قسمت اول :
آنچه مي خوانيد خلاصه يك فصل از پژوهش كم نظير ريچارد گريگوري درباره آينه است كه به سال 1997 در قالب كتابي با عنوان "آينه ها در ذهن" به چاپ رسيد. وي كه فارغ التحصيل فلسفه و روانشناسي كاربردي از دانشگاه كيمبريج بود، لابراتوار ويژه اي براي بررسي هاي خود در حوزه "بينايي" و"شنوايي" تاسيس كرد.
او يكي از برجسته ترين محققين بينايي است و از مهمترين آثار او كتاب "چشم و مغز" است كه به سال 1966 منتشر شد. اثر ديگر اونيز "چشم هوشمند" نام دارد كه در سال 1970به چاپ رسيد.كتاب "آينه ها در ذهن" يكي از معدود پژوهش هاي ارزنده اي است كه درباره تاريخ ، فلسفه ، فيزيك ، و رمزپردازي آينه و جايگاه آن در ادبيات و هنر به بحث پرداخته است. به سراغ تاريخچه آينه در تمدن هاي بزرگ جهان مي رويم:
مصر
مدارك تاريخي مربوط به تمدن مصر به 3100 پيش از ميلاد مسيح برمي گردد. به نظر مي رسد كه آينه در مصر يك دارايي ارزشمند و پر استفاده بوده و كاركرد نمادين داشته ست.پيش از ساخته شدن آينه هاي فلزي و شيشه اي، نخستين آينه چهره نما، آب بود.
اما قطعا نگريستن در اين آينه كار چندان ساده اي نيست. زيرا فرد براي ديدن چهره خود مجبور است از بالا به سطح آب نگاه كند.ضمن اينكه هرگز نمي تواند اندام و پوشاك خود را به شكل تمام قد ببيند.دشواري اصلي آب افقي بودن آن است.مصريان در عصر ماقبل شاهي توانستند آب را از سطح افقي به عمودي بچرخانند! آنان لوحه هاي سنگي را بر ديوار نصب مي كردند و بر آن آب مي پاشيدند.اين لوحه ها تابناكي و شفافيتي همچون شيشه داشتند.
مصريان در صيقل دادن مس و طلا و نقره به وسيله شن و ماسه هاي آميخته با ذرات بلور مهارت بسياري داشتند. مس، و گـه گاه طلا ، فلزاتي بودند كه براي ساخت آينه مورد استفاده قرار مي گرفتند. اما آينه نقره اي بهترين و مناسب ترين آينه براي چهره آرايي است.زيرا كمترين دخالت را در رنگ تصاوير انعكاس يافته مي كند. آرايش صورت در مصر ابداع شد.اين كار در آغاز به منظور جلوگيري از آفتاب سوختگي به ويژه در حاشيه چشم ها انجام مي گرفت.سايه پشت پلك پيش و بيش از آنكه جنبه زيبندگي داشته باشد يك ضرورت بود.
قديمي ترين آينه هاي فلزي كشف شده در مصر باستان آينه هايي است كه از گورهاي نخستين خاندان هاي مصري(2920-2770 ق.م) به دست آمده است.اين آينه هاي مسين، گلابي شكل و دسته دارهستند.اگرچه اين آينه ها در مصر كشف شده اند گفته مي شود كه صاحبان اصلي آنها "هيتي ها" هستند.زيرا فرم گلابي بعدها در آينه هاي مصري ديده نشده است حال آنكه اين فرم در نمونه هاي بعديِ به دست آمده از گورهاي هيتي ديده شده است آينه هاي مصري از چهارمين دوران پادشاهي اين سرزمين(2415-2557 ق.م) به بعد به صورت دايره هاي مسين كم و بيش مسطحي در آمدند كه طلوع و غروب خورشيد را آنگونه كه بر خط افق نمايان مي شود به صورت منكسر و تغيير يافته باز مي تابانند.(پهناي آنها در حدود يك پنجمِ نسبت تقريبي خط افق به عمود در نمونه معمولي يك آينه دستي مصري بود.) اين آينه ها بيشتر در راستاي هدايت نور خورشيد به سمت مكان هاي تاريكي همچون گورها و گنبدهاي فراز آنها به كار مي رفتند.اين قرص هاي صيقلي تابناك،درخششي چونان خورشيد داشتند.پس چندان شگفت نبود كه مقدس و متبرك به شمار مي رفتند و همراه با مردگان دفن مي شدند.از آنجايي كه آينه منعكس كننده چهره انسان است احتمالا مصريان بر اين باور بودند كه اگر آينه را زير سر مرده در گور قرار دهند، روح ( "كا" يا همان همزاد) خواهد توانست از آينه عبور كند و به ملاقات خدا برود. بعدها در گورهاي ساده تر نمونه هاي چوبي كه بر آنها نوشته هايي درباره زايش مجدد انسان و تصاويري از دايره خورشيد حكاكي شده بود جايگزين آينه هاي فلزي ذيقيمت شد.
چين
چيني ها فلزكاري و صنعتگري را با اسطوره و افسانه درآميختند.گرچه اين يك اصل جهان شمول است كه علم اساسا ريشه در افسانه دارد ، اما در تمدن چيني اين دو هرگز كاملا از يكديگر تفكيك نشدند.چيني ها جوهر بصري آينه را پيش از يوناني ها درك كرده بودند.در اسناد فني به جا مانده از قرن چهارم ق.م –مو چينگ- وصف انواع آينه هاي محدب و مقعر آمده است.در اين منابع اشاره شده كه :" اگر يك فرد روي يك آينه مسطح بايستد و از بالا به خود نگاه كند درخواهد يافت كه تصويرش وارونه است " و در ادامه :
"هر آينه مسطحي تنها يك تصوير دارد.انعكاسِ شكل ، جهت ،رنگ ؛سياهي/سفيدي ،فاصله؛ دوري/ نزديكي، حالت؛آويخته/ايستاده ي تصاوير جملگي به موقعيت سوژه و منبع تابش نور بستگي دارد.اگر دو آينه را به صورت كج(با زاويه باز يا بسته) در كنار هم قرار دهيم دو آينه تصوير يكديگر را منعكس مي كنند."
جزئياتي مربوط به آينه هاي محدب و مقعر كه در نوع خود نشان دهنده فن آوري هاي تجربي پيچيده اي هستند نيز بدين وسيله شرح داده مي شوند.چيني ها از زمان هاي دور براي روشن كردن مسافت هاي طولاني از تاباندن نور بر آينه هاي محدب استفاده مي كردند.اين آينه ها همچنين براي افروختن آتش نيز به كار مي رفت.
چيني ها از سده چهارم پيش از ميلاد تجارب و تدابير حساب شده اي را به كار مي گرفتند كه آنان را به طور كلي از يوناني ها متمايز مي كرد.با مطالعه اثر عظيم جوزف نيدهام (دانش و تمدن در چين)پي مي بريم كه چيني ها پيش از يونانيان به ويژه در زمينه برنز به تكنولوژي پيشرفته اي دست يافته بوده اند.اين آينه ها كه به صورت محدب و با قطر كم ساخته مي شدند انبوهي از نمادهاي فلسفي و مذهبي را با خود به همراه داشتند.شكل دوار اين آينه ها نشاني از دايره كيهاني آسمان بود و درخشش آنها نمادي از شعور هستي.اين آينه هاي گيتي نما به ويژه در مكاتب "يان" و "يين" غالبا واجد مفهوم زمان و مكان و برآيندي از نظام هماهنگ هستي بود كه بر مبناي ايجاد تعادل ميان قطب هاي متضاد روشنايي و تاريكي، سرما و گرما و زن و مرد شكل مي گرفت.
تاريخ آينه هاي چيني و نمادپردازي هاي مربوط به آن در كتاب"آينه و انسان " اثر "بنيامين گلدبرگ" به سال 1985 به طور دقيق آمده است.اين آينه ها جلوه اي از معبد بودند و هدايايي گرانبها به شمار مي رفتند.به همين خاطر بود كه در سال 673 پيش از ميلاد امپراتور چين به ملكه حلقه بزرگي از آينه هديه داد.آينه در زندگي افرادي كه به طبقات بالاي اجتماع تعلق داشتند اهميت بيشتري داشت.زيرا آنان اغلب از كلاه ها و سرپوش هايي استفاده مي كردند كه نياز به توجه مداوم داشت.
نوشته هاي حكاكي شده بر آينه هاي باستاني چيني به وسيله "برن هارد كارلگرِن"(1934) جمع آوري و فهرست بندي شده است.اين نوشته ها حاوي سمبول هاي ستاره شناختي، طالع بيني و احكام و دستورهاي اخلاقي است.برخي از آينه ها سمبول ازدواج بودند.تصاوير كلاغ بر روي اين آينه ها ريشه در افسانه اي قديمي داشت .اين افسانه ، حكايت عاشق و معشوقي بود كه زماني به اجبار از يكديگر جدا مي شوند.آنها آينه را دو نيمه مي كنند ، هر نيمه را يك نفر برداشته قول مي دهد كه به ديگري متعهد بماند.اما هنگامي كه دختر شرط وفاداري را زير پا مي گذارد نيمه متعلق به او تبديل به كلاغي سياه مي شود و به سوي همسر پرواز كرده رازش را فاش مي كند.
آينه به عنوان سمبول وفاداري ريشه در انديشه فلاسفه باستان دارد .آنان معتقد بودند كه آينه نقاب چهره فرد را در رويارويي با جهانِ بيرون، مي درد.بنابراين نگريستن در آينه آدمي را به درجه اي از خودآگاهي و اشراف به خويشتن مي رساند و باعث پالايش او مي شود.فلاسفه چيني انعكاس هاي آينه را با مراقبه ذهني مقايسه مي كنند و آن را در كنار مفهوم غور و تعمق قرار مي دهند."چوانگ تزو"(350 ق.م)آينه را با آرامش و قرار ذهني مطابقت مي دهد .ذهن فلاسفه نيز همچون آينه نه مي افزايد و نه مي كاهد ؛زيبايي ، زشتي ، خشم و نفرت را به همان صورت كه هست بازتاب مي دهد و از آنچه منعكس مي كند اثري نمي پذيرد.
آينه در تفكر چيني داراي "جوهر حياتي آفرينش" بود و در معابد به آن حرمت مي گذاشتند.چيني ها حتا باور داشتند كه آينه مي تواند اندام هاي داخلي بدن را نشان دهد."شي هوانگ تي" امپراتور چيني آينه اي داشت به نام "چاو كو پاو" ؛يعني آينه اي كه استخوان هاي بدن را آشكار مي كند.آينه هاي ديگري هم بودند كه به باور چيني ها مي توانستند اشعه ايكس را كه داراي نيروي شفابخش است منعكس كنند .اين آينه ها همچنين ارواح خبيث شياطين را به شكل حيوانات زشت رو آشكار مي كنند.شرح اين آينه ها در كتابي به نام"مداركي از آينه هاي قديمي" اثر "وانگ تو" آمده است."وانگ تو" از سوي دانشمندي به نام "هئو شينگ" آينه اي دريافت مي كند كه خاصيت آن دفع ارواح خبيثه بوده است. اين آينه داستان مفصلي دارد. از ويژگي هاي اصلي آن درخشش در تاريكي ، شفاي بيماران و طاعون زدگان ، و مسخر ساختن دريا در هنگام طوفان است.اينها آينه هاي جادويي قدرتمندي بودند.
"تئون-كوانگ-كي يِن" آينه اي است كه اجازه مي دهد نور از آن عبور كند.زماني كه "وانگ تو" آينه را گرفت "هئوشينگ" به او گفت: هرگاه نور آفتاب بر اين آينه بتابد جوهر نوشته هاي آن (منظور نوشته هاي پشت آينه است) به تصويري كه منعكس مي كند راه مي يابد.اكنون ما مي دا نيم منظور او چه بوده است.آينه اي كه تحت عنوان آينه TVL از آن ياد مي شود در واقع محل تلاقي افسانه و علم بود.جوزف نيدهام راز پشتِ صيقلي اين آينه هاي برنزي را افشا مي كند.نمادهاي كيهاني چندي بر اين آينه ها تصوير شده اند كه به نظر مي رسد با حروف TوVوL طراحي شده اند.L نمادي از چهار جهت دايره است.V به چهار گوشه هستي و آغاز چهار فصل اشاره دارد و T احتمالا به پرده دروني دروازه اي دلالت دارد كه افراد از آن به سوي امپراتور هدايت مي شدند.مشابه طرح TVL بر ساعت هاي آفتابي چين باستان نيز ديده شده است.در فن پيشگويي lui-po كه ابداع آن را به چينيان نسبت مي دهند ، در علم و در مكاتب نهان-گرايانه نيز اين رمزها را يه گونه اي پيچيده و درهم بافته مشاهده مي كنيم...
آنچه مي خوانيد خلاصه يك فصل از پژوهش كم نظير ريچارد گريگوري درباره آينه است كه به سال 1997 در قالب كتابي با عنوان "آينه ها در ذهن" به چاپ رسيد. وي كه فارغ التحصيل فلسفه و روانشناسي كاربردي از دانشگاه كيمبريج بود، لابراتوار ويژه اي براي بررسي هاي خود در حوزه "بينايي" و"شنوايي" تاسيس كرد.
او يكي از برجسته ترين محققين بينايي است و از مهمترين آثار او كتاب "چشم و مغز" است كه به سال 1966 منتشر شد. اثر ديگر اونيز "چشم هوشمند" نام دارد كه در سال 1970به چاپ رسيد.كتاب "آينه ها در ذهن" يكي از معدود پژوهش هاي ارزنده اي است كه درباره تاريخ ، فلسفه ، فيزيك ، و رمزپردازي آينه و جايگاه آن در ادبيات و هنر به بحث پرداخته است. به سراغ تاريخچه آينه در تمدن هاي بزرگ جهان مي رويم:
مصر
مدارك تاريخي مربوط به تمدن مصر به 3100 پيش از ميلاد مسيح برمي گردد. به نظر مي رسد كه آينه در مصر يك دارايي ارزشمند و پر استفاده بوده و كاركرد نمادين داشته ست.پيش از ساخته شدن آينه هاي فلزي و شيشه اي، نخستين آينه چهره نما، آب بود.
اما قطعا نگريستن در اين آينه كار چندان ساده اي نيست. زيرا فرد براي ديدن چهره خود مجبور است از بالا به سطح آب نگاه كند.ضمن اينكه هرگز نمي تواند اندام و پوشاك خود را به شكل تمام قد ببيند.دشواري اصلي آب افقي بودن آن است.مصريان در عصر ماقبل شاهي توانستند آب را از سطح افقي به عمودي بچرخانند! آنان لوحه هاي سنگي را بر ديوار نصب مي كردند و بر آن آب مي پاشيدند.اين لوحه ها تابناكي و شفافيتي همچون شيشه داشتند.
مصريان در صيقل دادن مس و طلا و نقره به وسيله شن و ماسه هاي آميخته با ذرات بلور مهارت بسياري داشتند. مس، و گـه گاه طلا ، فلزاتي بودند كه براي ساخت آينه مورد استفاده قرار مي گرفتند. اما آينه نقره اي بهترين و مناسب ترين آينه براي چهره آرايي است.زيرا كمترين دخالت را در رنگ تصاوير انعكاس يافته مي كند. آرايش صورت در مصر ابداع شد.اين كار در آغاز به منظور جلوگيري از آفتاب سوختگي به ويژه در حاشيه چشم ها انجام مي گرفت.سايه پشت پلك پيش و بيش از آنكه جنبه زيبندگي داشته باشد يك ضرورت بود.
قديمي ترين آينه هاي فلزي كشف شده در مصر باستان آينه هايي است كه از گورهاي نخستين خاندان هاي مصري(2920-2770 ق.م) به دست آمده است.اين آينه هاي مسين، گلابي شكل و دسته دارهستند.اگرچه اين آينه ها در مصر كشف شده اند گفته مي شود كه صاحبان اصلي آنها "هيتي ها" هستند.زيرا فرم گلابي بعدها در آينه هاي مصري ديده نشده است حال آنكه اين فرم در نمونه هاي بعديِ به دست آمده از گورهاي هيتي ديده شده است آينه هاي مصري از چهارمين دوران پادشاهي اين سرزمين(2415-2557 ق.م) به بعد به صورت دايره هاي مسين كم و بيش مسطحي در آمدند كه طلوع و غروب خورشيد را آنگونه كه بر خط افق نمايان مي شود به صورت منكسر و تغيير يافته باز مي تابانند.(پهناي آنها در حدود يك پنجمِ نسبت تقريبي خط افق به عمود در نمونه معمولي يك آينه دستي مصري بود.) اين آينه ها بيشتر در راستاي هدايت نور خورشيد به سمت مكان هاي تاريكي همچون گورها و گنبدهاي فراز آنها به كار مي رفتند.اين قرص هاي صيقلي تابناك،درخششي چونان خورشيد داشتند.پس چندان شگفت نبود كه مقدس و متبرك به شمار مي رفتند و همراه با مردگان دفن مي شدند.از آنجايي كه آينه منعكس كننده چهره انسان است احتمالا مصريان بر اين باور بودند كه اگر آينه را زير سر مرده در گور قرار دهند، روح ( "كا" يا همان همزاد) خواهد توانست از آينه عبور كند و به ملاقات خدا برود. بعدها در گورهاي ساده تر نمونه هاي چوبي كه بر آنها نوشته هايي درباره زايش مجدد انسان و تصاويري از دايره خورشيد حكاكي شده بود جايگزين آينه هاي فلزي ذيقيمت شد.
چين
چيني ها فلزكاري و صنعتگري را با اسطوره و افسانه درآميختند.گرچه اين يك اصل جهان شمول است كه علم اساسا ريشه در افسانه دارد ، اما در تمدن چيني اين دو هرگز كاملا از يكديگر تفكيك نشدند.چيني ها جوهر بصري آينه را پيش از يوناني ها درك كرده بودند.در اسناد فني به جا مانده از قرن چهارم ق.م –مو چينگ- وصف انواع آينه هاي محدب و مقعر آمده است.در اين منابع اشاره شده كه :" اگر يك فرد روي يك آينه مسطح بايستد و از بالا به خود نگاه كند درخواهد يافت كه تصويرش وارونه است " و در ادامه :
"هر آينه مسطحي تنها يك تصوير دارد.انعكاسِ شكل ، جهت ،رنگ ؛سياهي/سفيدي ،فاصله؛ دوري/ نزديكي، حالت؛آويخته/ايستاده ي تصاوير جملگي به موقعيت سوژه و منبع تابش نور بستگي دارد.اگر دو آينه را به صورت كج(با زاويه باز يا بسته) در كنار هم قرار دهيم دو آينه تصوير يكديگر را منعكس مي كنند."
جزئياتي مربوط به آينه هاي محدب و مقعر كه در نوع خود نشان دهنده فن آوري هاي تجربي پيچيده اي هستند نيز بدين وسيله شرح داده مي شوند.چيني ها از زمان هاي دور براي روشن كردن مسافت هاي طولاني از تاباندن نور بر آينه هاي محدب استفاده مي كردند.اين آينه ها همچنين براي افروختن آتش نيز به كار مي رفت.
چيني ها از سده چهارم پيش از ميلاد تجارب و تدابير حساب شده اي را به كار مي گرفتند كه آنان را به طور كلي از يوناني ها متمايز مي كرد.با مطالعه اثر عظيم جوزف نيدهام (دانش و تمدن در چين)پي مي بريم كه چيني ها پيش از يونانيان به ويژه در زمينه برنز به تكنولوژي پيشرفته اي دست يافته بوده اند.اين آينه ها كه به صورت محدب و با قطر كم ساخته مي شدند انبوهي از نمادهاي فلسفي و مذهبي را با خود به همراه داشتند.شكل دوار اين آينه ها نشاني از دايره كيهاني آسمان بود و درخشش آنها نمادي از شعور هستي.اين آينه هاي گيتي نما به ويژه در مكاتب "يان" و "يين" غالبا واجد مفهوم زمان و مكان و برآيندي از نظام هماهنگ هستي بود كه بر مبناي ايجاد تعادل ميان قطب هاي متضاد روشنايي و تاريكي، سرما و گرما و زن و مرد شكل مي گرفت.
تاريخ آينه هاي چيني و نمادپردازي هاي مربوط به آن در كتاب"آينه و انسان " اثر "بنيامين گلدبرگ" به سال 1985 به طور دقيق آمده است.اين آينه ها جلوه اي از معبد بودند و هدايايي گرانبها به شمار مي رفتند.به همين خاطر بود كه در سال 673 پيش از ميلاد امپراتور چين به ملكه حلقه بزرگي از آينه هديه داد.آينه در زندگي افرادي كه به طبقات بالاي اجتماع تعلق داشتند اهميت بيشتري داشت.زيرا آنان اغلب از كلاه ها و سرپوش هايي استفاده مي كردند كه نياز به توجه مداوم داشت.
نوشته هاي حكاكي شده بر آينه هاي باستاني چيني به وسيله "برن هارد كارلگرِن"(1934) جمع آوري و فهرست بندي شده است.اين نوشته ها حاوي سمبول هاي ستاره شناختي، طالع بيني و احكام و دستورهاي اخلاقي است.برخي از آينه ها سمبول ازدواج بودند.تصاوير كلاغ بر روي اين آينه ها ريشه در افسانه اي قديمي داشت .اين افسانه ، حكايت عاشق و معشوقي بود كه زماني به اجبار از يكديگر جدا مي شوند.آنها آينه را دو نيمه مي كنند ، هر نيمه را يك نفر برداشته قول مي دهد كه به ديگري متعهد بماند.اما هنگامي كه دختر شرط وفاداري را زير پا مي گذارد نيمه متعلق به او تبديل به كلاغي سياه مي شود و به سوي همسر پرواز كرده رازش را فاش مي كند.
آينه به عنوان سمبول وفاداري ريشه در انديشه فلاسفه باستان دارد .آنان معتقد بودند كه آينه نقاب چهره فرد را در رويارويي با جهانِ بيرون، مي درد.بنابراين نگريستن در آينه آدمي را به درجه اي از خودآگاهي و اشراف به خويشتن مي رساند و باعث پالايش او مي شود.فلاسفه چيني انعكاس هاي آينه را با مراقبه ذهني مقايسه مي كنند و آن را در كنار مفهوم غور و تعمق قرار مي دهند."چوانگ تزو"(350 ق.م)آينه را با آرامش و قرار ذهني مطابقت مي دهد .ذهن فلاسفه نيز همچون آينه نه مي افزايد و نه مي كاهد ؛زيبايي ، زشتي ، خشم و نفرت را به همان صورت كه هست بازتاب مي دهد و از آنچه منعكس مي كند اثري نمي پذيرد.
آينه در تفكر چيني داراي "جوهر حياتي آفرينش" بود و در معابد به آن حرمت مي گذاشتند.چيني ها حتا باور داشتند كه آينه مي تواند اندام هاي داخلي بدن را نشان دهد."شي هوانگ تي" امپراتور چيني آينه اي داشت به نام "چاو كو پاو" ؛يعني آينه اي كه استخوان هاي بدن را آشكار مي كند.آينه هاي ديگري هم بودند كه به باور چيني ها مي توانستند اشعه ايكس را كه داراي نيروي شفابخش است منعكس كنند .اين آينه ها همچنين ارواح خبيث شياطين را به شكل حيوانات زشت رو آشكار مي كنند.شرح اين آينه ها در كتابي به نام"مداركي از آينه هاي قديمي" اثر "وانگ تو" آمده است."وانگ تو" از سوي دانشمندي به نام "هئو شينگ" آينه اي دريافت مي كند كه خاصيت آن دفع ارواح خبيثه بوده است. اين آينه داستان مفصلي دارد. از ويژگي هاي اصلي آن درخشش در تاريكي ، شفاي بيماران و طاعون زدگان ، و مسخر ساختن دريا در هنگام طوفان است.اينها آينه هاي جادويي قدرتمندي بودند.
"تئون-كوانگ-كي يِن" آينه اي است كه اجازه مي دهد نور از آن عبور كند.زماني كه "وانگ تو" آينه را گرفت "هئوشينگ" به او گفت: هرگاه نور آفتاب بر اين آينه بتابد جوهر نوشته هاي آن (منظور نوشته هاي پشت آينه است) به تصويري كه منعكس مي كند راه مي يابد.اكنون ما مي دا نيم منظور او چه بوده است.آينه اي كه تحت عنوان آينه TVL از آن ياد مي شود در واقع محل تلاقي افسانه و علم بود.جوزف نيدهام راز پشتِ صيقلي اين آينه هاي برنزي را افشا مي كند.نمادهاي كيهاني چندي بر اين آينه ها تصوير شده اند كه به نظر مي رسد با حروف TوVوL طراحي شده اند.L نمادي از چهار جهت دايره است.V به چهار گوشه هستي و آغاز چهار فصل اشاره دارد و T احتمالا به پرده دروني دروازه اي دلالت دارد كه افراد از آن به سوي امپراتور هدايت مي شدند.مشابه طرح TVL بر ساعت هاي آفتابي چين باستان نيز ديده شده است.در فن پيشگويي lui-po كه ابداع آن را به چينيان نسبت مي دهند ، در علم و در مكاتب نهان-گرايانه نيز اين رمزها را يه گونه اي پيچيده و درهم بافته مشاهده مي كنيم...