دوران سطلنت ساسانیان | از ابتدا تا انتها

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 587
  • پاسخ ها 28
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
ساسانیانامپراتوری ساسانیان نام خاندان شاهنشاهی ایرانی است که از سال ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بر ایران فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت: مقدس، و خشتره: شهریار) بنا کرد. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارس بود، بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران (به پهلوی کتیبهای) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی آوردند. پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد (آن زمان نام روستایی کوچک در نزدیکی تیسفون بوده؛ که نامش به ظاهر، از یکی از نامهای بغ داد یا بخشوده خدا؛ و یا باغِ داد دوره ساسانی ریشه گرفته بوده)، در عراق امروزی بود.نام «ساسانیان» از «ساسان» گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان) را از نیاکان او دانسته اند. نخست کارنامه اردشیر بابکان به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر اردشیر، چوپانی بود از بازماندگان دارا که در فارس می زیست.اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش یافت، ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد. او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران میگفت را آغاز کرد.ساسانیان رفتهرفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و مرزها را تا سالهای پایانی برپاییشان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانی شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز (به پهلوی: ابرویز) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم (در شاهنامه: گنگ دژ هودخ) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری جنگ افزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان (صلیب اصلی مسیح) از اورشلیم به پایتخت ایران.اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بیاحترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با ارادهای که با وجود اشتباهها و معایبش، در دوران پادشاهی خود جلوی زیادهخواهی بزرگان را گرفته بود، با خشم بزرگان به خاطر شکستها، به ظاهر با مکر و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم) کشته شد.با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ شک برانگیز قباد (که بسیاری از برادران خود را کشت)، در زمانی کمتر از شش ماه، چرخهای مرگبار از کینه توزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان و ارتشیان کشته شده تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر پوراندخت را به شاهی برگزیدند. با گزینشهای پیدرپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه در مدت چهار سال، یزدگرد سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت، محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد.بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر (یا نبرد پل) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و جنگ نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند. پایتخت ایران، شهر تیسفون (به عربی مدائن) در ۶۳۷ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی نامعلوم گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بخاطر جامه زربافتش کشت. با مرگ یزدگرد به سال ۶۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفته است... ساسانیان اولین سلسله ای در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیـاس*ـی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا می کنند. مهمترین میراث ساسانیان این است که ما اکنون 1800 سال است با این ایده زندگی می کنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم.
    تورج دریایی، استاد رشته ایرانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین، و نویسنده کتاب "ایران ساسانی: ظهور و سقوط یک امپراتوری" به زبان انگلیسی، می گوید که میراث ساسانیان برای ایران بسیار بزرگتر از شکست در برابر اعراب است. میراث مهمی که ساسانیان برای ایران به جا گذاشتند، به گفته او، شکل گیری مفهوم ایران به عنوان یک فرهنگ و ملت است. یکی از عناصر مهم شکل گیری این مفهوم پیدایش خداینامه در زمان ساسانیان است. این همان کتابی است که شاهنامه از آن سرچشمه گرفته است.آقای دریایی می گوید: "اهمیت دیگر ساسانیان این است که در زمان خسرو انوشیروان در همان قرن سوم، تاریخ ملی ایران به نام خداینامه تدوین می شود. و آن تاریخ و یادی است از گذشته، آنچه که ایرانیان بودند، از کجا آمدند، چگونه جهان آغاز شد، تا زمان فروپاشی شاهنشاهی ساسانی."

    [BCOLOR=rgb(250, 250, 250)]
    [/BCOLOR]
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    ساسانیان و رقیبانشاندولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرفهای خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرفهایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاریها، مانع از آن میشد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتختاش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاریهای زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کنندهای میرسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابـ ـطه با شرق و غرب خلاصه میشد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیبهای ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تأمین کند.این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطههای سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیاسیاش، اثرهای خود را در نسلهای پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد. با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولتهای نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیشبینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توان جنگیاش قومهای بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیـاس*ـی و اجتماعیاش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولتها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بیبهره بودند. دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگیاش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قومهای بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود.این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیـاس*ـی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    گاهشمار شاهنشاهان ساسانی
    (تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)
    Ø اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)Ø شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)Ø هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)Ø بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)Ø بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)Ø بهرام سوم (۲۹۳)Ø نرسی (۲۹۳-۳۰۲)Ø هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)Ø آذرنرسی (۳۱۰)Ø شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)Ø اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)Ø شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)Ø بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)Ø یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)Ø بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)Ø یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)Ø هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)Ø پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)Ø بلاش (۴۸۴-۴۸۸)Ø قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)Ø جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)Ø قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)Ø خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)Ø هرمز چهارم (ترکزاد) (۵۷۹-۵۹۰)Ø بهرام ششم (بهرام چوبین) (۵۹۰-۵۹۱)Ø خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)Ø قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)Ø اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)Ø شهربراز (۶۳۰)Ø خسرو سوم (۶۳۰)Ø جوانشیر (۶۳۰)Ø پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)Ø گشناسب بنده (۶۳۱)Ø آزرمی دخت (۶۳۱)Ø هرمز پنجم (۶۳۱)Ø خسرو چهارم (۶۳۱)Ø خسرو پنجم (۶۳۱)Ø یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)§ تازش و پیروزی تازیان (۶۵۱)
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791

    ساسانیان
    در شاهنامهپادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند:
    ۱.اردشیر بابکان،۲.شاپور پسر اردشیر،۳.اورمزدِ شاپور ۴.بهرامِ اورمزد، ۵.بهرام بهرام، ۶.بهرام بهرامیان، ۷.نرسی بهرام،۸.اورمزد نرسی، ۹.شاپور ذوالاکتاف، ۱۰.اردشیر نکوکار، ۱۱.شاپور پسر شاپور، ۱۲.بهرام شاپور، ۱۳.یزدگرد شاپور، ۱۴.بهرام گور، ۱۵.یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۶.هرمز، ۱۷.پیروز یزدگرد، ۱۸.بلاش پیروز، ۱۹.قباد، ۲۰.نوشینروان، ۲۱.هرمزد، ۲۲.خسرو پرویز، ۲۳.شیرویه، ۲۴.اردشیرِ شیروی، ۲۵.فرآیین(گراز)، ۲۶.پوراندخت، ۲۷.آزرمدخت، ۲۸.فرخزاد، ۲۹.یزدگرد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    پادشاهانساسانی

    اردشیربابکان

    اَردِشیر پاپَگان یا اردشیر یکم یا اردشیر بابکان (در پارسیمیانه: ‎Arđaxšēr-i Pāpagān‏) بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی بود. از ۲۲۶ تا سال ۲۴۱میلادی، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد. وی بجای، اردوانپنجم، آخرین پادشاه اشکانی بر تخت نشست.دودمانی که اردشیر بنیاد گذاشت، چهار سده بر ایران، فرمان راندند و ۳۴ شاه داشت که آخرین آن یزدگرد سوم بود. دودمان ساسانی، در سال ۶۵۲ میلادی، بهدست عربها، سقوط کرد.
    نام
    نام اردشیر در پارسی میانه بصورت اَرتَخشَتر بوده، به معنی شهریاری مقدس (اَرتَه = مقدس و خشَتر = شاه).
    پیشینه
    اردشیر جوانترین پسر پاپگ، روحانی بلندپایه ی نیایشگاه آناهیتا، در استخر بود. استخر شهری بود که پس از ویران شدن پارسه بهدست اسکندر مقدونی، در کنار آن پدید آمدهبود. پاپک پسر (یا تحتالحمایه ی) فردی به نام ساسان بود. دودمانی که اردشیر بعدها بنیاد کرد، به نام پدربزرگ او ساسانیان نام گرفت. مادر اردشیر نیز رودَگ نام داشت و دختر حاکم محلی پارس بود.ساسان، در زمان بلاش چهارم اشکانی احتمالاً فرمانروای استان پارس بودهاست. خاندان ساسان پارسی بودند و به گویشی از پارسی سخن میگفتند که اختلاف کمی با زبان پارتی (زبان فرمانروایان اشکانی) داشت. همسر ساسان به نام رامبهشت یا دینگ، از خاندان بازرنگی بود که حکومت محلی پارس را، در دست داشتند. گوچهر شاه استخر که از خاندان بازرنگی بود، در دورهای منصب دژبانی (ارگبذی) دارابگرد را به اردشیر بابکان داد.پاپگ، پدر اردشیر، موفق شد در سال ۲۰۵، گوچهر را برکنار کند و از اردوان چهارم، شاهنشاه اشکانی بخواهد تا شاپور، پسر ارشدش را فرمانروای استخر کند. بابک، کمی پس از آن درگذشت و شاپور شاه استخر شد. اردشیر پاپکان از سال ۲۰۶ تا ۲۴۱ میلادی، فرمانروای شهر استخر بود. اردشیر که بلندپرواز بود، فرمانروایی برادر را نپذیرفت و قصد نبرد با وی را کرد اما در تاریخ آمده که شاپور پیش از درگیری، به علت فروریختن یک ساختمان کشته شد و در پی آن اردشیر شاه استخر شد. اردشیر خود را «اردشیر پنجم پارس» لقب داد و در آغاز کار با خویشاوندان خود از طایفه ی بازرنگی به ستیز برخاست. اردشیر پاپگان احتمالاً از سالهای ۲۰۵ -۲۰۶ میلادی، آغاز به ضرب سکه ویژه ی خود را کرد. بابک که از شاهزادگان پارس و پدر اردشیر بود، از سال ۲۰۸ میلادی، برای یک شورش علیه اشکانیان آماده میشد. پسر او، اردشیر، سرانجام این شورش را علناً اعلام کرد. کشمکش میان دو گروه رقیب، چندین سال ادامه یافت و نیروهای پارتی، در سه نبرد از ساسانیان شکست خوردند. در واپسین این نبردها که نبرد هرمزدگان (۲۲۳-۲۲۴) نام دارد و در ۲۲۴ میلادی در دشت هرمزدگان رخ داد، اردوان پنجم کشتهشد و ساسانیان پیروز شدند.
    حوادث اواخر دوره ی اشکانی
    حکومت اشکانیان پیش از نبردهایی که با ساسانیان داشتند، به دلیل اختلافات داخلی و جنگهای خارجی، ضعیف شده بودند و در برابر رومیان کوتاه میآمدند، این باعث شد تا اردشیر به فکر تشکیل شاهنشاهی بزرگ و متمرکز، به سبک هخامنشیان، در ایران بیفتد. اردشیر به مردم میگفت که حکومت ملوک الطوایفی موجب آشفتگی اوضاع ایران شدهاست و نیز رواج ادیان و آیینهای مختلف، دین زردشتی را تهدید میکند. او وعده میداد که اگر به قدرت برسد، دین زردشتی را رسمیت خواهد بخشید و به جای شیوه ی ملوک الطوایفی، حکومت مرکزی مقتدری ایجاد خواهد کرد و وسعت مرزهای ایران را، به قبل از حمله ی اسکندر خواهد رسانید. اردشیر تقریباً به وعدههای خود، عمل کرد.او ابتدا طغیان دارابگرد را فرونشاند و به کرمان تاخت و پادشاه آنجا بلاش (ولخش) را گرفت و پسر خود اردشیر را والی آنجا کرد. به همین جهت کرمان مدتها معروف به «به اردشیر» گردید. اعراب بردشیر می نامیدند.آنگاه در سال ۲۲۳ میلادی، علم طغیان برافراشت و پادشاهان خوزستان و عمان را مطیع خود کرد. اردوان قصد سرکوب کردن اردشیر کرد و به پادشاه خوزستان دستور داد، اردشیر را بازدارد و به تیسفون فرستد ولی اردشیر پیشدستی کرد، ابتدا شاذشاهپور، شهریار اصفهان را شکست داد و کشت و آنگاه رو به اهواز نهاد و پادشاه خوزستان را از پای درآورد و ولایت کوچک میشان را (در دهانه ی دجله و کرانه ی خلیج فارس) گرفت. سرانجام نبرد بزرگی میان اردشیر و شاهنشاه اشکانی که خود فرماندهی سپاه را داشت در جلگه ی هرمزدگان خوزستان درگرفت و در روز ۲۸ آوریل ۲۲۴ میلادی، سپاه اشکانی شکست خورد و اردوان کشته شد. متعاقب آن ایالت بابل و بقیه ی نواحی امپراتوری اشکانی، سقوط کرد.
    اقدامات
    دوره ی شاهنشاهیچندی بعد اردشیر پیروزمندانه وارد تیسفون گردید و در ۲۳ ژوئن سال ۲۲۶ میلادی، در معبد آناهیتا در استخر یا در تنگه ی نقش رجب، تاجگذاری کرد و عنوان «شاهنشاه ایران» را برگزید، و ایران در تحت تسلط او درآمد. اما ارمنستان و گرجستان موقّتاً مستقل ماندند.اردشیر در سال ۲۲۶ میلادی، با لقب شاهنشاه ایران (به پهلوی: Šāhān šāh Ērān) در تیسفون تاجگذاری کرد و با این کار حکوکت چهارصدساله ی پارتیان، به پایان رسید و دوره ی چهارصد ساله ی ساسانیان آغاز شد. ملکه ی اردشیر که آذرآناهید نام داشت نیز در همین روز به عنوان شهبانوی شهبانویان تاجگذاری نمود. در مراسم تاجگذاری، همانند داریوش بزرگ گفت که به خواست اهورامزدا شاه ایرانیان میشود که مردمی نجیب و بزرگوار هستند و دروغ نمیگویند.اردشیر با وجود علاقه ی بسیار به ایالت پارس و شهرهای مهم آن مانند استخر و گور (فیروز آباد کنونی)، تیسفون را همچنان پایتخت خود گردانید.از نخستین کارهایی که اردشیر انجام داد، ساختن دژی در گور در پارس بود. وی این دژ را، اردشیرخوَرّه (فر اردشیر) نامید که امروزه به شکل شهر فیروزآباد، در جنوب خاوری شیراز وجود دارد.اردشیر از تیسپون به حران رفته و از راه نصیبین به آمیدا لشکر کشید. سپس وارد بیابانهای جنوب فرات شد. از آنجا تا بحرین تاخته و آن را به شاهنشاهی افزود. سپس به پارس رفت و از آنجا به بندر هورموزی (بندر عباس کنونی) لشکر کشید. پس از آن سیستان را فتح کرد و هرات و بلخ را ضمیمه کشور کرد و وارد شد. اردشیر سغد را متصرف شد و از آنجا به سوی پارت سرازیر گشت. او توانست هیرکانیه (گرگان) را نیز بگیرد. سپس از راه شمال ایران به ارمنستان حمله کرده آنجا را به شاهنشاهی افزود.پادشاهان کوشان (دره ی کابل و پنجاب) و توران قزدار (در جنوب کویته) و مکوران (یا مکران)، سفیرانی به حضور او فرستادند، و او را به شاهنشاهی شناختند.
    سکههای مسی در پنجاب پیدا شدهاست که یک طرف آن، صورت آتشکده، را دارد و شبیه به سکههای اردشیر یکم است و طرف دیگر مثل سکههای کوشان است.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    جنگ با رومدولت روم که خبر سقوط اشکانیان را شنیده بود، فرصت را غنیمت شمرده و در امور ارمنستان دخالت میکرد. روم قصد داشت در آنجا حکومتی دست نشانده، ایجاد کند.اردشیر پس از اینکه مبانی دولت خود را محکم نمود، تصمیم گرفت که با روم جنگ کند زیرا خود را وارث هخامنشی میدانست. اردشیر به قصد جنگ با رومیان در سال ۲۲۸ میلادی از فرات گذشت. قیصر روم، الکساندر سِوِروس امپراتور روم، سفیری، نزد اردشیر فرستاد و گفت که جنگ با رومی ها، جنگ با مردمان وحشی نیست و شکستهای پارتها (اشکانیان) را تذکر داد. اردشیر در جواب چهار صد نفر از ایرانیان، رشید و بلند قامت، با اسلحه کامل و اسبهای یراق طلا، انتخاب کرده، نزد امپراتور روم فرستاد و اینطور پیغام داد که آنچه رومیان در آسیا متصرفند، ارث شاه ایران است بنابراین رومیها باید به اروپا اکتفا کرده، آسیا را تخلیه نمایند.الکساندر سِوِروس، سه سپاه مأمور حمله به ایران کرد، اردشیر هر سه سپاه را درهم شکست و حرّان را گرفت و آنگاه روی به ارمنستان نهاد و خسرو پادشاه آنجا را شکست داد و کشت. پس از آن ارمنستان به تسخیر ایران در آمد.اردشیر بابکان پس از بهدست گرفتن قدرت، به منظور پیوستگی روند امور کشور، هفت خاندان ممتاز اشکانی را از کار برکنار نکرد.
    اردشیر برای تقویت بنیاد شاهنشاهی ایران کارهای مؤثری انجام داد، کارهای بزرگ اردشیر را بشرح زیر میتوان خلاصه کرد:

    • ایجاد مرکزیت و تبدیل پادشاهان محلی به نجبای درباری
    • جمعآوری اوستا که از روزگار بلاش یکم اشکانی آغاز شده بود.
    • رسمی کردن دین زردشت و ارتقا موبدان رئیس روحانیون زرتشتی، بیکی از بلند پایهترین مقامات دولتی.
    • تقسیم مردم به طبقات
    • جلوگیری از تجملات و تعیین حد معشیت، برای هر طبقه
    • ایجاد ادارات امنیت عمومی و تعمیم آن، به تمام مملکت
    • زنده کردن سپاه جاویدان داریوش بزرگ
    • تخفیف کیفرها و منع بریدن دست


    • جلوگیری از فساد اخلاقی


    اندیشه و سیاست اردشیر را در سه جمله خلاصه کردهاند:
    • سواد مردم باید کم باشد تا مبانی دولت محکم گردد.


    • بجای آزادی دوره ی اشکانی، باید نظم و قانون واحدی حکمفرما باشد.



    • دین و دولت بهم بستهاند، یکی بیدیگری نپاید.

    اردشیر پاپکان ملیگرایی ایرانی را بر محور آموزشهای زرتشت احیاء کرد. با پیروی از روش اردشیر، دیلمیان و صفویان، بعداً ملیگرایی ایرانی را، بر محور ایراندوستی و مذهب شیعه زنده کردند.
    [BCOLOR=rgb(250, 250, 250)]
    [/BCOLOR]
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    گستردگی شاهنشاهیاردشیر توانست کشور را یک پارچه کرده و دولتی بزرگتر از اشکانیان پدید آورد که شامل این مناطق است: ایران، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، داغستان روسیه، شرق ترکیه، بیشتر خاک عراق، شمال شرق سوریه، شرق عربستان، بحرین، کویت، قطر، امارات متحده عربی و قسمتی از عمان.به طور کلّی کارهای ارد شیر بابکان در چهار بخش عمده زیر خلاصه میشود:Ø تقسیم مردم به طبقات مختلف و تعیین حداقل معیشت و امکاناتØ احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیانØ توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده میشدند.Ø تصرف هند تا پنجاب
    نحوه ی برآمدن اردشیر یکم و رسیدن او به پادشاهی در کتابی به نام کارنامه اردشیر بابکان که به زبان پارسی میانه به جای مانده به صورتی داستانوار و رمانتیک بیان شدهاست.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    شاپور یکمشاپور یکم (با املای پهلوی کتیبهای: و تلفظ: شَهپُهْر) شاهنشاه ايران و انيران، دومین شاهنشاه ساسانی و فرزند اردشیر بابکان است. از ۲۴۱ تا سال ۲۷۱ میلادی، به عنوان شاهنشاه ایران سلطنت کرد.در سکههای اردشیر، تصویر شاپور، به عنوان نایبالسلطنه، درج شدهاست. وی از شاهان بزرگ ساسانی محسوب میشود. او بیشاپور کازرون را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.آغاز پادشاهيپادشاهي شاپور در واقع از اواخر پادشاهي پدرش آغاز شد چرا كه اردشير پس از فتح هترا سلطنت را به پسر واگذاشت و خود كناره گرفت. شاپور حدود سال 200 ميلادي به دنيا آمده بود و هنگام آغاز پادشاهي حدود چهل سال داشت.البته در آغاز با آنكه عنوان شاهنشاه داشت ولي به احترام پدر تاجگذاري نكرد و پس از درگذشت پدر اين تشريفات را انجام داد. سقوط شهر هترا طبق روايتهاي شرقي به دليل رعنايي شاپور و هوسبازي دختر حاكم شهر صورت پذيرفت.داستانی از شاپوربه اسب بسته شدن خیانتکارنقل شده است: یکی از پادشاهان به نام (اساطرون) در شهری کنار فرات سلطنت می کرد و در اداره ی امور کشور خویش به اندازه ای قدرت به خرج داده بود که شاپور برای او احترام زیادی قائل بود. شایان ذکر است زمانی که شاپور با دولت روم صلح کرد و به فکر تسخیر شهر (اساطرون) افتاد با سپاهی مجهز حرکت کرد و اطراف شهر را گرفت ولی به واسطه ی محکمی حصار. شاپوراز فتح آن مأیوس گردید و پیوسته در قسمت خارجی شهر قدم می زد تا شاید چاره ای برای این کار پیدا کند.روزی دختر اساطرون بالای حصار شهر آمده و لشکر دشمن را تماشا می کرد. ناگاه چشمش به قد و قامت مردانه ی شاپور افتاد با همین یک نگاه عاشق و فریفته جمال و قامت او شد. بی اختیار دل از دست بداد.
    لذا دختر اساطرون که عاشق و دلباخته ی شاپور شده بود نامه ای پنهانی به شاپور نوشت که اگر مرا به ازدواج خود در آوری وسیله ی تسخیر شهر را برای تو فراهم می کنم. شاپور هم در جواب او پیام داد حاضرم با تو ازدواج کنم که راه داخل شدن به شهر را برای من فراهم نمایی.دختر قبول کرد و شبانه وسایل ورود لشکریان دشمن را به شهر پدر فراهم کرد و گفت : از چه راهی داخل شهر شوند. شاپور هم طبق نقشه ی دختر با سپاه خود وارد شهر شده آنجا را فتح کرد و اساطرون را به قتل رسانید. بعد از آن دستور داد سر بریده ی اساطرون را بر نیزه زدند و به مردم شهر نشان دهند و آنان را از قدرت او بترسانند. مردم پس از مشاهده ی سر سلطان از شاپور اطاعت کردند . شاپور به پیمان خود وفا نمود و با دختر اساطرون ازدواج کرد و مدتی با او به سر برد.شبی چشم شاپور بر پشت دختر افتاد؛ دید بر اثر خراشیدگی خون آلود شده است. از دختر پرسید:این خراش که بر پشت تو است از چیست؟ در جواب گفت: شب گذشته در محل استراحت من برگ عمودی بوده و بر اثر آن تمام بدنم خراش برداشته است.شاپور گفت:پدرت تا چه اندازه تو را به پرورده که پوستی به این لطیفی پیدا کرده ای؟ گفت: پدرم مرا به بهترین وسایل استراحت پرورش می داد . غذایم را از بهترین غذا ها از قبیل: مغز سر گوسفند، زرده ی تخم مرغ، و عسل صاف شده قرار داده بود . شاپور از شنیدن این حرف سر به زیر انداخت و مدتی طولانی به فکر فرو رفت پس از مدتی سر برداشت و گفت: تو با پدری چنین مهربان و دلسوز این طور بی وفایی کردی و با دست خود او را به قتل رساندی پس با منی که قاتل پدرت هستم چگونه وفا خواهی کرد؟پس دستور داد گیسوان دختر را بر دم اسبی بسته و در میان خارستان کشیدند تا بدنش قطعه قطعه شد تا به هلاکت رسید.شاپور می دانست که خیلی از زنان به خصوص این دختری که با پدر مهربان خود وفا نکرد با قاتل پدر وفا نخواهد کرد.شاپور پدرش را در جنگها همراهي مي كرد و بدين گونه براي نبرد تجربه مي اندوخت و به راستي اين كار موفقيت هاي آينده او را در برابر روميان تضمين كرد.
    جنگ اول با روم و سركوب شورشهاي داخليدر سال 243 گورديانوس امپراتور روم به ميان رودان حمله كرد اما در ناحيه اي به نام ميسيك در كنار رود فرات از شاپور شكست خورد و به دست وي كشته شد بعد ها شاپور شهري به نام پيروزشاپور در آنجا بنا كرد.در سال 244 فيليپ عرب يا ماركوس يوليوس فيليپوس مجبور به بستن پيماني با ايران شدكه بر اساس آن ارمنستان به ايران واگذار شد و مقدار كلاني سكه زر به عنوان غرامت بالغ بر پانصد هزار دينار به ايران پرداخت شد.در فاصله چند سالي كه روم با مشكلات داخلي خود درگير بود شاپور فرصت يافت ساماني به اوضاع داخلي بدهد. طبق نوشته تاريخ اربل"شاپور با خوارزميان و ماديهاي كوهستاني جنگيد و آنها را در جنگي شديد مغلوب ساخت از آنجا به سركوبي گيلها و ديلميان و اهالي گرگان كه در كوهستانهاي دور دست ساحل درياي خزر مسكن داشتند تاخت."
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    جنگدومباروم
    این جنگ، از ۲۵۸ تا سال ۲۴۴ میلادی بطول انجامید. مسئله ی ارمنستان شاپور را دوباره با روم، درگیر کرد چرا که روم با وجود تعهد در عدم مداخله، نمی توانست با خونسردی شاهد الحاق این سرزمین به قلمرو حریف دیرینه ی خویش باشد. خسرو بزرگ پادشاه ارمنستان که در ماجرای گوردیانوس بر ضد ایران با روم همکاری کرده بود، بر اثر یک توطئه داخلی که ظاهراً شاپور هم در آن دستی نامرئی داشت، کشته شد. بعد از وی شاهزادگان و بزرگان ارمنستان خود را فرمانبردار شاپور خواندند و شاپور پسر خویش هرمز اردشیر را به نام ارمن شاه، فرمانروای ارمنستان کرد اما اقدام رومیان، در پناه دادن به تیرداد، پسر خردسال خسرو، مایه ی ناخرسندی شاپور شد و امپراتور روم گالوس نیز از پرداخت باقیمانده ی غرامت یا در واقع باجی که فیلیپ، آن را تعهد کرده بود، نیز خودداری کرد، بنابراین بهانه ای به دست شاپور افتاد تا به روم حمله كند و در بارباليسوس حدود ميانه فرات شصت هزار نفر از سپاهيان رومي را نابود كرد و حدود 37 شهر رومي در سوريه و كاپدوكيه(ارمنستان روم) در طي اين جنگها تسخير يا غارت شدند.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا