نقد و بررسی فیلم خارجی معرفی و نقد سریال Dark

[Angel of Fate]

قسمت هشتم فصل اول : هر چه کاشتی، همان را برداشت خواهی کرد

داستان در این قسمت از سال 1953 آغاز می‌شود و در این هنگام پرندگان شروع به از بین رفتن می‌کنند. همچنین با کشف شدن جسد اریک و یاسین، پلیس این منطقه درباره لباس‌های عجیب‌وغریبی که به تن این پسران است دچار سردرگمی شده و به دنبال پیدا کردن جوابی برای این موضوع است. دراین‌بین، اولریک از سال 2019 به سال 1953 سفرکرده و با چند فرد محلی که در آن شهر ساکن هستند گفت‌وگو می‌کند. اولریک همچنین با یک ساعت‌ساز نیز ملاقات کرده و با وی در مورد مسئله زمان صحبت می‌کند. او همچنین در هنگام مواجه با هلگ نه ساله، متوجه می‌شود که کشتن او باعث نجات جان پسرانش خواهد شد.

پس سعی در از بین بردن او کرده و با کتک زدن شدید هلگ، او را به قصد کشته شدن در یک انباری رها می‌کند. بعدها، تاون هاس تلفن همراه اولریک را پیدا کرده و در سال 1986، فردی غریبه با تاون هاس ملاقات کرده و نظریات خود را در رابـ ـطه با سفر زمان از طریق کرمچاله ها بیان می‌کند. این غریبه تئوری‌های خود را به بهترین شکل با تاون هاس به اشترام گذاشته و اذعان می‌کند این کرم‌چاله ها قادرند افراد را به مدت 33 سال در زمان جابجا کنند.

به‌طوری که 33 سال قبل یا بعد از یک تاریخ برای افراد قابل زندگی و رویت باشد. این فرد غریبه از تاون هاس درخواست می‌کند تا دستگاه برنجی قدیمی خود را که شکسته است مجدداً راه اندازی کرده تا وی بتواند این کرم‌چاله ها را از بین ببرد. پس از گذشت مدت زمانی، تان هاوس نسخه جدیدتری از این دستگاه برنجی را ساخته و آن دو را در کنار هم عملکرد این دستگاه را تست و بررسی می‌کنند.

 

[Angel of Fate]

قسمت نهم فصل اول : همه چیز در این لحظه خلاصه می‌ شود

این قسمت، سه دوره زمانی را شامل می‌شود. در سال 1986، اولریک نیلسن از اتهام تجـ*ـاوز جنـ*ـسی به کاترینا بخشیده شده و به زندگی عادی خود باز می‌گردد. در این بین هانا، دختری که رابـ ـطه اولریک و کاترینا را لو داده بود، در می‌یابد که جوانی تازه وارد به نام الکساندر، تحت هویت دروغین به زندگی در شهر ویندن پرداخته است و هویت وی آن چیزی نیست که خودش می‌گوید. همچنین کلودیا، رئیس جدید تأسیسات هسته‌ای که در کنار شهر ویندن قرار دارد، با سگ خود گرتچن روبرو می‌شود.

این سگ در سال 1953 گم شده بود و این اتفاق با ترس و وحشت کلودیا همراه می‌شود. به همین دلیل وی کتابی که نگهبان مجموعه هسته‌ای به او داده بود را شروع به خواندن می‌کند. پس از آن و هنگامی‌که برند داستان بشکه‌های پنهان را به کلودیا گفت، کلودیا، الکساندر (همان جوانی که هانا تصور می‌کند تحت هویت دروغین است) را استخدام میک ند تا به طرز مخفیانه درب آهنین را جوش دهد. در همین سال، سکانسی از گفت‌وگوی نوآه با هلگ وجود دارد که در آن نوآه راجع به پسرانی که در طول سفر زمان کشته شده‌اند با هلگ سخن گفته و به او می‌گوید که رسالت او آزادی بشریت است و وی شبیه به هیچ‌چیز نیست..!

در سال 2019، هانا از اطلاعاتی که در گذشته راجع به الکساندر می‌دانسته استفاده می‌کند تا وی را برای نابودکردن زندگی اولریک تهدید نماید. دراین‌بین، هنگامی‌که رجینا تحقیقات گم‌شدن و کشته شدن پسرهای جوان را دنبال می‌کند، بارتوز به کلودیا نزدیک می‌شود! کلودیا مادربزرگ بارتوز است و بارتوز تصور می‌کرد که وی مرده است و همین امر باعث شگفتی بارتوز شده و او تصمیم می‌گیرد با نوآه همکاری کرده و به او ملحق شود. در سال 1953، هلگ که توسط اولریک مورد ضرب و شتم و زندانی شدن قرارگرفته، هم‌اکنون گم‌شده و نوآه با همان ظاهر همیشگی خود با مادر هلگ، گرتا صحبت می‌کند. پس‌ازآن ماموران متوجه می‌شوند که اولریک هلگ را کشته و به همین علت او را دستگیر کرده و در اعترافات او متوجه این اتفاق می‌شوند. در ادامه، کلودیا وارد فروشگاه ساعت‌سازی تانهاوس شده و از او می‌خواهد که دستگاه برنجی را برای او بازسازی کند…

 

[Angel of Fate]

قسمت دهم فصل اول : آلفا و امگا

شبی که میکل ناپدید شد، پیتر همسر شارلوت، بدن مادس را مشاهده می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود به سراغ هلگ برود. او در گفت‌وگویی که با هلگ داشته متوجه بازگشت نوآه می‌شود. در سال 1986، نوآه و هلگ جوناس را می‌دزدند و پس از آن، با بازگشت هلگ به این سال وی بعدها کشته می‌شود. داستان کشته شدن هلگ بسیار جذاب است! هلگ پیر هنگامی که قصد داشت با ماشین خود با هلگ جوان (جوانی‌های خودش) تصادف کرده و او را متوقف کند کشته می‌شود. پس‌ازآن، جوناس در پناهگاهی عجیب بیدار شده و همراه با فردی ناشناس که خود را جوناس بالغ معرفی کرده است، برای از بین بردن کرم چاله با دستگاه برنجی که تانهاوس آن را ساخته است تلاش می‌کند.
در سال 2019، شارلوت، مقاله‌ای را که در سال 1953 در رابـ ـطه با آدم ربایی هلگ منتشر شده بود به همراه عکسی از اولریک پیدا می‌کند! در ادامه فیلم به اتفافاتی که بین نوآه و بارتوز می افتد اشاره کرده و گفت و گوی این دو را نشان می‌دهد. نوآه به بارتوز می‌گوید که کلودیا اصلی‌ترین دشمن آن‌ها بوده و جوناس بالغ قصد دارد کرم‌چاله ای را ایجاد کند. در سال 1953 نیز هلگ که نه سال دارد، به محض ظاهر شدن کرم‌چاله هوشیاری خود را دوباره به دست آورده و آن را در سال 1986 به جوناس متصل می‌کند. بدین ترتیب هلگ به سال 1986 منتقل شده و جوناس در حالی که به 33 سال بعد از 2019 یعنی سال 2052 منتقل‌شده است، در جهانی آخرالزمانی بیدار شده و توسط دختر جوان مسلحی دستگیر می‌شود.

 

[Angel of Fate]

نقاط قوت فصل اول سریال دارک​

نقد و تحلیل و فصل اول سریال دارک ، بینندگانی که فصل اول این سریال پر رمز و راز و پیچیده را دنبال کردند، نظرات مختلفی را درباره آن بیان نمودند.

نقاط مثبت

• وجود شخصیت‌های به هم مرتبط فراوان؛ به طوری که تمام نقش‌های اصلی فیلم با یکدیگر ارتباط خانوادگی دارند.
• تصاویر اسپلیت اسکرین و مونتاژ برای شفاف‌سازی اتفاقات و رابـ ـطه کاراکترهای گذشته و آینده و درخت خانوادگی آن‌ها
• موسیقی متن عالی و استفاده صحیح از صداهای ریز و پس‌زمینه در سکانس‌های حساس
• انتخاب صحیح بازیگران برای نمایش شخصیت‌ها در دوره‌های زمانی مختلف در کنار صحنه‌سازی های جذاب
• کشیدگی داستان فیلم و روشن شدن سرانجام آن در قسمت‌های پایانی؛ دارک برخلاف بسیاری از سریال‌ها، از ابتدا قابل پیش‌بینی نبوده و باید تا انتها آن را دنبال کنید تا به رازهای آن پی ببرید.

جمع بندی نقد و بررسی فصل اول سریال Dark

نقد و تحلیل و فصل اول سریال Dark ، سریال دارک را می‌توان نسخه معکوسی از سریال چیزهای عجیب دانست؛ با این تفاوت که در این سریال اتفاقات پیش بینی نشده‌اند و مخاطب باید تمام اتفاقات ریز و درشت را دنبال کند تا متوجه راز اصلی فیلم شود ولی در سریال چیزهای عجیب، اتفاقات به شکلی است که می‌توان راز اصلی فیلم را به‌راحتی پیش‌بینی کرد. این سریال آلمانی را نمی‌توان موفق‌ترین سریال نت فلیکس نامید اما با توجه به ظرفیت‌هایی که برای این سریال تعریف‌شده است، دارک در عالی‌ترین نسخه خودش ساخته‌شده و به‌جرئت می‌توان آن را یکی از موفق‌ترین سریال‌های ژانر علمی- تخیلی و سفر در زمان در سال‌های اخیر دانست. اتمسفر این سریال در بخش‌های مختلف، حس و حال‌های مختلفی را به بیننده می‌دهد.

به‌طوری که فضای جنایی نیز به فضای رازآلود سکانس‌های زیادی از این سریال اضافه می‌شود و همین امر موجب جذابیت دو چندان این سریال شده است. دارک امتیاز 8.8 از 10 را توسط کاربران imdb دریافت کرده است. امتیازی که در نوبه خود برای ژانرهای علمی و تخیلی بسیار بالاست و ازاین‌رو می‌توان دارک را جزو پرامتیازترین سریال‌های علمی-تخیلی در imdb دانست.

 

[Angel of Fate]

مروری کوتاه بر فصل اول​

ویندن، شهری غیر واقعی است که داستان اصلی دارک حول محور این شهر دنبال می‌شود. در جنگلی که در اطراف این شهر است، یک غار اسرارآمیز وجود دارد که نقطه عطف فیلم است. بیشتر اتفاقاتی که در سریال دارک رخ می‌دهد، در نهایت به داخل این غار منجر می‌شود. همچنین وجود یک نیروگاه اتمی مرموز در کنار این جنگل و غاری که از زیر این نیروگاه رد می‌شود، احساس متفاوت بودن شهر ویندن نسبت به شهرهای معمولی را در مخاطب ایجاد می‌کند. این نیروگاه، در واقع گذرگاهی بین زمان‌های مختلف بوده و به طور مستقیم با وقایع فیلم مرتبط است

فصل اول دارک، به شفاف سازی داستان اصلی فیلم که سفر در زمان است پرداخت. گم شدن زنجیره‌ای جوانان و جسد پسر جوانی که در حین مفقود شدن این جوانان در میان جنگل پیدا شده، خبر از رخ دادن یک سری اتفاقات پنهان در پشت پرده می‌دهد. اتفاقاتی که از قرار معلوم هر سی و سه سال یک بار رخ می‌دهد و هم‌اکنون در سال 2019، همان اتفاقاتی تکرار شده که در سال 1986 رخ‌داده است. شهر ویندن، شهر کوچکی است که اکثر ساکنان آن با یکدیگر نسبت داشته و همدیگر را می‌شناسند و تمام اتفاقات فیلم در رابـ ـطه با این خانواده‌هاست. دوستی‌ها، خــ ـیانـت‌ها، تغییر زمانی شخصیت‌ها و … در افرادی رخ می‌دهد که مثل یک زنجیر به یکدیگر متصل هستند.

شروع و پایان فصل اول Dark

شروع فصل اول با سکانس خودکشی پدر جوناس آغاز می‌شود و بعدها مشخص می‌شود که این شخص، همان میکل (پسر گمشده) در سنین بزرگ‌سالی است. میکل پسر بچه‌ای است که هم دوره جوناس بوده اما به طور ناخواسته به سال 1986 سفر می‌کند. در قسمت‌های بعدی، روایت کشیش منحوسی به نام نوآه و ساکنان شهر ویندن روایت می‌شود و در آخرین قسمت، جوناس از آینده‌ای وحشتناک و جنگ‌زده سر در می‌آورد. دوره‌های زمانی 1953، 1986، 2019 و 2052 چهار دوره‌ای هستند که در فصل اول به آن‌ها اشاره شده است.

 

[Angel of Fate]

نقد فصل دوم

فصل دوم سریال Dark چه چیزی ارائه می کند؟

داستان فصل دوم سریال دارک Dark متفاوت‌تر و بهتر است بگوییم پیچیده‌تر از فصل اول آن است. شما هرگز نمی‌توانید متوجه روایت‌های فصل دوم این سریال شوید مگر آن که فصل اول آن را به خوبی و با دقت کامل دیده باشید. اگر به خوبی متوجه داستان و رمز اصلی فصل اول دارک شده باشید، فصل دوم آن برایتان بسیار دیدنی خواهد بود چراکه به عمق بیشتری از ماجراها پرداخته و داستان‌های آن وسعت بیشتری پیدا می‌کند. پس توصیه می‌کنیم حتی اگر فصل اول دارک را قبلاً یک بار دیده‌اید، باز هم آن را قبل از دیدن فصل دوم نگاه کنید.

و اما فصل دوم این سریال جذاب و پیچیده، به نمایش داستانی پر رمز و راز تر از فصل قبل خود پرداخته است. به طوری که علاوه بر داستان‌های خانوادگی و جنایی، چاشنی سفر در زمان و دنیاهای موازی نیز به اتفاقات فیلم اضافه‌شده و همین امر مغز مخاطب را بیشتر از هر زمانی به تکاپو و دنبال کردن ریز اتفاقات به چالش می‌کشد. در همین حین، جوناس، شارلوت، اولریک و دیگر شخصیت‌های فیلم طبق خط داستانی مشخصی که از فصل اول داشته‌اند، در مسیر اتفاقات مربوط به خود در حال حرکت بوده و ترکیب جذابی از رویدادها را رقم می‌زنند.

موسیقی متن و انتخاب بازیگران به بهترین شکل در سریال دارک

وقتی از موفقیت یک سریال صحبت می‌شود، منظور موفقیت عوامل مختلف فیلم است که در کنار یکدیگر توانسته‌اند یک اثری هنری خوب و جذاب را تشکیل دهند. عواملی مثل موسیقی، انتخاب بازیگران، صحنه‌سازی‌ها، داستان فیلم، دیالوگ‌ها و … که کلیت یک فیلم را شامل می‌شوند. اکثر افرادی که سریال دارک را دیده‌اند، بر این باورند که موسیقی متن این سریال در عالی‌ترین سطح ساخته‌شده و کاملاً با فضای راز آلود فیلم و کلیت داستان همخوانی دارد.

موسیقی دلهره‌آور و آرام که حس استرس و التهاب را در بیننده به وجود می‌آورد و شنیدن شده آن توسط مخاطب باعث می‌شود وی با شخصیت‌های داستان همزاد پنداری بیشتری داشته باشد. انتخاب موسیقی صحیح و مرتبط با حس و حال فیلم حتی در انتخاب تیتراژ ابتدایی سریال و موسیقی تیتراژ نیز وجود دارد و اگر شما ندانید این سریال درباره چیست و تیتراژ اول آن را گوش کنید، تا حدودی با فضای کلی آن آشنا خواهید شد.

حتی انتخاب صدای راویِ داستان نیز در این سریال به خوبی انجام شده است. صدایی پخته و نسبتاً ترسناک که گویی فردی رنج کشیده و منتقم آن را صاحب است. این صدا حس ترس و رنج خاصی را به شما منتقل می‌کند و البته در حین داستان سریال مشخص می‌شود که این صدا متعلق به چه کسی است. از دیگر نقاط قوت سریال دارک می‌توان به دقت در انتخاب بازیگران آن اشاره کرد. همان‌طور که می دانید، دارک یک سریال آلمانی است و بازیگران آن نیز اغلب اهل همین کشورند.

 

[Angel of Fate]

عدم استفاده از ستارگان هالیوود، ضعف یا قوت؟

پس گستره انتخاب بازیگر توسط کارگردان خیلی باز نیست و در فیلم هم مشاهده می‌کنید که بیشتر بازیگران برای شما تازگی دارند. اینکه از ستارگان هالیوود و چهره‌های شاخص جهانی در این فیلم استفاده‌نشده شاید به زعم خیلی‌ها نقطه‌ضعف باشد اما از نظر بسیاری از منتقدان، کارگردان این فیلم در انتخاب بازیگران به قدری خوب عمل کرده است که گویا برای کودکی، جوانی، میان‌سالی و پیری شخصیت‌های مختلف فیلم از یک نفر استفاده شده است.

از آن جایی که دارک به پدیده سفر در زمان اشاره می‌کند، شخصیت‌ها در بازه‌های زمانی مختلف به شکل کودک، جوان و میان‌سال ظاهر می‌شوند و در سریال دارک بازیگرانی که کودکی، جوانی و میان‌سالی مثلاً اولریک نیلسن را اجرا می‌کنند، بسیار شبیه به هم بوده و گویا واقعاً شخصیت اولریک در این سه دوره زمانی از یک بازیگر استفاده کرده است.

چرا سریال دارک را سریالی موفق می دانیم؟

ما همواره از سریال دارک، به عنوان یک سریال موفق و عالی یاد می‌کنیم. مهم‌ترین دلیل موفقیت این سریال از نظر ما نوع روایت داستان‌هایی است که به آن پرداخته می‌شود. همان طور که می دانید، اکثر فیلم و سریال‌هایی که با محوریت سفر در زمان ساخته شده‌اند داستانی مشابه یا یکدیگر داشته و اغلب نتوانسته‌اند آن طور که باید چالش سفر در زمان را پشت سر بگذارند.

اما در این بین سریال دارک با تیم نویسندگی خلاق و کمپانی معتبر نتفلیکس که پشتیبانی آن را بر عهده دارد، توانسته با قدرت هرچه تمام‌تر داستان سفر در زمان را با اتفاقات عجیب و جدیدی به چالش بکشد.

منتقدان سریال دارک را بی شباهت به سریال‌هایی مثل “چیزهای عجیب” یا “گمشدگان” نمی‌دانند و معتقدند دارک نسخه کامل‌تر و پیچیده‌تری از این فیلم‌هاست. تکنیک عالی کارگردان در روایت داستان و ایجاد فضایی پر رمز و راز، دنبال کردن سریال دارک را برای مخاطبان بسیار لـ*ـذت بخش می‌کند و در تمام فیلم ذهن مخاطب را به دنبال حل معما که همان راز اصلی فیلم است، مشغول خود می‌کند.

عدم وجود خط داستانی دوم و شخصیت اصلی

بر خلاف بسیاری از فیلم و سریال‌هایی که این چند سال به مارکت ها عرضه شده‌اند، سریال دارک خط داستانی دوم و شخصیت اصلی ندارد. یعنی نمی‌توان گفت کدام یک از بازیگران نقش اصلی فیلم است و کدام داستان به عنوان داستان دوم فیلم در حال رخ دادن است.

در سریال دارک، شخصیت‌هایی مثل جوناس، شارلوت، اولریک و کلودیا همگی خط داستان‌هایی جداگانه اما در یک مسیر مشترک دارند و هر کدام شخصیت اصلی داستان‌های خود هستند که جمع آن‌ها در قالب سریال دارک و سفر در زمان خلاصه می‌شود.

 

[Angel of Fate]

قسمت اول فصل دوم : آغاز و پایان

مقامات محلی به دنبال ناپدید شدن‌هایی که در شش ماه قبل رخ‌داده بود، تیم تحقیقاتی‌ای را جمع‌آوری کرده و به دنبال پیدا کردن سرنخ‌هایی از این اتفاقات هستند. در همین حال، در سال 2052، جوناس به دنبال وقوع آخرالزمانی سرنوشت جامعه ویندن را کشف می‌کند.

قسمت دوم فصل دوم : ماده تاریک

رجینا با شارلوت و کلوزن ملاقات می‌کند تا از آنها سؤالاتی را بپرسد. هانا در سال 1987 یک غریبه را همراهی می‌کند. او در مسیر گذرگاهی که با اگون (افسر پلیس) همراه است، با یک چهره آشنا و مضطرب روبرو می‌شود که کلودیا است!

قسمت سوم فصل دوم : ارواح

در سال 1954، هلگ از ناپدید شدن خود برمی‌گردد و از صحبت با هر کس به جز نوح امتناع می‌ورزد. در همین حال، در سال 1987، اگون از وقتی که کلودیا وسیله‌ای را به تانهاوس تحویل می‌دهد، از اولریک سؤال کرده و داستان فیلم حول این شخصیت‌ها ادامه پیدا می‌کند.

قسمت چهارم فصل دوم : مسافران

جوناس با شخص مشکوک همراه شده و با او از گذرگاه عبور می کند. در این هنگام، افراد بزرگ تر و پا به سن گذاشته در زمان جستجوی سرنخ هایی که در غار برای یافتن اطلاعات در مورد مسافران جمع کرده اند، گردهم آمده و سعی می کنند راه حل مشکلات را پیدا کنند.

 

[Angel of Fate]

قسمت پنجم فصل دوم : گمشده و پیدا شده

اولریک نیلسن شانس این را به‌دست آورد که در سال 1987 باشد. در همین حال، بچه‌ها از وسیله‌ای که جوناس در غار پیدا کرده و به کمک آن می‌توان آینده را تغییر داد بازدید می‌کنند!

قسمت ششم فصل دوم : یک چرخه بی پایان

جوناس برای پیاده‌سازی برنامه‌ریزی آخر الزمانی خود در سال 2019، جان خود را به خطر می‌اندازد. بعدها، اولریک و هانا با آشکار کردن رابـ ـطه خود، سالگرد با هم بودنشان را جشن می‌گیرند.

قسمت هفتم فصل دوم : شیطان سفید

مارتا سعی می‌کند هویت فرد غریبه و رمزآلودی که به شهر ویندن آمده است را آشکار و از شخصیت او پرده‌برداری کند. در سال 1987، کلودیا تلاش می‌کند تا اگون را از خطر مرگ نجات دهد. در سال 1954، هانا برای ملاقات اولریک راهی سفر می‌شود.

قسمت هشتم فصل دوم : پایان و آغاز

کلازن، مسئول نیروگاه هسته‌ای یک حکم جستجو برای واژگون ساختن نیروگاه در روز رستاخیز صادر می‌کند. در همین حال، کلودیا و جوناس سعی در استفاده از دستگاه برای پیوند هر دو جدول زمانی برای نجات دنیا از نابودی دارند.

​

 

[Angel of Fate]

نقد فصل سوم​

فصل سوم دارک چه چیزی ارائه می کند؟

سریال دارک آن دسته سریال‌هایی است که هرچقد جلوتر می‌رود پیچیده‌تر و رازآلود‌تر می‌شود. در این سریال شخصیت‌های زیادی وجود دارد که شناخت آن‌ها و ارتباط‌شان شما را گیج می‌کند. به همین علت توصیه می‌کنیم برای آنکه این فیلم را بهتر و دقیق‌تر متوجه شوید تمام شخصیت‌ها و ارتباطی که بین آن‌ها وجود دارد را روی یک کاغذ یادداشت کرده و به صورت نمودار در بیاورید تا در مواقعی از فیلم که سردرگم شدید از آن استفاده کنید.

در فصل سوم اصلی‌ترین کلیدهای فیلم جوناس و مارتا می‌باشند. این دو شخصیت پراهمیت‌ترین شخصیت‌های داستان بوده و در این فصل به آدم و حوا معروف هستند. آدم و حوا در کتابهای مقدس برای نشان دادن سرآغاز بشریت به کار رفته و در اینجا نیز از این دو شخصیت برای دادن شروع و پایان چرخه اتفاقات در زمان‌های مختلف استفاده می‌شود.

بر خلاف چیزی که در کتاب‌های مقدس وجود دارد، در فصل سوم سریال دارک جوناس و مارتا یا همان آدم و حوا مقابل هم قرار می‌گیرند. هر یک از این دو برای دستیابی به آنچه تصور می‌کنند باعث تغییر در چرخه اتفاقات می‌شود تلاش کرده و بی‌خبر از آن که آن‌ها هم در چرخه بی‌انتهایی از اتفاقات قرار گرفته‌اند داستان را به پیش می‌برند.

ارتباطی که بین جوناس و مارتا وجود دارد، ارتباطی بسیار نزدیک و ناگسستنی بوده که بی‌شک یکی از بهترین و عمیق‌ترین رابـ ـطه‌هایی است که در سریال‌های تلویزیونی به تصویر کشیده شده است. این عشق تا جایی ادامه پیدا می‌کند احساس بین این دو نفر به نفرت تبدیل شده و سرانجام این دو را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد.

جالب است بدانید فصل سوم سریال دارک پا را از آن چه منتقدین فکر می‌کردند فراتر گذاشته و دنیاهای موازی را نیز وارد داستان‌های خود کرده است. به طوری که ارتباط بین شخصیت‌ها و زمان‌های مختلف که در فصول گذشته دیده می‌شد، این بار با جهان‌های موازی نیز ترکیب شده و معجونی بسیار گیج کننده و رمزآلود را تشکیل می‌دهد.

اتفاقاتی که در دنیای موازی رخ می‌دهد تا حدودی شبیه به مشکلاتی است که در گذشته برای این شخصیت‌ها وجود داشت. اتفاقاتی مثل گم شدن کودکان و تمام مواردی که مربوط به نیروگاه هسته‌ای مرموز در شهر ویندن بود. یکی از نکات جالبی که در فصل سوم سریال دارک دیده می‌شود، تغییراتی است که در شخصیت‌ها رخ داده است. به طوری که این شخصیت‌ها بسیاری از خصوصیات اخلاقی و ظاهری قبل را نداشته و ارتباطات بین آن‌ها دچار ابهاماتی شده است.

برای مثال در فصل سوم دارک دیگر میکل در زمان گم نشده و بر این اساس جوناسی هم وجود ندارد؛ البته با تمام تغییر و تحولاتی که در فصل سوم سریال دارک به وجود آمده، باز هم شخصیت‌هایی مثل اولریک یا هانا همچنان به مانند قبل شخصیت‌هایی خــ ـیانـت کار و رمزآلود هستند. این دو شخصیت داستان‌های کوچک و ریزی را در طول قصه اصلی به وجود می‌آورند که بسیار دوست داشتنی است.