Ana.A

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2020/06/21
ارسالی ها
1,374
امتیاز واکنش
4,998
امتیاز
656

800px-Hadrian%27s_Wall_west_of_Housesteads_3.jpg

هادریان (۱۱۷ تا ۱۳۸ میلادی)

پس از مرگ تراژان، پسر زاده‌اش هادریان به قدرت رسید. علی‌رغم اینکه هادریان به عنوان یک فرمانده نظامی دارای قابلیت و شایستگی بود، اما دوران حکومتش فاقد برخوردها و حملات نظامی مهم بود. او در آغاز حکومتش چون ادامه نبرد با اشکانیان را بی‌حاصل دید، از فتوحات تراژان در بین‌النهرین چشم پوشید و آن‌ها را به ایرانیان واگذار کرد و با آن‌ها قرارداد صلح امضا نمود. چند سال بعد نیز ارتش هادریان، شورش گسترده و عظیم یهودیان در یهودیه را سرکوب کرد. هادریان امپراتوری بود که بازدیدها و سفرهای زیادی از استانهای رومی داشت و پول‌های زیادی از خزانه دولتی برای احداث بناها و ساختمان‌های محلی اهدا می‌کرد. او برای جلوگیری از حملات مداوم بربرهای اسکاتلندی در بریتانیا، دستور داد، از شرق تا غرب کشور دیواری بسازند که آثار آن هنوز هم باقی‌مانده‌است که به دیوار هادریان معروف است. او به همان نسبت کارهایی دیگری مثل تقویت استحکامات دفاعی در سرزمین ژرمن و آفریقای شمالی انجام داد. در کُل، سیاست داخلی او، ایجاد صلح نِسبی و رفاه و ثروت در سرزمین‌های رومی بود.


359px-Hadrian_Greek_BM_Sc1381.jpg

 
  • پیشنهادات
  • Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    477px-Antoninus_Pius_%28Museo_del_Prado%29_01.jpg

    آنتونیوس پیوس (۱۳۸ تا ۱۶۱ میلادی)

    آنتونیوس را به دلیل حمایتش از یاد و خاطرهٔ هادریانوس، پیوس لقب دادند و او را آنتونیوس پیوس نامیدند. حکومت آنتونیوس پیوس نسبتاً آرام و توأم با صلح و رفاه بود. چندین بی نظمی و اغتشاش در سرتاسر امپراتوری از جمله یهودیه و بریتانیا به وجود آمد که البته هیچ‌کدام جدی و در خور توجه نبود.

    مارکوس اورلیوس (۱۶۱ تا ۱۸۰ میلادی)

    در زمان مارکوس اورلیوس، قبایل ژرمن که هدف جنگجویان شرقی هون قرار گرفته بودند، خود دست به حملات گسترده‌ای در امتداد طول مرزهای شمالی روم و نیز اطراف رود دانوب زدند. مارکوس اورلیوس علیه این قبایل جنگجو وارد عمل شد و توانست با موفقیت آن‌ها را عقب براند. در آسیا نیز او چند نبرد با اشکانیان انجام داد، بلاش سوم شاه ایران از دودمان اشکانیان درصدد اخراج رومیان از شرق مدیترانه برآمد، نیروهای رومی را در غرب فرات شکست داده و از سوریه بیرون رانده و حکمران ارمنستان را که به‌طور پنهانی با رومیان دوستی می‌کرد برکنار کرد. برای جلوگیری از پیشروی ایرانیان در غرب، مارکوس لوسیوس وروس نایب امپراتوری (شریک خود در سلطنت) را مأموریت شرق داد ولی توصیه کرد که بکوشد مسئله را با ایران از طریق مذاکره حل کند تا جنگ. وروس با سپاهی کامل و چند ژنرال عازم شرق شد، ولی بلاش حاضر به مذاکره او نشد. وروس که چنین دید تصمیم به جنگ گرفت. بلاش تاکتیک نظامی اشکانیان را بکار برد و نیروهایش را به آن سوی فرات بازگردانید تا در محل مناسبی وارد جنگ شود. وروس به مارکوس اطلاع داد که ارتش ایران سوریه را ترک کرده و به آن سوی فرات بازگشته و به بازگشت به پایتخت شهر تیسفون، در کنار دجله ادامه می‌دهد. در این هنگام میان نیروهای رومی بیماری مرموزی بروز کرد که دیوکاسیوس مورخ رومی آن را طاعون گزارش کرده و برخی دیگر نوعی آبله یا سرخک نوشته‌اند. وروس یکی از ژنرال‌های خود را در سوریه گذارد و با بخشی از یگانها به رم بازگشت و آن بیماری را هم با خود به آنجا برد. بیماری منتقل شده از شرق سال‌ها بلای جان اروپاییان بود. این بیماری تا سال ۱۸۰میلادی در اروپا باقی بود و در این سال مارکوس اورلیوس هم به آن مبتلا شد و درگذشت.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    450px-Kunsthistorisches_Museum_Vienna_June_2006_024.jpg



    کومودوس (۱۸۰ تا ۱۹۲ میلادی)


    کومودوس پسر مارکوس اورلیوس بود و خود را جانشین بی واسطه و بلافصل پدرش می‌دانست. به این شکل، ترتیب و طرح جانشینان انتخابی که در دوره آنتونین‌ها به خوبی طراحی شده بود، زیر پا گذاشته شد. دوره پنج امپراتور شایسته با روی کار آمدن کمودوس پایان یافت. در ابتدا مردم نسبت به حکومت کومودوس امیدوار بودند. او با وجود اینکه مانند پدرش بخشنده و بلند نظر بود، اما وقتی از طرف یکی از اعضای خانواده اش مورد سوءقصد قرار گرفت، دچار بیماری بدگمانی شد و سرانجام به دیوانگی و جنون رسید. کومودوس نمونه کامل نرون بود. او صدها نفر را کشت و ثروت امپراتوری را بر باد داد. کومودوس به جای مقابله با قبایل بربر، با آن‌ها صلح کرد و حتی به بعضی از آنان اجازه داد در مناطق مرزی مستقر شوند. همچنین ۱۳هزار بربر را وارد ارتش روم کرد. این اقدامات باعث شد که سرداران ارتش با او مخالفت کنند. دوران صلح رومی در زمان حکومت کومودوس به پایان رسید. عاقبت دورهٔ فاسد حکومت وی در سال ۱۹۲میلادی و پس از توطئه‌ای درباری که به مرگش انجامید، به پایان رسید. کومودوس آخرین فرد از سلسله آنتونین‌ها بود که پس از او، جنگ داخلی بزرگی امپراتوری روم را فراگرفت که سرآغازی بر سقوط امپراتوری روم شد.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    800px-Severan_dynasty_family_tree.jpg

    سلسله سوران

    قتل کومودوس به دست تعدادی از فرماندهان نظامی، باعث روی کار آمدن سلسله جدید سورن‌ها شد. در این دوره امپراتوران سپتیموس سوروس، کاراکالا، ماکرینوس، هلیوگابال و الکساندر سوروس روی کار آمدند. بنیانگذار این سلسله؛ یعنی، لوسیوس سپتیموس سوروس بود که به خاندان اشرافی سوران کارتاژ تعلق داشت که با دختر یکی از خانواده‌های برجسته سوریه‌ای وصلت کرده بود. این اتحاد و وصلت خانوادگی، بعدها باعث روی کار آمدن امپراتوران ایلاگابالوس و الکساندر سوروس از سلسله کارتاژی – سوریه‌ای شد.

    سپتیموس سوروس نخستین امپراتور روم بود که در قاره آفریقا به دنیا آمده‌بود. خانواده او از سواران توانگر و سطح بالا بودند. سپتیموس سوروس به عنوان یک امپراتور موفق، اقداماتی را انجام داد که به وفاداری بیشتر سربازان به امپراتور و بالا بردن موقعیت افسران عالیرتبه نسبت به سناتور انجامید. او در این راه، مفام و اعتبار همیشگی هیئت منصفه را ملغی کردو سناتورهای جمهوری‌خواه را از مجلس اخراج کرد و اختیارات امپراتوری را در سرتاسر روم گسترش داد.

    پسر او، مارکوس آریلیوس آنتونینوس که به کاراکالا شهرت داشت، تمام فاصله‌های طبقاتی و سیـاس*ـی بین شهروندان رم و دیگر استان‌ها و ایالات روم را از میان برداشت و در سال ۲۱۲میلادی، قانونی وضع کرد که بر اساس آن حقوق شهروندی به همه ساکنان آزاد امپراتوری (غیراز بـرده‌ها و زنان) اعطا می‌شد. کاراکالا همچنین بانی ساخت و احداث استخر یا گرمابه معروف گرمابه کاراکالا در رم نیز بود. طرح‌ها و نقش‌های این حمام بعدها برای ساخت ساختمان‌های عمومی بزرگ، مورد استفاده قرار گرفتند. در سال ۲۱۷میلادی، اردوان چهارم پس از دوره‌ای طولانی از آشوب و نا آرامی و پس از شورش علیه برادرش بلاش پنجم بر تخت نشست. این شورش‌های داخلی کاراکالا را به طمع تصرف ایران انداخت و او با سپاهی از دجله گذشت و به سوی اربیل آمد. اردوان که از حمله رومیان آگاه گشت به سرعت به سوی آنان روان شد و رومیان که انتظار مقاومت از ایرانیان را نداشتند به حران جایی که حدود ۳۰۰ سال پیش از آن از سپاه اشکانی به فرماندهی سورنا شکست سهمگینی خورده بودند عقب‌نشینی کردند. در همین‌جا کاراکالا به دنبال توطئه‌ای کشته شد و جانشینش ماکرینوس در نصیبین چنان شکست سختی از سپاه اشکانی خورد که مجبور شد تمام فتوحات روم در منطقه را به اشکانیان واگذار کند و افزون بر آن غرامتی بسیار سنگین به آنان بپردازد. علت قتل، ظاهراً این بود که کاراکالا دو روز پیش از آن دستور اعدام یک افسر را داده بود که به دست برادر او به قتل رسید. کاراکالا پیش از مرگ به فرزندان خود چنین وصیت کرده بود که با یکدیگر هماهنگ باشند، سربازان را ثروتمند سازند و به دیگران اهمیت ندهند. کاراکالا نیز به وضوح به ارتش خود توجه می‌کرد و به آنان اعتماد داشت. این رفتار کاراکالا باعث شهرت نامطلوب او شد و سبب گردید تا طبقهٔ سناتوری روم از او فاصله بگیرند. تنها فرمان او (که به تمام افراد آزاد امپراتوری، شهروندی روم را اعطا می‌نمود) بود که سبب شد تا چهرهٔ خوبی از او به نمایش گذارده شود.

    مکرینوس علی‌رغم حکومت پرابهتی که داشت، بسیار تحت نفوذ زنان دربار بود و همین نفوذ و سلطه باعث شد که در سال ۲۱۸میلادی حق جانشینی به هلیوگابال داده شود. حتی الکساندر سوروس که آخرین امپراتور این سلسله بود در سال ۲۲۲میلادی توسط زنان دربر انتخاب شد. در اواخر حکومت سلسله سوران، مجلس سنا تا اندازه‌ای دوباره قدرت خود را به دست آورد و تعدادی از اصلاحات مالی تصویب شد. علی‌رغم پیروزی‌ها و موفقیت‌هایی که الکساندر سوروس در مقابل قبایل ژرمن شمالی به دست آورده بود، به دلیل ضعف رهبری او، سربازان از فرامین او سرپیچی کردند و همین عامل باعث شکست او در برابر امپراتوری تازه تأسیس ساسانی ایران به رهبری اردشیر بابکان شد. با مرگ الکساندر، امپراتوری روم به مدت نیم قرن، درگیر جنگ‌های داخلی میان فرماندهان نظامی برای رسیدن به مقام امپراتوری شد و به این ترتیب دوران صلح رومی که با روی کار آمدن امپراتور آگوستوس آغاز شده بود، بعد از حدود ۲۰۰ سال پایان یافت.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    بحران قرن سوم و آغاز درگیری‌های داخلی


    قرن سوم میلادی، آغازگر دوران اغتشاش و آشوب نظامی بود که سرانجام به سقوط و فروپاشی امپراتوری روم انجامید. در اواخر قرن اول پیش از میلاد، زمانی که آگوستوس اعلام کرد که جنگ‌های داخلی پایان یافته‌است، امپراتوری روم با حملات خارجی کم‌تر، صلح، پیشرفت و ترقی اقتصادی همراه بود، اما در قرن سوم پس از میلاد، درگیری‌های داخلی و بحران‌های اقتصادی، سیـاس*ـی و نظامی باعث فروپاشی قدرتمندترین امپراتوری جهان آن زمان شد. در این دوران، رومی‌ها دائماً در معرض حملات و تجـ*ـاوز اقوام بیگانه، جنگ‌های داخلی و تورم شدید اقتصادی بودند. البته شاید ریشه بخشی از این مشکلات به نوع واگذاری قدرت آگوستوس بازمی‌گشت. نخستین امپراتور روم که قصد داشت دلبستگی خود به حکومت را کم ارزش و کم‌اهمیت جلوه بدهد، هیچ قانونی برای محدود کردن حقوق جانشینان بعد از خود بر جای نگذاشت. پیش از این و در قرن اول و دوم میلادی، اختلاف نظرها و مشاجره‌های بسیاری در مجلس سنا بر سر اینکه چه کسی می‌تواند جانشین امپراتور باشد، صورت گرفته بود در مورد حق جانشینی، جنگ‌های داخلی کوتاه مدتی هم روی داده بود، اما در قرن سوم این جنگ‌های داخلی بر سر کسب قدرت، تبدیل به یک عامل دائمی و همیشگی شد، به‌طوری‌که هیچ نامزد به تنهایی نمی‌توانست بر رقبای خود پیروز شود و وارث تخت و تاج شود یا اینکه موقعیت خود را به عنوان امپراتور برای مدت طولانی حفظ کند. بین سالهای ۲۳۵ تا ۲۸۴میلادی، بش از ۲۵ امپراتور مختلف، بر روم حکومت کردند که همگی آن‌ها جز ۲تن، یا به قتل رسیدند یا در میدان جنگ کشته شدند. در این دوران، ترکیب سازماندهی ارتش روم که بیشتر در مرزهای شمالی و شرقی متمرکز شده بود، دیگر نمی‌توانست برای سرکوب حملات خارجی چاره‌ای بیندیشد. کاهش مشارکت شهروندان در اداره حکومت محلی نیز امپراتوران را مجبور به مداخله کرد و به این ترتیب مسئولیت دولت مرکزی آرام آرام افزایش یافت. این دوره با ترور دیوکلتین پایان یافت. دیوکلتین یا با مهاجرت و چیره‌دستی یا صرفاً با خوش شانسی، بسیاری از مشکلات حاد و شدیدی را که خود آن‌ها را تجربه کرده بود، حل کرد. با این وجود مشکلات اصلی حل نشدند و سرانجام باعث خرابی و ویرانی در امپراتوری غربی شدند. تحولات این دوره، شروع عصر طلایی زودگذر و پایان دوره باستانی روم بود.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    800px-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C_%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D9%88%D9%85_-_%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1.JPG

    نقش برجسته پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم، بیشاپور در نزدیکی شهر کازرون، شاپور اول (سوار بر اسب) در تسخیر امپراتور روم والرین (ایستاده)، فیلیپ عرب (زانو زده) تحت پیگرد برای صلح و گوردیان سوم (در زیر اسب) (در قرن سوم میلادی، زمانی که امپراتوری ساسانی ایران در اوج قدرت خود بود، شاپور اول در چند نبرد پیاپی موفق شد سه تن از فرماندهان ارتش روم به نام‌های گوردیان سوم، فیلیپ عرب و والرین که یکی پس از دیگری به مقام امپراتوری رسیده بودند، شکست دهد و آن‌ها را از تجـ*ـاوز به مرزهای غربی ایران بازدارد).
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    اصلاحات دیوکلتین

    400px-Venice_%E2%80%93_The_Tetrarchs_03.jpg

    در اواخر قرن سوم میلادی، تبدیل امپراتوری واحد به دو امپراتوری تجزیه شده شرقی و غربی اجتناب ناپذیر بود. در سال ۲۸۵میلادی، هنگامی که دیوکلتین رقیبش کارینوس را شکست داد، طولی نکشید که به مقام امپراتوری رسید. دیوکلتین، طی سال‌ها تجربه به این نتیجه رسیده بود که با وجود فشارهای داخلی و تهدیدهای نظامی در جبهه‌های مختلف و به خصوص امپراتوری ساسانی در شرق، اداره کل امپراتوری بزرگ روم توسط یک نفر غیرممکن است. به همین دلیل او در یک اقدام انقلابی، امپراتوری را در امتداد محور غربی و شرقی به دو ناحیه مساوی تقسیم کرد و اداره دو امپراتوری را به دو نفر، با عنوان آگوستوس سپرد. دیوکلتین خود، آگوستوس شرقی شد و دوست قدیمی خود، ماکسیمیان را به مقام آگوستوس غربی منصوب کرد. در سال ۲۹۳میلادی، قدرت بار دیگر تجزیه شد، به‌طوری‌که هر آگوستوس، معاون زیردستی به نام سزار انتخاب کرد تا در اداره حکومت به وی کمک کند و به این ترتیب، صفی از جانشین‌های با تجربه برای مقام آگوستوس تربیت شدند. گالریوس، سزاری بود که تحت رهبری دیوکلتین قرار داشت و کنستانتیوس، سزار تحت فرماندهی مکسیمیان بود.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    کنستانتین و تغییر پایتخت امپراتوری

    گروه فرمانروایان چهارگانه یا تتراچی با مرگ کنستانتیوس در سال ۳۰۶میلادی منحل شد. سربازان و سپاهیان او، فوراً پسرش کنستانتین را به عنوان آگوستوس جدید تعیین کردند. همان سال شورش بزرگی در روم درگرفت که کنستانتین یکم موفق به سرکوب شورشیان شد و یک معاهده با رقیبش گالریوس در شهر میلان منعقد ساخت. طبق این معاهده معروف، دین مسیحیت در سراسر امپراتوری روم به رسمیت شناخته شد.

    در سال ۳۳۰میلادی، کنستانتین به بیزانتیوم رفت و دستور داد شهر بزرگ و مجهزی در آنجا احداث کنند. این شهر بعدها به افتخار وی کنستانتینوپول (قسطنطنیه) نام گرفت و به پایتخت امپراتوری بیزانس تبدیل شد. ساخت این شهر ۵ سال به طول انجامید و پس از تکمیل بود که کنستانتین دستور داد پایتخت از شهر رم به قسطنطنیه تغییر یابد.

    با مرگ کنستانتین، بار دیگر روم دچار اغتشاش و تزلزل شد و جنگ میان سرداران آغاز گردید. سرانجام یکی از سرداران به نام ژولیان، موفق شد بر رقبای خود چیره شود و به مقام امپراتوری دست یابد. ژولیان به عنوان امپراتور تنها و انحصاری به مدت ۲ سال فرمانروا و امپراتور روم بود. ژولیان یک کافر سنتی و قدیمی نبود و عقاید شخصی او به میزان بسیار زیادی تحت تأثیر مکتب افلاطونی قرار داشت، اما عقاید متجددانه او در مورد بی‌دینی با مرگش در سال ۳۶۳میلادی در حین جنگ با ساسانیان پایان یافت. پس از مرگ ژولین، افسران ارتش یکی از فرماندهان به نام ژوویان را به عنوان امپراتور انتخاب کردند. ژوویان که می‌دانست پس از مرگ امپراتور، سربازان انگیزه کافی برای ادامه نبرد ندارند، بنای صلح گذاشت و با شاپور دوم معاهده ترک مخاصمه را امضا کرد. بر اساس این معاهده، سرزمین‌هایی را که رومی‌ها در زمان تراژان فتح کرده بودند، دوباره به ساسانیان واگذار شد.
    398px-Head_Constantine_Musei_Capitolini_MC1072.jpg

     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    Theodosius_I%27s_empire.png

    سلسله والنتین

    از زمان مرگ کنستانتین، وظیفه انتخاب و انتصاب آگوستوس جدید، دوباره به عهده افسران ارتش گذاشته شده بود. در سال ۳۶۴میلادی، افسران ارتش روم سرداری به نام والنتیانوس را به عنوان آگوستوس انتخاب کردند. در اواخر همان سال و به دنبال مرگ مشکوک امپراتور ژوویان، والنتینیان یکم طرح تقسیم امپراتوری را مطرح کرد و برادرش والنس را به عنوان شریک امپراتوری منصب نمود. طبق طرح والنتیانوس، امپراتوری روم به دو نیمه غربی و شرقی تقسیم شد. والنتیانوس به امپراتوری روم غربی رسید و برادرش والنس به امپراتوری روم شرقی منصوب گردید. از این زمان، امپراتوری روم هنوز یک دولت با دین و زبان واحد بود، اما در واقعیت به دو شکل دو نیمه کاملاً مستقل درآمد. این شکاف برای نیمه غربی چندان خوب نبود، چون هم از لحاظ جمعیت، ثروت و موقعیت استراتژیک نظامی در سطح پایین‌تری از روم شرقی قرار داشت. امپراتوری روم که جدا شده بود، در زمان تئودئوس اول دوباره به یک امپراتوری واحد درآمد، او توانست روم شرقی و روم غربی را متحد کند. اما او آخرین کسی بود که امپراتور هر دو قسمت بود. بعد از مرگ وی این دو قسمت برای همیشه از هم جدا شدند.
     

    Ana.A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/06/21
    ارسالی ها
    1,374
    امتیاز واکنش
    4,998
    امتیاز
    656
    طبقات اجتماعی در روم
    پاتریسین


    مردم، در روم باستان به دو گروه بزرگ تقسیم می‌شدند: پاتریسین و پلبین. پاتریسین‌ها ظاهراً نخستین سکنهٔ رم به‌شمار می‌آمدند، که اصالتی لاتینی داشتند. امّا پلبین‌ها از اقوام مهاجر و مهاجمی بودند که بعدها در این ناحیه یا در سرزمین‌های اطراف آن، استقرار یافتند. این دو گروه برای قرنها در کنار یکدیگر به سر می‌بردند و ساکنان اصلی رم را تشکیل می‌دادند. پاتریسین‌ها به ۳ قبیله و هر قبیله به ۱۰ کوری تقسیم می‌شد. این کوری‌ها معرف یک سازمان انتخاباتی و نظامی بودند. برخی از طایفه‌های پاتریسین‌ها عبارت بودند از: (مانلی‌ها، والریها، آیمیلی‌ها، کورنلی‌ها، فابیها، هوراتی‌ها، کلاودی‌ها، یولی‌ها و…). گذشته از پاتریسین ها(که از ابتدا، قدرت مطلق بودند) و پلبها(که بعدها تا حدی قدرت گرفتند) و گذشته از سازمان‌ها و تشکیلات ملی و پادشاهی که در رم پدیدآوردند، قدرت سومی هم در کشور وجود داشت و آن سنا بود که ظاهراً ابتدا از ۱۰۰ عضو و در پایان عهد سلطنتی از ۳۰۰ عضو تشکیل می‌شد. فقط پاتریسین‌ها می‌توانستند عضو سنا را داشته باشند و در مراسم عمومی مذهبی شرکت کنند. پلبین‌ها از جمیع حقوق مدنی، سیـاس*ـی و مذهبی محروم بودند و بدین ترتیب اهالی به دو دستهٔ جدا و متمایز از یکدیگر تقسیم می‌شدند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا