صورتی که شاخهای کلفتتر را با ارّه از میان شکاف می‌دهند. در هر دو مورد تیغهٔ چاقو را در میان دسته آن گذاشته میخ پرچ می‌کنند. در مورد کاردهای شکاری سوراخی در شاخ یا دسته چاقو درست می‌کنند تا دنباله تیغه چاقو در آن قرار گیرد. سپس دسته چاقوی شاخی را با چوب ساب، سوهان می‌کنند و با خاک مکه آن را پرداخت و درخشان می‌سازند.

    شمشیرساز
    از این حرفه که روزگاری یکی از صنایع فلزکاری بسیار ارزنده اصیل بود تنها اسم شمشیرساز شمشیر گروسباف به جا مانده است.

    قیچی‌ساز
    در بسیاری از نقاط ایران بعضی از چاقوسازان به ساختن انواع قیچیها سرگرمند و آنها را قیچی‌ساز می‌نامند، قیچی‌ساز مانند چاقوساز برای ساختن تیغه مقراض، فولاد قراضه‌ای را که از خارج وارد شده است به کار می‌برد. تیغه‌‌ها را سوهانکاری کرده و دم مقراض را تیز و پشت آن را قشنگ گرده ماهی می‌سازد. تیغهٔ بیشتر قیچیها توخالی (کاس) است جای شست دست و انگشت را بیرون می‌آورند و با سوهانکاری صاف می‌کنند. در گذشته در هر قلمدان یک مقراض قلمدان ظریف برای بریدن کاغذ وجود داشت. با مته کمانه روی آن شبکهٔ اسلیمی نقش می‌کردند و سپس با سوهانکاری آن را به شکل زیبایی درمی‌آوردند. قالی‌بافان به قیچی ویژه‌ای که دسته آن با تیغه‌ها زاویه‌ای می‌سازد و مقراض شتر نامیده می‌شود نیازمندند.

    یکی از پیشه‌های آهنگری قدیمی که با ورود نوع خارجی آن از میان رفته است سوزن سازیست.

    چاقو تیزکن
    یکی از پیشه‌ورانی که اکثراً بر روی چاقو کار می‌کند و گاهی نیز مراجعات عمومی مردم را در بازار جواب می‌گوید و یا در میان کوی و برزن در جستجوی کار است چاقو تیزکن یا قیچی تیزکن است. میله، چرخ سنگ سمباده (سنگ‌سابی) را به گردش درمی‌آورد. این میله روی یک جفت پایه چرخ قرار گرفته است. شاگرد چاقو تیزکن با کشیدن و آزاد کردن تسمه (دوال) چرخ را به گردش در می‌آورد. تراشیدن (تیز کردن). کارد و یا قیچی را قدری زمخت می‌کند ولی پس از اینکه آن را روی سنگ رومی می‌کشند دم مقراض خوب تیز می‌شود.

    سوهان‌ساز
    سوهان‌سازان (آج‌کن) بازار شهرهای بزرگ، صنعتگران پرکار و پرمشغله‌ای هستند زیرا وارد کردن سوهان از خارج گران تمام می‌شود و محصولات داخلی به طرز شگفت‌انگیزی مرغوب و با قیمت بسیار مناسبی رفع نیازمندی مشتری را می‌کند.

    مادهٔ خام برای سوهانهای کوچک فولاد نرم است که پس از آج کردن رویهٔ آن را آب می‌دهند. برای سوهانهای بزرگ، از فولاد خوب کاسه ساچمهٔ اسقاط استفاده می‌کنند. قسمت ساچمه رو آنها را با دم فانوسی در کورهٔ آهنگری گرم و شکل می‌دهند ولی برای آبدادن بعدی آن کورهٔ گلی با دم پوست بزی به کار بـرده می‌شود.

    پس از اینکه با چکش شکل اولیهٔ سوهان بدست آمد آن را به شاگرد سوهان‌سازی می‌دهند تا روی خرک بـرده با سوهان کردن به شکل خاصی درآورد.

    خرک سوهانکاری دارای شیارهای مختلفی است و هر شیار مخصوص یک سوهان است و اندازه آن با هم فرق دارد. سوهان را با یک قلاب آهنی به نام آزنگو به تختهٔ خرک می‌بندند یک مشته زیر تختهٔ سوهانکاری می‌گذارند که برای ساییدن سوهان جای آن سفت شود. نامهایی که برای مقاطع سوهانهای معمولی به کار بـرده می‌شود عبارتند:

    سوهان تسمه (سوهان تخت) - سوهان چهارگوش - سوهان سه‌گوش - سوهان گرد - سوهان دم موش - سوهان نیم‌گرد - سوهان کاردی (سوهان چاقو) - سوهان اره (سوهان دودم) - سوهان گاو دنبل.

    پس از اینکه سوهانها درست شد آن را به قلمزنی که بسیار ماهر است می‌دهند. وی سوهان بی‌آج را روی پایه سربی گذاشته و با شست پای خود آن را نگه می‌دارد و با قلم برش روی آن آج درست می‌کند. در ضمن کار، انگشت کوچک او روی سوهان قرار دارد و با حرکت دادن سوهان، قلم را پس از هر ضربه به وضع بعدی می‌فرستد. هر آج با چکش معینی درست می‌شود. گودی آجها به طور شگفت‌انگیزی یکنواخت بوده و فاصله آنها یک اندازه است. چهار نوع آج به کار بـرده می‌شود:

    آج زبر (آج درشت یا خشن)، آج نرک (متوسط)، آج پرداخت یا ظریف (آج ریز) و آج صیقل.

    قلم آج‌کنی را با سنگ‌سای تیز می‌کنند. در اروپا از قرون وسطی تا آغاز عصر ماشین به استثنای قلم آج یک نوع چکش تیز برای آج کردن به کار بـرده می‌شد. این نوع آجسازی در ایران ناشناخته بود.

    برای آبدادن سوهانهایی که آج آنها درست شده است با خمیری از نمک و آرد شاخ آنها را می‌پوشانند و سپس گرم می‌کنند به طوری که سرخ شود و بار دیگر آمیخته‌ای از نمک و شاخ روی آنها می‌ریزند و این کار را در حدود ۶ بار تکرار می‌کنند. و در آخر سر آن را خنک کرده و بدین ترتیب رویهٔ سخت و خوبی بدست آوردند. این فرایند در بخش سوهان‌سازی کتاب تئوفنیلوس آمده است.

    «شاخ گاو را در آتش سوزانده، آن را تراشیده و سپس یک سوم نمک به آن اضافه کرده و نرم بکوبید. سوهان را روی آتش گذاشته و هنگامی که سرخ شد این آمیخته را روی آن بپاشید و آتش را با دم بدمید به گونه‌ای که آمیخته از روی سوهان نریزد. سپس بیدرنگ سوهان را از آتش خارج کرده آن را در آب خنک بر روی آتش خشک کنید.»

    سخت کردن فولاد کربندار در همه جا یک جور انجام می‌شود یعنی با گرم کردن قطعه و آب تند دادن و این کار در لگنچه (دس آب) انجام می‌شود.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    old-gun.jpg

    تفنگ‌ساز
    بین سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۴۱ وقتی که رضاشاه پهلوی برای نیرومند کردن دولت مرکزی تمام قبایل و مردم شهرها و دهات را خلع سلاح کرد، پیشهٔ تفنگ‌سازی نیز متوقف شد. تعداد کمی در این رشته باقی مانده‌اند که به تعمیر تفنگهای گلوله‌زن پروانه‌دار و فشنگ شکاری می‌پردازند. ساختن تفنگهای جدید غدغن است، به هر حال تفنگ‌سازان داخلی نمی‌توانستند با واردات کارخانه‌های بزرگ اسلحه‌سازی رقابت کنند.

    واژه‌های اصطلاحی زیر در مورد تفنگ و لوازم آن را از یک نفر تفنگ‌ساز که در بازار شیراز کار‌ می‌کرد به دست آورده‌ایم:

    تفنگ، تفنگ سرپر، تفنگ چخماخ (چخماق)، سنگ چخماخ (چخماق)، چخماخ (چخماق)، گلنگدن، تفنگ سوزنی، سوزن تفنگ ته‌پر (تهی)، کمرشکن، تفنگ گلوله‌زن، خان، خان‌دار، گلوله، گوله، تفنگ ساچمه‌زن، ساچمه، چهارپاره، پرنده‌زنی، باروت، باروت بی‌دود، باروت‌دان، باروت‌سنج، چاشنی، پستانک، فول مینات (از واژهٔ فولمینان فرانسه)، لوله، تفنگ یک لوله، تفنگ دو لوله (تفنگ دو تیز)، قفل، ماشه، حافظ ماشه، درجه، شکاف درجه، خزینه، فشنگ جنگی، فشنگ شکاری، فشنگ‌کش، پوکه، سندان پوکه، زه، سوراخ پوکه، سوراخ‌سوز، نمد، مقوا، خشاب (شانه)، فشنگ خالی، نوار فشنگ، دسته آچار تفنگ.

    تفنگ‌ساز، قفل‌ساز و ترازوساز همه جزو گروه پیشه ورانی هستند که ما آنها را آهنگر عمومی یا کمک مکانیک می‌نامیم. این گروه پیشه وران مشترکاً از ابزار زیر بهره‌ می‌گیرند:

    گیره، گیرهٔ موازی، گیرهٔ لوله‌گیر، گیرهٔ دست، گیرهٔ کج، فک گیره، سوهان، براده (سوواله)، قلم تبریز، قلم پهن (تیزبر پهن)، قلم دم‌باریک، قلم ناخنی (تیزبر سر نیزه‌ای) چکش، چکش میخ‌پرچ، چکش میخ‌کش، سنبه، سبنه نشان، سنبهٔ حروف، سنبهٔ شماره، سوزن خطکش، خطکش پایه‌دار، مته، جان مته، مته‌گیر، متهٔ سنگ‌بر، تن مته، زاویهٔ برش، شیار، دم مخروطی، دم‌گرد، ساکت (کلاهک)، مته جغجغه (جغجغ به فارسی صدا) (قرقره به عربی یعنی صدا)، درفش (تهران) در اصفهان آن را دربش و در شیراز درو می‌گویند، فرقو (اصفهان) (بلقو به لهجه شیرازی)، برقو متحرک، برقو لوله قلاویز، دستهٔ قلاویز، حدیده، شبر (واژه آلمانی آن Schaberاست)، شبر پهن (اصفهان)، شبر دم پهن (شیراز)، شبر سه گوش، شبر قاشقی، ارّه آهن‌بُر (ارّهٔ کمانه، ارّهٔ کمانی)، ارّهٔ مشبک (بعضی آن را لب‌زگ می‌گویند که از واژه Laubsage آلمانی آمده از راه روسیه به ایران رفته است)، کمان، مکعب پایین، خروسک (پیچ خروسک)، انبردست، انبر دست دَم‌پهن، انبر دست دم‌باریک، انبر دست دُم‌گرد، انبر دست موازی، انبر دست لوله‌گیر، انبر دست عایق، میخ چین (قیچی میخ چین)، لوله‌بر، لوله‌گیر، انبر دست عایق، گاز، قیچی، قیچی اهرمی، تیغ، آچار زنجیری، لوله خم‌کن، لوله راست‌کن، مقوابُر (پلاک بر به زبان فرانسه پلاک Plaque یعنی صفحه یا واشر)، منگنه، انبر منگنه (سنبه)، آچار، آچار چکشی، آچار لوله‌گیر، آچار فرانسه (آچار انگلیسی)، آچار هفت سری (آچار سه تفنگه)، آجر بوکس (از واژه انگلیسی Box یعنی جعبه)، آچار پلمپ، آچار پیچ گوشتی، دستهٔ آچار، پیچ گوشتی سر کج، ذرع (مساوی ۱۶ گره = ۳۲ بهر = ۴۱ اینچ)، متر (خط‌کش)، متر نواری، کولیس (از واژه فرانسه Coullisse)، کولیس سوراخ، خط‌کش، گونیا، گونیای لبه‌دار، گونیای واشو (گونیای متحرک)، گونیای فارسی، صفحه (صافی)، پرگار، پرگاه (پرگار کوچک)، اندازه، اندازه‌گیر خارجی، اندازه‌گیر داخلی، اندازه‌گیر پیچ، زاویه (زاویه‌کش)، فیلر واف (واژه انگلیسی مقلوب)، هویه (هوویه شیراز)، قلع، قلع لحیم، لحیم کردن، لحیم برنج، جوهر (اسید)، نشادر، بوره (تنکار).

