تاریخ تمدن سکاهای باستان

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 1,960
  • پاسخ ها 98
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
بیابانگردان در کار دشوار نشان دادن جانوران در یک صحنه، با حالات مختلف زندگی آن ها، تا اندازه زیادی موفق بودند: طرح جانوری که به شتاب می گذرد، بیانگر هنر عالی آنان است. سر و دو پای جلو جانور از روبرو نشان داده شده، در صورتی که، قسمت پشت آن در جهت مخالف نموده شده، تا برزمین افتادن جانوری مجروح را تجسم بخشد. دشوار است تصور کنیم که تصاویری از این دست – که شاید در هنر تصویری بیش از همه به هنر انتزاعی نزدیک است — مفهوم عمیق مذهبی داشته باشد. تصویر ها به اندازه ای پر از حیات، و به اندازه ای تحلیلی و دور از تعصب، و گروه بندی جانوران به اندازه ای طبیعی و تکرار جانوران به اندازه ای زیاد حالاتشان به اندازه ای متفاوت است که نمی توان آن ها را تصادفی دانست. شاید موضوع اصلی بر اثر عرف و عادت تلقین شده باشد، زیرا هنر سکایی از صورت ها و رسوم و آداب مشخص پیروی می کرده، و مذهب نمی توانسته است در آن نفوذی داشته باشد.

صحرا نشینان با حساسیتی شدید و غیرعادی نسبت به محیط خود عکس العمل نشان می دادند و، همان گونه که دشت اوراسیایی پر از حیات و حرکت بود، به همان ترتیب با زبان تأثیر پذیر و نمادین و هنر خود می کوشیدند که این حیات و سرزندگی جهانی را به وسیلۀ تصاویر جانورانی نشان دهند که آن ها را با مهارت تمام مجسم می ساختند. بدین ترتیب، بخشی از اندام یک جانور به صورت جنبۀ خاص جانوری دیگر در می آمد. فرانکفورت ۳(Frankfort) عقیده دارد که سکاها ممکن است این فکر را از لرها گرفته باشند، اما، در این صورت، خود لرها احتمالاً آن را از هیتی ها آموخته بودند که از نشان دادن دم یک حیوان به صورت سر حیوان دیگر لـ*ـذت می بردند. عادت پر کردن فضای خالی، با تبدیل بخشی از جانور به صورت عضو ویژۀ جانور دیگر، به عقیدۀ مینز مربوط به وحشت یا تنفر از فضای خالی بوده است، ولی اگر آن را به منزلۀ عکس العملی غریزی در برابر تنوع و تغییر پذیری طبیعت توجیه کنیم، این نکته بیشتر در مورد تصویرهای آن ها صادق است. فکر تجربه کردن بدین روش، شاید از طرف هیتی ها به سکاها انتقال یافته باشد، زیرا گورهای شاهزادگان که کوفتین(Kuftin) آن ها را در تریالتی۴(Trialeti) در حدود صد میلی تفلیس از خاک بیرون آورد، در درون خود مقدار زیادی اشیای سیمین و زریّن داشت که دارای ویژگی های مسلمی با اصل و منشأ هیتی بود. یافته های دیگر از همان نوع تقریباً به همان اندازه غنی، به وسیله پیتروفسکی(Pietrovskys) در کی روف هان(Kiron Han) در ارمنستان به دست آورده و در نتیجۀ امکان دارد که به طور مستقیم از آسیای صغیر وارد شده باشد.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    بیشتر جانورانی که در هنر سکایی ظاهر شدند، در هنرهای تمدن هایی در مصر و شرق باستان از هزارۀ چهارم به بعد تکامل یافت، سهمی مهم داشتند. اگرچه شکل های مختلفی گاهی در یک نقطه و گاهی در نقطۀ دیگر به وجود آمد، ولی در سراسر جهان متمدن آن روزگار متداول شد. بدین ترتیب، هر نوع جانور، خواه واقعی خواه خیالی، به دست هنرمندان هر نژاد با سبکی که اختصاص به هر منطقه داشت به تصویر کشیده شد. در خاورمیانه، تصاویر تا عصر سومری ها قویآ جنبۀ طبیعت گرایانه ای داشت، و در این زمان، تصاویر بر روی علائم خانوادگی نیز ظاهر شد. در میان محبوب ترین نقش مایه های جدید، باید از گروهی مرکب از سه تصویر نام ببریم که یا شامل موجودی انسانی، درخت، یا جانوری بود که در دو سوی او حیوانات مربوط به علائم خانوادگی قرار داشت. تصویر وسط در آغاز گیلگمش خدا را نشان می داد و حیوانات به منزله قدرت تاریکی بودند که با او همیشه می جنگیدند، ولی سکاها او را به صورت الهۀ بزرگ و حیوانات را به صورت ملازمان او در آوردند. مناظر مربوط به شکار تقریباً در همان زمان در آسیای مرکزی رواج یافت. جانوران افسانه ای به تدریج وارد هنر شدند، اما از حدود سه هزار پیش از میلاد به بعد، شکل های عجیب ان ها به صورتی پر زرق و برق در هنر بین النهرین نمودار گشت و در هزارۀ دوم، مجسمه های شیران خشمگین با چهره های عبوس در مدخل قلعه و قصرها و معابد هیتی نمایان شد. تندیس های موجوداتی از هرگونه از بناهایی که آشوریان برپا می ساختند پیوسته پاسداری می نمودند و در قصر باشکوه تخت جمشید، شیران بالداری که به گاوان نر حمله می بردند، برتری قدرت را هم از لحاظ سیـاس*ـی و هم از لحاظ مذهبی اعلام می داشتند. در حاشیۀۀ جنوب شرقی اوراسیا، جانورانی افسانه ای با سر شیر یا عقاب نیز از ذخایر گرانبهای طلای سیبریه و تبت مراقبت می کردند.

    تا این روزگار، سوریه شمالی، بین النهرین علیا، قسمت اعظم اناتولی، سراسر ناحیۀ ارمنستان – قفقازیه و بیشتر ایران یک واحد فرهنگی را تشکیل می دادند. کوشش هایی که به منظور یافتن منشأ سبک جانوری در هنر سکایی به عمل آمده نتیجه ای نبخشیده، زیرا دارای راه های بی شمار است و در جهات مختلف امتداد می باد. بدین ترتیب، روستوتسف برای یافتن اصل این سبک به آسیای مرکزی، تالگرن به ترکستان روسیه، بوروفکا(Borovka) به سیبریه شمالی، اشمیت(Schimidt) به شرق باستان و ابرت(Ebret) به ایونی و ساحل دریای سیاه پرداخته اند. در حقیقت، هنر سکایی ترکیبی از عناصر وابسته به مناطقی به شمار می رود که در پیرامون یک هسته مشخص و مخصوص به خود گرد آمده است.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در منطقه قفقاز، یک سبک جانوری ویژه، مدت ها پیش از پیدایی سکاها تکامل یافته بود. گورهای سلطنتی مایکوپ(Maikop) از هزارۀ سوم باقی مانده است. در آن جاست که نشان های طلا نخستین بار به عنوان زینت آلات لباس به کار رفت. تندیس های کوچک گاو و گوزن از مفرغ، که جنبۀ مذهبی داشته، به سبکی اند که تا حدی در نمونه های نخستین هنر جانوری، که تاکنون در آناتولی در آثار پی از هیتیان از آلاچاهویوک(Alaca Huyuk) به دست آمده، تأثیر گذارده است. فرانکفورت۶ به تأثیر آن ها در مجسمه های کوچک برنجین گاو که در آن جا یافت شده اشاره می کند، ویورا۷(Vievra) اعتقاد دارد که این ویژگی های مایکوپ ممکن است به وسیلۀ قومی به این منطقه انتقال یافته باشد که قفقاز به آناتولی مهاجرت کرده بودند. پیگوت۸(Pggott) نیز به همان اندازه از این پیوند اگاه است اما آثار مایکوپ ویژگی جداگانه ای نداشته است. در طی سی سال اخیر، شواهد بسیاری به دست آمده که نشان می دهد فلزکاران در بسیاری از نقاط قفقاز از عصر پیشین مفرغ به بعد ساکن شده بودند. کوفتین دلیل روشنی در این باره هم در تریالتی و هم درکی روف هان به دست دادو گوبجیشویلی (Gobedjishvili) بقایای کارهای فلزی مهم و همچنین کارگاه هایی را از زیر خاک بیرون آورد که قالب و دستگاه ریخته گری بود، و تاریخ آن به هزارۀ دوم پیش از میلاد می رسید و در مجاورت دهکده جبی(Gebi) در رود ریوم علیا(Riom) در قفقاز۹ قرار داشت. اشیای مایکوپ باستی به دست گروه مشابهی از فلزکاران ساخته شده باشد، در هر مورد صنعتگری به اندازه ای در حد کمال و سبک ان به اندازه ای تکامل یافته بوده که پیدا است آثار مزبور سابقه ای طولانی را پشت سر گذاشته است. با وجود این، تشخیص منشأ آن ها آسان نیست، هر چند همۀ عوامل در تشکیل هنر بیابانگردان اوراسیایی سهیم بوده است.

    آثار فلزی سکایی نیز تأثیرات مشخص تکامل از تراش چوب و استخوان را با خود دارد، و بعضی از پژوهشگران اصل آن را در شمال دشت اوراسیایی، در میان تراش کاران اسکیمویی سواحل دریای برنگ، جستجو کرده اند۱۰. در آن صورت، نخستین تراش کاری تجربی اهالی شمال قطعاً مرحله ای طولانی از تکامل را در سیبری و قفقاز طی کرده است. سپس به صورت هایی استادانه و با سبکی خا باقی مانده نمونۀ آن را در لگام ها و گونه بندهای سکایی می توان دید. در این اشیا است که سبک بومی به صورت خالص آن یافت می شود.

    تأثیر خاورمیانه منجر به ورود شماری از مناظر جدید جانوری در هنر قفقازی شد. بعد از قرن هشتم پیش از میلاد، که در طی آن، آشوری‌ها بر اهالی سوریه فنیقیه مستولی شدند، نفوذ شرقی نمایان گشت. ان گاه پیشرفت سکاها در آسیا، ناحیۀ قفقاز را در تماس با مصر قرار داد، و مجسمه های کوچک خدای بس(Bes) به سیبری غربی۱۱ و کیّف و نواحی مجاوره آن راه یافت در صورتی که نیلوفر آبی در پازیریک ۱۲ظاهر شد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    از میان عناصر بسیاری که در هنر سکایی وارد شد مهم تر از همه شاید عنصر اسونی بود که از چند جهت به اوراسی نفوذ کرد. در وهلۀ اول، از ایران، هنگامی که کارگران ایونی مشغول ساختن کاخ بزرگ داریوش در شوش۱۳بودند، در میان طوایف بیابانگرد متداول شد. ولی این سبک مستقیماً از ایونی نیز به وسیلۀ بازرگانانی که با شهرهای سواحل شرقی دریای سیاه در تماس بودند، بـرده شد. و گذشته از این، به وسیلۀ هنرمندان یونانی که در پانتی کاپایوم و سایر نقاط پونتوس شمالی مشغول کار بودند، در سراسر روسیۀ جنوبی انتشار یافت. سکاها از ظرافت هنر ایونی لـ*ـذت می بردند، و همچنین زیبایی و غنای هنر ایرانی را می ستودند و عظمت و وقار آن را درک می کردند.

    نخستین گورهای شناخته شده از لحاظ تاریخی هم زمان با پیروزی های نظامی سکاها در خاورمیانه است، و در نتیجه، بیشتر آن ها در انتهای شرقی بخش اروپایی دشت قرار دارند. بعضی از تپه های جنوب روسیه نیز از لحاظ تاریخی به آن ها نزدیکند. سه گور از گورهای نخستین، یکی واقع در کاسترومسکایا استانیتزا(KostromskayaStanizta)دومی کلرمس (Kelermes) در کوبان، سومی ملگونف در روسیه جنوبی، و گنجی که این اواخر در سکز (سقز) در اوراتوذتو، در محل احتمالی نخستین پایتخت۱۴ سکاها یافت شده، حائز اهمیت ویژه ای هستند. گیرشمن توانسته است که یافته های سکز را منسوب به سال های(۶۸۱-۶۶۸ پیش از میلاد ) بداند، و این نیز بر اساس ریزه کاری های جامه هاست، ولی تعیین تاریخ گورها دشوار است. گورهای تپه ای ملگونف معمولاً، به نیمۀ دوم قرن ششم پیش از میلاد نسبت داده می شود، ولی در مورد تاریخ گذاری گورهای کلرمس و کاسترومسکایا اختلاف نظر وجود دارد. بدین ترتیب روستوتسف آن ها را مربوط به قرن ششم می داند، در صورتی که بوروفکا و سایر دانشمندان معتبر شوروی ان ها را وابسته به قرن هفتم می شمارند. تاریخ گذاری هر چه باشد، مهم ان است که سبک سکایی در همین زمان پیداست که در هر چهار نقطۀ کاملاً تکامل یافته است. کشف گورهای کهن تر، مربوط به دورۀ گمنامی سکاها، تا زمانی باقی می ماند که بتوانیم تکامل هنر آن ها را به تفضیل بررسی کنیم.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    اشیای یافت شده در این چهار نقطه نشان دهنده تأثیر فرهنگ ایران است غلاف شمشیری از ملگونف۱۵ ترکیب موفقیت امیز عناصی بومی و آشوری را نشان می دهد، زیرا خود شمشیر از لحاظ شکل ایرانی است، و آرایش های روی غلاف نیز گرایش های شدید آشوری — ایرانی را آشکار می سازد. بدین ترتیب، طرح اصلی شامل یک صف از جانوران بالدار به سبک ایرانی است که برخی دارای سر شیر و بعضی دارای سر آدمی است، و با کمان های کشیده به پیش می روند. اما بال های آن ها اصلاً سکایی است، زیرا به جای ان که از پر تشکیل شده باشند، شامل ماهیانی است که خود را با چسباندن دندان هایشان به شانه های کمانداران در جا ثابت نگاه می دارند.به نظر نمی رسد که کمانداران مزبور از این جنبۀ غیر معمول و کهن چیزی اضافی به صورت ماهی [از لحاظ هنری] آسیب ببینند. یک عنصر خاورمیانه ای دیگر عبارت از نسان دادن عضلات ساق های جانور به وسیلۀ علائمی مانند نقطه و ویرگول است، این جزئیات در هنر جانوری جهان باستان پیوسته تکرار می شود، برروی بسیاری از مجسمه های قدیم ایرانی و نیز تکه های بافته شده با اصل ایرانی که شیر را نشان می دهد و در پازیریک یافت شده است مشاهده می شود. این جزئیات در آلاچاهویوک نیز پیدا شده است۱۶، و محال است بتوانیم نشان دهیم که سکاها علائم مزبور را از هیتی های متأخر یا از ایرانی ها فراگرفتند، یا بتوانیم منشأ اصلی آن علائم را کشف کنسم. یک نقشمایۀ دیگر ایرانی که به طور مکرر ظاهر می شود زینت بخش دستۀ همان غلاف شمشیر است و این علامت در این مورد خاص به شکل یک قربانگاه آشوری است که میان دو درخت قرار داده شده است. این نیز تا اندازه ای شبیه قربانگاهی است که بر روی قطعۀ دیگر پارچه ایرانی که در پازیریک به دست آمده بافته شده است، ولی برخلاف برآمدگی جنبی غلاف، با شکل گوزنی نشسته که بسیار زیبا ساخته شده است، و این خود غالباً نشانۀ صنعتگری و استادی سکاهاست.





    Untitled-69.jpg




    نفوذ هر ایرانی در اشیای کلرمس منعکس است. غلاف شمشیری که از این گور به دست آمده با نمونه موجود ملگونف تقریباً یکسان است. تصویر پلنگی واقع در وسط یک سپر مدوّر نیز که به سبک ایرانی لعاب کاری شده، بسیار جالب توجه است. یک نیم تاج زرّین و جواهر آلات دیگر که به دست امده به همان ترتیب، تزیین یافته اند. یک تبر نمادین با تزیینات طلا و با جنبل اساساً سکایی نیز یافت شده است. دستۀ ان دارای تصویرهایی از جانوران مختلف به صورت نشسته است که به صف نشان داده شده اند، هر چند، برجستگی قسمت پایانی تبر از لحاظ سبک بیشتر ایرانی است. در کنار آن یک آینه نقره ای بسیار استادانه که به سبک ایرانی ساخته شده بود قرار داشت، و تزیینات آن شامل حیوانات، و تصاویری از آفریدگان نیم انسان و نیم اسب و جانوران شگفت نگیز دیگر بود. بشقابی که نشان دهندۀ الهه بزرگ است نیز شیء یافت شده مهم دیگری بود.

    گور تپه ای کاسترومسکایا با توجه به چند جنبه غیر معمول ساخت ان ممتاز است، ولی بیشتر به سبب محتویات آن اهمیت دارد. در آن، جزو اشیای عالی مختلف دیگر، زانو پوشی با پولک و شانه بندی مرکّب از پولک های برنجین و، زیباتر از همه، تندیس کوچک زرین گوزنی نشسته است که از افتخارات هنر سکایی به شمار می رود.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    Untitled-70.jpg






    در سکز۱۷تعدادی جواهر آلات و لوح با ویژگی کاملاً آشوری به انضمام نمونه ها برجسته صنعتگری که سکایی یافت شده است. این نمونه ها شامل یک غلاف زرین شمشیر است که با سرهای بزکوهی و سرهای انسانی، با پرداختی شن تزیین یافته است. همچنین شامل یک پلاک زریّن با سرهای گربه وحشی است که به تناوب با تصاویر زبهای کوهی نشسته و گو.زن هایی به شیوۀ هنر سکایی آراسته شده است. و جالب تر از همه یک بشقاب سیمین بزرگ است که قطر آن به حدود چهارده اینچ می رسد. این بشقاب کاملاً پوشیده از تزییناتی است که الگوهای عمدۀ ان به ردیف در آمده یا درون دوایر متحدالمرکزی قرار گرفته اند. یک دایره، ردیفی از خرگوشانی است که در جهت مخالف نگاه میکنند و باز دایره دیگر سرهای جانورانی را نشان می دهد که به طرف راست می نگرند. وضع جانوران یا انسان هایی که در جهات مخالف حرکت می کنند طرح قالی کرکی یافت شده در پازیریک را به یاد ما می آورد که در ان جا سواران و گوزن ها به همان شیوه در حرکتند. برروی مهرهای بین انهرینی مربوط به ۳۵۰۰_۳۰۰۰ پیش از میلاد گاهی دسته هایی از جانوران را نشان داده اند کهدر جهات مخالف حرکت می کنند۱۸ این سبک هرگز بیش از حد گسترش نیافت، و در حجاری های ایرانی نیز راه نیافت، ولی به صورت ابتدایی برروی ظرف مشهور سیمین مایکوپ۱۹ دیده می شود که در آن جا گاوی به طرزی ایستاده که پشتش به دیگران است. همچنین برروی یک آبخوری سیمین تقریباً با همان قدمت از تریالتی۲۰ طرح مزبور مشاهده می شود که در آن جا تزیینات به دو دایره افقی تقسیم شده است. بخش تحتانی، گوزن هایی را نشان می دهد که به یک ردیف از راست چپ در حرکتند، و در بخش فوقانی، رئیس قبیله بر تختی در کنار درختی مقدس نشسته است و در دو سوی آن، حیوانات مخصوص قربانی قرار دارند. رییس قبیله به بیست و سه آفریده که نیمی انسان و نیمی جانورند و به شکل هیتی ها هستند و از دست چپ می آیند، می نگرد. این فکر به صورت یک تدبیر زینتی در فلزکاری سکایی به تکامل می رسد، و یک نمونه آن بشقابی از سقز است و یک نمونۀ متأخر دیگر، کوزۀ چرتوملیک(Chertomlyk) است که در آن جا دو دسته بز در جهت مخالف به هم می نگرند. رودنکو قالی پازیریک را از یک کارگاه ایرانی می داند، ولی چون ترتیب تزینات آن بیشتر دارای ویژگی سکایی است ممکن است به دستور یک رییس قبیله بافته شده باشد. پیدا شدن یک طرح تزیین مشابه در سقز در دو قرن جلوتر از قالی پازیریک نشان می دهد که طرح های شامل جانورانی که در جهات مختلف در درون دوایری داخل یکدیگر حرکت می کنند اصل و منشأ سکایی داشته است.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در میان تزیینات روی ظرف سقز تصاویری است شبیه جانورانی که در کلرمس و ملگونف یافت شده است. بدین ترتیب، با یک استثنای قابل توجه، همۀ مشخص ترین نقش مایه های هنر سکایی به صورت تکامل یافت شده است. استثنای مزبور شامل مناظری است که یک یا چند جانور را نشان می دهد که به جانور دیگر حمله می بردند، زیرا بالی که در غلاف ملگونف به صورت ماهی مشاهده می شود حاکی از منظرۀ جنگ نیست و قفط غلاف نمودار پیوستگی جانوری است.

