معرفی کتاب نه فرشته، نه قدیس

  • شروع کننده موضوع ~Mahya~
  • بازدیدها 240
  • پاسخ ها 9
  • تاریخ شروع

~Mahya~

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/12/12
ارسالی ها
875
امتیاز واکنش
11,974
امتیاز
714
محل سکونت
یه گوشه دنیا
کتاب نه فرشته نه قدیس اثر ایوان کلیما، نویسنده، مقاله‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و روزنامه‌نگار اهل جمهوری چک است. نه فرشته، نه قدیس داستان فضای غم‌زده چکسلواکی بعد از جنگ است، هر چند مدت زیادی از جنگ گذشته اما اضطراب و افسردگی حاصل از آن هم‌چنان در زندگی و روابط آدم‌ها وجود دارد. ایوان کلیما در این رمان توانسته است مثل آنـتون چخوف جنبه‌های خـارق‌العادۀ زندگی روزمره را به ما نشان دهد.

پشت جلد کتاب نه فرشته نه قدیس آمده است:

ایوان کلیما را گوهری در ادبیات دانسته‌اند که قدرش کمتر شناخته شده است. او در رمان نه فرشته نه قدیس که واشنگتن‌پست آن را بهترین کتاب سال ۲۰۰۱ اعلام کرد، ما را به قلب پراگ امروز می‌برد، جایی که در آن جوانان با مواد مخـ ـدر روزگار می‌گذرانند. کریستینا، مادر چهل و چند ساله‌ای که متارکه کرده، نگران دختر پانزده ساله‌اش است که از مدرسه فرار می‌کند. هم‌زمان صندوقچه‌ای که از پدرش به جا مانده، اسرار خانوادگی باورنکردنیی را برایش آشکار می‌کند. کریستینا باید مراقب مادر پیرش باشد، به شوهر سابقش که گرفتار سرطان است سر بزند و دندان مریض‌هایش را تعمیر کند. اما او تشنۀ عشق است و زمانی که یکی از شاگردان سابق شوهرش که پانزده سال از او کوچک‌تر است به او دل می‌بازد، با معمای تازه‌ای مواجه می‌شود…
 
  • پیشنهادات
  • ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    رمان نه فرشته نه قدیس
    نه فرشته نه قدیس داستان یک زن چهل و چند ساله آرام و غمگینی است که در آستانه‌ی میان‌سالی سرخورده از روزمرگی زندگی است. کریستینا زنی است همانند هزاران زن از جامعه‌ای پساجنگ با شرایط سیـاس*ـی متشنج و آشفته که در آن هر اتفاقی حتی روابط خانوادگی نیز رنگ و بویی سیـاس*ـی دارد، زنی که بعد از گذار از دوران جوانی آن را چون حبابی خالی و پوچ می‌بیند. زنی که در آستانه‌ی میانسالی متوجه می‌شود چقدر جای عشق و آرمان در زندگی‌اش خالی است و حاصل زمان و گذر عمرش چیزی نیست جز تنهایی و انزوا و چین و چروک‌هایی که هر روز عمیق و عمیق‌تر می‌شوند.

    هرچه سنم بالاتر می‌رود میلم به زندگی کمتر می‌شود. اصلا تمایلی به زندگی کردن داشته‌ام؟ راستش را بخواهید نمی‌دانم، ولی این را می‌دانم که هم توش و توان بیشتری داشتم و هم آرزوهای دور و درازی. آدم تا وقتی زنده است که آرزو داشته باشد. (رمان نه فرشته نه قدیس – صفحه ۷)

