هر شب به ستارهها بنگرید..
آنها اقتصاد شما را درست نمیکنند، جنگها را متوقف نمیکنند..
آنها به شما کمک نمیکنند تا روابط جنـ*ـسی و عاطفی بهتری با همسر خود داشته باشید و بدانید در زندگی خود کدام راه را انتخاب کنید..
بلکه به شما کمک میکنند تا بدانید شما و مشکلاتتان بیش از اندازه کوچک و ناچیز هستند، و بر عکس شما جزئی از یک جهان شگفت انگیز و بی انتها هستید!
مصطفی ملکیان معتقد است که دعای زیر، «تکاندهندهترين جمله در فرهنگ بشرى» است؛
اللهم اجعَل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی... (نهج البلاغه؛ خطبه۲۱۵)
"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد، که از من میگیری!"
مفهوم کلام علی(ع) این است که خدایا! نکند قبل از این که جانم را میگیری، انصافم گرفته شده باشد، شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر مکرمتهای اخلاقیام گرفته شده باشد و تفالهای شده باشم که تو جانم را میگیری....
✴️مجمع جهانی اقتصاد در گزارش خود فهرست ده مهارت کلیدی لازم برای موفقیت در سال ٢٠٢٠ را منتشر کرده است:
1⃣ " مهارت حل مسائل پيچيده" در سال ٢٠٢٠ مانند سال ٢٠١٥ همچنان در رتبه اول باقی خواهد ماند و کماکان مهمترين مهارت يک فرد در دنيای پيچيده امروز محسوب مي شود.
2⃣ " تفکرنقادانه" از رتبه ٤ به رتبه ٢ صعود مي کند. اين بدان معني است که دنيای جديد در ارتباط با وضع موجود نياز بيشتری به تحليل نقادانه خواهد داشت.
3⃣ " خلاقيت" از رتبه ١٠ به رتبه ٣ صعود مي کند.
این آیتم بالاترين رتبه صعود را در جدول دارد و البته اين صعود کاملاً طبيعی به نظر مي رسد. با پيچيدگی های روزافزون در دنيای امروز، توانایی حل مسئله، نياز روزافزونی به خلاقيت خواهد داشت.
4⃣ " مهارت مديريت انسان ها" علی رغم سقوط از رتبه ٣ به رتبه ٤ اما همچنان در بین مهارت های برتر قرار خواهد داشت. این نشان می دهد که این مهارت، در دنیای آینده نیز از اهميت بالايي برخوردار خواهد بود.
5⃣ " هماهنگی و سازگاری اجتماعی" از رتبه ٢ به ٥ منتقل شده است. اما باز هم جزء پنج مهارت برتر قرار دارد.
6⃣ " هوش احساسی/عاطفی" يک مهارت کاملاً جديد در ١٠ مهارت برتر است! که با توجه به مفهوم آن طبیعی است که در بین ١٠ مهارت قرار گرفته باشد.
هوش عاطفی، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیبهای زندگی را نشان میدهد و می تواند موجب شود که ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار کند و در نتیجه قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی داشته باشد. این افراد مسئولیت پذیری بیشتری دارند و در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند.
7⃣ و 8⃣ " قضاوت" و " تصمیم گیری" با وجود ورود خلاقيت و هوش عاطفی به مکان های بالاتر جدول, با کمی جابجایی در رتبه ٧ و ٨ قرار خواهند داشت. زیرا مهارت قضاوت کردن مسائل و اتفاقات پیرامون و مهارت تصميم گيری، برای ساختن دنيای جديد نقشی حياتی دارد.
9⃣ مهارت " مذاکره" در رتبه نهم قرار خواهد داشت.
" انعطاف پذيری شناختی" نیز يک مهارت جديد است و حکایت از آن دارد که بايد در شيوه و رويکرد شناختی خود انعطاف پذيرتر باشيم.
✴️نگاهی عمیق به این فهرست سه پیام کلیدی برای ما دارد:
مهارت های مرتبط با " اندیشیدن" در این لیست غوغا می کند.
از حل مسایل پیچیده تا انعطاف پذیری شناختی/
اگر شما هنوز در این فکر هستید که آدم باید مثلاً با بچهاش، با همسرش یا با یکی حرف بزند، انتقاد کند، ایرادش را بگوید و آن هم به حرف گوش بدهد، اینها بالاخره بفهمند، بروند خودشان را عوض کنند !!
این غلط است .
شما وقتی روی خودتان کار میکنید، میتوانید این شیر و شهد و بادههای لعلگون را از خودتان صادر کنید، همسر شما، بچه شما عوض میشوند .
ما به وسیله ارتعاشات این برکات هست که تغییر را در جهان به وجود میآوریم، نه با گفتن .
من ذهنی فکر میکند که بگوید . اصلاً منهای ذهنی دیگر به حرفهای ما گوش نمیدهند .
شما از کجا مطمئن هستید که یکی به حرف شما گوش میدهد ؟ اگر گوش بدهد، میفهمد؟ تازه بفهمد این همان چیزی است که شما میگویید؟!
چون ذهن او یک چیزهای دیگر را تجسم میکند .
بزرگترین اثر، اثر خود زندگی است . وقتی شما به زندگی نورانی میشوید، مرکزتان شروع میکند به ارتعاش زندگی، آنوقت آدمها میگیرند .
گاهی یک حادثه منفی در یک بخش از زندگیمان را به تمام بخشهای دیگر زندگی، تعمیم میدهیم و با یک نتیجه گیری افراطی احساس بدبختی و ناراحتی در ما شدت پیدا میکند.
این ناشی از یک خطاهای شناختی به نام خطای شناختی تعمیم افراطی یا تعمیم مبالغه آمیز است که میتواند منجر به افسردگی یا اختلال در روابط ما شود. این خطای شناختی یکی از خطاهای رایج در نزد ایرانیان است.
در تعمیم بیش از حد، هر حادثه ناخوشایند و منفی از جمله شکست شغلی و یا شکست در ماجرای عشقی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی میکنیم. طوری رفتار میکنیم که گویی دنیا به آخر رسیده است. به خودمان میگوییم: من نمیتوانم در هیچ کاری موفق شوم و همواره در همه کارها شکست میخورم. من چقدر بدبختم. از من بدبختتر وجود ندارد. این اتفاق همیشه فقط برای من پیش میآید.
افرادی که خطای شناختی تعمیم افراطی را در افکار خود دارند، حقایق زندگی را پر رنگتر از مقدار واقعی آن میبینند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار، نمیتوانند جوانب مثبت زندگی را ببینند.
✅تعمیم مبالغهآمیز را میتوان در افرادی که دچار ترس از هواپیما، آسانسور، سگ و یا.… هستند، مشاهده کرد.
نمونه های خطای شناختی تعمیم مبالغه آمیز
✅فردی در حال رانندگی است که پرندهای به شیشه اتومبیل او می خورد، می گوید: «چه بد شانس هستم، پرندهها همیشه به شیشه من میخورند.»
✅دانش آموز دبیرستانی ممکن است نتیجه بگیرد که: «به دلیل این که در امتحان اول خود ضعیف کار کردم، نمی توانم در درس ریاضی هم خوب باشم».
✅فردی که یکبار تقاضای آشنایی از دختری کرده و جواب منفی شنیده است، باور دارد که هر دختری به او جواب رد خواهد داد.
✅خانمی را فرض کنید که همسرش در زمان مقرر به منزل نمیآید. به شدت عصبانی شده و این افکار در ذهن او میگذرد: «او هرگز سر وقت به منزل نمیآید. راستی که خجالت آور است، چقدر نامنظم است، اگر به من توجه داشت این همه دیر نمیکرد».
این نوع از خطاهای شناختی را میتوان در جملاتی مانند: «اگر یک سنگ از آسمان نازل شود، به سر من میخورد» و یا «هر چه سنگ است، پیش پای لنگ است» سراغ گرفت. در این خطا، افراد از کاه، کوه میسازند.
تعمیم افراطی موجب پیشداوری ما در مورد دیگران میشود، چرا که بدون تجارب کافی، شتاب زده مسائل را به یکدیگر تعمیم میدهیم.
✅مثلا ممکن است شما یک بار یک فردی که قومیت خاصی دارد را ببینید و او رفتار ناخوشایندی با شما بکند و از آن به بعد شما بگویید مردم این قومیت خوب نیستند. افراد با قاعده سازی بر اساس چند حادثه منفی، تفکر خود را از طریق تعمیم افراطی،تحریف می کنند.
یعنی افراد/اعم از تعاملات دوستانه یا رابـ ـطه همسران/بتوانند تمامی احساسات(هم احساسات مثبت مثل شادی و هیجان زندگی و هم احساسات منفی مثل ناکامی، ترس، تنهایی، احساس گـ ـناه، و کسالت) را با یکدیگر مطرح کنند.
☆ نکته: باید هر دو احساس مثبت و منفی بتوان مطرح کرد، نه فقط یک احساس را.
♡ صمیمیت روان شناختی
یعنی ارتباط برقرار کردن و پیوند با دیگری به واسطه افشای مطالب مهم و عمیق و مسایل معنادار فردی در مورد خود حقیقی یا درونی، مطرح کردن امیدها، رویاها، خیال پردازی ها، و طرح های آتی، نگرانی ها، تعارضات درونی با همسر یا دوست.
♡ صمیمیت عقلانی
در میان نهادن ایده ها/ افکار و باورهای مهم با دوست یا همسر.
یکی از مولفه های صمیمیت عقلانی "نقش پذیری" است یعنی توانایی نگریستن به دنیا از چشم شریک خود.
♡صمیمیت جنـ*ـسی
یعنی سهیم شدن و ابراز افکار، احساسات و خیال پردازی های جنـ*ـسی با همسر.
این صمیمیت در راستای برانگیختن و میل جنـ*ـسی است.
♡ صمیمت جسمی
یعنی نزدیکی فیزیکی. این نزدیکی خواسته جنـ*ـسی و برانگیختگی جنـ*ـسی نیست. صمیمیت فیزیکی در قلب یک لمس و تماس ساده مانند در آغـ*ـوش گرفتن شخص یا زوج برای ابراز محبت و دوست داشتن است.
♡ صمیمیت معنوی
سهیم شدن در افکار، احساسات، عقاید و ارزش ها و باورهای اخلاقی، معنای وجود، زندگی پس از مرگ، رابـ ـطه با خدا و قدرت برتر، رابـ ـطه فرد با طبیعت است.
♡ صمیمیت زیبایی شناختی
سهیم شدن در احساسات، نگرش، باورها و ادراکات.
اساس این صمیمیت بین دو نفر دوست یا همسر عبارتند از:
موسیقی، شعر، ادبیات، نقاشی، مطالعه، تفریح
که مجراهایی برای زیبایی شناختی و صمیمیت است.
♡ صمیمیت اجتماعی-تفریحی
نیاز به درگیر شدن و مشارکت در فعالیت و تجارب تفریحی لـ*ـذت بخش با همسر یا دوست.
♡ صمیمیت زمانی
میزان تمایل دو نفر(دوست یا همسر) برای وقت گذراندن با یکدیگر و فعالیت های صمیمانه.
❗️فرزندپروری کار راحتی نیست و هرکس فکر می کند راحت است احتمالا بچه ندارد!
❌یکی از اشتباهات بزرگ والدین:
➖والدین هلیکوپتری
بچه ها به مرور که بزرگتر می شوند وابستگی شان به والدین کمتر می شود و این چیز خوبی است. نوجوانان دوست دارند وقت بیشتری را با دوستانشان بگذرانند به جای اینکه با والدین باشند. اینکه تا حدی نگران این باشید که فرزندتان چه کار می کند عادی است اما نگرانی بیش از حد و اجازه ندادن به آنها که تنها باشند می تواند اثرات نه چندان مثبتی روی بچه ها داشته باشد.
والدین هلیکوپتری می خواهند از هر ثانیه ای که بچه ها می گذرانند آگاه باشند. در چنین حالتی بچه ها به این باور می رسند که تنهایی از پس هیچ کاری بر نمی آیند و جهان جای ناامنی است که آنها نمی توانند از آن عبور کنند.
⚠️چه کار باید کرد؟ از اضطرابتان آگاه باشید و به آن توجه کنید. آیا نحوۀ فرزندپروری شما واقعا به نفع فرزندتان است یا روشی برای تسکین اضطراب خودتان است؟چنین روشی چه فوایدی و چه مضراتی برای فرزندتان دارد؟
✍️ ما به واسطه کسانی که ما را دوست دارند و کسانی که ما را دوست ندارند، شکل میگیریم.
مهمتر از آن اینکه ما به واسطه ناراحتیهای روانی که ادعا میکنند عشق هستند؛ ولی عزت نفس کم، رفتار وابستگی متقابل، بیاعتمادی به دیگران، مکانیسمهای دفاعی و ترس و اضطراب را باعث میشوند، شکل میپذیریم.
عمده آنچه ما آن را عشق مینامیم، عشق نیست؛ بلکه فرافکنیهای روانرنجور است و سوءاستفاده و کنترلگری و سوءبرخورد.
قدم برداشتن به خارج از دایره راحتی معمولا چالش برانگیز است. برای کاهش وزن و رژیم گرفتن باید تا حدودی از غذاهایی که دوست داریم صرف نظر کنیم، برای خروج از رابـ ـطه ای که مخرب است باید تحمل و توانایی تنها ماندن و دل کندن را داشته باشیم، اگر می خواهید کسب و کار جدیدی راه اندازی کنید باید قدرت تحمل شکست و مشکلات نادیده گرفته شدن را داشته باشید. ما معمولا از بسیاری از کارهایی که به نفعمان است خودداری می کنیم به این دلیل که رنج زیادی را باید متحمل شویم و از "دایره راحتی" خود خارج شویم.
اما برای خیلی از ما این یک واقعیت است: همانطور که رشد می کنیم و در شغلمان و در زندگی پیشرفت میکنیم گاهی اوقات با شرایطی خارج از دایره راحتی مان مواجه شده ایم که نیاز بوده سبک رفتارهایمان را مطابق با آن ها تغییر دهیم و این کار را انجام داده ایم. همانطور که مدیر عامل IBM جینی رومتی گفته : "رشد و راحتی را نمی توان همزمان کسب کرد!"
آبراهام مازلو روانشناس معروف و نظریه پرداز درمورد سلسله مراتب نیاز های انسان، نیز در همین زمینه گفته است که: "انسان در هر موقعیتی فقط دو گزینه پیش رو دارد، یا قدم به جلو بگذارد و رشد را تجربه کند یا قدم به عقب بردارد و امنیت را تجربه کند".
✍️ در ادامه ٥ چالش بزرگ در مسیر خروج از دایره راحتی را که فرا گرفته ام برای شما میگویم:
1️⃣ اولین چالش "تایید دیگران" است.
معمولا وقتی خارج از منطقه ی امن رفتار می کنید حس"غیر طبیعی بودن" به ما دست می دهد .
حالتی را تصور کنید که یک جوان کارآفرین می خواهد ایده ش را در یک جلسه به سرمایه گذاران که معمولا مسن و با تجربه هستند ارائه کند
احتمالا برای این مسئله "صدای خود را بلندتر می کند" تا حالت طبیعی بودن و تایید دیگران را بدست اورد.
2️⃣ دومین چالش "شایستگی و صلاحیت " است.
گاهی اوقات ممکن است احساس کنید لیاقت ندارید و علاوه بر این عرضه ی کافی را ندارید! خواه صحبت کردن یا سخنرانی در یک گردهمایی باشد یا ارائه کردن یک ایده نزد شخص یا اشخاصی باشد و تمام این ها بوجود آورنده ی حس "عدم لیاقت " است.
3️⃣ سومین چالش "آزاردهنده بودن و سخت بودن انجام آن کار " است.
موقعی که می خواهید برای اولین بار خارج از منطقه ای امن عملی را انجام دهید معمولا احساس آزاردهنده بودن به شما دست می دهد.
برای مثال: یک شخص درونگرا موقعی که میخواهد ارتباطاتی ایجاد کند و حتی صحبت هایی کوتاه داشته باشد حس عمیق ترسناک بودن را تجربه خواهد کرد.
4️⃣ چهارمین چالش "ترس از مورد پسند بودن" است.
ما نگران این هستیم که مردم این ورژن (نسخه) جدید از ما را دوست نداشته باشند چون خارج از دایره راحتی مان قدم برداشته ایم!
یک مثال شاخص در تحقیقات خودم مشاهده کرده ام این است که یک کارمند ناامید که به شدت با یک تردید مواجه شده شد که زندگی او را بهم زده بود ، می خواست به شخصی ابراز علاقه کند اما بیم داشت که مبادا مورد پسند شخص مقابل قرار نگیرد.
5️⃣ پنجمین چالش "بحث اخلاقی" است.
بعضی وقت ها مردم نگرانی هایی برحق در مورد رفتار هایی که انجام مى دهند دارند برای مثال موقعی که اخبار بدی یا مسئله حساسی را به شخصی می گویند یا تصمیم به اخراج یک کارمند می گیرند!
البته تعداد کمی از ما همه این پنج چالش را بصورت همزمان در مواقعی خارج از دایره راحتی مان رفتار می کنیم؛ تجربه می کنیم.
اما حتی یکی از این مورد ها هم مى تواند کار را سخت کند.در ضمن اکثر آدم ها چنین تجاربی را داشته اند و مطمئناً در این زمینه تنها نیستید!