جالب و دانستنی ی داستان (واقعی)

  • شروع کننده موضوع _.ZT._
  • بازدیدها 331
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

_.ZT._

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/01/31
ارسالی ها
1,864
امتیاز واکنش
389
امتیاز
0
محل سکونت
Khuzestan
رفته بودم مطب برا اپاندیسم دیروز .ی نیم ساعت معطل شدیم نوبت ما بود می خواستم برم که ی پسره اومد پیش منشیه گفت فاطی جوون من میرم پیش عاقا فرهاد ،عاقا منم جلو شو گرفتم بحث باهاش کردم ولی اخر اون رفت داخل
اعصابم خراب شده بود رفتم پیش مامانم نشستم مادرم گفت بده تا این میاد برات ی داستان از زمان دانشگاهم تعریف کنم
گفتم باشه شروع به تعریف کردن کرد

ا
ون زمان که تو ابادان لیسانس می خوندم با کسی کاری نداشتم میرفتم معمولی بودم ، ی دختره پسره تو کلاسمون بودن خیلی باهم کل کل میکردن
چند تا هم داشتیم خیلی اروم بودن و محجبه و اینا دیگه ی حاج اقا داشتیم ی روز برا مشکلی رفتم پیشش نوبتی بود سر مرده شلوغ بود
همون دختر شیطونه اومد میخواست بره داخل بهش گفتم اگه کارش مهم تره بره و رفت صداشون تا بیرون میاومد منم گوش دادم
بعد از احوال پرسی و اینا
حاج اقا:چیشده دخترم؟
سیما:حاجی ی چیزی می تونید برام انجام بدید؟
:اگه از دستم بر بیاد انشالله
_حاج عاقا عاشق شدم.نمیتونم به پسره بگم که عاشقش شدم شما می تونید بهش بگید؟؟؟
_حالا این پسره کیه؟؟
_حسام جعفری(همون پسر کلکلی)
همون پسره اومد دیگه نتونستم گوش بدم
صاف نشستم تا دختره اومد بیرون پسره رو دید قرمز شد فک کرد پسره فهمیده بهش علامت دادم که نفهمیده
کار حاج اقا رو اسون کرده بودن دوتا باهم اومدن
داشتم میرفتم داخل که جعفری جلوتر رفت و درو بست نشستم نمی خواستم کاری انجام بدم اشکال نداره
پسره صدا کلفتی داشت صداش می اومد بیرون
همون حرفا اونم گفت عاشق شده
حاجی:عاشق سیما (فامیلیشو یادم رفته)شدی؟؟
جعفری خندید : بابا .من عاشق این دختر نشدم اصن این جور دختری دوس ندارم(ببخشید دخترا این پسر پرو تشریف دارن ولی واقعیتیه که مامانم گفته)این خیلی بی پرواست خیلی برا بقیه عشـ*ـوه میاد زن من باید فقط برا خود بخنده موهاشو من باید ببینم این طوری عشـ*ـوه هاش برا خودم باشه و همچین دختری رو پیدا کردم می خواستم کمکم کنید بهش بگم(بیا منم بخور)
با اینکه پسره از اون پسر مسلمون سختا نبود و اینا منم تعجب کردم
حاج اقا:پسرم اون دختر(سیما) دوست داره
_نه.من خانوم مرادی رو دوست دارم
بدتر تعجب کردم دوستم بود از اون دخترا که حجاب داشتن چادر می پوشید لبخندش فقط کم رنگ بود هیچوقت کاری نکرده بود همیشه جدا بود چه طور این پسر عاشقش شده بود؟؟؟
حاج اقا:چه طور عاشقش شدی؟؟
_من که گفتم دوست دارم زنم اون طوری باشه .این خانم هم این خصوصیات رو داره
مریم دختر معمولی بود ولی سیما واقعا مث اسمش خوشگل بود
_باشه جعفری تو ی فرصت مناسب به پدرش میگم
منم مونده بودم اصلا مشکلم یادم نیومد رفتم پیش مریم براش تعریف کردم از خجالت قرمز شده بود فهمیدم اونم بی میل نیس

داستان تموم شد به مامانم گفتم حالا چرا اینا رو برا من تعریف میکنی
گفت کوری اینا رو گفتم یعنی کمی سنگین باش چند نفر خر قیافت بشن ببرنت
واقعا ما مادر خوبی داریم نع؟

نظر شما چیه؟؟؟
درباره داستان هم نظرتوت رو بگید
 
  • پیشنهادات
  • Frozen heart

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/04/13
    ارسالی ها
    428
    امتیاز واکنش
    365
    امتیاز
    231
    عالی بود زهراجووون.مرسییییییی.خیلی قشنگ بود.:icon_46:
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    216
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    196
    بالا