    او در تلاش است تا خود را از این پیله برهاند، در تلاش است صورت واقعی به خیال‌های خود بدهد، دوباره عاشق شود، از گذشته و خاطرات تلخش رهایی یابد، پدر کمونیست و سخت آرمان‌گرا و شوهر بدون آرمان و ایدئولوژی‌اش را ببخشد، مادری شایسته و با اعتماد به نفس برای فرزندش باشد، ارتباطش را با دنیای اطرافش بهبود بخشد و در یک‌ کلام معنایی به زندگی خود دهد.
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    اما آیا نویسنده این داستان، «ایوان کلیما»، نویسنده‌ای که در کودکی با پدر و مادرش به اردوگاه‌های مرگ فرستاده شده و مرگ هزاران انسان را از نزدیک دیده، می‌تواند پاسخی به معنابخشی زندگی داشته باشد؟! آیا کلیما می‌تواند با نگاهی امیدوار و خوش‌بینانه، زندگی نو به شخصیتی که خلق کرده، هدیه کند؟! این سوالی است که پاسخ آن تا پایان رمان بی‌جواب می‌ماند.

    گذشته کریستینا در دو گلدان خالی خلاصه می‌شود با آینده‌ای که نشان از خــ ـیانـت و رنج و تنهایی دیگر دارد. و اکنون او… اکنونش شاید تکرار همین مکررات زندگی است… تکرا مسائل روتین زندگی، حلقه‌وار و در هم تنیده…
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    کتاب نه فرشته نه قدیس با صحنه‌ای تکان‌دهنده‌ آغاز می‌شود که در همان ابتدا مخاطب را میخکوب می‌کند:

    شوهرم را دیشب کشتم. چرخ دندان‌سازی را کار انداختم و جمجمه‌اش را سوراخ کردم. صبر کردم تا کفتری از جمجمه‌اش بیرون بپرد ولی به جای کفتر یک کلاغ بزرگ و سیاه بیرون آمد. (رمان نه فرشته نه قدیس – صفحه ۷)
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    جملاتی از متن کتاب نه فرشته نه قدیس
    موقعی که من به دنیا آمدم از مرگ این نویسنده ماهر پانزده سال می‌گذشت. او برای تنها عشق واقعی زندگی‌اش نوشته بود: محبوبم به خاطر خدا یاد بگیر شاد باشی. این تنها آرزوی من است برای تو، و غیر از عشقت هیچ چیزی زیباتر از شادی‌ات نمی‌توانی به من بدهی.
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    آدم‌های خوب رنج بیشتری می‌کشند چون از رنج دیگران هم رنج می‌برند.
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    حتی به درد کاری هم که الان مشغولش هستم نمی‌خورم، چون نمی‌توانم مردم را به همان‌طوری که هستند قبول کنم و با آن‌ها کنار بیایم. دوست دارم توی دنیای دیگری زندگی کنم، دنیایی که در آن کار و اعمال مردم باعث احترام بشود، درست برخلاف آن‌چه امروز معمول است.
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    تنها راه ادامه حیات نادیده گرفتن چیزهایی است که دوستشان نداریم، و همچنین چیزهایی در مورد آدم‌ها و جهان که ما را آشفته می‌کنند
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    بیش از حد مغروریم و به همین خاطر نمی‌توانیم با سرنوشت و یا آدم‌های دور و برمان کنار بیاییم و آشتی کنیم چه برسد به خدا که در آسمان و بالای سر ماست.
     

    ~Mahya~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/12/12
    ارسالی ها
    875
    امتیاز واکنش
    11,974
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    یه گوشه دنیا
    می‌خواستم به مامان بگویم که دوستش دارم، اما وقتی زیرچشمی بهش نگاه کردم دیدم کاملا از خود بی‌خود شده و چیزی را زیر لب برای خودش زمزمه می‌کند، انگار داشت دعا می‌خواند، اما مامان هرگز دعا نمی‌خواند. شاید ترانه‌ای را برای خود می‌خواند. مثل ترانه پشه‌ریزه، که اصلا درباره پشه‌ریزه نیست، بلکه در این باره است که زنده بودن چقدر بزرگ و عظیم است. نمی‌خواستم آرامش او را به هم بزنم. این بود که چیزی نگفتم.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا