نقد و بررسی فیلم خارجی معرفی فیلم های روز

  • شروع کننده موضوع *SAmirA
  • بازدیدها 1,822
  • پاسخ ها 17
  • تاریخ شروع

*SAmirA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/09
ارسالی ها
30,107
امتیاز واکنش
64,738
امتیاز
1,304
[h=1]معرفی فیلم های روز: پَن ( Pan )[/h]




جیمز بری، نویسنده و نمایشنامه نویس اسکاتلندی بود که بیشتر به خاطر خلق شخصیت پیتر پَن شناخته می شود. تا به امروز اقتباس های بسیار زیادی اعم از انیمیشن، فیلم سینمایی و نمایش های عروسکی از این داستان بعمل آمده است که اغلب آنها نیز موفق بوده اند.





وبسایت مووی مگ:

نام فیلم: پَن (Pan)

کارگردان : Joe Wright

نویسنده : Jason Fuchs

بازیگران :

Hugh Jackman ... Blackbeard

Levi Miller ... Peter

Garrett Hedlund ...Hook

Rooney Mara ... Tiger Lily

و...

رده سنی : PG ( مناسب برای افراد بالای 7 سال)

ژانر : ماجراجویی

زمان : 111 دقیقه

منتقد : میثم کریمی

668001_827.jpg


جیمز بری، نویسنده و نمایشنامه نویس اسکاتلندی بود که بیشتر به خاطر خلق شخصیت پیتر پَن شناخته می شود. تا به امروز اقتباس های بسیار زیادی اعم از انیمیشن، فیلم سینمایی و نمایش های عروسکی از این داستان بعمل آمده است که اغلب آنها نیز موفق بوده اند. یکی از موفق ترین آثار درباره نویسنده اثر جیمز بری، فیلم « در جستجوی ناکجاآباد » به کارگردانی مارک فارستر در سال 2004 بود که توانست به بخشی از زندگی خالق پیتر پن بپردازد. اما روایت جو رایت از داستان پیتر پن بطور کل متفاوت از آثاری است که پیش از این درباره این شخصیت ساخته شده بود. فیلم « پَن » با اینکه سعی کرده به فرم روایت کلاسیک وفادار بماند اما نتیجه کار چندان رضایت بخش از آب در نیامده.

در دوران جنگ جهانی دوم، پیتر پن ( لوی میلر ) پسربچه ای پرورشگاهی است که متوجه می شود مادرش او را در این مکان رها کرده و خودش هم متعلق به جایی به نام " ناکجاآباد " می باشد. پن که ویژگی های شخصیت متفاوتی نسبت به بچه های دیگر دارد، از طریق بلکبیرد ( هیو جکمن ) سوار بر کشتی هوایی اش شده و به سرزمین ناکجاآباد بـرده می شود تا بتواند در یافتن خاک شگفت انگیز که باعث جوان ماندن همیشگی بلکبیرد می شود، به دیگران کمک نماید. اما پیتر در این سفر متوجه می شود که دارای قابلیت های ویژه ای از جمله پرواز کردن است و...

668002_302.jpg


« پن » در بخش فیلمنامه احتمالا شلوغ ترین و در عین حال بی نظم ترین اقتباسی است که تا به امروز از داستان پیتر پن انجام شده است. تغییرات به کار رفته در « پن » به کارگردانی جو رایت، به حدی زیاد و زائد است که علنا فیلم را نه شبیه به نسخه ای کلاسیک کرده نه روایتی نو و مدرن از این داستان.

جو رایت یکی از کارگردانان مشهور بریتانیایی است و آثار محترمی از جمله « دروغ و تعصب » و « تاوان » را در کارنامه هنری اش دارد، سعی کرده روایت داستان پیتر پن را در مابین فرم روایت کلاسیک - مدرن قرار دهد اما در این رویه موفق عمل نکرده است. اضافه کردن داستان مادرِ پن که در اینجا آماندا سیفرید نقش آن را ایفا می کند، ارجاعاتی دارد به کتب دینی مسیحیان چراکه نام این فرد مریم هست و با یک فرشته همبستر شده است! همچنین باید به تداخل نمودن این داستان کلاسیک با جنگ جهانی دوم و پرواز بر فراز لندن که بمب افکن های آلمان نازی نیز در آن دیده می شوند اشاره کرد که زائد تلقی می شود چراکه کارکرد ویژه ای در جریان داستان ندارند..

668003_580.jpg


جو رایت در یک مصاحبه عنوان کرده بود که در ساخت « پن » علاقه مند به ایجاد فضاهای جذاب و هیجان انگیزی است که در توصیف سرزمین ناکجاآباد ذکر شده و خیلی تمرکزی بر روی مسیر همیشگی این داستان قرار نداده است که همین اتفاق نیز رخ داده. « پن » اگرچه درباره پسرکی است که پیر نمی شود و ما قرار است دنباله روی داستان این پسرک باشیم ، اما در اینجا مجموعه ای از اشارات کارگردان به آثار مختلف سینما باعث شده تا تم اصلی خود فیلم نیز کمرنگ شود و مغلطه ای بی سر و ته از تداخل سینما در اثر شکل بگیرد. « پن » در واقع همانند قهوه ای است که درش شکر و نمک بصورت همزمان ریخته شده باشد!

یکی از این تغییراتی که جو رایت در ساخت « پن » اعمال کرده و می شد از آن به عنوان تغییر مثبت یاد کرد، تغییر وضعیت تایگر لیلی در داستان می باشد که برخلاف همیشه، اینبار رهبر قومیت سرخپوستی نیست بلکه رهبر قومیتی است که از چند نژاد مختلف تشکیل شده است. این تغییر در نگاه اول مثبت جلوه می کند چراکه رایت می خواسته علائم نژادپرستی را از این بخش از داستان حذف نماید اما به دلیل ضعف پرداخت، این تغییر مثبت هم با رویکردی متفاوت در داستان مواجه شده است. فارغ از بازی خوب رونی مارا در نقش لیلی، این شخصیت چندان در جریان داستان جا نمی افتد و قربانی ضعف فیلمنامه شده است.

668004_105.jpg


شخصیت بلکبیرد نیز وضعیتی مشابه دارد. جو رایت موفق نشده بالانس مناسبی میان شوخی و خباثت این شخصیت ایجاد نماید. بلکبیرد گاهی شعور خودش را زیر سوال می برد و شخصیتی کمیک به خود می گیرد، اما در لحظه ی بعد به یکباره روح خبیث خود را به نمایش می گذارد. شخصیت هوک هم که در اینجا به هریسون فورد در سری فیلمهای « ایندیانا جونز » شباهت پیدا کرده و یا حتی می توان شباهت هایی میان او و هان سولو یافت، بارِ کمیک فیلم را بر دوش کشیده که یکی دوتایی از این موقعیت ها گرفته اما اغلب به هرز رفته است. در مجموع تغییر و تحولی که جو رایت در پرداخت شخصیت های داستان ایجاد کرده مثبت و جذاب نبوده اند و بیشتر به آشفته شدن فیلمنامه اثر منجر شده.

جلوه های ویژه فیلم نیز حرف چندانی برای گفتن ندارد. CGI بکار رفته در فیلم از کیفیت بالایی برخوردار نیست و چنانچه رنگ آمیزی قابل قبول فیلم هم نبود، وضعیت می توانست به مراتب بدتر از این شود. کیفیت سه بعدی اثر نیز چنگی به دل نمی زند و کمبود نوردهی و مشخص بودن تمایز شخصیت های داستان از پس زمینه، باعث می شود تا تماشاگر از تماشای این جلوه های ویژه لـ*ـذت نبرد.

668005_474.jpg


« پن » به کارگردانی جو رایت، تفاوت های زیادی با آنچه که از داستان پیتر پن شنیده بودیم دارد. داستان جزئیات تازه ای را دنبال می کند و شخصیت ها نیز دستخوش تغییراتی شده اند اما این خلاقیت ها بیشتر از اینکه به داشته های مخاطب بیفزایند، سبب گمراه شدنش گشته اند. « پن » حتی در بخش جلوه های بصری نیز اثر درخشانی محسوب نمی شود و با اضافه شدن داستانی درهم و آشفته، در مجموع انتخاب بسیار سختی برای تماشا خواهد بود.
 
  • لایک
واکنش ها: Diba
  • پیشنهادات
  • *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: استیو جابز ( Steve Jobs )[/h]




    " استیو جابز " بدون شک معتبرترین و مشهورترین نام در دنیای تکنولوژی است که راه و رسم زندگی میلیاردها انسان در سراسر جهان را برای همیشه تغییر داد.





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: استیو جابز (Steve Jobs)

    کارگردان : Danny Boyle

    نویسنده : Aaron Sorkin

    بازیگران :

    Michael Fassbender... Steve Jobs

    Kate Winslet ... Joanna Hoffman

    Seth Rogen ... Steve Wozniak

    Jeff Daniels ... John Sculley

    و...

    رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)

    ژانر : بیوگرافی

    زمان : 122 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    663976_114.jpg


    " استیو جابز " بدون شک معتبرترین و مشهورترین نام در دنیای تکنولوژی است که راه و رسم زندگی میلیاردها انسان در سراسر جهان را برای همیشه تغییر داد. جابز در سال 1976 اولین کامپیوتر خانگی اَپل را به بازار معرفی کرد تا جهان انقلابی در صنعت رایانه را شاهد باشد. وی در سالهای بعد به دلیل اختلافات ، از کمپانی اَپل جدا شد و در شرکت خودش ساخت کامپیوترهای " نکست " را آغاز کرد که از این کامپیوتر به عنوان اولین میزبان مرورگر اینترنتی نیز یاد می شود. موفقپس از موفقیت های نکست، کمپانی اَپل مجاب شد تا حق امتیاز کامیپوترهای نکست را به مبلغ 429 میلیون دلار خریداری کرده و استیو جابز را مجدد به اَپل بازگرداند. پس از بازگشت جابز به اَپل ، این کمپانی رفته رفته محصولات بی نظیری از جمله آی مک، آی پاد را به بازار عرضه کرد و امروزه نیز به عنوان یکی از قدرتمندترین کمپانی های حوزه تکنولوژی و فناوری شناخته می شود.

    پس از مرگ استیو جابز در سال 2011، تهیه کنندگان بسیاری به تکاپو افتادند تا بتوانند به سرعت فیلمی درباره وی و فعالیت هایش بسازند که نتیجه این سرعت عمل، فیلم « جابز » در سال 2013 با بازی آشتون کاچر بود که تنها ویژگی مثبت آن، شباهت کاچر به استیو جابز بود! فیلم مذکور شکست سختی در اکران خورد و ظاهرا قرار بود پرونده این شخص با شکست « جابز » بسته شود اما اینبار تهیه کنندگان سونی به سراغ دنی بویل رفتند و آرون سورکین را به عنوان فیلمنامه نویس جذب کردند تا بتوانند اثری در خور و شایسته نام استیو جابز تهیه نمایند که البته هیچ تعصب و دیدگاه جانبدارانه ای را هم به این شخص نداشته باشد.

