من هستم و بالین خونینم(یکم تابلوئه بالین خونینم ...)
هرشب قراری با خودم دارم
از آن شبی که رفتنت دیدم
خون ریزد از چشم خطاکارام
در خواب از دلرعشه ها سیرم(دلرعشه ؟؟)
درخواب اما بی تو تبدارم
لعنت بر این هشیاریِ کابوس
انگار نه انگار بیدارم!
یک روز از خواهش بری بودم(بری همون لغات کهن هست)
آری،غرورم بود اصرارم
امروز را باید ببینی تو
هر ثانیه،لبریزِ اقرارم!
ظالمترین افسونگر زیبا!
شاید که غم دارم،عزادارم
اما منم پیروز این میدان
حتی اگر حلاجِ بر دارم!