داستان ماشین مورچه ای

  • شروع کننده موضوع DENIRA
  • بازدیدها 179
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
سه تا مورچه با هم دوست بودن و هر روز برای تهیه غذا باهم بیرون می رفتن.
اونا هر روز زحمت زیادی می کشیدن تا غذاهای سنگین رو به سمت خونه حمل کنن.
یه روز مورچه ها یه خوراکی پیدا کردن که خیلی خوشمزه بود ولی خیلی خیلی هم سنگین بود و حملش برای اونا سخت بود.
مورچه ها بعد از کلی تلاش تونستن خوراکی رو یه خورده جابه جا کنند.
بعد خسته شدن و هر کدوم یه گوشه روی زمین ولو شدن تا کمی استراحت کنند.
یه دفعه یکی از مورچه ها صدا زد و گفت
راستی چرا ما ماشین نداریم؟
چرا آدما چیزای سنگین شونو با ماشین حمل می کنن.
ولی ما همه چیز رو باید روی دوشمون بگیریم؟
حرف این مورچه انقدر عجیب بود که برای چند لحظه هر سه نفرشون ساکت شدن و توی فکر فرو رفتن.
بعد هر سه تا باهم گفتن باید ماشین بسازیم.
ولی چطوره؟
مورچه ها با چه وسیله ای می تونن ماشین بسازن؟
اونا تصمیم گرفتن اطرافو بگردن و هر وسیله ای که برای ساختن ماشین مناسبه با خودشون بیارن.
هر مورچه به سمتی رفت و بعد از مدتی دوباره دور هم، کنار خوراکی جمع شدن.
یکی از مورچه ها یه تخمه آفتابگردون پیدا کرده بود.
که با کمک هم اونو از وسط شکستن تا برای ساختن کف ماشین ازش استفاده کنن.
اون دوتا مورچه ی دیگه چیزهای گردی رو پیدا کرده بودن که می تونستن برای درست کردن چرخ ماشین ازش استفاده کنن.
مورچه ها با تلاش و پشتکار بعد از یه ساعت، ماشین قشنگی برای خودشون درست کردن و خوراکی شونو توی ماشین گذاشتن و به راه افتادن.
اونا اون روز به جای اینکه خوراکی شونو روی دوششون بذارن، خودشون روی خوراکی نشستن و حسابی کیف کردن.
وقتی به خونه رسیدن مورچه های دیگه با تعجب ، دوستاشون رو دیدن که با یه وسیله عجیب و غریب به خونه می اومدن.
مورچه ها وقتی ماجرا رو فهمیدن برای چند لحظه با اشتیاق دست زدن و اونا رو تشویق کردن .
ملکه مورچه ها اسم ماشین اونا رو ماشین مورچه ای گذاشت.
حالا با کمک ماشین مورچه ای کار مورچه ها راحت تر شده و هر روز غذای زیادی به خونه میارن.
 

برخی موضوعات مشابه

تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
بالا