    663968_943.jpg


    نتیجه این تصمیم ناخوشایند برای طرفداران محصولات اَپل، این بود که همکاری متقابلی برای ترسیم چهره واقعی از جابز در فیلم از طرف کمپانی اَپل صورت نگرفت و حتی همسرِ استیو جابز از تصویری که سازندگان در این فیلم از جابز ارایه کردند به شدت گله کرد و آن را غیرواقعی خواند. با اینحال بسیاری هم این تصویر را فارغ از جایگاه اسطوره ای جابز در حوزه تکنولوژی، واقعی توصیف کردند و در نهایت فیلم « استیو جابز » در میان انبوهی از نظرات مخالف و موافق به اکران درآمد.

    داستان فیلم به سه بخش مختلف از زندگی استیو جابز ( در فیلم با بازی مایکل فاسبندر ) می پردازد. اولین بخش در سال 1984 و اختراع سیستم عامل مکینتاش توسط جابز و اتفاقاتی که پیرامون آن رخ داد، دومین بخش دوره مربوط به سال 1988 و کامپیوترهای نکست و سرانجام سال 1998 که جابز به اَپل بازگشت و سیستم عامل آی مک بطور رسمی در چرخه تولید قرار گرفت. فیلم به جزئیاتی که در این سه دوره در زندگی جابز رخ داده می پردازد.

    « استیو جابز » دنی بویل برخلاف نسخه ای که در سال 2013 ساخته شد، اثر بسیار پخته تر محسوب می شود. جابز در این فیلم همانند آنچه که مخاطبش انتظار دارد، انسانی باهوش و دانشمند معرفی می شود که ایده های بی نظیری برای پیشرفت تکنولوژی داشت و در راستای تحقق بخشیدن به ایده هایش تلاش بی وقفه ای انجام می داد. اما ویژگی مثبت فیلم در اینجاست که برخلاف تعریف های اغراق آمیزی که از استیو جابز انجام می شود، سعی شده تصویری واقعی تر از زندگی این شخص به عموم ارایه شود.

    663970_694.jpg


    جابز در فیلم اگرچه دانشمندی بی نظیر معرفی می شود، اما در عین حال انسانی بسیار مغرور و خودشیفته است که برای رسیدن به خواسته هایش از قربانی کردن افراد یا مسائل مختلف ابایی ندارد. جابز همانطور که بسیاری از همکاران و کارمندانش بارها در مصاحبه اعلام کرده اند، شخصیتی متکبر و زورگو بود و این ویژگی رفتاری در فیلم « استیو جابز » نیز به خوبی به تصویر کشیده شده تا طرفداران دو آتشه استیو جابز که معتقد هستند وی انسان کامل و بی نقصی بوده، به خشم بیایند. جابز در فیلم، مخصوصا زمانی که در حال صحبت با کارمندانش است، به خوبی حس تکبر و خودبزرگ بینی را به مخاطب انتقال می دهد اما با اینحال دنی بویل هرگز در پرداخت به این موضوع آنقدر تاکید انجام نمی دهد تا فیلمش سمت و سو گرفته و از مسیرش منحرف شود.

    « استیو جابز » در بخش هایی از فیلم به نامزدِ سابق جابز می پردازد که به سراغ او می آید و عنوان می کند که باید حمایت هایش را از دخترش لیزا دریغ نکند اما جابز در پاسخ به او عنوان می کند که این دختر متعلق به او نیست. اما فیلم با هوشمندی، رفته رفته این تصویر خشن و بی احساس را از زندگی جابز محو می کند و تلاش او را برای ساختن یک رابـ ـطه خوب پدر- دختری مجدد را مورد ستایش قرار می دهد. به این ترتیب بویل، تصویری انسانی تر از جابز ترسیم می کند تا مخاطب داستانش بتواند جنبه های انسانی این شخصیت را درک کند و او را به عنوان فردی تمام وقت در اختیار تکنولوژی به ذهن نسپارد!

    663969_773.jpg


    اما کلید موفقیت فیلم « استیو جابز » را نه در کارگردانی بسیار خوب دنی بویل، بلکه باید در فیلمنامه کم نقص آرون سورکین دانست که قطعا در فصل جوایز اسکار یکی از نامزدهای برجسته در رشته فیلمنامه خواهد بود. سورکین که پس از نوشتن فیلمنامه « مانیبال » 4 سال از سینما به دور بود و فعالیت هایش را در تلویزیون متمرکز کرده بود، در بازگشت به سینما موفق به خلق فیلمنامه ای شده که در آن دیالوگ های نافذ و بُرنده موج می زند و برترین این لحظات مونولوگ های بی نظیری است که برای شخص استیو جابز نوشته شده است و فاسبندر نیز در اجرای آن بهترین عملکرد را دارد. شاید خیلی اتفاق جالبی برای استیو جابز نباشد اما فیلمنامه سورکین در دیالوگ نویسی با کمی دخل و تصرف قابلیت تبدیل شدن به یک نمایشنامه را هم دارد.

    با اینحال « استیو جابز » ایراداتی هم در بخش روایت داستان دارد که نمی توان آن را به حساب ضعف فیلمنامه یا کارگردانی بویل گذاشت. به نظر می رسد که زندگی استیو جابز به اندازه ای جزئیات داشته باشد که نتوان آن را در قامت یک اثر دو ساعته به تصویر کشید چراکه در این صورت سازندگان مجبور به حذف برخی از افراد و اتفاقات مهم زندگی وی خواهند شد که این اتفاق در « استیو جابز » نیز رخ داده است. شما باید برای تماشای « استیو جابز » اطلاعات پس زمینه کاملی درباره زندگی جابز داشته باشید تا بتوانید تمام رویدادهای فیلم را بی آنکه سوالی در ذهنتان شکل بگیرد دنبال نمائید. شما چنانچه از زندگی جابز و اتفاقات زندگی اش بی خبر هستید، بهتر هست پیش از مشاهده فیلم سری به زندگینامه او بزنید چراکه دنی بویل در فیلم فرصتی برای توضیح دادن به شما درباره برخی جزئیات زندگی جابز ندارد!

    663972_130.jpg


    مایکل فاسبندر که بدون شک بازی در نقش استیو جابز بهترین بازی دوران بازیگری اش می باشد، توانسته تلفیقی از انسانی مستبد و در عین حال نخبه را در « استیو جابز » به تصویر بکشد. فاسبندر به همان میزان که در فیلم نفرت انگیز است، دوست داشتنی و باهوش است و شکی در مخاطب باقی نمی گذارد که باید او را به عنوان یک انسان متفاوت باور کنیم. بازی وی مخصوصا در زمانی که در حال گفتن مونولوگ گفتن است تماشایی می باشد. کیت وینسلت در نقش جوآنا و ست روگن در نقش استیو وزنیاک نیز بازیهای بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته اند. استیو وزنیاک واقعی یکی از معدود کسانی از نزدیکان استیو جابز بوده که از تماشای فیلم لـ*ـذت بـرده و آن را واقعی توصیف کرده است.

    « استیو جابز » دنی بویل تماشایی و لـ*ـذت بخش است. دنی بویل نزدیک ترین تصویر به زندگی واقعی جابز را به مخاطب عرضه کرده و از او انتظار دارد که با دیدگاهی غیرتعصبی به جابز و دنیای پیرامونش بنگرد. جابزِ دنی بویل مشخصا یک دانشمند و نابغه می باشد اما در عین حال انسان خودخواه و خودشیفته ای است که در طول عمرش رفتاری مستبدانه را پیش گرفت. طرفداران سرسخت محصولات اَپل احتمالا از تماشای تصویری که از جابز در این فیلم ترسیم شده ناخرسند خواهد بود اما باید واقع بین بود؛ جابز یک نابغه بی نظیر اما خودشیفته بود.

    663975_726.jpg

     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: The Martian (مریخی)[/h]




    فیلم درباره فضانوردی به نام مارک واتنی است که در یک سفر فضایی به مریخ، پس از آنکه درگیر طوفان شد به حال خود رها شده چرا که همراهانش او را مرده فرض کرده اند، حال او در این سیاره به تنهایی گیر افتاده و با منابع محدودی که دارد باید از هوش و ذکاوت خود استفاده کند تا راهی پیدا کند و سیگنالی به زمین بفرستد.





    وبسایت نقد فارسی:

    نام فیلم: The Martian (مریخی)

    کارگردان : Ridley Scott

    ژانر: ماجرایی،درام،علمی-تخیلی

    نویسنده : Drew Goddard

    بازیگران : Matt Damon, Jessica Chastain, Kristen Wiig

    هزینه تولید: ۱۰۸ میلیون دلار

    محصول کشور: ایالات متحده آمریکا

    کمپانی توزیع کننده: 20th Century Fox

    مدت زمان: ۱۴۱ دقیقه PG-13

    منتقد: جیمز براردینلی - امتیاز ۸.۸ از ۱۰ (۳.۵ از ۴)

    خلاصه داستان : فیلم درباره فضانوردی به نام مارک واتنی است که در یک سفر فضایی به مریخ، پس از آنکه درگیر طوفان شد به حال خود رها شده چرا که همراهانش او را مرده فرض کرده اند، حال او در این سیاره به تنهایی گیر افتاده و با منابع محدودی که دارد باید از هوش و ذکاوت خود استفاده کند تا راهی پیدا کند و سیگنالی به زمین بفرستد.

    660959_567.jpg


    «مريخی»( The Martian) آخرين کار از مجموعه فيلمهای علمی تخيلی واقع گرايانه است- اين دسته فيلمها از المانهای عامه پسند فضایی اين ژانر اجتناب میکنند و در عوض روی جنبههای باورپذير تمرکز میکنند. بعد از نمايش «در میان ستارگان»(Interstellar) کریستوفر نولان (و هنرنمایی دو بازيگر مشترک)، «مریخی» به گمانه زنی درباره نحوه رفتن انسان به مريخ در آينده نزديک میپردازد. به استثنای يک پايان تقريباً بالاتر از حد انتظار، فيلم اغلب از ايسمهای هاليوودی، که گاهاً ژانر علمی تخيلی را به فانتزی آينده گرايانه تنزل میدهند، اجتناب می کند. اين فيلم نه اثری اکشن محور و نه مبالغهای از جلوههای ويژه است. «مریخی» میتواند داستانی درون نگرانه درباره اين که اوضاع چطور می تواند باشد اگر ما تنها ساکن دنيایی دوردست باشيم و بدانيم که برقراری ارتباط سريع با ديگران مقدور نيست و سريعترين اقدام برای نجات ما در کمتر از يک سال آينده محقق نخواهد شد. اين فيلم همچنين به آزمايش اين میپردازد که چگونه ضرورت میتواند مادر خلاقيت شود- نه تنها برای کسی که در فضا زنده مانده است بلکه برای انسانهایی که روی زمين به دنبال يافتن راهی برای نجات او هستند.

    660960_191.jpg


    رويدادهای «مریخی» در آينده نزديکی رخ میدهند، اگرچه هرگز در فيلم تاريخ دقيقی ذکر نمیشود. با شروع فيلم، خدمه شش نفره ماموريت آرس ۳ را میبينيم که در سطح مريخ مشغول انجام آزمايشات و جمع آوری نمونه هستند. علاوه بر مارک واتنی فضانورد (با بازی مت ديمون) و کاپيتانِ ماموريت، مليسا لوييس (جسيکا چستين)، اين افراد عبارتند از خلبان، ريک مارتينز (مايکل پنا)، الکس وگل، شيمی دان (اکسل هنی)، و دو متخصص به نامهای بث يوهانسن (کيت مارا) و کريس بک (سباستين استن). نزديک شدن طوفانی بزرگ- طوفانی که میتواند خانههای مصنوعی شکننده را در هم بشکند- لوييس را وادار به صدور دستور تخليه فوری میکند. در تلاش برای رسيدن به سفينه واتنی با يک قطعه نخاله در حال پرواز برخورد میکند و گم میشود و همه فکر میکنند که او مرده است. دوستانش با نااميدی او را ترک میکنند و به زمين بر می گردند. وقتی که ناسا اخبار را دريافت میکند، تدی ساندرز، مدير (جف دانيلز)، و کنترلگر ماموريت مريخ، وينسنت کاپور (چيوتل اجيوفور)، اخبار مرگ واتنی را علنی میکنند.

    660962_556.jpg


    اما واتنی نمرده است. گرچه به سختی آسيب ديده، اما میتواند از يک کيت پزشکی اورژانسی برای بستن زخمش استفاده کند و بعد از کنار آمدن با وخامت شرايطش به ارزيابی آنچه بايد برای زنده ماندن انجام دهد میپردازد. ظرف مدت يک ماه ناسا از زنده ماندن وی باخبر میشود و ديری نمیپايد که امکان ارسال پيامهای ابتدایی ميسر میشود. بعد فيلم به جدال با زمان برای زنده ماندن واتنی قبل از تمام شدن آذوقه اش تبديل میشود.

    اکثر فيلمهای ساخته شده درباره مريخ (که تعدادشان هم زياد است) در واقع ترکيبی از ژانرهای علمی تخيلی و وحشت يا علمی تخيلی و هيجان انگيز هستند که تاکيد کمی بر بخش «علمی تخيلی» اين معادله دارند. با توجه به اين که «مریخی» علاقهای به جنبه بهره برداری ندارد، به استثنایی در قاعده اين قبيل فيلمها تبديل شده است. در عوض خويشاوند نزديک داستانهای علمی تخيلی معروفی مانند «ماه»(Moon) ،«جاذبه»(Gravity) و «در میان ستارگان» است و به برخی درونمايههای مشابه فيلمهایی مانند «دورافتاده»(Cast Away) و «لمس خلا»(Touching the Void) میپردازد. درام «مریخی» از دل تلاش برای نمايش اين که چگونه اين کاراکتر سعی میکند تا بر انزوا غلبه کند متولد میشود. قطعاً در فيلم چالشهای فيزيکی ديده میشوند اما دشواری های روانی متقاعد کننده ترين المانهای فيلم هستند.

    660961_378.jpg


    اگرچه مفهوم يک رابينسون کروزوئه مدرون رها شده در مريخ ممکن است چيزی شبيه يک پيشنهاد نا اميد کننده باشد، لحن فيلم هرگز به قلمرو تاريکی و افسردگی نزديک نمیشود. بدون منحرف شدن از جدی بودن شرايط، ريدلی اسکات اين فيلم را با لحظاتی کم اهميت و کمدی مناسب پيوند میزند. ويدئوژورنالهای درون نگرانه واتنی نه تنها کارايي و نوآوری وی را نشان میدهند بلکه نشان از شوخ طبعی وی دارند. همچنين، برخی از صحنههای زمينی فيلم، در حالی که ظاهراً کمدی نيستند، اما با حسی نشاط آور ساخته شدهاند.

    اين فيلم فرصت نادری برای مت ديمون بود تا دامنه استعداد خود را نشان دهد. در اين فيلم او نه يک قهرمان اکشن، نه يک نقش مکمل و نه در سايه جرج کلونی است، او در اين فيلم بازی در حد و اندازههای بازیاش در «جدامانده»( The Departed) به عنوان بهترين بازی زندگیاش ارائه میدهد. اما يک تفاوت کليدی وجود دارد: در اين فيلم او با افرادی مانند لئوناردو دی کاپريو، جک نيکلسون و مارتين شين احاطه نشده است. اين فيلم ديمون است و به سختی میتوان در تلاش او به برگرداندن واتنی به زندگی ايرادی گرفت.

    660963_357.jpg


    ترس، دلتنگی، تنهایی، نااميدی و شادی.... همه اينها را می توان اينجا ديد. فقط يک بار واتنی تسليم نااميدی می شود و آن يک بار هم زياد طول نمیکشد. بازیهای ديگر نيز تاثيرگذار هستند، بازيگرانی مانند جسيکا چستين، کريستين ويگ، چيوتل اجيوفور و شون بين در فيلم حضور دارند اما نقششان چندان پررنگ نيست. آنها حمايت میکنند و هرگز تهديدی برای دور شدن نورافکن از روی ديمون محسوب نمیشوند. (با توجه به اين که او نقش يک فضانورد تنها افتاده را در «در میان ستارگان» بازی کرده است، چه کسی میتوانست تصور کند که او نامزد هاليوود برای ايفای اين نوع نقش باشد).

    660964_957.jpg


    ريدلی اسکات در مقام کارگردان گزينهای است که نمیتوان از او به سادگی گذشت. گرچه به سختی می توان در کارنامه وی کار ضعيف پيدا کرد، اما فيلمهای او به خصوص در سالهای اخير ترکيبی از کارهای ضعيف و قوی بودهاند. بااين حال، وقتی که پای ژانر علمی تخيلی به ميان میآيد کارنامه اسکات حرف ندارد: بيگانه، بليد رانر، پروموتئوس- دو کلاسيک خوب و يک اديسه ضعيف اما متقاعد کننده. «مریخی» با موارد فوق فرق میکند اما کمتر اثرگذار نيست. اسکات از جلوههای ويژه به عنوان ابزاری برای بالا بردن تجربه استفاده میکند و نه به عنوان روشی برای تعريف آن. بسياری از جلوههای «مریخی» از تنوع عملی برخوردار هستند به طوری که از CGI در وهله اول برای ايجاد حس دگردنيایی در چشم انداز مريخی به کار رفته است. سکانسهای فضایی تقريباً به اندازه اين سکانسها در «جاذبه» خوب هستند. نسخه سه بعدی گرچه به اندازه فيلم آلفونسو کوآرون در سال ۲۰۱۳ تاثير گذار نيست، اما به نظر غيرضروری و سطحی نمیآيد. کارگردانی با ويژگیهای اسکات می تواند دست به کارهای جالبی بزند، البته وقتی که شرايطش پيش بيايد و اينجا اين شرايط رخ داده است.

    660965_688.jpg


    «مریخی» بر اساس داستانی از اندی وير با همين نام ساخته شده است و از يک رويکرد علمی مشابه در بسياری از صحنههايش استفاده کرده است. ناسا هم در مرحله فيلمنامه و هم در طول فيلمبرداری همکاری کرده است، گرچه در فيلم مواردی وجود دارند که در آنها «مریخی» از قوانين فيزيک دور میشود اما در مجموع يکی از دقيقترين فيلمهایی است که سفر به فضا را تاکنون به تصوير کشيدهاند. اين دقت يکی از فاکتورهایی است که ديمون و اسکات را به اين پروژه جلب کرده است و ادامه مشارکت وير باعث شد که ناسا نيز وارد شود.

    در اکران «مریخی»، کمپانی فاکس قرن بيستم نمای اول را در رقابت اسکار ۲۰۱۵ پخش کرد. اگرچه فيلمهای ژانر علمی تخيلی اغلب در گرماگرم فصل تابستان پخش میشود تا در بحبوحه فيلمهای جدی فصل پاييز، اما «مریخی» يک استثنا است. افرادی که مشتاق تماشای اکشنهای نفسگير و تدوين های پشت سرهم هستند شايد ممکن است ضرباهنگ اين فيلم را بيش از حد سنجيده تصور کنند. شايد نتوانند به ارزش شخصيت پردازی آن و ايجاد تنش آهسته اما انکارناپذير آن پی ببرند. اين يک فيلم علمی تخيلی برای مخاطبان ريزبين است و از اين روی تجربهای رضايتبخش محسوب میشود.
     
    • لایک
    واکنش ها: Diba

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: کارآموز ( The Intern )[/h]




    «کارآموز » دنباله روی دیگر آثار نانسی میرز است. میرز در طی دوران فعالیت هنری خودش به عنوان کارگردان، همواره شخصیت اصلی فیلمهایش را زنانی قدرتمند از لحاظ کاری و اجتماعی تشکیل داده اند.





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: کارآموز (The Intern)

    کارگردان : Nancy Meyers

    نویسنده : Nancy Meyers

    بازیگران :

    Robert De Niro... Ben

    Anne Hathaway ...Jules

    Rene Russo ... Fiona

    Anders Holm ... Matt

    و...

    رده سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال)

    ژانر : کمدی

    زمان : 121 دقیقه


    منتقد : میثم کریمی

    657026_849.jpg


    نانسی میرز از معدود کارگردانان زن هالیوودی است که در مسیر حرفه ایش که بیش از سه دهه ادامه داشته، همواره علاقه مند به روابط میان انسانها و مشخصا دنیای زنان بوده است. وی در فیلم « زنان چه چیز می خواهند » به سراغ مردی رفت که قادر بود به ندای قلب زنان گوش دهد و در آخرین ساخته اش هم به نام « پیچیده هست » به سراغ زوج کهنسالی رفت که دچار مشکلات زناشویی شده بودند. وی اینبار نیز شخصیت اصلی داستانش را مردی بازنشسته انتخاب کرده و او را در مقابل زنی جوان قرار می دهد و قرار است که مثل همیشه، این دو در کنار یکدیگر به توفیق برسند.

    بن ( رابرت دنیرو ) پیرمرد بازنشسته ای است که تصمیم می گیرد که دوباره به بازار کار برگردد اما در عین حال می داند که بازگشتنش به کار با شرایطی که دارد، بسیار سخت است. به همین منظور، وی به سراغ اعضای اداره کننده یک سایت آنلاین فشن می رود که همه کاره این مجموعه دختری به نام جولز استین ( آن هاتاوی ) می باشد. بن در این شرکت به عنوان کاراموز مشغول به کار می شود و رفته رفته به دلیل تجربه های بسیار خوبی که در زندگی کسب کرده، در دل افراد جا باز می کند اما...

    657027_653.jpg


    «کارآموز » دنباله روی دیگر آثار نانسی میرز است. میرز در طی دوران فعالیت هنری خودش به عنوان کارگردان، همواره شخصیت اصلی فیلمهایش را زنانی قدرتمند از لحاظ کاری و اجتماعی تشکیل داده اند. در « کارآموز » نیز آن هاتاوی زنی زیبا، قدرتمند و موفق است که به نظر می رسد از هر لحاظ عالی باشد. اما دقیقا در نقطه ای دچار آسیب پذیری و ضعف هست که دیگر شخصیت های زن فیلمهای سابق میرز نیز با آن دست و پنجه نرم کرده اند؛ یعنی ازدواج و مسائل مربوطه.

    فیلم جدید میرز بر پایه رابـ ـطه میان بن و جولز می گذرد. خوشبختانه اینبار خبری از رابـ ـطه عاشقانه میان این دو نیست و اختلاف سنی بالای آنها می تواند ضامن این مسئله باشد که رابـ ـطه آنها دوستانه خواهد بود و سمت و سویی رمانتیک نخواهد گرفت. کلیت فیلم « کارآموز » نیز بر پایه همین رابـ ـطه دوستان میان دو شخصیت اصلی داستان بنا شده.

    یکی از ویژگی های مثبت میرز در نگارش فیلمنامه، قدرت دیالوگ نویسی اوست. میرز ثابت کرده یکی از خلاق ترین و خوش ذوق ترین نویسندگان زن هالیوودی در نگارش متن می باشد و با نگاهی به آثار مختلف کارنامه هنری اش، می توان جملات ماندگار بسیاری را جستجو کرد. این اصل، در فیلم « کارآموز » نیز وجود دارد و صحبت های مختلفی که میان بن و جولز شکل می گیرد، شنیدنی و جذاب هستند و بهترین لحظات فیلم را تشکیل می دهند. این صحبت ها از خودشناسی گرفته تا دیدگاه نسبت به زندگی و آدمهای پیرامونمان، قطعا می تواند ارزش چند بار شنیدن را داشته باشد. میرز اینبار هم به خوبی ثابت کرده که همواره گزینه قابل اعتمادی برای ساخت یک اثر دیالوگ محور محسوب می شود.

    657028_904.jpg


    اما در عین حال که « کارآموز » اثر گرم و خوشایندی در بخش دیالوگ هاست، باز هم از مشکلات آثار سابق میرز در بخش روایت رنج می برد. متاسفانه خرده داستانهای فیلم « کارآموز » کشش چندانی ندارند و شخصیت های فرعی که به داستان ورود می کنند، فاقد پرداخت و عمل لازم هستند. رابـ ـطه میان جولز و همسرش هم که به تیرگی رفته و قرار است بن در این زمینه جولز را یاری دهد، چندان قادر نیست مخاطبش را درگیر کند چراکه فیلم زمان لازم برای پرداخت بهتر این مشکلات را فراهم نمی کند. « کارآموز » در بخش روایت، متوسل به کلیشه هاست و در تنوع موضوعاتی که مطرح می کند هم آنقدر جذابیت ندارد که به مخاطب اجازه دهد ذهنش را معطوف به فیلم نماید و به کلیشه ها فکر نکند.

    با اینحال « کارآموز » بازیهای خوبی دارد و این غیرقابل پیش بینی نبود چراکه میرز اگرچه در بخش روایت داستان تا به امروز به مرز پختگی نرسیده، اما در بازی گرفتن از بازیگرانش تبحر دارد. رابرت دنیروی کهنه کار اینبار در نقشی کمدی، بازی خوبی از خود به نمایش گذاشته است اما کماکان باور کردنش در چنین جایگاهی که انواع و اقسام شکلک ها را با صورتش به نمایش بگذارد، سخت است! آن هاتاوی هم در نقش جولز، به نوعی یادآور فیلم « شیطان پرادا می پوشد » می باشد با این تفاوت که جایگاه وی به مدیر و همه کاره مجموعه تغییر یافته است. هاتاوی در « کارآموز » گرم و قابل باور است و آن لبخند کشیده اش هم درفیلم جواب داده است.

    657029_841.jpg


    « کارآموز » را در مجموع می توان کمدی ساده و جمع و جوری معرفی کرد که ادعایی ندارد اما می تواند شما را تا انتهای فیلم مشتاق نگه دارد. فیلم در روایت داستان پیرو کلیشه هاست و به فیلم بهتری از ساخته های پیشین میرز تبدیل نمی شود. اما خوشبختانه چندین سکانس میان جولز و بن که با دیالوگ های زیبایی همراه هست، می تواند باعث شود از گذاشتن زمانتان برای تماشای فیلم پشیمان نشوید؛ بعلاوه اینکه بهرحال « کارآموز » فیلمی نیست که حال شما را در این روزها بد کند و تلخی به همراه داشته باشد.

    657030_360.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: سیکاریو ( Sicario )[/h]




    " سیکاریو " اصطلاحی است که در زبان مکزیکی به قاتلین و مزدوران گفته می شود با این تفاوت که جزئیاتی هم درباره قاتلین مطرح است که باعث می شود این لقب به آنان اختصاص داده شود!





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: سیکاریو (Sicario)

    کارگردان : Denis Villeneuve

    نویسنده : Taylor Sheridan

    بازیگران :

    Emily Blunt ... Kate Macer

    Benicio Del Toro ... Alejandro

    Josh Brolin ... Matt Graver

    Victor Garber ... Dave Jennings

    و...

    رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)

    ژانر : اکشن

    زمان : 121 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    653843_757.jpg


    " سیکاریو " اصطلاحی است که در زبان مکزیکی به قاتلین و مزدوران گفته می شود با این تفاوت که جزئیاتی هم درباره قاتلین مطرح است که باعث می شود این لقب به آنان اختصاص داده شود! در زبان فارسی معادل دقیقی برای این کلمه وجود ندارد و بهتر هست از کلمه « آدمکش » به عنوان نزدیک ترین معنی استفاده شود. « سیکاریو » نام جدیدترین فیلم کارگردان خوش ذوق کانادایی ، دنیس ویلنوو ، می باشد که حالا پس از ساخت فیلم موفق « زندانیان » ، از اعتبار و شهرت بیشتری نیز برخوردار شده است. داستان فیلم جدید ویلنوو از این قرار است :

    یک مامور سازمان اف بی آی به نام کیت میسر ( اِمیلی بلانت ) که برای اجرای قانون مصمم به رعایت چارچوب های اخلاقی است، به یک گروه نیروهای ویژه مرزی می پیوندد که هدفش منهدم کردن یک باند کارتل خرید و فروش مواد مخـ ـدر و رئیس تبهکارشان می باشد. اما کیت پس از پیوستن به این گروه متوجه می شود که اعضای عملیات شامل مت ( جاش برولین ) و فرد مرموزی به نام آلخاندرو، چندان پایبند به اصول رایج اخلاقی نیستند و برای مقابله با تبهکاران مکزیکی از خشونت بار ترین رفتارهای ممکن استفاده می کنند. حضور در میان این تیم امنیتی در ادامه اتفاقات مخلتفی را برای کیت به همراه می آورد و...

    653844_676.jpg


    " خشونت " مقوله ای است که دنیس ویلنوو، کارگردان کانادایی تبار مهارت خاصی در بررسی لایه های مختلف آن دارد. ویلنوو در ساخته های قبلی اش از جمله « زندانیان » به خوبی توانسته بود به بروز خشم و اتفاقات قبل و بعد از آن بپردازد و به خوبی جنبه های مختلف آن را مورد موشکافی قرار دهد. ویلنوو در « زندانیان » که تحسین برانگیزترین اثر در کارنامه هنری این کارگردان نیز محسوب می شود، توانسته بود از پدری که فرزندش گم شده و خشم وجودش را احاطه کرده، هیولایی بسازد که غیرقابل کنترل و ترسناک جلوه می کرد. « سیکاریو » نیز به نوعی دنباله روی تم مورد علاقه ویلنوو در بررسی مقوله " خشم " می باشد که البته اینبار با خشونتی افسار گسیخته تر و در فضایی وسیع تر به تصویر کشیده شده.

    « سیکاریو » برخلاف ساخته های پیش ویلنوو، محیط درون شهری ندارد و به مرزهای میان آمریکا و مکزیک و خشونت بی انتهای کارتل های حاضر در این مناطق کشیده شده است. اینبار داستان فیلم درباره تیم عملیات ویژه پلیس مرزی می باشد که برای از بین بردن کارتل مواد مخـ ـدر به روش های خارج از عرف پلیس مبادرت می ورزند و رفته رفته این سوء رفتارها منجر به کشف حقایقی می گردد.

    653845_771.jpg


    فیلمنامه به خوبی توانسته داستان ساده اما پرکشش خودش را بصورت پله پله توسعه دهد و در این بین به اصول فیلمنامه نویسی نیز پایبند بماند. تیلور شریدان که تا قبل از نگارش فیلمنامه « سیکاریو » ، او را به عنوان بازیگر سریال « فرزندان هرج و مرج » به یاد می آوردیم، به خوبی توانسته پازل های مختلفی که پیکره یک اثر سینمایی را تشکیل می دهد به درستی در کنار هم قرار دهد. « سیکاریو » شخصیت های زیادی ندارد و بیشتر توسعه شخصیت ها در تعامل فیلم میان کیت و اعضای تیم عملیات و مشخصا مت و آلخاندرو می گذرد. این شخصیت های محدود فرصت مغتنمی به شریدان برای پرداختن هرچه بهتر لایه های مختلف شخصیت ها ارائه کرده است.

    شخصیت محوری و اصلی فیلم کیت است. زنی که در میان دنیای تیره تبهکاران و بی قانونی های ماموران مرزی گرفتار شده و رفته رفته شاهد افزایش دامنه فعالیت های غیرقانونی ماموران نیز هست. « سیکاریو » پیچش های جذاب و غافلگیر کننده ای در دل داستان ایجاد می کند و این باعث شده تا تماشاگر هر لحظه بیشتر تشنه دنبال کردن فیلم باشد. تعلیق استاندارد و جذاب فیلم که ویلنوو در مدیریت آن تبحر ویژه ای دارد، به خوبی می تواند نبض تماشاگر را در دست بگیرد و او را تا انتهای فیلم کنجکاو نگه دارد.

    653846_642.jpg


    فیلمنامه شریدان همچنین در پرداخت شخصیت های مختلف داستان کوتاهی نمی کند و هرگز آنها را به حال خود رها نمی کند. فیلم به آرامی دنیای شخصیت های داستان را برای مخاطب به تصویر می کشد بطوریکه نقطه ابهامی درباره آنها بر جای نماند که منجر برقراری یک علامت سوال در دل فیلمنامه گردد. البته « سیکاریو » از حیث پرداخت به شخصیت ها نمی تواند در زمره آثار تحسین شده قبلی ویلنوو یعنی « زندانیان » قرار بگیرد اما برای یک اثر اکشن - جنایی، « سیکاریو » یک موفقیت کامل محسوب می شود.

    فیلم همچنین در بخش های فنی، چشمگیر و قابل توجه است. فیلمبرداری فوق العاده راجر دیکینز به احتمال فراوان اینبار نیز می تواند یک نامزدی دیگر به 12 بار نامزدی اسکارش بیفزاید! قاب های طلایی دیکینز مخصوصا در محیط های وسیع بسیار تماشایی است. همچنین موسیقی وهم آور و شنیدنی یوهان یوهانسون در تمام صحنه های اکشن و پرتعلیق فیلم، به راحتی باعث افزایش اضطراب مخاطب می شود و هماهنگ با ضرباهنگ فیلم می باشد.

    سه بازیگر مطرح فیلم به خوبی توانسته اند در نقش های خودشان بهترین عملکرد را داشته باشند. ویلنوو کارگردانی است که تبحر ویژه ای در گرفتن بازی از بازیگران فیلمش دارد و اینبار نیز در یک اثر غیردرام، بازیهای بسیار خوبی از آنان گرفته. اِمیلی بلانت در نقشی که خیلی مناسب چهره و فیزیکش نیست، بازی بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشته و برولین نیز در نقش مت که خیلی پایبند به اصول اخلاقی نیست، باور پذیر است. اما بهترین بازیگر فیلم قطعا بنیسیو دل تورو است که اینبار نقشی را عهده دار شده که در تمام سالهای دوران بازیگری اش ثابت کرده در اجرای آن بی نظیر است! دل تورو رو در نقش آلکساندر، مرموز، آسیب دیده و بی رحم است و دلایل زیادی برای اینکه بتوانیم از دیدنش در فیلم لـ*ـذت ببریم در اختیارمان قرار می دهد.

    653848_608.jpg


    « سیکاریو » را می توان یکی از بهترین آثار اکشن - جنایی سال لقب داد. فیلمی که در آن تمام اجزای تشکیل دهنده داستان کنترل شده هستند و هیچیک از آنها خارج از نوبت نواخته نمی شوند تا بخش های دیگر در سایه قرار بگیرند. « سیکاریو » به خوبی ایده « خشونت علیه خشونت » را به تصویر کشیده اما قضاوت درباره درست یا غلط بودن آن را به عهده مخاطب می گذارد. دنیس ویلنوو به جای تعیین تکلیف برای مخاطب، او را به میان انبوهی از لحظات مضطرب کننده و ویرانگر هدایت می کند و اجازه می دهد مخاطب،عمق خشونت را لمس کند و درست در زمانی که آماده شنیدن پیام نهایی فیلم است، نتیجه گیری را برعهده او می گذارد تا مخاطب فیلمش بتواند بارها و بارها فکر کند.

    653847_516.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: اورست ( Everest )[/h]




    حادثه ای که در سال 1996 در روزهای 10 و 11 ماه می در اورست روی داد، یکی از تلخ ترین حوادث تاریخ کوهنوردی می باشد. در این سال، 8 نفر از کوهنوردان به سرپرستی اسکات فیشر، مبلغ 65 هزار دلار را پرداخت کردند تا بتوانند با کمک راهنمایی تمام وقت،به قله اورست صعود کرده و نام خودشان را در تاریخ ثبت نمایند.





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: اورست (Everest)

    کارگردان : Baltasar Kormákur

    نویسنده : William Nicholson ، Simon Beaufoy

    بازیگران :

    Jason Clarke... Rob Hall

    Jake Gyllenhaal... Scott Fischer

    Josh Brolin ... Beck Weathers

    Keira Knightley... Jan Arnold

    Emily Watson...Helen Wilton

    Sam Worthington ... Guy Cotter

    Robin Wright ... Peach Weathers

    و...

    رده سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال)

    ژانر : ماجراجویی

    زمان : 121 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی


    649655_710.jpg


    حادثه ای که در سال 1996 در روزهای 10 و 11 ماه می در اورست روی داد، یکی از تلخ ترین حوادث تاریخ کوهنوردی می باشد. در این سال، 8 نفر از کوهنوردان به سرپرستی اسکات فیشر، مبلغ 65 هزار دلار را پرداخت کردند تا بتوانند با کمک راهنمایی تمام وقت،به قله اورست صعود کرده و نام خودشان را در تاریخ ثبت نمایند. اما پس از اتفاقات مختلفی که در هنگام صعود برای آنان رخ داد ، این افراد در اورست گرفتار شدند و جان خود را از دست دادند و در نهایت با 12 کشته، یکی از تلخ ترین حادثه های کوهنوردی تاریخ در سال 1996 به وقوع پیوست.

    پس از این حادثه، آناتولی بوکریف که راهنمای این گروه بود به واسطه تلاشهایش برای نجات جان کوهنوردان مورد تقدیر قرار گرفت و مفتخر به دریافت جوایزی گردید. اما از طرف دیگر، عده ای هم بر این باور بودند که او در مهیا نمودن شرایط مناسب صعود به قله برای گروه کوتاهی کرده و می توانست عملکرد بهتری داشته باشد تا منجر به بروز فاجعه نگردد. بوکریف پس از این ماجرا در سال 1997 بار دیگر برای صعود به آناپورنا ( با ارتفاع 8078 متر ) اقدام نمود اما به دلیل وقوع بهمن در میان برف ها مفقود شد و پس از مدتی جستجو برای یافتن اثری از او، خبر درگذشتش اعلام شد. بر روی سنگ یادبود بوکریف در اردوگاه اصلی آناپورنا این جمله حک شده است :

    649656_681.jpg


    « کوه ها ورزشگاه هایی نیستند که بلند پروازی ام را در آنجا تخلیه کنم ، بلکه مکان های مقدسی هستند که در آنجا مناسک مذهبی ام را به جا می آورم.من به این کوه ها می روم همانگونه که انسان ها برای عبادت به عبادتگاه ها می روند. زمانی که در بالای قله های مرتفع می ایستم گذشته ام را می بینم ، رویای آینده را می بینم و با معصومیتی غیر معمول ، اجازه دارم حال حاضر را تجربه کنم . در حالیکه چشمانم باز شده و توانم دو چندان شده است. من در کوه ها خلقت را جشن می گیرم و در هر سفر بار دیگر متولد می شوم. »

    داستان فیلم « اورست » اما نه درباره مرگ بوکریف بلکه درباره فاجعه اورست در سال 1996 می باشد و داستان دو گروه کوهنوردی به رهبری راب هال ( جیسون کلارک ) و اسکات فیشر ( جیک جیلنهال ) می باشد که قصد دارند تا صعودی را به قله اورست آغاز نمایند. صعود پر فراز و نشیب آنان در ابتدا بدون مشکل به نظر می رسد اما در ادامه با توجه به وقفه هایی که در صعود ایجاد می شود و مشکل اکسیژن و مسائل دیگر، اعضای گروه رفته رفته رنگ مرگ را در مقابل دیدگانشان مشاهده می کنند و....

    « اورست » براساس منابع مختلفی از جمله کتاب مشهور « به درون هوای رقیق » ساخته شده است و روایت های متناقض زیادی که درباره این حادثه منتشر شده را در کنار یکدیگر قرار داده تا بتواند بهترین تصویر ممکن را از این حادثه دردناک ترسیم نماید و می توان گفت که تا حدود زیادی موفق به انجام این کار نیز شده است. « اورست » تمایل چندانی به بزرگنمایی اشتباهات ندارد و تمرکز خود را بر روی تلاش جمعی افراد در کنار یکدیگر برای بقاء و مبارزه برای بازگشت به زندگی قرار داده است.

    649657_628.jpg


    در واقع، سازندگان به خوبی می دانسته اند که داستان بوکریف مورد اختلافات بسیاری قرار دارد اما فیلم اگاهانه نسبت به موضع گیری مشخص در این ارتباط خودداری نموده و سعی کرده با توجه به جزئیاتی که در اختیار داشته بهترین تصویر را ازشرایط ممکن به تصویر بکشد تا از این طریق، آگاهانه خود را از گزند انواع و اقسام انتقاداتی که می توانست نسبت به موضع گیری مشخص فیلم در این ارتباط بوجود بیاید، در امان نگه داشته باشد.

    بالتازار کورماکور، کارگردان این فیلم که ساخت فیلم « 2 اسلحه » با بازی دنزل واشینگتن را در کارنامه هنری اش دارد، شخصیت های داستانش را آدمهایی متفاوت از لحاظ فکری معرفی می نماید که با انگیزه های مختلفی در این صعود حاضر شده اند و قرار است پس از موفقیت در این راه، به خواسته های مطبوع خودشان برسند. توجه کورماکور به واقعی نشان دادن شخصیت های داستان کمک زیادی به باورپذیر بودن آنان کرده است. وی به خوبی از قهرمان سازی پرهیز کرده و هیچکس را برتر از دیگری معرفی نمی کند. « اورست » را می توان از لحاظ شخصیت پردازی یکی از واقعی ترین فیلمهای ساخته شده در ارتباط با کوهنوردی محسوب کرد.

    البته فیلم گاهی عناصر دراماتیکی به داستان اضافه می کند که کارکرد چندانی ندارند و تنها به جهت سوزناک کردن بیشتر داستان در فیلم گنجانده شده اند. شاید بتوان اصلی ترین این موارد را حضور کیرا نایتلی در نقش همسرِ باردارِ هال توصیف کرد که دیالوگ های کلیشه ای این دو درباره آینده و خانواده مشترکی که تشکیل خواهند داد، بنا بوده که بارِ عاطفی فیلم را غنی نماید که فیلم در این مسیر موفقیت چندانی کسب نکرده است. این موقعیت ها بطور کلی تناسبی با خط اصلی داستان ندارند چراکه در خط اصلی داستان توجه به جزئیات و مستند بودن وقایع مورد تمرکز سازنده بوده اما در بخش های غیرمستند، فیلم سعی دارد تا بتواند احساس مخاطبش را از طریق دیالوگ های عاشقانه تحت تاثیر قرار دهد اما در این راه موفق نمی شود.

    649658_209.jpg


    با اینحال،موفقیت اصلی « اورست » را نه در روایت داستان و تلاش برای مستند بودن آن، بلکه باید در بخش های فنی دانست که بسیار درخشان هستند و شکوهی چشم نواز به تصویر داده اند. « اورست » یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده در فرمت سه بعدی می باشد که می تواند حس اضطراب، ترس و عظمت مناطق کوهستانی را واقعی تر از هر زمان دیگری به مخاطب انتقال دهند. فیلم مخصوصا زمانی که در حال گرفتن نمای های انگل می باشد، ترسناک و بی رحم است و می تواند استرس را به راحتی به مخاطبش منتقل نماید.بطور کل می توان جلوه های بصری « اورست » را یکی از چشم نوازترین آثار سال برشمرد.

    فیلم همچنین در بخش تصویربرداری نیز یکی از بهترین آثار سال به شمار می رود. شرایط بسیار سخت فیلمبرداری در کوهستان های مملوء از برف سبب نشده تا سالواتوره ساتینو و تیم تصویربرداری اش نتوانند قاب هایی عالی از عظمت کوهستان پوشیده از برف دریافت نکنند. هلی شات های زیبای فیلم که می توان در اغلب سکانس های فیلم ردپایش را جستجو کرد، به زیبا نشان دادن عظمت مناطق کوهستانی کمک کرده و در عین حال ترس را در یک قاب مشترک به تصویر می کشد تا مخاطبش را بیش از پیش به فضایی که کوهنوردان فقید در آن قرار داشته اند نزدیک نماید.

    649659_880.jpg


    بازیگران ستاره « اورست » که تعداد آنان نیز پرشمار است، بازیهای یکدستی از خود به نمایش گذاشته اند. فیلم پرستاره « اورست » اگرچه نامهای بزرگی را در خود جای داده اما نقش آفرینی ای که فرای بازی دیگر بازیگران باشد را در آن شاهد نیستیم. جیک جیلنهال در نقش اسکات فیشر اگرچه قابل باور است اما در مقایسه با بازی فوق العاده اش در « چپ دست » در اینجا معمولی تر به نظر می رسد. جیسون کلارک نیز در نقش هال بازی راحتی از خود به نمایش گذاشته. کیرا نایتلی نیز در نقش زنی که همواره مضطرب است، باورپذیر است اما کلیشه ای تر از آن است که بتواند در دل بنشیند.

    « اورست » را می توان در مجموع اثری جذاب و تماشایی درباره یک تراژدی عظیم در تاریخ کوهنوردی برشمرد. فیلم اگرچه داستان ناراحت کننده ای دارد و همه مخاطبین از نقطه پایانی فیلم مطلع خواهند بود، اما ارزش های فنی بالایی برای تماشا خواهد داشت که تجربه تماشای « اورست » را به تجربه ای هولناک اما جذاب مبدل می نماید. چنانچه بتوانید مشکلات لحظات دراماتیک فیلم را نادیده بگیرید، می توانید به راحتی با کوهنوردان در آخرین تراژدی عمرشان همراه شوید و تجربه ای از جنس سقوط داشته باشید.

    649661_341.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: دونده هزارتو - محاکمات سوختگی ( Maze Runner: The Scorch Trials )[/h]




    نخستین قسمت از فیلم دونده مارپیچ » که در سال 2014 اکران شد، توانست موفقیت های بسیار خوبی برای تهیه کنندگانش به ارمغان بیاورد و نام خود را به عنوان محصولی پرسود که قرار است دنباله هایی داشته باشد بر سر زبانها بیندازد.





    وبسایت نقد فارسی:

    دونده مارپیچ : محاکمات سوختگی (Maze Runner: The Scorch Trials)

    کارگردان : Wes Ball

    نویسنده : T.S. Nowlin ، James Dashner

    بازیگران :

    Dylan O'Brien... Thomas

    Ki Hong Lee ... Minho

    Kaya Scodelario...Teresa

    Patricia Clarkson... Ava Paige

    و...

    رده سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال)

    ژانر : اکشن

    زمان : 131 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    648044_408.jpg


    نخستین قسمت از فیلم دونده مارپیچ » که در سال 2014 اکران شد، توانست موفقیت های بسیار خوبی برای تهیه کنندگانش به ارمغان بیاورد و نام خود را به عنوان محصولی پرسود که قرار است دنباله هایی داشته باشد بر سر زبانها بیندازد. « دونده مارپیچ » در قسمت نخست، داستان جذاب و تازه ای داشت و هرچند که در اجرا با ایراداتی همراه بود اما روی هم رفته برای اثری که " نوجوان محور " محسوب می شود ، اثر قابل قبولی محسوب می شد. طرفداران کتاب نیز رضایت نسبی خود را از فیلم به اکران درآمده ابراز کردند تا مسیر برای ساخت دنباله های این داستان هموار شود.

    داستان قسمت دوم پس از وقایع قسمت نخست و فرار نوجوانان از وضعیت مارپیچی که در آن قرار گرفته بودند اتفاق می افتد. توماس ( دیلان اوبرین ) و تیم همراهش که موفق شده بودند از مهلکه مارپیچ بگریزند، اینبار تصمیم می گیرند به حرف های جانسون ( ایدن گیلن ) اعتماد کنند که به آنها وعده تامین امنیت داده است. اما توماس پس از مدتی متوجه می شود که جانسون برخلاف صحبت هایش، فعالیت های مشکوکی را انجام می دهد که می تواند اعضا را به خطر بیندازد. به همین جهت توماس و همراهانش بار دیگر تصمیم به فرار می گیرند و در میانه راه به یک انجمن برخورد می کنند که توسط فردی به نام جورج ( جیناکارلو اسپوزیتو ) رهبری می شود؛ گروه مقاومتی که می تواند امید توماس برای رهایی از شرایط باشد اما...

    648045_832.jpg


    یکی از نقاط قوت قسمت نخست « دونده مارپیچ » این بود که فیلم تمرکزی بر موضوعات خارج از اتفاقات مارپیچ نداشت و هرآنچه که رخ می داد، در همان دنیای کوچک و اتحاد نوجوانانش می گذشت. اما در قسمت دوم این رویه تغییر نموده و ما شاهد ورود داستانک های مختلفی به جریان اصلی داستان هستیم که وضعیت را شکننده تر از سابق می کند و در مجموع نمی تواند امتیاز مثبتی برای قسمت دوم محسوب شود.

    « محاکمات سوختگی » در مقایسه با کتاب، تغییرات ریز و درشتی در داستان ایجاد کرده و این تغییرات گاهی به حدی پررنگ می شوند که علناً فیلم را به یک اقتباس کاملا آزاد از کتابِ جیمز دشنر تبدیل می کنند. ویس بال که سازنده قسمت نخست این فیلم نیز بوده، در قسمت دوم، شخصیت های داستان را به بیش از تلاش برای فرار از تله ها و بررسی مشکلات پیش روی هدایت می کند و آنان را نگران وضعیت دنیای پیرامون خود می کند! این تغییرات عجیب باعث شده تا « محاکمات سوختگی » گاهی از مسیر اصلی منحرف شود و شخصیت های داستان بی جهت نسبت به مسائل مختلف واکنش نشان داده و زمان فیلم را برای پیگیری خط اصلی داستان به تعویق بیندازند.

    648046_787.jpg


    به سردرگمی فیلم در گنجاندن و پرورش مقوله های بشری در داستان باید شخصیت پردازی ضعیف بازیگران تازه وارد را هم اضافه کرد که بیشتر به تیپ نزدیک هستند و نمی توانند به تعریف درست شخصیت برسند. حضور پاتریشیا کلارکسون هم در نقش آوا به « محاکمات سوختگی » کمک کرده تا بیشتر از گذشته فرم و ماهیت نسبتا ارجینال خود را از دست دهد و شبیه به دیگر اثر محبوب نوجوان محور این روزهای هالیوود یعنی « عطش مبارزه » شود. شباهتی که البته کیفیت اجرایی فیلم « عطش مبارزه » را ندارد.

    با اینحال فیلم در بخش اکشن و ضرباهنگ، کماکمان اثری قابل ستایش محسوب می شود. فیلم ضرباهنگ سریعی دارد و تعقیب و گریزهای مکرر باعث می شود که حواس تماشاگر چندان معطوف به ضعف های فیلمنامه نباشد. اکشن پر زد و خورد فیلم و حضور موجودات جالبی که شباهت هایی به زامبی نیز دارند، باعث شده اند تا تماشای « محاکمات سوختگی » ملال آور نباشد و بتوان به عنوان یک اثر اکشن از دیدنش لـ*ـذت برد؛ مگر آنکه بخواهید در جریان داستان نسبت به رفتار شخصیت ها توجه نشان دهید!

    648047_144.jpg


    دیلان اوبرین در قسمت دوم « دونده مارپیچ » کماکان بهترین بازیگر فیلم است و حتی می توان گفت تنها بازیگری است که به خوبی توانسته نمایش خوبی از خود ارائه نماید. اوبرین در لحظات دراماتیک فیلم هم قابل قبول است و به نظر می رسد که توانسته خود را به عنوان یک وزنه در سری فیلمهای « دونده مارپیچ » مطرح نماید. بازیگران مشهورتر فیلم از جمله پاتریشیا کلارکسون در نقش آوا، خیلی پرداخت مناسبی ندارند و به همین جهت هم نتوانسته اند چندان در جریان فیلم حضور موثری داشته باشند.

    « محاکمات سوختگی » دنباله بهتری برای قسمت اول محسوب نمی شود اما احتمالا بتواند طرفداران این مجموعه را راضی نگه دارد. فیلم اگرچه در بخش فیلمنامه و شخصیت پردازی ضعیف تر از قسمت قبل عمل می کند، اما در پرداخت صحنه های اکشن و منسجم نگه داشتن ضرباهنگ فیلم تا حدود زیادی موفق بوده است. اما مشاهده قسمت دوم « دونده مارپیچ » برای طرفداران پرو پا قرص کتاب خیلی نمی تواند هیجان انگیز باشد چراکه سازندگان خیلی علاقه ای به دنبال کردن مسیر کتاب نداشته اند و هرجایی که لازم دیده اند، تغییراتی عجیب و غریب اعمال نموده اند.

    648048_993.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: ریکی و فلش ( Ricki and the Flash )[/h]




    مریل استریپ با 19 بار نامزدی اسکار، به نظر می رسد که کار انجام نداده ای در سینما نداشته باشد اما کماکان برای تجربه کردن افق های بازیگری در سینما پُر انرژی و خستگی ناپذیر نشان می دهد.





    وبسایت نقد فارسی:

    نام فیلم: ریکی و فلش (Ricki and the Flash)

    کارگردان : Jonathan Demme

    نویسنده : Diablo Cody

    بازیگران :

    Meryl Streep...Ricki

    Rick Springfield ... Greg

    Kevin Kline ... Pete

    Mamie Gummer ... Julie

    و...

    رده سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال)

    ژانر : کمدی - درام

    زمان : 100 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    643498_102.jpg


    مریل استریپ با 19 بار نامزدی اسکار، به نظر می رسد که کار انجام نداده ای در سینما نداشته باشد اما کماکان برای تجربه کردن افق های بازیگری در سینما پُر انرژی و خستگی ناپذیر نشان می دهد. بازی در نقش یک خواننده سبک موسیقی راک برای مریل استریپ 66 ساله می توانست یک چالش تمام عیار باشد چراکه وی مجبور شد موسیقی و نواختن گیتار را بیاموزد و بر روی صحنه حتی بداهه نوازی کند! اما « ریکی و فلش » به اندازه تلاش مریل استریپ برای یادگیری موسیقی ، اثر با ظرافتی محسوب نمی شود.

    ریکی ( مریل استریپ ) خواننده ای است که 20 سال پیش همسر ( کوین کلاین ) و سه فرزندش را ترک کرد تا بتواند تبدیل به موزیسین و خواننده ای مطرح شود. وی در این مدت توانست یک آلبوم تک خوانی منتشر کند و حالا به همراه گروه موسیقی اش به نام " فلش " در یک میخانه در سان فرناندو برنامه اجرا می کند. ریکی در رسیدن به رویای موسیقی اش اگرچه خیلی کامیاب نبوده و از لحاظ مالی به توفیق قابل توجهی نیز دست پیدا نکرد، اما به نظر می رسد که از زندگی که برای خود ساخته راضی است. اما یک تلفن از طرف همسر سابقش زندگی او را تغییر می دهد. پِت به ریکی اعلام می کند که دخترش به دلیل شکست عاطفی که در ازدواجش داشته حال و روز خوبی ندارد. به همین دلیل ریکی پس از سالها تصمیم می گیرد سراغ خانواده اش برود و با آنان مواجه شود.

    643499_398.jpg


    « ریکی و فلش » بر روی کاغذ یکی از بهترین ترکیب های سینمایی سال را رقم زده است. جاناتان دمی برنده اسکار بهترین کارگردانی برای فیلم « سکوت بره ها » و دیابلو کودی نیز که به عنوان فیلمنامه نویس در این فیلم حضور دارد و پیش از این برای نگارش فیلمنامه « جونو » موفق به دریافت اسکار شده، تماشاگران را به انتظار تماشای اثری منحصر به فرد در ژانر موسیقی نگه می داشت اما نتیجه این ترکیب جذاب، جز یک فیلم معمولی نبوده است.

    داستان « ریکی و فلش » داستان ساده ای است. زنی که سالها از خانواده اش به دور بوده و حالا باید نزد آنان بازگردد تا آنچه را که گم کرده بازیابد و معنای زندگی را بیش از پیش درک کند. فیلم هرگز از مسیری که اغلب برای این نوع آثار به نگارش در می آید فراتر نمی رود.فیلمنامه « ریکی و فلش » کلیشه های رایج ژانر موسیقی و همچنین رابـ ـطه " پدر - مادر و فرزند " را به کار گرفته و هیچ غافلگیری ویژه ای برای مخاطب به همراه ندارد.

    643500_788.jpg


    دیابلو کودی که پیش از این با آثاری نظیر « جونو » و « جوان بالغ » نشان داده به خوبی فضای کمدی و درام را می شناسد، اینبار در نگارش « ریکی و فلش » خلاقیتی که از او انتظار می رفت را به نمایش نگذاشته و تماشاگر که هر لحظه منتظر مشاهده اتفاق ویژه ای بر پرده نقره ای سینماست را ناامید تر می کند.

    ریکی به عنوان شخصیت اصلی داستان، زنی سالخورده است که در گذشته اشتباهات بسیاری انجام داده و باید در طول داستان پی به اشتباهات گذشته بـرده و در نهایت باید این پیام را به مخاطب انتقال دهد که هیچ چیز جای خانواده و ارزش های آن را نمی گیرد. اما برای انتقال این مفهوم، انتظاری بیشتر از بگو مگوهای ساده " مادر و دختری " چند دیالوگ خشک و خالی پرخاشگرانه میان ریکی و اعضای خانواده اش می رود؛ انتظاری که هرگز به پایان نمی رسد و در میان مجموعه ای از فرآیندهای ساده فیلمنامه نویسی و کلیشه های رایج ژانر ، « ریکی و فلش » آغاز می شود، ادامه پیدا می کند و به همان سادگی بی آنکه چالش و نقطه ماندگاری در ذهن ایجاد کند، به پایان می رسد.

    643501_472.jpg


    اما اگرچه خود داستان اصلی و پیچش های دراماتیک و حتی طنزهای فیلم، ساده و قابل پیش بینی هستند، اما فیلم موسیقی های بسیار خوبی دارد که می تواند برای طرفداران این صنعت جالب توجه باشد. مریل استریپ قبلا هم در « مامامیا! » و « به سوی جنگل » سابقه آوازخوانی داشته ( که البته بهرحال خیلی استعداد قابل توجهی در این زمینه ندارد! ) و اینبار در « ریکی و فلش » بازخوانی ترانه های معروفی از جمله « بد رومانس » از لیدی گاگا را انجام داده که روی هم رفته شاید جالب ترین و به یاد ماندنی ترین بخش های فیلم را تشکیل می دهند و بعدها آوازخوانی مریل استریپ را با این فیلم نیز به یاد بیاورند.

    مریل استریپ در نقش ریکی، بازی حساب شده و گیرایی از خود به نمایش گذاشته است اما اثر آنچنان درخشان نیست که اینبار بتواند نام او را در میان نامزدهای اسکار قرار دهد. با اینحال باید گفت که بازی وی از جمله نقاط قوت فیلم محسوب می شود که باعث سرپا ماندن فیلم می گردد. نکته جالب در میان بازیگران فیلم حضور میمی گامر در نقش دختر استریپ در فیلم است که در واقع این بازیگر دخترِ واقعی خود مریل استریپ می باشد. البته این حضور آنچنان پر رنگ نیست اما بهرحال می تواند به جذابیت های بازاریابی فیلم و البته کنجکاوی مخاطبین برای تهیه فیلم منجر شود.

    643503_191.jpg


    چنانچه اطلاعی از نام سازندگان « ریکی و فلش » نداشته باشید می توانید از تماشای فیلم راضی باشید چراکه فیلم اثری ساده و کلیشه ای است اما هرگز از دسته آثاری هم نیست که شعور مخاطب را به بازی بگیرد. اما زمانی که نام جاناتان دمی و دیابلو کودی به عنوان کارگردان و نویسنده به میان می آید، انتظارات از فیلم به مراتب بالاتر می رود و همین نکته باعث می شود تا در مجموع « ریکی و فلش » را اثری شکست خورده نامید که هرگز نمی تواند انتظارات زیادی که از آن می رفت را برآورده کند. فیلم دیالوگی دارد که در آن همسر سابق ریکی به وی می گوید : « این وظیفه بچه ها نیست که عاشق تو باشند، این وظیفه توست که عاشق اونها باشی! ». پیام فیلم دقیقا در همین جمله خلاصه شده است.

    643502_484.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: ترانسپورتر - سوخت گیری مجدد ( The Transporter: Refueled )[/h]




    سری فیلمهای « ترانسپورتر » هرگز آثار مطرحی نبودند اما عمده دلیل شهرت این فیلم به سبب حضور بازیگری بود که هم خودش با نام این فیلم به شهرت رسید و هم به فیلم اعتباری برای تماشا پس از سالیان سال بخشید





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: ترانسپورتر - سوخت گیری مجدد (The Transporter: Refueled)

    کارگردان : Camille Delamarre

    نویسنده : Adam Cooper, Bill Collage,

    بازیگران :

    Ed Skrein ... Frank Martin

    Ray Stevenson...Frank Senior

    Loan Chabanol ... Anna

    Gabriella Wright ... Gina

    و...

    رده سنی : PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال )

    ژانر : اکشن

    زمان : 96 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    637061_553.jpg


    سری فیلمهای « ترانسپورتر » هرگز آثار مطرحی نبودند اما عمده دلیل شهرت این فیلم به سبب حضور بازیگری بود که هم خودش با نام این فیلم به شهرت رسید و هم به فیلم اعتباری برای تماشا پس از سالیان سال بخشید؛ یعنی جیسون استاتم. استاتم در سالهای اولیه دوران بازیگری اش در سال 2002 برای اولین بار در این فیلم به تهیه کنندگی لوک بسون حضور یافت و پس از آن در 2 دنباله دیگر در سالهای 2005 و 2008 نیز حاضر شد. حال پس از گذشت 7 سال از اکران آخرین قسمت از فیلمهای « ترانسپورتر » نسخه جدیدی از آن مجدد توسط لوک بسون تهیه و روانه سینما شده با این تفاوت که فیلم هیچ ارتباطی به قسمت های قبل ندارد و بطور کل تمام عوامل داستان، از جمله بازیگر نقش اصلی، تغییر کرده اند.

    داستان فیلم درباره فرانک مارتین ( اِد اسکرین ) که مامور سابق عملیات ویژه بوده می باشد. فرانک مهارت های ویژه ای دارد که می تواند گره از کار هرکسی که نیاز به گرد و خاک به پا کردن دارد باز کند. وی در آخرین ماموریتی که نصیبش شده از طرف دختری به نام آنا ( لوان چبانول ) و 3 رفیقش استخدام می شود تا به آنها در دستبرد از بانک کمک کند. آنا که در سال 12 سالگی به عنوان بدکاره فروخته شده، در صدد انتقام از رئیس بانک که یک روس است می باشد و...

    637062_992.jpg


    همانطور که اشاره شد، سری فیلمهای « ترانسپورتر » هرگز آثار شاخصی در سینما نبوده اند و پس از اکران سومین قسمت نیز سازندگان به این نتیجه رسیدند که عمر این مجموعه به سر آمده. اما امروز با توجه به موج بازسازی هایی که هالیوود در پیش گرفته ، لوک بسون هم احتمالا بدش نیامد که نبش قبری انجام داده و سری فیلمهای پرفروش « ترانسپورتر » را دوباره با سر و شکلی جدید روانه سینما کند. اما متاسفانه تصویری که بسون و کارگردان این قسمت، کمیل دلامار ، ارائه کرده، یک اکشن مضحک 96 دقیقه ای است که کوچکترین نشانی از مغز و سینما در آن یافت نمی شود.

    فیلمنامه « ترانسپورتر 4 » فاقد هرگونه منطق مشخص و پیوستگی است. اتفاقات بی آنکه دلیلی برای به وقوع پیوستن آن ارائه شود، رخ می دهند و مخاطب نیز باید به تماشای این مجموعه از ناپیوستگی ها و بی منطقی ها بنشیند. البته کمتر کسی از سری فیلمهای « ترانسپورتر » انتظار فیلمنامه یا داستان جذابی دارد؛ اما روی هم رفته قسمت چهارم این فیلم در مقایسه با اثار قبلی که جیسون استاتم در آنها ایفای نقش می کرد، چندین مرحله عقب گرد داشته و تبدیل به فستیوالی از لحظات آزار دهنده شده که کمترین دقتی در چیدمان آن انجام نشده است.

    637057_971.jpg


    سازندگان که به خوبی می دانسته اند بازیگر جدید نقش فرانک مارتین به تنهایی نمی تواند سبب جذابیت و فروش فیلم شود، 4 زن را به داستان اضافه کرده که بطور شگفت انگیزی هیچ تاثیری در روند فیلم جز اسلومیشن شدن گاه و بی گاه فیلم، به نمایش درآوردن جدیدترین برند لباس ها و البته جذب مخاطبین نوجوان و جوان مرد به سمت فیلم نداشته اند. نکته جالب اینجاست که فیلم گاهی داستان شخصیت اصلی اش را به حال خود رها می کند و دوربین ها را به سمت این خانمها نشانه می رود تا از راه رفتن آنها در صحنه چندین نمای مختلف گرفته و آنها را از سر تا نوک انگشتان پا ارزیابی کند! این اتفاق چندین بار در جریان تماشای فیلم رخ می دهد که اتفاقیست، کمتر دیده شده در یک فیلم سینمایی برجسته.

    سری فیلمهای « ترانسپورتر » در سه قسمت قبلی به خوبی این نکته را به اثبات رسانده بودند که به وجود جاذبه اعتقادی ندارند و حتی در این مورد گاهی نسبت به فیلمهای « سریع و خشمگین » پیشی می گیرند. علاوه بر مشکل مذکور که در این فیلم نیز به خوبی وجود دارد و ما شاهد انواع و اقسام ماشین هایی هستیم که در آسمان به پرواز در می آیند، مشکل عجیب دیگری به فیلم اضافه شده و آن تاکید ویژه بر تبلیغ محصولات اسپانسرها به شکلی زننده در جریان فیلم است که تماشای « ترانسپورتر 4 » را به تجربه ای بسیار عجیب مبدل کرده است. فیلم در لحظاتی که در حال تعقیب و گریز است، با تمرکز بر برند کارخانه ماشین سازی که ظاهرا اسپانسر فیلم بوده، از خودِ فیلم غافل می شود و بجای پرداخت صحنه ها، گاهی متوسل به نماهایی عجیب و غریب می شود که در آن جزئیات صحنه در نظر گرفته نمی شود، بلکه تمام توجه سازندگان به به نمایش بی عیب و نقص بِرندها بوده است!

    637060_319.jpg


    در کنار تمرکز شدید سازندگان در به تصویر کشیدن برند خودروی مطبوعشان، فیلم همچنین تاکیدهای بی جایی به ساعت شخصیت اصلی داستان می کند که هدف، نمایش لوگوی سازنده ساعت و همچنین کارت اعتباری اش و دیگر اسپانسرهای فیلم است که نقش کمتری در ساخت فیلم داشته اند و به همان مقدار که سرمایه گذاری کرده اند، در فیلم به حضور پیدا یافته اند! از این رو می توان « ترانسپورتر 4 » را نه یک فیلم مستقل با اهداف حداقلی خودِ سینما ، بلکه اثری 96 دقیقه ای در نظر گرفت که در آن شما بیشتر از اینکه شاهد یک فیلم سینمایی باشید، شاهد انواع و اقسام تبلیغات هستید؛ اتفاقی که حداقل در سه قسمت قبلی اینچنین عیان نبود.

    637058_713.jpg


    اِد اسکرین انگلیسی که جایگزین جیسون استاتم در نقش فرانک مارتین شده، به دلیل فقدان فیلمنامه و منطق و اصولا یک داستان قابل تعریف، حضوری کامل ناموفق در این نقش داشته است. دلامار که پیش از این کارگردانی فیلم « عمارت های آجری » را در کارنامه هنری اش ثبت کرده بود، تلاش چندانی برای باورپذیر کردن فرانک مارتین جدید به مخاطبینش انجام نداده و این شخصیت به مراتب نسخه بغرنج تری از آنچه است که جیسون استاتم در سالهای پیشین ارائه کرده بود. فرانک مارتین جدید تلاش بسیاری زیادی دارد تا هنگام کشتن دشمنانش تکه پرانی های بامزه ای به آنها داشته باشد اما نتیجه کار به حدی بد شده که به چیزی شبیه به آثار ویدئویی در دهه ی 90 میلادی شده است.

    « ترانسپورتر 4 » فستیوالی است از تبلیغ برندهای مختلف در یک فیلم سینمایی که در این میان کمی هم اکشن بی مغز ادغام شده است. فیلم جدید لوک بسون، نه داستان دارد، نه اکشن نفس گیری و نه اصلا هنگامی که در حال مزه پراکنی است اثر بامزه ای است. یکی از سخت ترین کارهایی که می توان انجام داد، تماشای اینهمه آشفتگی و بی برنامه گی و توهین به شعور مخاطب، در هنگام تماشای « ترانسپورتر 4 » است!

    637059_658.jpg

     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    [h=1]معرفی فیلم های روز: مامور 47 ( Hitman: Agent 47 )[/h]




    « هیتمن : مامور 47 » تجربه ای به مراتب آزاردهنده تر از نسخه قبلی این فیلم در سال 2007 است. طرفداران سری بازیهای « هیتمن » متاسفانه اینبار نیز از تماشای قهرمان محبوبشان بر پرده نقره ای سینما مایوس خواهند شد





    وبسایت مووی مگ:

    نام فیلم: هیتمن : مامور 47 (Hitman: Agent 47)

    کارگردان : Aleksander Bach

    نویسنده : Skip Woods ، Michael Finch

    بازیگران :

    Rupert Friend...Agent 47

    Hannah Ware... Katia

    Zachary Quinto ...John Smith

    Rolf Kanies ... Dr. Delriego

    و...

    رده سنی : R ( مناسب برای افراد بالای 17 سال)

    ژانر : اکشن

    زمان : 96 دقیقه

    منتقد : میثم کریمی

    620619_572.jpg


    سری بازیهای کامپیوتری « هیتمن » یکی از محبوب ترین عنوان بازیبازان در سراسر جهان می باشد که همواره کیفیتی در خور توجه را در اختیار طرفدارانش قرار می دهد تا بهترین تجربه و لـ*ـذت را از انجام این بازی کامپیوتری سبک مخفی کاری بدست بیاورند. محبوبیت این عنوان چنان زیاد است که منجر شد هالیوود در سال 2007 عنوانی سینمایی از این بازی کامیپوتری با نام « هیتمن » روانه سینما کند که نتیجه اش هیچ شباهتی به بازی کامپیوتری اش نداشت. « هیتمن » سینمایی اقتباسی ضعیف و عجولانه از این بازی بود که نه موفق شد رضایت طرفداران بازی را فراهم کند و نه رضایت سینمایی ها را. حال پس از گذشت 8 سال از ساخت نسخه ضعیف سینمایی از « هیتمن » ، اقتباس دیگری از این بازی صورت گرفته که ارتباطی به نسخه قبلی این فیلم ندارد و آمده تا همه ناکامی های گذشته را جبران کند.

    داستان فیلم از جایی آغاز می شود که مامور 47 ( اینبار با بازی روپرت فریند ) از طریق مهندسی ژنتیک با خصوصیتی که از وی یک ماشین قتل درست و حسابی می سازد خلق می شود. مامور 47 فقط یک مامور عادی نیست، او بی نهایت باهوش، بی رحم و زیرک است و امکان ندارد هدف تعیین شده را نابود نکند. مامور 47 در یکی از ماموریت هایش باید به سراغ شرکتی برود که برنامه دارد یک ارتش از قاتلین پیشرفته را پرورش دهد و دنیا را با خاک یکسان کند. در این راه مامور 47 به دختری به نام کتی ( هانا ویر ) می رسد که دنبال پدر دانشمندش می گردد و...

    620620_187.jpg


    « هیتمن : مامور 47 » که عنوان شده بود به سینما خواهد آمد تا خاطرات نسخه بد سال 2007 را به دست فراموشی بسپارد، علنا تبدیل به تجربه به مراتب مضحک تری از نسخه سال 2007 بر روی پرده نقره ای سینما شده که از همه لحاظ دارای ضعف است و اصلا مشخص نیست که چه کسی چه ویژگی در فیلم دیده که آن را به اکران سینما رسانده است.

    داستان فیلم مغلطه ای است از اکشن های رده ب ویدئویی که معمولا این روزها با بازی استون کولد یا استیون سیگال ساخته و روانه بازار می شوند. مامور 47 قاتلی خونسرد و بی رحم است و مخاطب باید حسابی او را جدی بگیرد و نسبت به پرستیژش احترام بگذارد. اما مامور 47 که آلکساندر باخ تجربه تماشای آن را بار دیگر پس از 8 سال برای مخاطب سینما زنده کرده، کاملا گیج و بی هویت است و در اغلب موارد نمی داند که چه می خواهد و چه باید بکند!

    620623_326.jpg


    مامور 47 در نسخه سال 2015 شبیه به انسانی است که آلزایمر گرفته و دائم در حال کشیده شدن به سمت دیگر است و ترکیب شدنش با کتی، وضعیت او را به مراتب بغرنج تر نیز می کند. در فیلم مشخص نیست که بالاخره مامور 47 یک قاتل هست یا یک ماجراجو، یک فرد بی احساس یا یک همراه مهربان و... وی برخلاف آنچه که طرفدارانش در بازی کامپیوتری تجربه کرده اند، در نسخه سینمایی نشانی از چهره همیشگی اش ندارد بطوریکه شاید از اواسط داستان به بعد بتوان حتی به تصمیمات و حرکات و مخصوصا دیالوگ های عجیب و غریبش خندید!

    620621_359.jpg


    فارغ از خود شخصیت مامور 47 که تکلیفش با خودش مشخص نیست، دیگر شخصیت های داستان هم با پرداخت های فاجعه باری که دارند، وضعیت فیلم « هیتمن : مامور 47 » را تکمیل کرده اند. شخصیت هایی که به یکباره در اواسط فیلم از منفی به مثبت تبدیل می شوند و تغییر کاربری می دهند و مخاطب نگون بخت هم تماشاگر این حجم از اتفاقات غیرمنطقی بر پرده سینماست. حفره های فیلمنامه نویسی متعددی که فیلم پیش روی مخاطب قرار می دهد غیرقابل بخشش هست و چنان بی منطق است که مخاطبش را متعجب می سازد.

    پرداخت صحنه های اکشن فیلم نیز با ایرادات فراوانی انجام شده که از جمله عجیب ترین آنها استفاده از CGI های کاملا زائد در هنگام تصادفات ماشین هاست که علنا برچسب ویدئویی را بر پیکره اثر می زند که ظاهرا به اشتباه وارد سینما شده است. سکانس های اکشن « هیتمن : مامور 47 » از برلین گرفته تا سنگاپور، تنها به تغییر لوکشین و گرفتن نماهای مختلف از ساختمان های مشهور و بلند این شهرها اقدام کرده و نکته جالب تر اینکه در تمام این لحظات سازندگان علاقه وافری برای به تصویر کشیدن بِرند آئودی داشته اند و تقریبا از هر فریمی که می توانستند از ماشین داشته باشند، تصویر لوگوی این بِرند را به داستان گنجانده اند تا فیلم در لحظاتی شبیه به یک کلیپ تبلیغاتی هم بشود!

    620622_861.jpg


    روپرت فریند که برای بازی در این فیلم موهایش را از ته تراشیده، در نقش مامور 47 بازی بدی ارائه داده که بخش اعظمی از این بازی به جهت بازی گرفتن بد آلکساندر باخ از وی می باشد. فریند پیش از این در سریال « سرزمین مادری » ثابت کرده که بازیگر قابل احترامی است اما اینجا در نقش مامور 47 هیچ نکته ستایش برانگیزی در مورد او وجود ندارد. هانا ویر که در سینما باید او را تازه کار خواند، در نقش کتی گیج و درمانده است و نه خودش می داند چه می خواهد و نه مخاطب می فهمد او چه می گوید! شاید بهترین بازیگر فیلم را بتوان زاخاری کوئینتو دانست که حداقل می تواند قابل تحمل باشد!

    « هیتمن : مامور 47 » تجربه ای به مراتب آزاردهنده تر از نسخه قبلی این فیلم در سال 2007 است. طرفداران سری بازیهای « هیتمن » متاسفانه اینبار نیز از تماشای قهرمان محبوبشان بر پرده نقره ای سینما مایوس خواهند شد؛ حتی مایوس تر از تجربه ای که در سال 2007 بدست آورند. سپردن سکان هدایت یک فیلم به کارگردانی که تابحال هیچ حضوری در سینما و تلویزیون نداشته، همیشه منجر به کشف خلاقیت های تازه نمی شود؛ گاهی نتیجه فاجعه بار می شود که « هیتمن : مامور 47 » یکی از این فجایع است!
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    545
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    239
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    216
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    297
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    360
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    307
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    617
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    280
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    334
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    333
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    319
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    450
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    264
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    357
    پاسخ ها
    12
    بازدیدها
    268
    پاسخ ها
    8
    بازدیدها
    362
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    178
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    264
    بالا