    مهم ترین نقش مایه منحصر به فرد و مشخص هنر سکایی، گوزن است. در آغاز، گوزن در میان طوایف سیبری مورد پرستش واقع می شد، احتمالاً تا زمان سکاها قسمت اعظم اهمیت مذهبی کهن خود را از دست داده بود، ولی بیشتر احتمال می رود که اعتقاد مربوط به انتقال روح متوفا به جهان دیگر۲۱ توسط گوزن، هنوز به طور کلی در اوراسیا در سراسر هزارۀ اوئل متداول بوده است، بوریات(Buriats) تا همین اواخر ان را می پذیرفتند. این موضوع شاید دلیل وجود گوزن بر روی اشیای مربوط به تدفین بوده باشد، و ممکن است نقاب هایی را برای اسب توجیه کند که به شکل شاخ گوزن یا پرنده در می آوردند. نقشمایه های گوزنی که تابوت تپه دوم را در پازیریک می آراید با واقع گرایی فراوانی نشان داده شده است. شاید از آن جهت حایز اهمیت است که گوزن ها را در حال دویدن نشان داده اند، در صورتی که گوزن هایی که بر روی اشیای غیرتدفینی دیده می شوند غالباً در حال استراحت اند، و دارای سبکی چنان قوی هستند که دشوار است تصور کنیم برای مقاصد دیگری غیر از تزیین به کار می رفتند. زیباترین تندیس های زرین گوزن مربوط به تاریخی نسبتاً متقدم است، آن ها که بزرگ ترند غالباً قطعات مرکزی سپرها را تشکیل می دهند و معمولاً از طلا قالب گرفته شده اند.

    گوزن زیبایی کاسترومسکایااستا نیتزا مربوط به قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد است، و در حالت نشسته قرار دارد و ساق های او چنان در زیرش جمع شده است که کف سم هایش به خوبی پیداست. ساق های او اگرچه به شکل مثلث است ولی به صورتی مبالغه آمیز نیست، و اگرچه گوزن نشسته و شاید بتوان گفت دولا شده است، سرش به سوی بالاست به طوری که شاخ هایش روی پشتش قرار گرفته است گردنش کشیده شده و گویی خود او به سرعت می دود و مانند هواپیمای بی موتوری است که در مقابل باد حرکت می کند و به نظر می رسد که منخرین حساس و متحرک او قوۀ محرکه لازم را ایجاد می کند. چشمش گرد، سیمایش حاکی از هراس، عضلات گردن و تنش به اندازه ای کشیده است که اگرچه حیوان در حال استراحت نشان داده شده است، چنین احساسی به بیننده دست می دهد که گوزن در حال حرکتی چابک و طبیعی است. این گوزن نمونه ای غالی از گونه ای است که با تغییرات مختصر بر روی اشیای مختلف از لحاظ اندازه و قدمت مکررآ دیده می شود.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    نمونه مهم دیگری ولی نه همان اندازه دلپذیر از کول اوبا در کریمه به دست آمده است. قدمت آن به اواسط قرن چهارم پیش از میلاد بازمی گردد، و این تاریخ نسبتاً متأخر، با توجه به ملاحظات مربوط به سبک تأیید می شود، زیرا هر چند خود گوزن به صورت زیبایی قالب گیری شده است، در نتیجه مقایسه با گونه کاسترومسکایا چنین به نظر می رسد که در ساختن شاخ های گوزن تا اندازه ای تصنع به کار رفته است. در این مورد، سبکی یکنواخت به وجود آمده، گوش تقریباً غیرقابل تشخیص و چشم تا اندازه ای ناشیانه ساخته شده و پاهایی که به سوی بالا متمایل شده به وضعی اغراق آمیز، نوک دار است. این جنبه ها می رساند که اثر مزبور کار استادی فلزکار، از شهر بوده نه از روستا. پر کردن فضاهای خالی بر روی بدن گوزن با صورت های جانوران کوچک تر نیز ابتکاری تقریباً بدوی است تا ابتکاری کاملاً سکایی. ماهی فترسفلد۲۲، که تقریباً هم زمان با گوزن است و کهن تر از دهه های نخستین قرن پنجم پیش از میلاد نیست به همان شکوه و عظمت گوزن کول اوبا قالب گیری شده و به همان ترتیب بر اثر نشان دادن مناظر و حیوانات نامتجانس برروی بدنش آسیب دیده که اگرچه مناظر حیوانات ساختی ماهرانه دارد، ولی نسبت به طرح اصلی خود بیگانه است. هر دو شیء امکان دارد که از همان کارگاه بیرون آمده بشد و انسان را وامی دارد آن ها را منسوب به فردی یونانی از اولبیا بداند که نتوانسته است میان افزودن شکل جانور، که برای تکمیل طرح به کار می رود، و پر کردن فضای خالی،که یک پارچگی طرح را به هم می زند، فرق بگذارد. این انتقاد در مورد سر علامت عالی مفرغی مربوط به قرن ششم پیش از میلاد که از تپۀ شماره ۲، در اولسکی(Ulsky) به دست آمده، صادق نیست. در این جا طرح دارای چنان سبک خاصی است که شکل های جانورانی که در ساختن آن به کار رفته هویت خود را در طرح هندسی الگو از دست داده، که به منزله قابی برای گوزن کوچکی به کار می رود که فضای خالی باقی مانده است. این گوزن از علائم خانوادگی بود.

    یک گوزن زرّین عالی از تاپیوس زنت مارتون(Tapioszentmarton) در مجارستان نشان می دهد که سازنده آن درک عمیق تری از سازنده گوزن کول اوبا داشته و بیشتر نزدیک به گوزن کاسترومسکایا است و به طور واضح از آن اقتباس شده است. اعضایش با ظرافت دانه دانه سازی شده و ساق ها به وضوح نشان داده شده اند. پاهایش به دقت به تصویر درآمده و سم هایش به طرف بالا متمایل است. در اصل کاسه های چشم ها سوراخ های گوشش با لعاب پر شده بود که حاکی از نفوذ سبک ایرانی است، و احتمالاً می توان گفت اثری یونانی است، زیرا دانه دانه سازی از این دست، ویژه صنعت سکاها نبوده است. گوزن قدمت نسبتاً زیادی دارد، و مسلماً متأخرتر از قرن پنجم میلادی یا حدود آن نیست.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    تندیس های ماهی نسبتاً متداول بوده است، هر چند در سیبری پیش ازسکائیه رواج داشته است. در خاورمیانه، ماهی دارای اهمیت مذهبی خاص بوده و در قفقاز در افسانه ها باقی مانده و تا قرون مسیحی نوعی مفهوم نمادین داشته است. در ارمنستان، تندیس های ماهی که از سنگ ساخته شده و ویشاپ(Vishaps) نام دارد هنوز در نقاط مرتفع یافت می شود. و احتمالاً این تندیس ها را در آن جا در مراسم خاص و در زمانی نصب می کردند که آن تندیس ها مظهر خدای هوا بود۲۳. در هنر سکایی، آن ها نشان دهنده دوران کهن اند، در پازیریک غالباً دیده می شوند و یکی از آن ها در طرح هایی است که روی ساق یک رییس قبیله مغولی مانند(Mongoloid) کشیده شده است. استفاده از سنگ های رنگارنگ ابتکاری بود که به روزگار جلال و عظمت شهر اور باز می گردد ولی در جهان باستان در هیچ جا مانند ایران عهدامنشی به طرزی باشکوه و افراط امیز رواج نداشته است۲۴. سکاها باید این فن ظریف را ازایرانیان اموخته باشند، زیرا اسیایی که اندکی پیش از این تاریخ در سیبری ساخته شده معمولاً مزین به سنگ های تزیینی بوده است نه لعاب کاری. علاقه سکاها به نشاندن سنگ های گرانبها بر روی اشیا، به ویژه در سال های نخستین قدرت آنان رواج داشت، و دلیلی وجود ندارد که نشان دهد طوایف خویشاوند هرگز از این گونه سبک دشوار و گران برای تزیین استفاده کرده باشند. یک نمونۀ زیبا و کهن، نشاندن سنگ های گرانبها بر روی پلنگ زرینی است که در کلرمس یافت شده و با همان سبک گیرا و ماهرانه ای که در ساختن گوزن کاسترومسکایا به کار رفته و عملاً هم زمان با آن است، به چشم می خورد. علاقه به نشاندن سنگ های گرانبها برروی فلزات محدود به کوبان نبود، از آلتین اوبا(Altin Oba) در کریمه مجسمه کوچک زیبایی ازقرن ششم یا پنجم به دست آمده است که شیر ماده ای را از مفرغ قالب زده اند، و سطح آن را با ورقه ای از طلا پوشانده اند. قسمت مرکزی بدنش را با تکه های طلای کوچکی که مزین به سنگ های گرانبها است آراسته اند، در این جا نیز مانند پلنگ کلرمس، شست پا و گونه ها نشان ابزاری را که در ساختن آن ها به کار رفته است، با خود دارد.

    تندیس های جانوری منفرد مانند این ها شاهکارهای هنر سکایی به شمار می روند، اما ترکیباتی که یک یا چند موجود را نشان می دهد که با یکدیگر در جنگند دارای ویژگی کمتراند و به آن زیبایی نیستند. نقشمایه، که خود دارای قدمت زیادی است، در سکائیه بسیار متداول شد، ولی در هیچ جا با چنان اشتیاق وافری که در آلتایی به چشم می خورد ابراز نگشت. یک نمونۀ کهن سکایی در مقابل یک نمونه آلتایی از گور تپه ای «هفت برادران» در کوبان یافت شد که در آن جا یک رایتون*(Rhyton)چوبی متعلق به اویل قرن پنجم قبل از میلاد با پهار پلاک مزین شده است. هر کدام ازآن ها پرنده ای شکاری یا جانوری گوشتخوار را نشان می دهد که به جانوری گیاهخوار حمله می کند. در پلاکی که در دین جا نشان داده شده است، شیری بالدار دیده میشود که به یک بز کوهی حمله می کند. چنگال هایش ضمن آن که شیر، قطعه ای از پشت بز کوهی را با دندان می کند به پهلوی او فرو می رود؛ با وجود این، بز روی پای خود نشسته و عکس العملی نشان نمی دهد. تنها حالت دردناک چشمانش رنجی را که می کشد آشکار می سازد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    یک گوزن زرین عالی از زولدهالوم پوتسزا (Zodldhalompuszta) در مجارستان ظاهراً وابسته به همان گروه طرح هایی است که پلاک «هفت برادران»؛ زیرا حالت وحشت زده حیوان و احساس فرار قریب الوقوع او به طرزی محسوس با پای بالا آمده اش نشان داده شده است که گویی گوزن را چند جانور درنده تعقیبب می کنند. بار دیگر اندام ها و عضلات به صورت نیرومندی نشان داده شده و اگرچه در آن، نشانی از حرکت دیده می شود،جانور هنوز در حالت ایستاده است. این حالت تقریباً انفعالی، آن را به قربانی های رایتون«هفت برادران»مربوط می سازد. با وجود این، دانه دانه سازی روی ساق ها و دم گوزن، الگوی عجیب کنگره مانند زیر گردنش، و نشان دادن سرپرنده ای در زیر شاخ هایش حاکی از تأثیرات یونانی است. این جزئیات، آن را به گوزن کول اوبا مربوط می سازد و مانع از آن می شود که تاریخ ان را قبل از قرن پنجم پیش از میلاد بدانیم.

    اهالی پازیریک به همان نقشمایه به روشی متفاوت با سکاها دست زدند. نقشمایه مذکور پیوسته روی اشیای آن ها مشاهده می شد، و زینت اصلی کالایی را تشکیل می داد، با وجود این، هرگز تکراری یا خسته کننده نمی شد. یک نوع آن، اما فقط یک نوع، از لحاظ ویژگی ثابت است، و دو حیوان از یک نوع را نشان می دهد: یکی جانوری است با سرشیر و دیگر همان جانور با سر عقاب است که بدین ترتیب، هردو مقامی مساوی دارند. به طور اخص، این منظره مبارزه نیست، یا طرحی کاملاً زینتی است. یک نمونه از زینی از تپه شماره۱، در پازیریک دقیقاً صحنه جنگ را نشان نمی دهد. در این صحنه، عقاب یا جانوری را می بینیم که دارای تاج است و پیروزمندانه چنگال های خود را وارد بدن متشنج گوزنی مغلوب کرده است، این منظره لحظه پیروزی را نشان می دهد تا مرحله ای از جنگ را.

    نمونه دیگری از همان تپه که عبارت از زین است که لحظه برخورد را نشان می دهد تا لحظه پیروزی را. در این تصویر ببری را می بینیم که چهار دست و پا روی بدن یک بز کوهی فرود می آیدو حیوان براثر این حمله به زمین می افتد، و ساق های پیشین او زیر قفسه سـ*ـینه اش خم می شود و سرینش بالا می آید و ساق های پسینش بی استفاده می افتد. در این ضمن ببر دندان های تیز خود را وارد گوشت متشنج او می کند. این طرح با نمد و تکه های چرم و طلا دوخته شده است.

    همۀ آن ها غیر از قطعات طلا فاقد درخشندگی بوده و در بیننده ایجاد هیجان می کند، و بدن های حیوانات را با سبکی مخصوص و با ویژگی های کالبدهای آن نشان می دهد. ضمناً خطوط منحنی این ترکیب، عقیده هودگارد(Hogard) را نسبت به زیبایی خط منحنی توجیه می کند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا