کامل شده دلنوشته سودای دام عاشقی | نازنین آگاه کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

نازنین79

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/21
ارسالی ها
200
امتیاز واکنش
1,612
امتیاز
389
سن
23
محل سکونت
IR
شب های بعد از تو:


آمدی و جان و جهانم شدی
در دلم رخنه کردی و چُنان کنگر خورده‌ای
در چارچوب قلبم صاحب خانه شدی!
یادش بخیر...
روزهای اول که نگاهم میخ نگاهت و قلبم گره خورده قلبت شد
از آن حادثه شیرین سال ها می‌گذرد
یادت هست اولین لبخندت را؟ اولین سلام و احوال پرسی را؟
یادت هست از ذوق دیدنت سرخ میشدم و بی تاب؟
حال اما ...
تو رفته‌ای و من تنها مانده خیره به آخرین نامه‌ی خداحافظی
تلخ بود چُنان زَهری بر جانم!
رویایِ دیدنت مـسـ*ـت می‌کند وجودم را
آنقدرکه شب‌ها در خواب هایم برایت ذوق می‌کنم و از ته دل می‌خندم
اَمان از خواب هایی که تو را دست در دست غریبه‌ای ببینم
و هق هق کنان در خواب برایت قطره قطره اشک بریزم
چه زیباست این عشق یک طرفه‌ی پر احساس!
و این عاشقی زیبا می‌ماند
اگر تا آخرین نفس، قلبم امضا زده‌ی قلبت بماند
و تو ندانی که قلب عاشقم پژمرده گشت و منِ مجنونِ دیوانه
کوچ کرده‌ی آسمان باشم!



به قلم: نازنین آگاه
 
  • پیشنهادات
  • نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    حرمِ دل:


    زُل می‌زنم به عکس هایت
    یکی پس از دیگری
    بدون اینکه پلک برهم بزنم
    چشم هایم شروع به باریدن می‌کنند
    دنیا پیش رویم تیره و تار می‌شود
    انگار که نفس های آخرم را می‌کشم
    و همچنان خیره به عکس های توام
    نگاهم به نگاهت گره خورده مجنونِ دل خسته‌ی من
    این‌گونه عمیق نگاهم نکن!
    شرمنده ام...
    شرمنده آغـ*ـوش خالی از بغـ*ـل!
    شرمنده نگاه گیرا و صدای مردانه ات
    شرمنده روی ماهت!
    آخرین دقایق عمرم را، با حسرت به عکست زُل می‌زنم
    شاید که خدایمان تنها کمی دلش به رحم آید
    شاید که معجزه ای شود در حد آمدنت!
    باور کن اگر برگردی
    هنوز هم می‌توانم بلند شوم
    هنوز هم می‌توانم نفس بکشم
    هنوز هم می‌توانم
    با هر بار لبخند زدن تو ذوق زده شوم!
    افسوس و هزاران افسوس
    که هیچ وقت من و تو ما نشدیم
    نگاهم روی عکست خیره می‌ماند...
    آه که چه زجرآور است با چشم های پر اشک مُردن!




    به قلم: نازنین آگاه
     

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    تنهایی:


    این روزها تنهای تنهایم
    تو که نیستی زندگی به کامم تلخ شده
    زندگی نمی‌کنم! فقط زنده ام...
    تو که نباشی نه دنیا را می‌خواهم، نه ثروتش را
    نه دوستت دارم های سرشار از هـ*ـوس را
    تو که نباشی هیچ چیز برایم تومنی نمی‌ارزد
    من این حال را نمی‌خواهم
    حالی که فقط خاطراتت باشد
    یادگاری هایت باشد را نمی‌خواهم
    من فقط تو را می‌خواهم
    تو ای عزیز ترین مردِ دنیا




    به قلم: نازنین آگاه
     

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    خاصیت عشق:


    اگر روزی، ساعتی گوشه‌ای از دیوار نشستی
    نی نی چشم هایت را برنقطه ای نامعلوم از زمین خیره کردی
    اگر بغض آرام آرام در گلویت نشست
    و چشمانت لحظه به لحظه بارید
    اگر قلبت بدون ذره‌ای صدا به تپش نشست
    اگر ذهنت تنها قرص صورتش را به تصویر کشید
    اگر بی‌تابانه و بدون ذره ای درنگ او را خواستی
    بدان که عاشق شدی...
    این خاصیت عشق است
    تنهاییش یک عمر است و گریه هایش هر شب
    دردش از تمام دردها سخت تر
    و جدایی اش از تمام جدایی ها طاقت فرساتر
    خواستنش یک دنیا تمنا و نداشتنش یک جهان دلتنگی...



    به قلم: نازنین آگاه
     
    آخرین ویرایش:

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    جدایی:


    گریه می‌کنم، شاید آرام شود این دل
    گریه می‌کنم شاید بغضم کمی تنها کمی فرو بنشیند
    آرام و قرار ندارد، قلبم را می‌گویم
    قلب درد کشیده ام را، قلب رنج دیده ام را
    من شکسته ام...
    مگر نه اینکه دل شکسته ها کنج دیوار می‌نشینند
    و به نقطه ای نامعلوم خیره می‌شوند!
    مگر نه اینکه تنها تصویر او را در ذهن دارند
    مگر نه اینکه خاطرات یکی یکی
    ازگوشه ذهنشان خطور می‌کند
    هق هق گریه ام گوش فلک را کر کرده
    اما دریغ از ذره ای آرامش!
    من آرام نیستم، دلم هوای دلش را کرده
    دلم هوای لبخندش را کرده
    من آرام نیستم
    از بیرون اشک گریه می‌کنم و از درون خون!
    من تنهایم
    تنهای تنها...
    تنها ترین دل شکسته‌ی این روزهای جدایی




    به قلم: نازنین آگاه
     

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    غرق شده در رویا:


    گاهی آنقدر عمیق غرق در رویای دیدنت می‌شوم
    که فراموش می‌کنم ساعت ها زیر باران ایستاده ام و به تو فکر می‌کنم
    کاش می‌شد کمی به خود می‌آمدم و فراموش می‌کردم خاطراتت را
    خاطراتی که با نبودنت، طناب دار بر گردنم آویخته و قصد کشتنم را دارند



    به قلم: نازنین آگاه
     
    آخرین ویرایش:

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    دعا:

    تو را به کدامین معبود قسم دهم
    به کدامین دعا و به کدامین نماز؟
    جان ز تن رها شده و بی تاب توام
    به کدام هق هق شبانه قسم دهم تو را؟
    با کدام یک دلت به رحم می‌آید؟
    به چشم هایم نگاهی بینداز...
    رسوا شده ی عالمم و تو
    خودت را به کدامین راه می‌زنی؟



    به قلم: نازنین آگاه
     
    آخرین ویرایش:

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    سالگرد عاشقی:


    یک سال گذشت و نیامدی
    سرمست و پر شور به امید دیدنت نشستم
    دو سال گذشت و نیامدی
    با تصور سیاهی چشم هایت، سال ها را به شمارش نشستم
    سه سال گذشت و نیامدی
    مردم نیشخند زنان، طعنه ها سر می‌دادند
    ولی منِ نالانِ پر غم، می‌دانستم که می‌آیی
    چهار سال گذشت و نیامدی
    حسرت به دل مانده بودم
    و تو لبخندت را پیش کِش اینُ آن می‌کردی
    پنج سال گذشت و نیامدی
    حرف های دل رنجور« فراموشش کن» دیوانه ام می‌کرد
    ولی من یاد گرفته‌ی رسم عاشقی بودم
    شش سال گذشت و نیامدی
    خودم را، افکارم را به ناکجا آباد سوق می‌دادم
    تا خیالت، سنگی نشود بر شیشه‌ی بغض هایم
    ولی می‌دانی! دِگر خسته و بی جان مانده بودم
    هفت سال گذشت، نه نیامدی!
    هشت سال گذشت و ...
    امسال را به یمن سالگرد عاشقی ام، برایت خون گریه می‌کنم... می‌دانی؟
    دِگر نه من آن دختر بچه‌ی کوچک آن روزهایم...
    نه تو آن پسر نوجوانِ پر شور
    تو عاشقی نکردی مرا، این من بودم که تو را از بر شدم...
    چشم بسته نگاهت را، لبخندت را از بر بودم
    اما همیشه در درس عاشقی... مردود شده‌ی چشم هایت می‌شدم!



    به قلم: نازنین آگاه
     
    آخرین ویرایش:

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR

    یادم تو را فراموش:


    امسال هم گذشت و نیامدی

    دگر انتظار تا کی؟

    غصه و آه و افسوس تا کی؟

    جوانی ام را به پای انتظار تو به پیری رساندم

    دگر صبر و تحمل تا کی؟

    امسال سال جدیدی خواهد بود

    برای من

    برای آن دخترِ کوچکِ درونم

    امسال را...

    متفاوت آرزو کردم

    دگر نه به اشک، نه به غصه و انتظار نمی‌نشینم

    به قول گفتنی

    انتظار تا حدی لـ*ـذت دارد

    زیاد که شود شیره‌ی جانت را می‌مکد



    به قلم: نازنین آگاه
     

    نازنین79

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/21
    ارسالی ها
    200
    امتیاز واکنش
    1,612
    امتیاز
    389
    سن
    23
    محل سکونت
    IR
    تولد:

    هرگز در باورم نمی‌گنجد
    کیک باشد
    شمع باشد
    آسمان باران ببارد
    و تو نباشی!
    کی آرزوهایم چنین به تلخی تعبیر شدند!



    به قلم:نازنین آگاه
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا