اشعار کاربران مروارید های احساس | zeynab sh کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع zeynab sh
  • بازدیدها 4,284
  • پاسخ ها 173
  • تاریخ شروع

zeynab sh

کاربر اخراجی
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
206
امتیاز واکنش
454
امتیاز
206
دلم یک کلبه می خواهد کنار چشمه پر آب
یه شومینه پر از آتش برای لحظه های ناب
صدای نم نم باران برای خواندن آواز
تماشای پرنده ها به رویاهای آن پرواز
دلم یک کلبه می خواهد برای حال امروزم
برای قلب پروانه مثال شمع میسوزم
عجب حال خوشی دارم من و این حال رویایی
خدایا شکر می گویم چه دنیایی چه دنیایی
دلم یک کلبه می خواهد یه فنجان چای آویشن
مرور خاطرات خوب چه غوغایی شده در من
 
  • پیشنهادات
  • zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    کاش بر ساحل رودی خاموش
    عطر مرموز گیاهی بودم
    چو بر آنجا گذرت می افتاد
    به سرا پای تو لب می سوزاندم
    کاش چون نای شبان می خواندم
    به نوای دل دیوانه تو
    می گذشتم ز در خانه تو
    کاش چون پرتو خورشید بهار
    سحر از پنجره می تابیدم
    از پس پرده لرزان حریر
    رنگ چشمان تو را می دیدم
    کاش در بزم فروزنده تو
    خنده جام شرابی بودم
    کاش در نیمه شبی درد آلود
    سستی و مـسـ*ـتی خوابی بودم
    کاش چون آینه روشن می شد
    دلم از نقش تو و خنده تو
    صبحگاهان به تنم می لغزید
    گرمی دست نوازنده تو
    کاش چون برگ خزان رقـ*ـص مرا
    نیمه شب ماه تماشا می کرد
    در دل باغچه خانه تو
    شور من ولوله برپا می کرد
    کاش چون یاد دل انگیزی
    می خزیدم به دلت پر تشویش
    ناگهان چشم ترا می دیدم
    خیره بر جلوه زیبایی خویش
    کاش از شاخه سر سبز حیات
    گل اندوه مرا می چیدی
    کاش در شعر من ای مایه عمر
    شعله راز مرا می دیدی
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    اگر به ناچار بخواهم کتابی در مورد اخلاق بنویسم
    آن کتاب صدبرگ خواهد داشت
    نود و نه برگ آن را سفید می گذارم و در آخرین برگ خواهم نوشت
    من تنها یک تعهد را می شناسم و آن تعهد به دوست داشتن است
    من به هر چه به غیر از این تعهد می گویم نه
    می گویم نه با تمام توانم
    چرا که عشق یگانه احساس واقعی است
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    غمگین ترین درد مرگ نیست
    دلبستگی به کسی است
    که بدانی هست اما
    اجازه ی بودن در کنارش را نداری
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    من بـرای تنها نبودن
    آدمهای زیادی
    دور و برم دارم آن
    چیزی که ندارم کسی
    بـرای با هم بودن است
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    بی تو مهتاب دلم رفت به دنیای دگر
    شب ودل تنگی من رفت به فردای دگر
    نه دلم خواست بمانم
    نه هوا بهترشد
    تو که رفتی دل من ابری شد
    ابر آمد وباران شده است
    دل من باز چه دلخون شده است
    این چه رسمیست
    چه مهتاب بدیست
    مگر این کوچه
    همان کوچه دل تنگی نیست
    تو مگریادت رفت
    آن همه قول و وفاداری خود
    آن همه راز نیاز
    من دلم باز هوا میخواهد
    بی تو اینجا دل من غمگین است
    آسمان صاف ودلم خونین است
    بی تو مهتاب دلم از همه سو تاریک است
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    شاید روزی
    بی آنکه نامت را بدانم
    با هم از خیابانی گذشته ایم
    و بی آنکه بدانیم
    سایه هامان
    همدیگر را در آغـ*ـوش کشیده باشند
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    نه کسی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ
    ﻧﻪ کسی ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ
    ﻧﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ی ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻩ
    ﺑﻴﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﮕﺮ ﻓﺮقی ﻫﺴﺖ
    ﻭقتی ﺍﺯ ﻋﺸﻖ نصیبی ﻧﺒﺮی ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻩ
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    دلم گرفته
    دلم عجیب گرفته است
    و هیچ چیز
    نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
    نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
    نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
    نمی رهاند
    و فکر میکنم
    که این ترنم موزون حزن تا به ابد
    شنیده خواهد شد
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    گاهی باید رد شد باید گذشت
    گاهی باید در اوج نیاز نخواست
    گاهی باید کویر شد و با همه تشنگی
    منت هیچ ابری را نکشید
    گاهی برای بودن باید محو شد
    باید نیست شد
    گاهی برای بودن باید نبود
    گاهی باید چترت را برداری و
    رهسپار کوچه هایی شوی
    که مدت هاست هیچ رهگذری
    از آن عبور نکرده گاهی باید نباشی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا