جدیدترین فیلم DCEU که مارگو رابی را در مقام بازیگر اصلی دارد، نشان میدهد همانقدر که نبرد برای نجات دنیا میتواند بعضا خستهکننده به نظر برسد، گاهی تلاش برای چشیدن مزهی یک ساندویچ بهخصوص سرگرمکننده میشود.
دنیای گسترشیافته یا همان جهان سینمایی دی سی که از سال ۲۰۱۳ میلادی و با اکران فیلم اشکالدار اما تا حدی قابل پذیرش Man of Steel کلید خورد، به سرعت قبل از آن که مخاطبها را هیجانزده کند با سر به زمین برخورد کرد. دیسی به طرز واضحی بهدنبال Avengersسازی و رفتن راه چندساله طی مدتزمانی بسیار بسیار کوتاه بود و نمیدانست که برای انجام این کار باید از چه سبکی پیروی کند یا چه مراحلی را به درستی پشت سر بگذارد. نتیجه هم آفرینش سه فیلم ضعیف با اسامی Batman v Superman: Dawn of Justice و Justice League و Suicide Squad بود که هرکدام فارغ از ماهیت داستانی ظاهری خود از جایی به بعد تبدیل به راوی ماجراهایی دربارهی نبرد چند شخصیت مثلا جذاب با موجوداتی خطرناک میشدند؛ به این هدف که کرهی زمین را از دست چند کیسه بوکسِ پرداختنشدهی کمارزش نجات دهند. در همین بین اما Wonder Woman پیش از Justice League (بخوانید بزرگترین فاجعهی سینمایی رقمخورده توسط DCEU و بگویید هشتگ RealeseTheSnyderCut) بهعنوان نخستین فیلم نسبتا خوب آنها از راه رسیده بود تا امید این دنیای سینمایی ناامید نشود. بعد از آن هم پروسهی درس گرفتن شرکت برادران وارنر و دیسی هنگام فعالیت در جهان هنر هفتم آغاز شد. آنها Avengersسازی را کنار گذاشتند و به درستی شروع به ساخت فیلمهای تکابرقهرمان و متمرکزتر کردند.
نتیجه هم شکلگیری اثری قابل تحمل به اسم !Shazam و فیلم نسبتا خوب دوم آنها یعنی Aquaman، محصول سال ۲۰۱۸ بود. Aquaman که هنوز هم در گروه دو فیلم برتر این دنیای سینمایی طبقهبندی میشود، باثباتترین و استانداردترین روایت را بین فیلمهای DCEU ارائه کرد؛ هدفش را میشناخت، مدل خود را پذیرفته بود و از انجام کار مد نظر سازندگان ابایی نداشت. بااینحال DCEU حتی پس از فرار از تلاش کورکورانه برای رسیدن به خلق کامل یک دنیای سینمایی موفق پیش از تلاش درست برای ساخت فیلمهای موفق، با یک مشکل بزرگ دیگر درگیر ماند؛ شرکت در نبردهایی حسابنشده و دیوانهوار برای راضی کردن همگان.
«پرندگان شکاری: و رهایی رضایتبخش نسبتا کامل DCEU برای نخستین بار از استفاده از لحنهای گوناگون در یک فیلم و تلاش بیهوده برای فرار از دست انتقادهای تهدیدکنندهی یک اثر سینمایی کامیکبوکی اغراقآمیز»
واقعیت آن است که درکنار تلاش پرسرعت و غلط برای رسیدن به فیلمی Avengersمانند پیش از ساخت و پرداخت کاراکترهایی که بتوانند واقعا گروه عظیم و باشکوهی چون لیگ عدالت را تشکیل بدهند، مشکل عظیم دیگر DCEU چندپارگی و تفاوت لحن آزاردهندهی تکتک فیلمهایش بود. از Suicide Squad و Justice League تا «شزم!» و «واندر وومن» همه و همه فیلمهایی بودند که گاهی بیش از اندازه خود را جدی میگرفتند، گاهی بیش از اندازه شوخطبع میشدند، گاهی فراموش میکردند که دقیقا میخواهند چه کاری انجام دهند و با ترکیب همهی اینها بارها و بارها بیش از اندازهی واقعی ضعیف به نظر میرسیدند؛ چون انگار انقدر میخواستند به هر بینندهای چیزی مطابق سلیقهی او بدهند که یادشان میرفت باید یک لحن مشخص، یک فرم مشخص (نه خوب بلکه صرفا انتخابشده و مشخص!) و یک سبک مشخص داشته باشند.
آنها بیش از اینکه کمدی-درام باشند، در یک لحظه کمدی و در لحظهی بعدی درام بودند. بهجای اینکه اکشن-عاشقانه باشند، چند دقیقه اکشن، چند دقیقه عاشقانه و چند دقیقه هم بیمحتوا جلوه میکردند. در حقیقت آنچه که MCU را دربرابر DCEU به موفقیتهای مالی به مراتب گستردهتری رساند، نه کمنقصی آن فیلمها که پیروی حداقلی اکثر آنها از همین دو قانون بود؛ آرامآرام و درست قدم برداشتن برای رسیدن به فیلمهای بزرگتر و برخورداری هر فیلم از یک لحن و مدل مشخص.
همهی اینها اما اکنون به فیلم Birds of Prey: And the Fantabulous Emancipation of One Harley Quinn، محصول سال ۲۰۲۰ میلادی میرسند. اثری که تحت تاثیر موفقیت مالی انکارناپذیر Joker (پرفروشترین فیلم فعلی تاریخ با درجهی سنی R) یا همان تنها فیلم سینمایی لایو-اکشن خارج از DCEU دیسی در دوران پسا-سهگانهی کریستوفر نولان توانست همانگونه که سازندگانش میخواستند با درجهی سنی بزرگسال ساخته و اکران شود و برخلاف تمام فیلمهای پیشین دنیای سینمایی مورد بحث نتوانست به سودآوری مالی برسد. اما اگر صحبت دربارهی چنین مواردی باعث میشوند که بدون تماشای اثر و رسیدن به نتیجهی قضاوت شخصی خویش تصور کنید «هارلی کوئین: پرندگان شکاری» بیشتر از هر ۷ فیلم قبلی DCEU گرفتار دو ایراد بزرگ شرح دادهشده است، در اشتباه به سر میبرید. چون این ساختهی کتی یان که با کنار گذاشتن سلایق و باز کردن برخی گاردهای طبیعتا بستهشده به سمتش میتوان آن را سرگرمکنندهترین و «نسبتا خوب»ترین فیلم از بین هشت فیلم اکرانشدهی DCEU تا به امروز دانست، طی مدتزمانی تقریبا ۱۰۹ دقیقهای هر کاری هم که انجام ندهد، از دچار شدن به این دو ایراد میگریزد.
«هارلی کوئین: پرندگان شکاری» در تعدادی از لحظات به شکل بدی گرفتار کلیشهها و تضادهای داستانی است. اما خوشبختانه در تمام دقایق خود جدا از دو ایراد بزرگی به سر میبرد که اصلیترین دلایل وارد شدن نقدهای تند گوناگون به DCEU طی دورههای زمانی متفاوت بودند
of One Harley Quinn برخلاف Suicide Squad هرگز خود را جدی نمیگیرد و سعی نمیکند مهمتر از یک فیلم کامیکبوکی سرگرمکننده با داستانی بسیار ساده و شخصیتهایی اغراقآمیز به نظر برسد. به بیان بهتر سازندگان فیلم دقیقا این ماهیتِ از برخی جهات بچگانه و از بعضی زوایا بیشتر از حد تحمل بسیاری از بینندگان اغراقآمیـ*ـزش را درک میکنند، آن را میپذیرند و سپس با کنار گذاشتن تلاشهای بیهوده برای راضی کردن همگان کار خودشان را انجام میدهند.
در همین حین فیلم با اینکه لحظات هیجانی سرگرمکننده و ساختهشده با CGIهای حداقلی و اکشنهای مناسب، به اندازهی لازم متفاوت و جذبکنندهای را هم در قالب نبردهایی قابل پیشبینی ارائه میدهد، برای رسیدن به یک جنگ گروهی شلوغ به طرزی مارتاوار (!) افتضاح Batman v Superman: Dawn of Justice را بار نمیآورد و ناگهان مسیر داستانگویی خود را عوض نمیکند.
پیامهای فمنیستی فیلم در اکثر مواقع کمتاثیر و بیش از حد فروشده در چشمهای مخاطب به نظر میرسند
این فیلم از ابتدا تا انتها و خوب یا بد، یک لحن، یک داستان و یک سبک قصهگویی دارد و رخدادهایش به اندازهی کافی پیوسته با یکدیگر به نظر میرسند. راستی برخلاف Suicide Squad که از هر فرصتی برای خفه کردن بازی قابلتوجه مارگو رابی در نقش هارلی کوئین بهره میبرد، Harley Quinn: Birds of Prey میفهمد که او میتواند بزرگترین نقطهی قوتش باشد، خود را در بسیاری لحظات به اجرای وی میسپارد و باعث میشود که مخاطب شانس تماشای نقشآفرینی بسیار خوب، در ظاهر ساده و در اصل پرجزئیات و خاص رابی در قالب هارلیِ دیوانه و توقفناپذیر را داشته باشد.
فقط اگر سودآوری مالی نسبی Suicide Squad دیوید آیر سندی برای اثبات کیفیت آن فیلم ضعیف باشد، شکست مالی نسبی Birds of Prey هم سندی برای اثبات بیکیفیتی فیلمی سرگرمکننده و نسبتا خوب است
شکست مالی نسبی Birds of Prey: And the Fantabulous Emancipation of One Harley Quinn ارتباط خاصی به کارهای درست و غلط انجامشده توسط آن و سطح کیفی کار سازندگانش ندارد؛ همانقدر که سودآوریهای نسبی فیلمهایی چون «لیگ عدالت»، «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت» و «جوخهی انتحار» آن فجایع سینمایی را بهتر نکردند و باعث آسان گرفتن تاریخ به آنها نشدند. دومین فیلم بلند کتی یان خود به خود در پسلرزههای Suicide Squad شانس شگفتانگیزی برای به آتش کشیدن گیشهها نداشت و سه عنصر اجتنابناپذیر و مهم سازندهی آن یعنی اکران با درجهی سنی بزرگسال، ماهیت جداناپذیر بهشدت اغراقآمیز و کامیکبوکی سکانسها، داستان، شخصیتها و داستانگویی آن و اینچنین زنمحور بودنش در تمام ابعاد بهعنوان یک بلاکباستر پرخرج سینمایی این شانس را حتی به کمتر از حد پایین خود رساندند.