    ترازوساز
    به کار بردن سنگها (وزنهای) استاندارد شده سابقه طولانی در ایران دارد. در زمان شاهنشاهی داریوش ۵۲۱- ۴۸۵ پیش از مسیح) دستگاه کامل وزنه‌های استاندارد شده در ایران وجود داشت. در سال ۱۹۳۷ اِ. اف. اشمیت استاد موسسهٔ خاورشناسی دانشگاه شیکاگو یک سنگ ترازوی سبز خاکستری رنگ صیقلی شده از نوعی سنگ متبلور بومی را که سه جور خط روی آن نگاشته شده بود از زیر خاک بیرون آورد. ترجمهٔ خط باستانی پارسی آن اینگونه آغاز‌ می‌شود «۱۲۰ کرشه. من داریوش شاه بزرگ هستم...» و مطالب دیگر که از ذکر آن خودداری می‌کنیم. طبق خط بابلی وزن ۲۰ مینه (Mine) است. این نمونه سنگ ترازوی استاندارد شده ۹۹۵۰ گرم وزن دارد که اگر گوشه‌هایی که پریده است به آن اضافه کنیم هر مینه درست 500 گرم وزن خواهد داشت.

    ترازو و نوشته‌های مربوط به آن صدها سال است که در ایران شناخته شده است. ابوجعفر الخازنی (گویا مقصود نویسنده ابوالفتح عبدالرحمن خازنی است که کتاب میزان الحکمه را نوشته. بنابراین نام کوچک وی ابوجعفر نیست. کتاب میزان الحکمه در آبانماه ۱۳۴۶ از طرف بنیاد فرهنگ ایران چاپ شده است) یکی از ایرانیان رسالهٔ مفصلی دربارهٔ ترازوها در پایان سدهٔ یازدهم میلادی نوشت. این کتاب بر اساس اصول هندسی و مکانیکی نوشته شده و تصویرهای بیشماری دارد. خازنی شرح ترازوی آبی را که برای تعیین کردن وزن مخصوص ساخته شده در این کتاب آورده است.

    مقادیری که وی با آزمایشات خود برای وزن مخصوص در حدود ۵۰ ماده مورد استفاده بدست آورده با مقادیری که ما امروز از اطلاع داریم تفاوت چندانی ندارد. مثلاً وزن مخصوصی که برای جیوه بدست آورده است ۵۶/۱۳ است در صورتی که وزن مخصوص جیوه که ما امروز در کتابهای فیزیک خود‌ می‌یابیم ۵۵۷/۱۳ است. حال آنکه در مقدار وزن مخصوص جیوه‌ای که رابرت بویل (RobertBoyle) در سدهٔ هفدهم از دو راه مختلف بدست آورد ۷۶/۱۳ و ۳۶/۱۳ است که دقت محاسبهٔ آن کمتر از وزن مخصوصی است که خازنی بدست آورده است. با داشتن این سابقه اگر می‌بینیم ایران تا به امروز هم انواع ترازوهای بزرگ و کوچک و قپانها را به خوبی می‌سازد نباید تعجب کنیم.

    با تغییرات دائمی سیـاس*ـی قرون متوالی وزنهای بغرنج و پیچیده‌ای در ایران بوجود آمد. آ. ک. س۔ لمبتون و. هينز ترازو و وزنهایی که از قرون وسطی تا به امروز در ایران متداول بوده به تفصیل نگاشته‌اند. در سال ۱۹۲۶ نخستین گام برای یکسان کردن اوزان شهرستانها به روش دستگاه متریک برداشته شد. در سال ۱۹۳۵ دستگاه متریک قانونی شد ولی اوزان کهن هنوز هم در بسیاری از جاها به کار بـرده می‌شود واحد بسیاری از این وزنهای محلی، من است.

    وزن واقعی یک من در هر شهرستان فرق‌ می‌کند ولی من تبریز بیش از همه مصرف دارد. جدول زیر نتیجه بررسیهایی است که من در سال ۱۹۳۸ در شیراز انجام داده‌ام:

    میزان‌ساز یا ترازوساز در شهرهای بزرگ پیدا‌ می‌شود. ترازوها به دو نوع متمایز تقسیم می‌شوند:

    ۱. ترازوی کپه‌ای که دارای محور مرکزی است.

    الف) آنهایی که از محل ثابتی آویزانند (میزان).

    ب) آنهایی که به هنگام کار با دست نگاهداشته می‌شوند (ترازو).

    ۲. ترازوهایی که دارای اهرم نابرابر و روزنهٔ متحرک هستند. (قپان).

    ترازویی که از نقطه ثابتی آویزان می‌شود.

    این ترازو اغلب در دکان پیشه‌وران در بازار به کار بـرده می‌شود و معمولاً فولادی (آهن‌دوش) است. حرکت این ترازو در دروازه‌ایست که حرکت آزاد میخ محور را تامین کرده است. از دروازهٔ آن آویز کوچکی معلق است که پایه‌های دروازه را با هم نگاه‌ می‌دارد. ترازو با قلابی از تیر سقف آویزان است. برای نشان دادن حالت تعادل زبانه‌ای (میل، فانه - لسان) به شاهین ترازو وصل شده است، این زبانه در داخل دروازه بازی می‌کند.

    ترازوساز در ساختن شاهین ترازو و طرح آن وقت زیادی‌ می‌کند. (این شاهین را ساقه، شاهن، شاهند و شاهنگ هم می‌گویند). ترازوساز مسالهٔ منطبق شدن و بر روی هم قرار گرفتن مرکز ثقل جرم شاهین را با میخ محور به خوبی می‌داند.

    میخ انتهای شاهین مثل مرکز محور آن از فولاد آبدیده بوده و برای کم کردن اصطکاک لبهٔ تیزی دارد. وصل به این میخ انتهای چنگک قرار دارد که زنجیر کفهٔ (کپه پیاله، چیه) ترازو از آن آویزان شده است گاهی اوقات این کفه‌ها با قلابهای چپ و راست (به شکل s) به زنجیر وصل شده است. برحسب نوع کالایی که باید کشیده شود کفه‌های آن فرق‌ می‌کند، گاهی ترازو فقط از تخته ساخته می‌شود. ترازوهای نوع میزان تا نیم خروار (حدود ۳۰۰ پوند) را توزین‌ می‌کند.

    ترازوهایی که به هنگام کار باید با دست نگاهداشت.

    ترازویی را نشان می‌دهد که زرگرها و نقره فروشیها آن را به کار‌ می‌برند و به آن ترازوی مثقالی می‌گویند. این نوع ترازوها تمام ویژهگیهای ترازوهای دقیق را دارا هستند از قبیل توزیع بسیار دقیق جرم روی شاهین، داشتن بالشتکهای تیغه‌ای و زبانهٔ خوب. ترازوهای مثقالی معمولاً در جعبه‌های چوبی یا قوطی نگاهداری‌ می‌شوند. جزییات نقشه‌‌ها و تزییناتی که روی شاهین دروازه و سنگ وزن آنها هست نشان‌ می‌دهد که آنها را با علاقه خاصی ساخته‌اند.

    دستفروشی که کالاهای خود را در کوچه‌‌ها و در خانه‌‌ها می‌فروشد ترازوی بسیار ساده‌تری دارد، شاهین آن از چوب است و در انتهای آن سوراخی کرده تسمه چرمی گذرانده‌اند که کار میخ انتهایی را انجام‌ می‌دهد. پیاله یا کپه ترازو از زنبیلهای ترکه‌ای ساخته شده و با تسمه‌های چرمی از شاهین آویزان است. یک تکه طناب که در وسط چوب شاهین قرار دارد و به نام مشته یا منگوله نامیده‌ می‌شود برای بلند کردن ترازو کار گذاشته شده است.

    ترازوهایی که شاهین آن یک طرفه و وزنهای آن حرکت می‌کند (قپان).

    ارسطو (۳۸۴ - ۳۲۲ پیش از میلاد مسیح) اصول اساسی این نوع ترازوها را در آن زمان می‌دانست و فرضیهٔ آن را در کتاب «مسائل مکانیک» خود آورده است. ویترویوس (Vitruvius) در بخش یکم کتاب خود به نام معماری (DeArchitectura) که در حدود ۱۶ سال پیش از میلاد مسیح نوشته از آن به عنوان دستگاه مفیدی نام می‌برد.

    در امپراتوری روم تعداد زیادی قپان رومی از زیر زمین پیدا کرده‌اند که تقریباً همانند چیزی است که امروز در ایران به کار بـرده‌ می‌شود و‌ می‌توانیم حدس بزنیم که از زمان رومیها تاکنون به همین شکل باقی مانده است. تصویر ۹۳ قپانی را که در خارج بازار شیراز به کار بـرده می‌شود نشان می‌دهد. این قپان از سه پایه آویزان شده ولی در داخل حجره‌های بازار با زنجیر از سقف آویزان است. دروازه قلاب و بار آن در سوی راست، و میل و سنگ قپان و قلاب آن در سوی چپ است.

    این قپان دارای سه دروازه است: یکی برای آویزان کردن بار که به نام سر آویزان یا دروازه بار شناخته شده است؛ برای بارهای سبک یعنی کمتر از یک خروار (۳۰۰ کیلو) وضعی که در تصویر است به کار بـرده می‌شود؛ خود قپان از دروازه یا سر سبکی که در قسمت بالای چپ آویزان است؛ در صورتی که دروازه میانه بیکار است. اهرم کوتاه در حدود ۱۰ سانتیمتر درازا دارد و روی شاهین بلند آن نشانه‌گذاری من و چارک شده است.

    برای کشیدن بارهای بیش از یک خروار قپان را برگردانده و آن را از سر سنگین آن آویزان‌ می‌کنند، در صورتی که بار هنوز هم از سر انتهایی که به هنگام برگرداندن به دور خود چرخیده آویزان است، این دفعه سر سبک آن آزاد است. این شاهین دارای تقسیم‌بندی است که وزن آن را دو برابر نشان می‌دهد و اهرم کوچک از ۱۰ سانتیمتر به ۵ سانتیمتر کاهش یافته است. پیشه‌وران کوچکتر و مردم که کالاها را تحویل‌ می‌گیرند معمولاً قپان ندارند. می‌توانند یک قپان از قپاندار اجاره کنند.

    کرایه آن (در سال ۱۹۳۸) خرواری یک عباسی بود. برای این منظور قپاندار خودش عمل وزن را انجام داده و اقلام آن را یادداشت می‌کند که در ضمن حساب کرایه قپان خودش هم معلوم باشند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    door.jpg

    با اینکه امروزه چوب در ایران از کالاهای نسبتاً کمیاب است درودگر همیشه این امکان را داشته است که استادی خود را به کار برد و هنوز هم یکی از هنرمندانی است که پیشهٔ او ارجی دارد. داریوش در فرمان بنیادگذاران شهر شوش می‌گوید که کارهای درودگری کاخ وی به دست درودگران سارد و مصر انجام شده است.

    تالارهای بزرگ شوش و تخت جمشید دیوارهای سنگی و آجری داشت اما سقف با شبکهٔ تو در تو و جالب و تیرهای چوبی پوشیده شده بود. در سال ۱۹۳۸ تیرهای زغال شده به قطر ۱۷ تا ۲۵ سانتیمتر از زیر خاک بیرون آورده شد. تیرهای سقف روی ستونهای سنگی یا چوبی قرار گرفته بود. و در یکی از این سنگهای منقور داریوش را می‌بینیم که در روی تخت کنده‌کاری شده‌ای که ظاهراً از چوب ساخته شده نشسته و درباریان را پذیرفته است. در زمان پادشاهی ساسانیان (۶۱۲ تا ۶۱۵ میلادی) وقتی که طاقهای ضربی و گنبدی جانشین بامهای تخت گردید میله‌‌های چوب سرو برای نگهداشتن فشار افقی سقفهای طاق نمایی بسیار زیاد به کار بـرده می‌شد.

    به هنگام هجوم اعراب (در حدود ۶۵۰ میلادی) حرفه چوب‌بُری رونق فراوان گرفت. مسجدها اول دارای ستونها و سقف چوبی بودند. منبرهای چوبی تزئین یافته بسیار به کاربرده می‌شد، پنجره و سقف با قابسازی و شبکه‌سازی تزئین می‌یافت.

    فانوسهای چوبی بر تارک مناره‌ها جای گرفت و درهای کنده‌کاری شده به زیبایی و فریبایی ساختمانها می‌افزود. کارهای چوبی در خانه‌ها زیاد به کار بـرده می‌شده است و مقدسی که سده‌های نخستین فتح اعراب را شرح می‌دهد می‌گوید که شهر ری، فراورده‌های صنعتی چوبی به ویژه شانه‌ها و کاسه‌‌های چوبی را که از چوب معروف خلنج که از جنگلهای طبرستان بدست می‌آمد ساخته می‌شدند صادر می‌کرد. قزوینی در سدهٔ سیزدهم میلادی همان را تأیید کرده و ری را برای داشتن میز و صندلی و چهارپایه‌‌های چوبی می‌ستاید و از دیگر شهرستانهای ایران را که در صنعت چوب‌بُری پرآوازه بودند چونان طرق در نزدیک اصفهان، گرگان و قم یاد می‌کند.

    در اینکه پیشه درودگری بسیار ارج می‌داشته است تردیدی نیست زیرا هر درودگر نام خود را در گوشهٔ کاری که انجام می‌داده است می‌کنده، در اینجا چند نمونه از بسیاری یادآور می‌شویم، درهای کنده‌کاری شده بسیار زیادی در افوشته نزدیک نطنز به تاریخ ۱۴۲۸ میلادی امضای درودگری را دارد به این شرح «عمل استاد حسین بن علی درساز و چهارپایه‌ساز آباده». آباده که در جنوب اصفهان قرار دارد تا امروز هم در کارهای کنده‌کاری چوب نامبردار است. الاریوس (Olearius) سفیردوک هُلشتاین کوتورپ (Duke of Holstein Gottorp) که در قرن شانزده به دربار سلطنتی اصفهان مسافرت کرد از زیبایی کارهای کنده‌کاری چوبی سخت در شگفت است.

    وی می‌گوید بیش از هر چیز از چوب درخت چنار که برای ساختن در و پنجره به کار بـرده می‌شود خوشش می‌آید و می‌افزاید که: «وقتی که این چوب را با روغن ویژه‌ای مالش دهند زیباتر و ظریفتر از چوب گردوی ما می‌شود». درودگران امروزه فراورده‌‌های بیشماری از چوب تهیه می‌کنند. چون مبل، درهای ساختمان، میز و صندلی، چهارچوب دستگاه بافندگی، کلونهای چوبی، و کارهای چوبی، و کارهای چوبی روی درشکه و کالسکه و کامیونها. تفاوت بارزی میان درودگر، درساز و فرنگساز وجود ندارد، همه آنها را نجار می‌نامند. اگر قرار باشد تمایزی بین آن بگذاریم درودگر ساختمان را نجار سفتکار، کارشناس چوب‌سازی زیرشیروانی را خرپاکوب و مبلساز را فرنگیساز می‌گویند. چوب‌بُر در مدارس حرفه‌ای درودگر یا درودکار خوانده می‌شود که آن نامی بس کهن برای این پیشه است. کارشناسان در و پنجره‌ساز را اغلب درساز یا آلتساز و قابساز یا قابکوب یعنی کسی که متخصص در سقفهای چوبی است می‌نامند.

    تا این اواخر همهٔ درودگران روی زمین کار می‌کردند و کار خودشان را روی یک کُندۀ چوبی به نام میخ‌کار که روی زمین محکم کرده بودند انجام می‌دادند. به سبب نفوذ اروپائیان میز درودگری استعمال عام یافته است. این میز درودگری انواع و اقسام دارد و ساده‌ترین ان در تصویر ۱۱۴ نشان داده شده است و قسمتهای خرپشت، دستگاه رنده، دستگاه نجاری تا میز معمولی کار جزو آنست. ابزار معمولی درودگر عبارت است از: بَراستی، گونیا، گونیای بازشو (گونیای واشو)، گونیای فارسی، درفش، خطکش (خطکش تیغدار) که این ابزار نیز شامل (تیرک، تنه، نوک یا میخ علامت‌گذاریست). دایره و فواصل بیشتر را با پرگار انجام می‌دهند. کار رنده‌کاری را با نیش دستگاه نگه می‌دارند.

    به غیر از ارّه دستی دو سر بزرگ ارّه‌کش که درودگر نیز آن را به کار می‌برد ارّهٔ دیگری به نام ارّهٔ قطع‌کن برای بریدن الوار به اندازه‌های مختلف و یک نوع ارّهٔ کمانی به نام ارّهٔ قواره (ارّهٔ ماشو) برای شکافتن کار جزو ابزار او است، در صورتی که درودگری که با نهال نرم بید کار می‌کند به یک ارّهٔ کلافی (کمانی) بسنده می‌کند. کارهای معمولی روی میز با ارّه دستی (ارّه دم روباه) یا با ارّه ظریف (لطیف) انجام می‌شود. برای کارهای ظریفتر مبلسازی و کام و زبانه درآوردن از ارّهٔ برش (ارّهٔ طرح فرنگ) که دارای پشت آهنین سنگینی است استفاده می‌کنند. درودگر ایرانی ارّهٔ تیغه نازک را ترجیح می‌دهد.

    تمام ارّه‌ها در ایران به طرف ارّه‌کننده کشیده می‌شود و دندانه‌‌های آن هم به همین طریق درست شده است. چپ و راست کردن ارّه به وسیله آهن، گاز یا سنبهٔ چپ و راست کن انجام می‌گیرد. برای تیز کردن ارّه، درودگر سوهان دو دم یا سوهان گرده‌ماهی به کار می‌برد. از آنجایی که ارّه‌کشی و رنده‌کاری کاردستی سختی است پیش از رنده کردن چوب را با تیشه یا تبر به طریق بسیار ماهرانه‌ای به اندازهٔ نهایی آن می‌رسانند (تصویر ۱۱۹). رندهٔ اصلی ایرانی به نام رندهٔ فارسی که هنوز هم در همه جا به کار بـرده می‌شود با رندهٔ فرنگی که از اروپا وارد می‌شود بسیار فرق دارد. به جای شاخ یا دسته‌ای که رندهٔ فرنگی دارد رندهٔ ایرانی دو دسته دارد از این رو اغلب آن را رندهٔ دو دست می‌خوانند.

    معمولاً نجار، رنده را خودش می‌سازد کولهٔ رنده (تنه آن) از چوب سخت خشک شده تهیه می‌شود، و دقت زیادی می‌کنند که کف رنده (کف‌کش) کاملاً صاف باشد، گلویی رنده طوری بریده شده است تا پوشال را به آسانی بیرون بفرستد. تیغ رنده را آهنگر محلی می‌سازد که این روزها اکثراً از فنرهای اتومبیل که به دور انداخته‌اند ساخته می‌شود.

    تیغهٔ رنده با یک گوه چوبی (بروشال، بنبشال یا بنفشال) در جای خودش محکم نگهداشته می‌شود. رندهٔ قاچی یک تیغه دارد، و از این رو اغلب رندهٔ یک تیغ نامیده می‌شود، در صورتی که رندهٔ پرداخت به غیر از تیغه، یک پشت تیغ هم دارد، و از این رو آن را رندهٔ دو تیغ می‌نامند. اگر رنده‌‌های قابل تنظیم نوین اروپایی به کار بـرده شود آن را رندهٔ درجه‌دار یا رندهٔ متحرک می‌نامند. از آنجایی که تا این اواخر درودگران ماشینی نداشتند برای کارهای خود از انواع زیادی رنده‌های مخصوص استفاده می‌کردند: برای آماده کردن نبشی‌‌های تخته‌ها جهت چسباندن، رندهٔ بزرگی به کار بـرده می‌شود به نام رندهٔ دستگاه یا رندهٔ طولانی (رندهٔ بلند که در مشهد رندهٔ فوغان نامیده می‌شود)، حاشیهٔ در و پنجره با رندهٔ بغـ*ـل (بغـ*ـل دو راهه) رنده می‌شود. از رنده‌هایی که زیاد به کار بـرده می‌شود رنده کُشتراه (کشره) می‌باشد. اگر قرار باشد که تخته‌ای را به ضخامت معینی رنده کنند نخست

    بغـ*ـل دوراهه

    ابزار بنگی

    گلویی، رنده - میله

    نیمگرد کشترادار

    شیار کشتراه در پیرامون تخته با این رنده ایجاد می‌شود. و بقیه چوب با رنده معمولی کشیده می‌شود. رویه‌‌های گرده‌ماهی با رنده‌‌های کف سـ*ـینه (سـ*ـینه‌رند یا رنده‌سـ*ـینه) رنده می‌شود، رویه‌‌های توگود با رندهٔ کاس (کارس‌رند) درست می‌شود.

    درودگر ایرانی دوست دارد که کار خود را با طرحهای گوناگون مهره‌ای تزئین کند و برای این منظور رندهٔ ابزار با تیغه‌‌های قابل تعویض در اختیار دارد. برای رنده کردن ته سطحی که توگود است رنده ته‌رند (رندهٔ کف‌رند) به کار بـرده می‌شود. رویه‌هایی که باید سریش روی آن به کار بـرده شود برای اینکه بهتر چسبیده شود با رندهٔ خاشی یا خاشو (که در تبریز آن را رنده خشخاش می‌نامند) رنده می‌شود. شیارهای صاف برای قابسازی با رندهٔ کنشکاو درست می‌شود. پیش از سمباده‌کاری و پرداخت، چوب را با لیسه که با فولاد سخت پرداخت (مصقال) تیز می‌شود صاف می‌کنند.

    از جمله ابزارهای دیگری که زیاد به کار بـرده می‌شود قلمها هستند. قلمهای معمولی به نام شفره (شیفر یا مغار) برای کارهای معمولی به کار بـرده می‌شود. قلم توخالی یا مغارگلویی (گلویی یا مغار لوله) رویه‌‌های گرد را می‌برد و مغار کبریتی عبارتست از قلمی بسیار باریک. دستهٔ تمام این قلمها از چوب و شم که در نزدیک اصفهان می‌روید ساخته شده و از آنجا به تمام قسمتهای کشور فرستاده می‌شود. تخماق (کدنه) شبیه چماق چوبی است. آنها نیز از چوب و شم ساخته می‌شود. اگر شکل چکش را داشته باشند آنها را چکش چوبی می‌نامند.

    چکش معمومی درودگر، برای کوبیدن میخ، چکش مطبقه (مطوکه) نامیده می‌شود. پاره‌ای از کارهای پرداخت را با سوهان چوب یا سوهان چوبسا (چوبسایی) انجام می‌دهند. تیغهٔ رنده و قلم‌ها را با سنگ‌سو (سنگ رومی) تیز می‌کنند، روی این سنگ همیشه روغن چراغ می‌ریزند روغن - چراغ آمیخته‌ایست از روغن برزک و کَرچک، روغن را در طاس روغن نگه می‌دارند. یکی از ابزارهایی که سابقه طولانی دارد مته است که آن را به اصطلاح مته کمانه می‌نامند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    greek-door.jpg

    مته کمانه شامل تنه مته است که تیغ مته روی آن قرار دارد. درودگر چند تنه مته با سرهای مختلف در اختیار دارد. ته این تنهٔ مته از فولاد است و داخل دستهٔ مجوفی به نام کلاهک (سکه یا شکه) حرکت می‌کند که از مهرهٔ بسیار سختی درست شده است و این کلاهک از عربستان، مخصوص این کار وارد می‌شود.

    کمان از تکه چوبی که ته آن سه شاخه است ساخته می‌شود. یک طرف آن دارای روزنهٔ فلزی یا چشمه‌ای است که تسمه‌ای را به وسیلهٔ یک حلقه به آن وصل می‌کند، تصویر ۱۲۴ کار مته را نشان می‌دهد. قطر تیغه‌های مته‌ای که به کار بـرده می‌شود معمولاً بیش از ۱ سانتیمتر نیست.

    برای سوراخهای بزرگتر، یک متهٔ شتر گول با تیغه‌هایی که از کشورهای باختری آورده شده‌اند معمولاً به کار بـرده می‌شود؛ تیغهٔ مته‌ها عبارتند از: متهٔ پیچ (متهٔ مارپیچ)؛ متهٔ قاشقی (متهٔ گلویی)؛ متهٔ سه نیش (متهٔ برقی) و متهٔ سوزنی. گاهی اوقات متهٔ دستی به کار بـرده می‌شود مته‌های دیگری هست که چنانکه از نامشان برمی‌آید به درد تفنگسازها می‌خورند مثل مته خزینه، مته توپی. از آنجایی که چوب در ایران گران است درودگر ایرانی حتی در اتصال چوبهای کوچک برای تهیهٔ قطعات بزرگ بسیار مهارت دارد.

    در نخستین مرحله، اتصال مربع شکل معمولی به نام درز وجود دارد و سپس اتصال دوراهه (دورج) و درز قلیفت یعنی دو تخته شیار داده شده‌ای که با قلیفت به هم وصل شده‌اند و اتصال میخ چوبی (درز میخ چوبی) که در آن، میخ چوبی از به حرکت آمدن تخته‌ها جلوگیری می‌کند. برای ساختن مبل، اتصال نر و ماده زیاد به کار بـرده می‌شود. و معروفترین اتصالهایی که در کارهای ساختمانی به توسط درودگران انجام می‌شود اتصال نیم و نیم و کام و زبانه (فاق و زبانه) می‌باشد. گوشه‌های چهارچوب معمولاً با فارسی به یکدیگر وصل می‌شود.

    برای بریدن چوب به زاویه صحیح درودگر از تنگ فارسی روی میز خود استفاده می‌کند. گوشه‌‌های کشو (جعبه) و سایر قسمتهای مبلها در قسمت عقب آنها با دم چلچله‌ای درست روبروی قسمت جلو آن که پوشیده (دزدی) است متصل می‌شود. برای گرفتن گوشه‌‌های تخته سه‌لایی یا روکش، اغلب پشت‌بند یا فرنگ به کار بـرده می‌شود. معمولاً نجار، سریشم که از استخوان و تکه‌‌های چرم ساخته شده است به کار می‌برد.

    برای کارهای ظریفتر سریشم ماهی ترجیح دارد. سریشم ماهی در شهرستانهای شمال ایران تهیه می‌شود و کیسهٔ هوای ماهی خاویار، مادهٔ اولیهٔ آنست. برای سریشم زدن نجار تعدادی قید (گیره‌دستی، پیچ‌دستی، تَنگ) در اختیار دارد. قیدهای بزرگ به اشکنجه (شکنجه) موسوم است که یادگار قیدهایی است که در قرون وسطی برای شکنجه دادن مردم به کار بـرده می‌شد. اشکاف و گنجه اغلب با پارچه آستر می‌شود. خمیری که در این مورد به کابرده می‌شود سریش سفید است که از ریشهٔ گرد شده و خشک دو گیاه به نام شمع بیابانی (aucherianus Eremurus) و نوعی سوسن سفید (Asphodelvs rhamosvs) درست می‌شود.

    در زیر کارهای درودگران را به ترتیب اهمیت می‌آوریم: وقتی که بنا دیوارها را بالا می‌آورد نجار چهارچوب در و پنجره را کار می‌گذارد. چهارچوب در و پنجره از چهار قسمت است که به صورت کوم و زبانه به هم وصل شده و عبارتند از:

    دو چوب عمودی یعنی لنگهٔ چهارچوب، آستانه (آسونه) و سردر یا کلاهک چهارچوب. در جاهایی که کتیبه (خفنگ) به کار بـرده شود سردر وسطی به نام کمرکش ساخته می‌شود که پنجرهٔ اصلی را از خفنگ جدا می‌کند. در و پنجره معمولاً از دو تخت به نام لنگهٔ در یا لنگهٔ پنجره ساخته شده است. چهارچوب لنگهٔ در و پنجره یعنی باهوی (بائو) اصلی شامل باهوی پاشنه و باهوی پیشنه و ریلهای بالایی و پایینی به نام پسار و پساد می‌باشد. چهارچوب به دو قسمت کوچکتر دیگر به نام قیدچه (آلت) تقسیم شده که این دو قسمت یا با تنکه (قاب چوبی) یا با شیشه پر می‌شود.

    برای نگهداشتن شیشه در آن از بتونه استفاده می‌کنند. برای نگهداشتن در و پنجره لولای لوله‌ای به کار می‌رود که در باختر مصرف می‌شود و تازگیها در ایران مرسوم شده است. لولاهای قدیمی که از زمان هخامنشیان به کار بـرده می‌شد سوراخی به نام سُفت پایین در درگاهی داشت و سوراخ دیگری در سردر به نام سُفت بالا. در و پنجره در قسمت بالا و پایین آن پاشنه‌ای دارد که توی این سُفتها یا سوراخها قرار می‌گیرد و سوراخها معمولاً با صفحات آهنی سوراخدار (سفته آهن) محکم می‌شود.

    حال می‌پردازیم به شرح کار قابساز قابکوب. در سده‌های گذشته قابساز، گره‌سازی سقف مسجدها، کاخها و خانه‌‌های خصوصی را انجام می‌داد به طوری که امروز موجب ستایش و تحسین ما است، زیرا طرحهای هندسی بسیار پیچیده و نوع الوارهای رنگی به خصوص انتخاب شده و هنر استادی آن در به هم پیوستن این قطعات به خوبی دیده می‌شود، قابساز همان ابزارهای معموله درودگران را دارد، به اضافه اینکه چرخ آلتساز (خراطی) نیز باید به آن افزوده شود. این چرخ شامل تنه‌ایست که در یک چهارچوب (چهار انجله) سوار شده است. تنه چرخ با کمان حرکت کرده و انتهای آن قوس برنده‌ای دارد.

    امروزه بیشتر خانه‌ها روی سقف خودکار گچبری انجام می‌دهند (به بخش ساختمانی مراجعه شود). برای اینکه گچ را به کار برند تفالهای کوچکی روی تبرهای چوبی سقف میخکوبی می‌شود. این تفالها معمولاً از شاخه‌‌های درختان است، که اکثراً کبوده می‌باشد و آن را با تیشه به دو قسمت می‌کنند. در شهرهای بزرگ کسی که کارشناس این قسمت است تفالکوب نامیده می‌شود. فرنگیساز اشیای ضروری که در خانواده‌‌های ایرانی به کار بـرده می‌شود چون تختخواب، میز، میزکشویی (میزکشایی)، میز تاشو و صندلی می‌سازد. میز از قسمتهای رویه، چهارچوب، قید یا کلاف و پایه تشکیل می‌شود.

    پس از لیسه کردن و سمباده کشیدن روی میز، فرنگیساز سوراخهای آن را با سنگ بنز (کف دریا) و روغن بزرک پر کرده و پس از آن لاک الـ*کـل می‌مالد. فرنگیسازان قزوین در چند رشته کارآمد و سرشناس بودند یکی از این کارها ساختن جعبه آینه (آینه دردار) بود، به موجب روایتی مسلمانان معتقدند نگاه کردن به آینه در هنگام شب مکروه است، بنابراین فرنگیساز قزوینی برای آینه در ساخته است تا بتوان آن را هنگام شب بست.

    درودگر تمام قسمتهای چوبی آن را ساخته و لولای سیمی به کار می‌برد و پولک روی آن سوار می‌کند و سپس آن را تحویل نقاش می‌دهد که روی آن شجره کار کند. نقاش ابتدا نقش را با سیاه قلم کشیده و سپس آن را با رنگ روشنی پر می‌کند. در حالی که رنگ طبیعی چوب زمینهٔ آن را تشکیل می‌دهد. گاهی اوقات همین تزئینات در قطعه بزرگ مرکزی (خوانچه) سقف تفالکوبی و یا خوانچه که سینی تخته‌ای پاکوتاهی، به کار بـرده می‌شود. ضمناً در آستانه و درگاهی بعضی خانه‌‌های اعیانی طرحهای روی تخته نقاشی می‌گردید که آن را تکیول می‌نامیدند.

    یکی دیگر از کارهای دستی که از هنرهای بنام بود ساختن جعبه‌های جواهر به نام مجری است. در سال ۱۹۶۳ فقط یکی مجریساز در اصفهان باقی مانده بود. مجریساز جعبه‌ها را از چوب ساخته و چرم روی آن می‌کشد سپس آن را طلاکاری می‌کند. خریداران این مجریها بیشتر بانوان هستند که طبق قوانین اسلام می‌توانند اشیای قیمتی خودشان را جدا نگاهدارند.

    صندوقساز جعبهٔ بزرگ چوبی به نام صندوق (یخدان) می‌سازد که در آن جهیزهٔ عروس و اشیاء خصوصی او پس از ازدواج به خانه داماد آورده می‌شد. این صندوقها با روش بسیار کهنه‌ای که مربوط به زمانهای بسیار دور است تزئین یافته و با مخمل روی آن را می‌پوشانند و یا اینکه فقط آن را با رنگهای روشنی رنگ می‌کنند. این صندوقها دارای بستهای (ترک) فلزی هستند که با میخ روی آن کوبیده شده است. و این علامت آنست که زمانی این صندوقها به عنوان گاوصندوق به کار بـرده می‌شده است. صندوقساز صندوق را دور چهارپایه که به عنوان پایهٔ صندوق است می‌سازد. در صندوق قدری برآمده و طاقی است.

    لولا و چفت آن آهنگر تهیه می‌کند. تسمه‌‌های فلزی امروزه از قوطیهای حلبی دور ریخته شده بریده می‌شود و برای اینکه شکل بهتری پیدا کند، در قالب چوبی آن را می‌کوبند که به فارسی چوب نوچو (چونو) می‌گویند. صندوقساز توجه زیادی به چهارگوشه صندوق دارد و سعی می‌کند آن را بسیار محکم تهیه کند. صندوقهای بزرگ چندین کشویی به نام صندوق دردار، که در آن در جلو است، نیز ساخته می‌شود. یکی دیگر از کارهای درودگری در گیلان ساختن کفشهای چوبی صندل (کتل) می‌باشد که پنجهٔ آن با تسمه‌‌های چرمی درست می‌شود.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    metal-handicrafts.jpg

    صنایع دستی فلزی یکی از زیرشاخه های صنایع دستی ایران است که خود دارای زیرمجموعه های گسترده ای می باشد که در این مطلب به زیر شاخه های آن می پردازیم.

    قلم‌ زنی
    قلم‌ زنی بر روی فلز از جمله هنرهای کاربردی – تزئینی بسیار قدیمی کشورمان می‌باشد که در گذشته، بیشتر بر روی فلزهای مس و نقره و گام طلا انجام گرفته ولی امروزه این کار بیشتر بر روی مس و برنز صورت می‌گیرد. این هنر در واقع یکی از روش‌های نقش انداختن بر روی ظروف فلزی است و در ایران سابقه بسیار طولانی دارد. در گذشته هنرمندان این رشته اشیاء و لوازمی را که می‌خواستند بر روی آن قلم زنی کنند را معمولا خودشان تهیه می‌کردند، ولی امروزه این کار توسط کارگاه‌های مسگری صورت می‌گیرد، جز در موارد استثنائی که هنرمندان برای ساخت وسیله‌ای خاص مبادرت می‌نمایند.

    اکثر آثار قدیمی قبل از اسلام از طلا یا نقره بوده و تکنیک کارشان بیشتر برجسته بوده است. از آثار دوره هخامنشیان نمونه‌های زیادی بدست نیامده، ولی مجموعه ظرف‌ها و بشقاب‌های نقره و طلای عصر ساسانی که به دست استادان ایرانی قلم خورده است و سلاطین این سلسله را در بزم و رزم و یا شکار نشان می‌دهد، در موزه ارمیتاژ شهر سنت پطرزبورگ روسیه نگهداری می‌شود که گواه بر اهمیت این هنر در دوره ساسانی است.

    در دوره اسلامی به علت تحریم استفاده از طلا، بیشتر برنج جایگزین گردیده است. تفاوت اصلی طلا با برنج در این است که طلا انعطاف بیشتری داشته و شکل نهایی اثر زیباتر جلوه‌گر بوده است. اوج هنر قلم زنی بعد از اسلام را باید در دوره صفویه جستجو کرد و طرح‌هایی که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گرفت طرح‌های گل و بوته و ختایی بودند. بعد از صفویه اکثر کارها در واقع تکرار گذشته است مگر تکنیک جدیدی به نام «بـدکـاره کاری» که با ضربات چکش بسیار قوی، نقوش کار را بسیار برجسته می‌کردند.

    ابزار کار
    ابزار کار هنرمندان این رشته به دو دسته تقسیم می‌شود: یک دسته از ابزاری مانند: دستگاه خم کاری، سندان، موتور فرچه، کوره برقی و چکش که در مرحله ساخت محصولات مورد استفاده قرار می‌گیرد و دسته دیگر ابزاری مانند: دستگاه قیرآب کنی، پرگار، چکش و انواع قلم آهنی که در مرحله قلم زنی مورد نیاز است.

    شیوه کار
    شیوه کار قلم زنی به این صورت است که ابتدا پشت سطحی که قرار است قلم زنی کنند را با قیر می‌پوشانند تا هم ضربات چکش باعث تاب برداشتن فلز نشود، و هم صدای ناشی از کار کردن با قلم و چکش کاهش یابد. برای قیر اندود کردن، قیر جامد را در دستگاه ذوب قیر، ذوب کرده، سپس آن را با گچ مخلوط و به صورت لایه لایه روی محل مورد نظر می‌کشند تا قشر نسبتا ضخیمی بوجود آید.

    مرحله بعدی طراحی است که بیشتر از طرح‌های سنتی استفاده می‌شود و به چند طریق اجرا می‌شود:

    1. رسم طرح توسط قلم زن به صورت مستقیم بر روی سطح کار

    2. رسم طرح بر روی کاغذ به نسبت حجم ظرف و سوزن نمودن خطوط اصلی و کوبیدن سمبه (پارچه‌ای که درون آن را از گرد زغال یا جوهر پر نموده‌اند) بر روی کاغذ که اثر قسمت‌های سوراخ شده را بر روی سطح کار ایجاد و سپس شروع به قلم زنی می‌کند.

    موقعی که طرح بر روی فلز پیاده شد، به وسیله ابزاری به نام «نیم بر» با قلم خطوط اصلی را کنده کاری می‌کنند و سپس زمینه‌های کار را به وسیله انواع قلم‌های فلزی نقش می‌زنند و به اصطلاح پر می‌کنند. بعد از آن نوبت به روساز است که در این مرحله، روی طرح‌ها را با قلم هائی که بر سر آنها موتیف‌های مختلف حک شده، تزئین می‌کنند. قلم‌هایی که در این مرحله کاربرد دارند مختلف هستند از جمله: حصیری، یک تو، نیم ور، کلفتی، قلم‌گیری، سمبه و ...

    قلم زنی به شیوه‌های مختلف صورت می‌گیرد مثلا اگر منظور فقط گود کردن باشد که قلم‌ زن به کمک ضرباتی که بر خطوط وارد می‌کند به آنها حالت فرو رفتگی می‌دهد، ولی اگر قلم زن بخواهد بر روی فلز برجسته کاری انجام دهد یا ترکیبی از نقوش برجسته و فرو رفته به کار برد، در این صورت به نقش دست نمی‌زند و زمینه اطراف آن (متن طرح) را با کمک ابزاری خاص کوبیده و گود می‌کند تا خطوط برجسته به نظر آید.

    قلم زنی بر روی اشیاء همواره به سهولت صورت می‌گیرد، اما اگر جسم به حالت کروی باشد مثل تنگ‌های دهان تنگ، در این صورت قلم زن قسمتی را که باید برجسته نشان داده شود را به طور مجزا ساخته و به صورت ظریف بر روی کار لحیم می‌کند.

    پس از کار قلم زنی، محصول ساخته شده را حرارت داده و قیر آن را جدا می‌کنند. لحیم کاری صورت گرفته توسط آلیاژ قلع است چرا که با این کار قسمت لحیم شده همرنگ زمینه ظرف می‌شود. سپس عمل صافکاری توسط چکش چوبی یا چرمی صورت می‌گیرد و این کار هم بخاطر هموار ساختن و صاف کردن ظروف است که در هنگام قلم زنی تاب برداشته و احتمالا برآمدگی پیدا نموده است. بعد از این مراحل، نوبت به پرداخت کاری است که به وسیله فرچه با صابون صورت می‌گیرد و از یک نوع واکس مخصوص یا دوده برای جلای آن استفاده می‌کنند.

    مرکز اصلی قلم زنی در ایران شهر اصفهان است، اما علاوه بر اصفهان، در تهران، کرمانشاه و طبس نیز تا حدودی این هنر متداول است.

    مشبک فلز (مشبک کاری)
    یکی دیگر از هنرهای تزئینی- کاربردی ایران «مشبک فلز» است. این هنر در دوره سلجوقیان از رواج و اهمیت خوبی برخوردار بود و هنرمندان آن دوره با مهارت زیادی ظروفی نظیر شمعدان و عود سوز را به شکل پرندگان و حیوانات می‌ساختند.

    هنر مشبک کاری در واقع یکی از صور تزئین روی ظروف فلزی است که به صورت بریده شدن زمینه نقش‌ها می‌باشد که علاوه بر ظروف مسی، روی ظروف نقره نیز کار می‌شود. در مشبک کاری نقره، صفحه نقره که طرح روی آن انداخته شده را به وسیله اره موئی می‌برند و به وسیله چکش چوبی، روی آن را صاف می‌کنند.

    در هنر مشبک کاری فلز، فضای منفی طرح مورد نظر خارج (در آورده) می‌شود تا طرح اصلی به صورت پنجره یا مشبک بر سطح شئ مورد نظر باقی بماند. عمل برداشتن قسمت‌هایی از طرح یا مشبک کردن فلز، معمولا چناچه ذکر شد با کمک اره مویی یا سمبه‌های تیز انجام می‌گیرد. عمده تولیدات آن اصفهان است و در استان آذربایجان شرقی، زیورآلات و تابلوی اسماء متبرکه بیشتر تولید می‌شود.

    حکاکی روی فلز
    این عمل بیشتر بر روی فلز نقره صورت می‌گیرد و هنرمند با اثر خود به آن قدر و قیمت می‌بخشد. در این عمل بر خلاف قلم زنی که نقوش به طور برجسته یا فرو رفته است، نقوش کاملا برجسته می‌باشد و معمولا هنرمند به وسیله ابزار خاص که «منقاش» گفته می‌شود، قسمت‌هایی از فلز را از سطحی که طرح در آن نقش بسته می‌خراشد و از روی فلز برمی‌دارد. از جمله آثار تولیدی می‌توان به آئینه و شمعدان، قاب عکس و... اشاره کرد. استان آذربایجان شرقی در زمینه حکاکی روی نقره یکی از مهم‌ترین مراکز فعال کشور است به طوریکه در سال 1387 هنرمند این استان موفق به اخذ نشان مهر اصالت یونسکو در رشته حکاکی روی نقره گردید.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    noghreh.jpg

    سُرب: ارزنده‌ترین فلزی که در تهیهٔ لعاب به کار بـرده می‌شود سرب است. سرب به خمیر شیشه افزوده می‌شود تا به عنوان ماده گُدازنده عمل کند و به شکل مُردار سنگ (خاک سرب) و اکسید سرب یا شنگرف زاولی و سرنج و یا اغلب به صورت سپیدهٔ زنان به کار بـرده می‌شود. کوزه‌گران امروز باطریهای کهنه را زیاد می‌خرند، سرب این باطریها به نام سرب ماشینی یا سرب باطری مشهور است. پس از شستن ترکیبات سربی صفحه‌ها را مستقیماً به کار می‌برند و شبکه‌های فلزی صفحه‌های باقیمانده را چون سرب معمولی عمل می‌کنند به گونه‌ای که در زیر می‌آید. اکسیدی که روی فلز بسته می‌شود با سیخ آهنی سرکج مرتب کنده می‌شود تا اینکه همهٔ فلز تبدیل به اکسید گردد (خاک شود).

    قلع: شنگرف زابلی به هر شکل که باشد برای بدست آوردن لعابهای شفاف به کار بـرده می‌شود اما اگر بخواهند لعاب مینایی کدر تهیه کنند قلع (رصاص) به شکل اکسید قلع سپید آب به خمیر شیشه اضافه می‌شود. چون بیشتر لعابها سرب دارد، عادت بر این جاریست که سرب و قلع را با یک عمل اکسید می‌کنند. در کوره‌ای که بالا شرح دادیم سه قسمت از سرب را گداز می‌کنند و این کار با

    آتش ملایمی انجام می‌شود سپس یک یا دو قسمت قلع به آن می‌افزایند وقتی که این قلع آب شد گرما را زیاد می‌کنند، هر دوی آنها را به طریقی که برای سرب گفتیم اکسید می‌نمایند. آمیخته شنگرف زابلی و سپیداب را نیز سفیداب می‌نامند برای ساختن لعابهای بی‌سرب (مصمت) سپیدآب خالص را در همان کوره می‌سازند.

    مس: در ساختن لعابهای قلیایی و لعابهای سربی فیروزه‌ای روشن، مس یکی از عوامل مهم در بدست آوردن رنگ آبی است. مس را به شکل اکسید مس به عنوان رنگیزه به خمیر شیشه اضافه می‌کنند. کورهٔ اکسید کردن مس را پر از تفاله مس (رندش) که از مسگری آورده‌اند می‌کنند. آتش کوره، مس را سرخ و گداخته می‌کند به هنگام گذاشتن شعله از میان تفالهای مس، از سوراخ بالای کوره هوای تازه به درون کشیده شده و رفته‌رفته مس اکسید می‌گردد. کوره‌ای که نشان دادیم تقریباً ۵۰ کیلو مس می‌گیرد و هشت ساعت طول می‌کشد تا کار زنگاری تمام شود. وقتی که خنک شد اکسید آن را به دقت جمع‌آوری کرده و به نام مس محرق (نحاس یا مس سوخته) در گوشه‌ای می‌گذارند.

    آهن: اکسید آهن در لعاب یکدست، رنگ زرد یا تریاکی درست می‌کند و هنگامی که با اکسید مس آمیخته شود رنگ سبز روشن بدست می‌آید. نیازی نیست که کوزه‌گر زنگار آهن را تولید کند زیرا آهنگران در اطراف سندان خود توبال (حدیدهٔ محرق) زیاد بیش از نیازمندیهای کوزه‌گر دارند.

    زر: کوزه‌گر ایرانی برای ساختن سفالهای درجه یک زر را به کار می‌برد تا رنگ قرمز پرپر (یاقوتی) بدست آورد و یا اینکه زر را به صورت سریشم به کار بـرده و رویهٔ سفال را با لعاب یکدست مطلا می‌کند. برای هر کدام از این کارها زر را درآمیختهٔ اسیدنیتریک، اسیدسولفوریک و اسیدکلریدریک حل می‌کنند. این آمیخته را کوزه‌گر در انبیق، که احتمالاً آخرین باقیماندهٔ کارهای کیمیاگری قرون وسطی است، درست می‌کند. قلب دستگاه کیمیاگری قرع است و آن عبارت از کوزه شیشه‌ای است که دوا (ادویه‌جات) ساخته شده پیرتیها زاج زرد (زاق)، نمک و شوره و شوره خالص (نمک ترکی) در آن ریخته می‌شود. روی قرع روپوشی از گل مخلوط با تخمهای بوریا به نام گل لویی‌دار (گلپیزردار) می‌مالند تا از شعله مستقیم کوره آسیبی نبیند. جوهر تیزاب که در داخل قرع هست بخار می‌شود (عرق می‌کند) و در انبیق که در پایین آن قرار گرفته می‌چکد و از آنجا به شیشه منتقل می‌شود. این شکل ابتدایی تیزاب می‌تواند طلا را در خود حل کند. هنگامی که محلول طلا را به خمیر شیشه اضافه می‌کنیم رنگی که گفتیم بدست می‌آید.

    کبالت: اکسید این فلز که در گذشته نقش بزرگی بازی می‌کرد هنوز در نزدیک کاشان و قم به ویژه در کوهستان کهرود میان ده گوجار و کهرود استخراج می‌شود. این معدن قرنها جزو املاک یک خانواده محلی بود. افراد خانواده در معدن کبالت کار کرده و اکسید کبالت را از شکاف کوچک سنگها بر می‌دارند. که به اصطلاح آن را لایی کبالت می‌گویند. اکسید کبالت یا به اصطلاح خاک لاجورد (گل و یا سنگ لاجورد) با ناخالصی‌ها به ویژه خاک رس مغنیسا (اکسید منگنز) آمیخته می‌شود.

    کبالت را به صورت قُمچه (گوله) که وزن آن یک چارک است در آورده و آن را به اسفرجانی (کیمیاگر) می‌فروشند و کیمیاگر ناخالصی آن را شسته و اکسید کبالت نسبتاً خالص را به کوزه‌گر فروخته و یا اینکه خمیر شیشه‌ای که محتوی کبالت آن زیاد باشد تهیه می‌کند تا کوزه‌گر بتواند آن را با لعاب یکدست رقیق کرده و به استحکام مورد نظر در آورد. رنگیزه‌های دیگر، به جز کبالت، تعدادی رنگیزه هست که به صورت اکسید و با ترکیبات دیگر استخراج شده و مستقیماً برای تهیه لعاب به کوزه‌گر فروخته می‌شود.

    ارزنده‌ترین آنها سنگ آنتیموان (اشیمید، اوشمود) است که به شکل سورمه و یا کحُل، زرنیخ (ارسنیک) و مغنسیا (اکسید منگنز) است. یکی از مواد کانی به نام سیاه قلم هست که ۸۵ درصد آن کرومیت و ۱۰ درصد منگنز و ۵ درصد سیلیکات منیزیم است. این سیاه قلم برای رنگ کردن خطوط بعضی از طرحها به کار بـرده می‌شود که پس از پخت سیاه سیر می‌شود. دیگر از رنگیزه‌ها، زنگار و لاپیلازولی یا ماوراء آبی است که آن هم لاجورد خوانده می‌شود. لاجورد اصل به ندرت به عنوان رنگیزه به کار بـرده می‌شود و اگر هم به کار بـرده شود برای اینست که رنگ آبی دریایی سیری درست کند. پاره‌ای از رنگیزه‌ها روی سنگ مالش تخت یا کمی کاس به نام سنگ مشکی یا سنگ سه‌لایه کوبیده می‌شود.

    لعاب: کاشیپز و یا کوزه‌گر برای لعاب دادن ظرفی که یک آتش شده (یک‌بار پخته شده) خمیر شیشه را با رنگیزه مخلوط می‌کند تا رنگی که می‌خواهد بدست آورد، و سپس خاک رس خالص سفید، قلیا، دوشاب (شیره انگور) و یا سرکه به آن می‌افزایند. کوزه‌گران کشورهای باختری ممکن است از کاربرد قلیا و دوشاب و سرکه به شگفتی درآیند اما شومان وقتی که روش رنگ‌آمیزی گلدانهای یونانی را بررسی می‌کرد به تجربه فهمید که یونانیها قلیا را به خاک رس و آب اضافه می‌کردند و قلیا عاملی است که از به هم چسبندگی و دلمه شدن دانه‌های بسیار ظریف گل جلو می‌گیرد.

    اضافه کردن شیرهٔ انگور، سرکه و یا ادرار سبب می‌شد که بنا به گفته شومان سریشمی محافظ درست شود و تا آنجا که ممکن باشد ذرات ریز را به حال تعلیق نگاه دارد. تمام مواد لعاب را به دقت وزن می‌کنند و نسبت آنها در طی قرون و از روی سنت‌ها و تجربه‌ها شناخته بود. لعاب را با آب در آمیخته و از آسک چندین بار می‌گذرانند، و سرانجام مقداری کتیرا به آن افزوده می‌شود که مانند سریش ذرات لعاب نرم را به هم می‌چسباند. این آمیخته را در قدح می‌ریزند. تصویر ۲۴۴ نشان می‌دهد که چگونه کاشیپز رنگ لعاب را روی کاشی می‌ریزد (می‌زند) و این کار را با یک پیاله انجام می‌دهد. کاشی را با زاویه نگه می‌دارد و سعی می‌کند که لعاب روی آن حباب (جوش) نداشته باشد. ظرفهای دیگر را به همان طریق لعاب می‌زنند یا در لعاب فرو می‌برند. پس از کاربرد لعاب خام، اشیاء را در کورهٔ رنگپزی (کورهٔ رنگ یا کورهٔ لعابی) و یا در کورهٔ کاشیپزی می‌گذارند.

    دیگر سفالکاران کوره‌های معمولی به کار می‌برند و ظروف ظریفتر و نازکتر را در قالب سفالین در (مکعبه) دار می‌گذارند. بسیاری از ظروف فقط یک‌بار پخته می‌شود بعضی دیگر دوبار و برخی نیز سه بار، مثلاً کاشیهای تزئینی نخست خام پخته می‌شوند و سپس با لعاب قلع مصمت مات هشت ساعت پخته می‌شود و دو روز در کوره می‌ماند تا خنک شود و بعد به نقاش (منقش) داده می‌شود تا روی آن نقش کند. طرح این نقشها با کاغذ سوراخ شده به نام نقشه منتقل می‌شود و یک کیسة کوچک که خاک ذغال دارد و خاک ذغال از سوراخهای آن بیرون می‌آید روی کاغذ نقشه تکان داده شده و ذغال به صورت نقطه‌های کوچک روی کاشی می‌چسبد. نقاش، لعاب دو آتیشه یا لیقه دو آتیشه را با قلم موی نازکی می‌زند و طرح را دنبال می‌کند پخت سوم در همان کوره، نقشهای روی لعاب را ثابت می‌کند.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    metal-working-3.jpg

    در مطلب قبل در مورد محصولات و صنایع دستی فلزی ایرانی صحبت کردیم. در این مطلب نیز به ادامه آن مطلب و توضیح این صنایع زیبا و پرطرفدار می پردازیم.

    ملیله کاری
    ملیله کاری از صنایع دستی- تزئینی است که در ایران نیز دارای قدمت زیادی بوده، به طوریکه قدیمی‌ترین ملیله کاری در ایران به روایت اکثر محققان، به سال‌های 550 تا 330 ق.م مربوط می‌شود. چرا که در سال‌های یاد شده به سبب رواج استعمال ظروف گرانبها از سوی طبقات ثروتمند، صنعتگران فلز کار، به ویژه زرگران و نقره کاران تمام وجود خود را صرف زیبا ساختن ظروف می‌کردند و تمام تلاش آنها این بود تا به فرآورده‌های مصرفی حالتی زینتی بدهند. با آنکه در اثر حمله اسکندر و سپاهیانش و تاراج‌های صورت گرفته، آثار چندانی از این دوره باقی نمانده، اما بر اثر حفاریاتی که در طی این چند قرن اخیر در مناطقی چون همدان، شوش و گنجینه جیهون صورت گرفته، به این نتیجه می‌رسیم که این ملیله کاری‌های به دست آمده، موید مهارت و استادی هنرمندان ملیله کار ایرانی در قبل از میلاد مسیح است.

    در سال‌های نزدیک جنگ جهانی دوم نیز گروهی از هنرمندان ملیله کار از زنجان و اصفهان به تهران آمده و به ساخت زیورآلاتی به وسیله طلا و با بهره گیری از اسلوب فنی ملیله کاری پرداختند که حاصل کارشان، مخصوصا گوی‌های کوچک زمینی که تولید می‌کردند، از برجسته‌ترین فرآورده‌های بازار زرگران بود.

    متاسفانه به خاطر ذوب و استفاده مجدد از طلا و نقره بیشتر اشیاء ملیله، نمونه زیادی در دست نیست و تنها از دوره قاجاریه مقداری سرقلیان، گیره استکان، سینی و گوشواره و سـ*ـینه ریز و... باقی مانده که بخشی از آنها در موزه‌های داخلی و خارجی و نیز بخشی از آنها در مجموعه‌های خصوصی یا نزد خانواده‌ها نگهداری می‌شود.

    در حال حاضر، استفاده از طلا در ساخت ملیله چندان معمول نبوده و بیشتر از نقره استفاده می‌کنند که به وسیله ذوب کردن شعله‌های نقره یا قراضه ظروف نقره‌ای، تامین می‌گردد. نقره مصرفی در ملیله کاری، دارای عیار 100 است ولی برای ساختن دسته یا پایه ظروف که می‌بایست دارای استحکام بیشتری باشد، معمولا نقره با عیار پایین‌تر مصرف می‌شود و برای این منظور صنعتگران از نقره 84 تا 60 (به نسبت مقاوتی که مورد نظر است) استفاده می‌کنند و از مواد دیگری مانند موم طبیعی، تیزاب، جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) و زاج سفید بعنوان مواد مصرفی استفاده می‌شود.

    در حال حاضر، به جز تهران که صنتگران ملیله کار آن بیشتر در امر ساخت جواهرات فعالیت می‌کنند، در شهرهای زنجان و اصفهان ملیله کاری انجام می‌گیرد. محصولات تولیدی صنعتگران ملیله کار اصفهانی بیشتر فرآورده‌های تزئینی نظیر گوشواره، سـ*ـینه ریز، گل سـ*ـینه و... است در حالی که ملیله کاران زنجان بیشتر روی وسایلی چون سینی، قندان، شکلات خوری و ... کار می‌کنند که بیشتر حالت مصرفی دارند.

    مراحل ساخت ملیله
    جهت تهیه ملیله، ابتدا نقره با عیار مورد نظر را در درون بوته گذاشته و داخل کوره قرار می‌دهند تا ذوب شود. سپس آن را در داخل «ریچه» می‌ریزند. بعد از سرد شدن، مفتول نقره‌ای به طول تقریبی 25 تا 30 سانتی‌متر و به قطر 5 میلی‌متر بدست می‌آید. در مرحله بعد از مفتول، نقره‌ای را روی سندان گذاشته و به کمک چکش آن را به میله‌ای چهار پهلو تبدیل کرده، مجددا به وسیله چراغ یا شعله گاز حرارت می‌دهند تا نرم و حالت انعطاف پذیری پیدا کند. در مرحله بعد، آن را در دستگاه نورد به صورت مفتول نقره را از بزرگترین سوراخ حدیده عبور می‌دهند، سپس آن را از سوراخ‌های کوچکتر می‌گذرانند و بعد از گذراندن از سوراخ‌های متعدد و کشیدن آن با فشار، در نهایت قطر سیم را به حدود 1 میلی‌متر می‌رسانند. آنگاه این رشته سیم را به صورت چند لاء با هم تابیده و سپس آن را از نورد استوانه‌ای عبور می‌دهند که در نتیجه به شکل نوار پهنی که نقشه زیبایی بر روی آن ایجاد شده (اثر رشته‌های تابیده) در می‌آید. حال با انواع انبرها، این سیم‌ها را حالت داده و شکل‌های مختلفی را ایجاد می‌کنند. برای ساختن شکل‌ها، ابتدا زمینه‌ای از موم ساخته و سیم‌های حالت داده شده را کنار هم، روی موم می‌چسبانند به طوریکه در نقاطی با هم تماس داشته باشند. بعد از تکمیل طرح، پودر لحیم که مخلوطی از گرده براکس و براده نقره و یا پودر تنه کار است را بر روی سطح کار پاشیده و آن را حرارت می‌دهند . حرارت باعث جوش دادن قسمت‌های مشترک سیم‌های لحیم می‌شود.

    بعد از آن موم را ذوب کرده و از کار جدا می‌سازند. سپس در تشتی که حاوی محلول رقیق اسید سولفوریک است، قرار می‌دهند و یا در داخل ظرف محتوی محلول زاج سفید و آب می‌جوشانند تا اضافه‌ها و لکه‌های روی نقره از بین برود. در پایان به کمک برس سیمی ظریفی ملیله ساخته شده را پاک می‌کنند تا ناهمواری‌های احتمالی آن را بوسیله سوهان‌های ظریف و سمباده از بین بـرده و آن را پرداخت کنند.

    مینا کاری
    این هنر را که مینیاتور بر روی آتش نیز نام نهاده‌اند، هنری است کهن که در آن ترکیبی آبگینه‌ای را به فلز جوش می‌دهند و در اصل هدف از این کار تزئین و زیبا سازی فلزات است.

    پروفسور آرتور اپهام پوپ در کتاب بررسی هنر ایران درباره میناکاری می‌نویسد: «مینا کاری هنر درخشان آتش و خاک است با رنگ‌های پخته و درخشان که سابقه آن به 1500 سال پیش از میلاد می‌رسد و ظهور آن بر روی فلز در طول سده ششم تا چهارم پیش از میلاد و پس از سال 500 پیش از میلاد مشاهده می‌شود».

    هنر مینا کاری در ایران قبل از صفویه، نامشخص است و نمونه‌های قابل ملاحظه‌ای تا قرن دهم هجری بر جای نمانده است، اما از همین آثار باقی مانده و نظر محققین به این نتیجه می‌رسیم که سابقه مینا کاری در ایران به هزاره دوم ق.م می‌رسد و این هنر مانند بسیاری دیگر از هنرها از ایران و به کشورهای دیگر جهان راه پیدا کرده است. سابقه درخشان و مشخص این هنر در ایران به زمان صفویه می‌رسد و یکی از نمونه‌های قدیمی هنر مینا کاری روی فلز را «شاردن» جهانگرد فرانسوی متذکر شده که قطعه مینایی از کارهای اصفهان بوده که شامل طراحی از پرندگان و حیوانات بر زمینه گل و بوته به رنگ آبی کم رنگ و سبز و زرد و قرمز بوده است.

    دکتر عیسی بهنام در کتاب صنایع دستی ایران می‌نویسد که قدیمی‌ترین نمونه‌هایی که از هنر مینا کاری در موزه‌های دنیا وجود دارد توسط ایرانیان ساخته شده و از لحاظ فنی میناهایی که به نام «بیزانس» معروفند، از میناهای ایرانی اقتباس شده‌اند.

    این هنر بر روی فلزات نظیر طلا و نقره و همچنین مس با رنگ‌های مینایی صورت می‌گیرد. رنگ‌های مینایی عبارت است از اکسیدهای فلزی که با مواد شیشه‌ای مخلوط می‌شود و پس از قرار دادن بر روی فلز در کوره پخته می‌شود.

    مینا کاری به روش‌های گوناگونی صورت می‌گیرد، اما دو روش متداول آن عبارتند از:

    1. روش خانه بندی
    در این روش ابتدا نقش اصلی را به وسیله سیم‌های نازک فلزی روی ورقه سطح فلز پدید می‌آورند و با رنگ مینایی و یا به وسیله لحیم کاری این سیم‌ها را ثابت کرده و بخش‌های باقی مانده را با رنگ‌های گوناگون مینایی می‌کنند و هنگامی که این عمل به پایان رسید، مینا را در کوره مخصوص می‌پزند. برای دوری از سیاه شدن سیم‌های فلزی، قبل از حرارت دادن مینا، روی آن را با یک مینای بی‌رنگ شیشه‌ای می‌پوشانند و سپس آن را می‌پزند. اگرچه اکثر میناهای باستانی به این شیوه ساخته شده، ولی امروزه نوع دیگر مینا کاری یعنی مینای نقاشی متداول است.

    2. مینای نقاشی
    در این روش زمینه ورقه مس را از مینای سفید و غلیظ پوشانده، آن را در کوره می‌پزند و روی آن را با رنگ‌های مینایی نقاشی می‌کنند. نقاشی کردن با رنگ‌های مینایی به صورت انجام می‌شود:

    الف) در این شیوه اول رنگ‌ها را به صورت پودر بسیار نرمی با آب و کمی گلیسیرین مخلوط می‌کنند و آن را روی صفحه شیشه‌ای یا عقیق، به وسیله کاردک‌های مخصوص می‌کشند. سپس مانند نقاشی معمولی آب و رنگ نقش دلخواه را با این رنگ تصویر می‌کنند.

    ب) شیوه بعدی به این صورت است که به جای آمیختن رنگ‌های مینایی با آب و گلیسیرین (عسل، شیره، شکر و گلیسیرین موادی هستند که زمان خشک شدن آب رنگ به ویژه رنگ‌های قرصی را که سریع حل می‌شوند عقب می‌اندازد.)، آن را با عصاره و جوهر کاج یا جوهر «اسطوخودوس» می‌آمیزند و به شیوه نقاشی رنگ و روغن عمل می‌کنند.

    در هر دو شیوه و به خصوص شیوه دوم لازم است که صفحه مینایی را قبل از قرار دادن در کوره مینا، با ملایمت روی چراغ الکلی حرارت دهند تا جوهرهای محتوی آن سوخته و از بین برود. در این حالت بایستی کار به دقت و ظرافت صورت گیرد، چرا که اگر حرارت بیش از اندازه باشد، جوهرهای حاوی رنگ مینا جوش کرده و صفحه مینایی حالتی آبله گون پیدا می‌کند. پس از طی این مراحل معمولا روی وسیله میناکاری شده را به وسیله مینای بسیار شفاف و ظریفی لعاب می‌دهند و دوباره آن را در کوره می‌پزند.

    به طور کلی تولید یک محصول مینا به شرح زیر است:

    1. تهیه زیر ساخت از مس

    2. لعاب کاری با رنگ‌های مینایی: در این مرحله درجه حرارت حدود 750 سانتیگراد است.

    3. لعاب کاری دوم با رنگ‌های مینایی: در این مرحله نیز درجه حرارت حدود 750 سانتیگراد است.

    4. لعاب کاری سوم با رنگ‌های مینایی: همانند دو مرحله قبلی درجه حرارت حدود 750 سانتیگراد خواهد بود.

    5. زیر رنگ و پیاده کردن طرح

    6. رنگ آمیزی

    7. قلم گیری و پرداز: درجه حرارت حدود 500 درجه سانتیگراد است.

    8. طلا کاری (در صورت نیاز): درجه حرارت در این مرحله حدود 200 سانتیگراد است.

    تهران و اصفهان شهرهایی هستند که امروزه هنر مینا کاری در آنها متداول است. امروزه فقط از مس برای زیر ساخت محصول استفاده می‌شود. هنرمندان اصفهان به عنوان مهم‌ترین مرکز مینا کاری ایران از شیوه نقاشی استفاده می‌کنند.

    در حال حاضر زیر ساخت مینا در کارگاه‌های مس‌گری صورت گرفته و مینا کاران بدنه آماده را تحویل و بر روی آن مینا کاری انجام می‌دهند. مس مورد استفاده در ساخت اسکلت مینا بایستی به صورت خالص و ناب و از نوع کاملا مرغوب باشد در غیر اینصورت اگر حتی به صورت ناچیز با فلزهای دیگر مثلا سرب و برنج قاطی شود، در موقع لعاب کاری اثرات نامطلوبی به جای گذاشته و از کیفیت مینا کاری خواهد کاست.

    مواد اولیه مورد مصرف در مینا کار را مس (برای ساخت مینا)، رنگ و انواع لعاب‌های مینایی و آب طلا تشکیل می‌دهد و ابزار کار نیز شامل: کوره، گیره، انبردست، موتور مولد باد، دستگاه پرس، سندان و قلم مو است.

    دواتگری
    یکی از صنایع دستی کاربردی ایران است و عبارتست از ساخت ظروف و وسایل فلزی همچون: مس، نقره، طلا، برنج، و ورشو و... با استفاده از چکش کاری، استادگران دواتگر در این روش با ضربه‌های دقیق و سنجیده چکش، ابتدا ورق فلزی را خم نموده، سپس با اضافه کردن دسته و کفه و تثبیت آنها توسط جوشکاری یا لحیم کاری، شکل نهایی ظرف را پدید می‌آورد. مهارت استادکار در آنجاست که در پایان کار، اولا ظرف سوراخ نشود، ثانیاً ضخامت بدنه ظرف، یکسان باشد. این هنر در قدیم در اکثر مناطق ایران رایج بود، اما امروزه در شهرهایی چون اصفهان، شیراز، تبریز، اراک و تهران رایج است.

    مرصع کاری
    از دیگر صنایع دستی در زمینه فلز کاری بایستی از مرصع کاری نام برد که در این روش بر روی فلزی مانند آهن و فولاد با فلزی دیگر مانند طلا و نقره تزئین می‌دهند. به این خاطر، این عمل را طلا کاری و نقره کاری نیز می‌نامند.

    این نوع تزئینات فلزی در ساخت پیکره‌های کوچک فلزی، کوزه ها، آبخورها و... و بویژه در ساخت علم (مورد استفاده در مراسم مذهبی عاشورا) به کار می‌رود.

    شیوه کار به این صورت است که طرح یا جاهایی را که می‌خواهند طلا کوبی و یا نقره کوبی نمایند، با کارد مخصوصی که کوتاه و تیز است نقر می‌کنند. آنگاه سیم یا مفتول نازک طلا یا نقره را با چکش در محل (شکاف نقر شده) جای می دهند و سپس آن را صیقل می‌دهند.

    از دیگر صنایع در چهارچوب فلز کاری می‌توان به زینت آلات سازی از جمله انواع بازوبند سازی، آویز و... که به وسیله طلا و نقره انجام می‌گیرد، نام برد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    metal-works-in-past-3.jpg

    فلزکاران نخستین مردمانی بودند که از فلزهای ویژه با قابلیت‌های خاص، مثل چکش‌خواری، شکل‌پذیری و آب شدن را جستجو کردند. این کاوش‌ها کم کم در دوره‌های بعدی فلزات، گونه‌های ویژه و برجسته‌تری به خود گرفت. پیدایش صنعت آهن در ایران، که دارای معادنی فنی است، علاوه بر این که نشان دهنده ظهور تمدن و پیشرفت فرهنگ منطقه بود، مقیاس و اساس تعیین ادوار کهن مانند دوران سنگ، مس، مفرغ و آهن شد و آهن را هیتیان و مردم میتانی در غرب ایران از ۱۵۰۰ق.م می‌شناختند.

    به طور حتم یکی از باشکوه‌ترین کشفیات فلزکاری عهد عیلام، گنجینه معروف ارجان در منطقه بهبهان خوزستان است. اشیاء به دست آمده از آرامگاه ارجان، که متعلق به پادشاهی به نام «کیدین هوتران» می‌باشد، به خوبی گویای جایگاه پُر ارزش فلزکاری در میان اقوام عیلامی است. با ارزش‌ترین اثر مکشوفه از این آرامگاه، حلقه طلایی ۴۰۰ گرمی است که نام پادشاه کیدین هوتران با کمک فن حکاکی بر آن نقش بسته است. سطوح داخلی این حلقه مزین به نقش دو موجود خیالی می‌باشد که در دو طرف یک درخت به حالت ایستاده ترسیم شده‌اند.

    از برجسته کاری‌های دیواری و تندیس‌ها و ظروف بزرگ که همه با مفرغ ساخته شده و زمانی زینت‌بخش پرستشگاه‌های شوش بوده‌اند، کمتر اثری بر جا مانده است. یکی از برجسته‌ترین یافته‌های تصادفی تندیس گاو نر یا ماده‌ای است با اندام انسانی و پیچیده در پوششی نقش‌دار و سرتاسر از زیر شانه‌ها تا پایین پا، که دو زانو نشسته و با دو دست سم مانند خود آبدان نقره‌ای لوله داری را عرضه داشته است. نظایر چنین هیکل‌هایی زانو بر زمین زده از «گاو- ديو»ها بر روی مهرهای متعلق به دوره آغاز عیلامی، و نیز کنده کاری‌های کوچک روی سنگ از نیایشگرانی دو زانو نشسته و با ظروفی در دست متعلق به تمدن آغاز عیلامی شوش، فراوان یافت شده است. این وضع اندامی همچنین از ویژگی‌های بارز جام‌های شاخی عصر آهن با نام اختصاصی تکوک به شمار آمده است. (تکوک که جام شاخی نیز خوانده می‌شود معادل کلمه ریتون در زبان‌های فرنگی، و عبارت است از جامی شاخی یا به شکل دهان باز که معمولا به سرو گردن جانوری چهارپا منتهی می‌گردد). دوران فرمانروایی اینشوشیناک در میانه سده دوازدهم ق.م محتملاً نمایانگر نقطه اوج فلزکاری در عیلام بوده است.

    یکی از نواحی فلزکاری، تپه مارلیک در دره گوهر رود در شمال غربی رشت است که متأسفانه به صورت تجاری و غیر علمی، از طرف عده‌ای سودجو و ناوارد کاوش و حفاری شده است. در تپه مارلیک در حدود ۹۰۰سال ق.م چند گور اتاق مانند ساخته شده که در آن استخوان‌های مردگان را با ظروف پر بهای سیمین و زرین، دفن می‌کردند. گورخانه‌های شاهی مکشوف در مارلیک که محتملا چند صد سال از عصر آهن اول و دوم را فرا می‌گرفته (هزاره اول ق.م)، شمار زیادی تکوک (جام شاخی) به شکل‌های گوناگون، سلاح‌ها و جواهر و زیور به مقدار زیاد را تحویل کاوشگران کارشناس داده است؛ لیکن اهمیت و اعتبار آن دفینه‌ها در وهله نخست به ظروف و جام‌های زرین و سیمین فراوانی است که دو نمونه شایان توجه، در این قسمت از نظر می‌گذرد. از لحاظ فنون فلزکاری این یافته‌ها مقامی شامخ دارند، زیرا هر کدام تنها از یک ورق فلز برجسته کاری شده به وجود آمده است، و خصوصاً در یکی از جام‌ها چنان مهارت و اهتمامی به کار رفته که سر غزال‌های گردن کشیده با چکش کاری از فلز یک پهلوی ظرف بیرون نشانده شده است

    در جام بعدی که منقوش به تصاویر گوژگاری (قلمزنی) شده است دیوهای دو سری را نشان می‌دهد که از هر دستشان ابوالهولی به طور معلق آویزان است. گرچه ممکن است امیرانی که سفارش تولید چنین ظروفی را داده بودند ایرانی بوده باشند، لیکن نقش‌ها به طور قابل بازشناسی از همان مجموعه نقوش سنتی در هنر عیلام اقتباس شده است.

    در حدود سال‌های ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ق.م و شاید از آغازی قدیم‌تر، گروهی از مفرغ کاران در امتداد کناره فلات ایران از آذربایجان به طرف جنوب حرکت کردند و در چمن‌زارهای مرتفع و دره‌های سبز ناحیه‌ای که امروز لرستان نامیده می‌شود اقامت گزیدند و همراه ایشان طایفه‌ای پرورنده است که این سرزمین را برای کار خود مناسب دیدند، به آن سو روی آوردند. هنر فلزکاران با این پیشه محلی مهم بسیار مربوط بود یا تحت تأثیر آن قرار داشت. اما معنی اشکال و نقوش مفرغی مخصوصا در شکل‌های مرکب و درهم آمیخته هنوز معمایی بود. با وجود این، با نظری کلی بنگریم، از آداب و مراسم دینی آشکار می‌شود و یک مرحله خاص و مهم را مشخص می‌سازد که بشر احتمالاً دنیای خود را درک کرده است.

    مذهب این مردم از مذهب همان نقاشان ظروف سفالی گرفته شده بود و هنوز بر قدرت آسمانی تکیه داشت. اساس دین بر اعتقاد به خدای بزرگی که بر موجودات آسمانی و فصول و تمام امور زندگی استیلا داشت، مبتنی بود. این قدرت آسمانی یکی از صورت‌هایی که می‌پذیرفت صورت بشر بود و گاهی صورت بشری با بعضی از اجزای صورت‌های حیوانات آمیخته بود. این تلفيق صورت انسان و حیوان در آثار لرستان دیده می‌شود و علاوه بر این حکم خدای واحد و خدایان تابع او در دو زمینه جاری بود: یکی در آسمان و دیگر در زمین.

    در هنر فلزکاری لرستان می‌توان به مجسمه‌ای اشاره کرد که در اینجا خدا به صورت مردی که دارای ریش سه شاخه است تصویر شده که گلوی بزهایی را که به تنه نخل دندان می‌زنند گرفته است ( تصویر۶)، یا تاجی از شاخ‌های گاو بر سر دارد، زیرا گاو نر به طور کلی نشانه قدرت آسمانی شمرده می‌شد و حتی در زمان‌های قدیم‌تر از این نیز منبع قدرت به شمار می‌آمد.

    در مجموعه آثار مفرغی لرستان چند نمونه چکش‌کاری هم دیده می‌شود. بیشتر هنر این دوره ابزارهای ریختگی صفحه‌ای یا میان‌تهی است و خلاف این روش بسیار کم دیده می‌شود. «چیزی که در سرخ دم در شمال لرستان از آن نمونه‌های بیشتری به دست آمده صفحه مدوری است که روی میله سنجاقی قرار دارد و بر روی آن مجالس و علامت‌های مذهبی منقوش است. نقشی که در اغلب مجالس دیده می‌شود، همان نقش آسمان - خدا است که بر حیوانات سماوی فرمانروایی می‌کند، اما جلوه‌های این نقش متعدد و مختلف است». اما هنر فلزکاری در دوره هخامنشی، بدون شک ما را با پیدایش نخستین امپراتوری جهان و یکی از سازمان یافته‌ترین و مقتدرترین دولت‌ها روبه رو می‌کند. آثار هنری باقیمانده از این دوره بسیار کم است؛ ولی از همین تعداد اندک، شیوه زندگی مردم آن زمان مفهوم می‌شود.

    از اشیای نفیس و پر ارزش خزانه تخت جمشید، که مورخان در آثار خود از آنها نام بـرده‌اند، ظروف و شمش‌های طلا و نقره و براده طلا است. در حفریات اصلی در زیویه و دهکده خفتانلو در کردستان ظروفی به دست آمده که انتهای آنها به شکل سر جانور و تقلیدی از جام‌های شاخی و در اصطلاح باستان‌شناسی به جام‌های شاخدار (ريتون) معروف شده‌اند. آنها بر این باور بودند که با نوشیدن از ظروفی به شکل جانوران نیرومند نیروی جانور به انسان منتقل می‌شود. انتهای این نوع ظروف، که ساغر نام دارند، به کله جانورانی مانند شیر، گوزن، اسب، گاو نر و قوچ ختم می‌شود، نقش و ترسیم جانوران به صورت برجسته بر بدنه ظروف هخامنشی و معماری تخت جمشید، الهامی از هنر اقوام لرستان است، که قبل از مادی‌ها و پارسی‌ها در سرزمین ایران استقرار یافته بودند.

    نقش جانوران شاخ‌دار از همان آغاز موضوع معمول هنر ایرانی بود و نمایش این جانوران به تلقید و تأثیر عقاید جادویی یا مذهبی انجام می‌گرفت، به سبب این سنت ممتد و بر اثر اهمیت کنایه آمیز و تمثیلی این نقوش نمونه‌های خوب و پر کار از جانوران در دست می‌باشد.

    آرتور پوپ، ایران‌شناس مشهور آمریکایی، می‌نویسد: ساسانیان بر این باور بودند که سلطنت ایشان بر مشیت الهی استوار است. این عقیده بر اساس سنت دیرین ایرانیان، بار دیگر در بین مردم رواج یافت. این نکته که شاهان ساسانی خود را مظهری آسمانی می‌پنداشتند، از نقاشی‌های شکار و تشریفات مذهبی، بر روی ظروف سیمین این عصر که ضمن حفريات باستان‌شناسی از دل خاک بیرون آمده است، معلوم می‌شود. آثار هنری سیمین و زرین این دوره مهارت و سلیقه خاص هنرمندان این عصر را نمایان می‌کند. مضمون تصویری بیشتر بشقاب‌های نقره این زمان، که شبیه به جام‌های تخت نوشید*نی هستند، صحنه‌های شکار، تاجگذاری شاهان، مراسم تشریفات مذهبی، گل‌ها و پرندگان، مجالس ضیافت و خنیاگران و رامشگران است و همچنین مراسم اعطا یکی از حیوانات خیالی ایرانیان، که خصوصا در دوره ساسانی اهمیت فراوان داشته، «سين مرو» یا سیمرغ است که دارای طبایع مختلف شیر و سگ و پرنده بوده است. این جانور روی یک ورقه نقره، متعلق به یک مجموعه‌دار، نشان داده شده است.

    در نمونه‌ای دیگر مدال طلای قابل توجهی یافت شده و اگرچه تاریخ آن متأخر است (شاید در دوره آل بویه)، هنوز یادگار و تداوم همان علاقه خاص ساسانیان به نمایاندن نیرو و قدرت، و شیوه ماهرانه تمثیل این معنی است موضوع نقش آن بهرام گور است که یک جا بر تخت نشسته و جای دیگر در شکار اسب می‌تازد. تخت به رسم معمول روی دو شیر که روبروی هم خفته‌اند قرار دارد و این یادآور شاهنامه در داستان بهرام گور است که در انواع هنرها در طی چندین قرن تجسم و تصویر یافته است. پشت مدال، هم از جهت تاریخی و هم از لحاظ هنری اهمیت بیشتری دارد. ترکیب اشکال در اینجا نیرو و قدرت کاملی را به ذهن القا می‌کند. شکل اصلی و جزئیات دیگر همه با کمال مهارت در دایره جمع شده است. خطوط متعدد که گودی آنها متفاوت است، به موازات هم قرار گرفته و هر یک در خود می‌پیچد. شاه در یک دست، عقاب سیاه معروف و افسانه‌ای را نگه داشته و در دست دیگر، باز چابکی دارد که آن نیز مشهور است. مرکب او اژدهایی را لگدکوب می‌کند که به روایت شاهنامه شکار خاص او بوده است.

    در فلزکاری قبل از ورود اسلام تزیینات بکار رفته در این آثار اغلب برگرفته از طبیعت و همچنین دارای مضمون و مفهومی آیینی و دینی در آن دوران بوده است. در برخی از آثار نیز از نقوش خیالی در فضاسازی آثار استفاده شده (آثار مفرغی لرستان)، که با تعمق بیشتر می‌توان دریافت این نقوش جنبه اعتقادی مردم آن منطقه و آن دوره را منعکس می‌سازد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    husnavalizadeh

    .
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    2,550
    امتیاز واکنش
    13,490
    امتیاز
    793
    metal-work.jpg

    آن گونه که اشاره شد هنر و صنعت فلزکاری در ایران پیشینه‌ای طولانی دارد و آثار برجای مانده از پایگاه‌های تمدنی چون سیلک و گنجینه‌های لرستان، پیشرفت تکاملی فلزکاری را در هزاره‌های کهن نشان می‌دهد. هنر فلزکاری ایران در دوره باستان پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نمود. اگرچه از فلزکاری اصفهان این دوره آثار چندانی در دست نیست، اما می‌توان بر اساس پیشینه این صنعت در اصفهان پیش از تاریخ و وجود کانی‌های غنی فلزی در اصفهان، تداوم و تکامل این صنعت در اصفهان دوره باستانی را با وجود افول پایگاه‌های مدنی چون سیلک، همگام با کانون‌های دیگر ایران انتظار داشت.

    گنجینه زیویه، یکی از گنجینه‌های بی‌نظیر هنر مادی است که سرآمد هنرمندان و صنعت‌گران مادی را در فلزکاری نشان می‌دهد. از مهمترین نمونه‌های هنر مادی، آلات و ابزار مربوط به اسبان بود که با فلزات گوناگون ساخته می‌شد و به انواع نقش گیاهان و جانوران و سایر نقوش تزیین می‌شد. مادها در ساخت اشیای فلزی از کوره استفاده می‌کردند. نباید از نظر دور داشت که اصفهان در این دوره از پایگاه‌های پرورش اسب ایران بود. در این دوره برنزکاری در ساخت مصنوعات مختلف چون ابزار و اثاث منزل، تندیس‌های مقدس و اشیای زینتی کاربرد گسترده پیدا کرد.

    صنعت فلزکاری در دوره هخامنشی نیز پیشرفت شگفتی نمود. دسترسی به مواد اولیه و تلفیق هنر و مهارت صنعتگران و هنرمندان تمدن‌های مختلف در قلمرو شاهنشاهی هخامنشی رونق این صنعت و خلق آثار ارزشمند و گنجینه‌های گرانبهایی را در پی داشت. گنجینه آمودریا (جیحون) نمونه‌ای از هنر تلفیقی هخامنشی را نشان می‌دهد. ساخت ریتون‌های زیبا از فلزات گران‌بها نیز از دیگر ویژگی‌های هنر فلزکاری هخامنشی است.

    ضرب سکه در دوره داریوش اول به عنوان ابزاری مهم در رونق و تسهیل مناسبات تجاری، افزون بر اهمیت مالی و اقتصادی، در رونق و فعالیت صنعت فلزکاری نیز قابل تأمل است. بر پایه آنچه گفته شد، دوره هخامنشی دوران اوج هنر فلزکاری در عرصه‌های مختلف بود. بیشتر آثار این دوره از طلا، نقره، مفرغ و برنز است. در این دوران از قلمزنی به دو روش ریخته‌گری و قالب‌ریزی و روش چکش‌کاری استفاده می‌شد.

    هنر سوار کردن یک فلز بر روی فلز دیگر یا کارگذاری سنگ‌های قیمتی روی فلز (گوهرنشانی) و آب طلا دادن به فلزات متداول شد. با وجود این که در دوره اسکندر و جانشینان سلوکی او هنر هلنی یونان آشکارا در ایران نفوذ کرد، اما بررسی آثار فلزی باقی مانده از دوره اشکانی نشان می‌دهد که هنر فلزکاری این دوره بیش از هنر یونانی به هنر دوره هخامنشی نزدیک است، اگرچه هنر هخامنشی در ظرافت، ابتکار، پختگی و طرح‌های استادانه و انتقال معنا بر هنر اشکانی برتری دارد.

    فلزکاران دوره پارتی در تولید و ساخت مصنوعات فلزی به ویژه زیورآلات زرین و سیمین شهرت داشتند. فلزکاران اشکانی در ساخت ابزارآلات جنگی به ویژه پیکان مهارت ویژه‌ای داشتند.

    پیکان شهر از توابع بخش گرکویه سفلی (جرقویه) در ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی اصفهان، یکی از مناطق بسیار مهم ساخت جنگ افزار دوره اشکانی بود. وجه تسمیه این شهر را به رونق صنایع فلزی و جنگ افزارسازی و وجود کارگاه‌های پیکان سازی در آنجا نسبت می‌دهند. در غارهای جنوب پیکان شهر به ویژه غار فریدون و دژ میرحیدر پیکان‌هایی از جنس مفرغ یافت شده است که شاهدی بر وجود کارگاه‌های پیکان و تیرسازی است.

    دوره ساسانی، دوران شکوفایی هنر و صنعت فلزکاری ایرانی به شمار می‌آید. ظروف گوناگون (بشقاب‌های طلایی و نقره‌ای) جام‌های مرصع، ابزارآلات زینتی با طرح‌های بدیع و سکه‌ها و پوشاک جنگی جلوه‌هایی از صنعت فلزکاری دوره ساسانی است. شیوه‌های زراندود کردن ظروف، مرصع‌کاری و قلمزنی در این دوران از رونق زیادی برخوردار بود.

    سکه‌های ساسانی نمود دیگری از هنر فلزکاری این دوره است. سکه‌های نخست ساسانی به روش صنعتی ساخته می‌شد، اما در پی افزایش نیاز به پول و انبوهی تولید، از کیفیت هنری و صنعتی سکه‌های ساسانی کاسته شد. ضرابخانه‌های ساسانی در شهرهای ایالات مختلف فعال بود. در ایالت ماد مرکزی شهرهای ری، گی (جی) - سپاهان (اصفهان) - تیمره، ایران نوکرت و کوات دارای ضرابخانه بودند.

    تاج‌های شاهان ساسانی و ابزارآلات و پوشش آهنین سپاهیان ساسانی نمودی از صنعت و هنر فلزکاری این دوره است. آمین مارسلینوس توصیف زیبایی از ابزارآلات جنگی و پوشش زره‌ای سپاهیان ساسانی ارائه می‌دهد به هر روی، صنعت فلز کاری در ایران دوره ساسانی پیشرفت شگفتی نمود. شهرت محلاتی از شهر به نام محله زرگران یا آهنگران جایگاه فلزکاری و هویت اجتماعی صاحبان حرفه در این شاخه از صنعت را نشان می‌دهد.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    برخی موضوعات مشابه

    بالا