آموزشی آموزش سرودن شعر طنز

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.
در این تاپیک سرودن شعر طنز آموزش داده میشه.
اگه دوست دارید گزینه‌ی پیگیری موضوع رو برای پیگیری از زمان پست‌گذاری فشار بدید.

با تشکر
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مواد لازم برای نوشتن شعر طنز!
    الف) یک عدد آدم، ترجیحاً مرد
    بدیهی‌ست که انجام هر کاری نیاز به کننده‌ای دارد. این هم بدیهی‌ست که کننده از دو جنس خارج نیست، یا مرد است یا زن. اما دلیل ترجیح‌ دادن مرد به زن این است که سرودن شعر طنز، علاوه بر برخورداری از استعدادها و توانایی‌های گوناگون، نیاز به جسارت بالایی نیز دارد و شاید بتوان گفت جسارت یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های طنز‌پرداز است. حال آن‌که در جامعة ما، عموماً جسارت زنان یا در خانة پدری، یا در منزل شوهر و یا در هردو، قربانی غیرت و تعصب مردان می‌شود. هم‌چنین ضعیفه پنداشتن زنان، عدم استقلال مالی، مجاز نبودن شان به کارهایی غیر از شوهرداری، بچه‌داری، پخت‌وپز، رفت و روب و... نیز مزید بر علت می‌شود.
    نگاهی آماری به تاریخ طنز و طنزپردازان ایران، ادعای فوق را اثبات می‌کند. آمارها حاکی از آن است که تعداد زنان طنزپرداز موفق ایرانی از تعداد انگشتان یک دست تجـ*ـاوز نمی‌کند. البته نکتة جالب این‌جاست که در همین بررسی اجمالی متوجه می‌شویم زنانی که در دربارهای شاهان می‌زیسته‌اند، به دلیل برخورداری از آزادی‌های بیشتر و معاف بودن از مسئولیت‌های خانه و خانواده، بعضاً توانسته‌اند اشعار طنز زیبایی خلق کنند. برای نمونه به دو نمونه اشاره می‌کنیم!
    مثال:
    در خاندان سلطنتی هند رسم بود که دختران به منظور ابراز تمایل به ازدواج، گل نرگس به سر می‌زدند. روزی زیب‌النساء در باغ زیبای خود گردش می‌کرد، به مجموعه‌ای از گل نرگس رسید. او را خوش آمد و بی‌خیال، چند عدد گل نرگس را چیده، در میان گیسوان خود قرار داد. در این موقع پدرش عالم‌گیرشاه به باغ درآمد. زیب‌النساء ملتفت شد که ممکن است پدرش گمان برد که او میل به ازدواج دارد. پس، از فرط شرم و حیا و برای رفع شبهه از پدر، بداهتاً این بیت زیبا را سرود:

    «نیست نرگس که برون کرده سر از افسر من
    به تماشای تو بیرون شده چشم از سر من!»
    حیات خانم‌، همسر عزیزِ شاه‌اسماعیل بزرگ صفوی بود و طبع شعری سرشار داشت. گویند او را رقیبی بود به نام جهان‌بانو که نام‌بـرده نیز دارای کمالات بود و در شعر نیز دست داشت. آن دو همسر اکثراً در خدمت پادشاه به مشاعره و مناظره می‌پرداختند. روزی که شهریار صفوی درصدد بود کشور عراق و بغداد را از حکم‌ران آن‌جا که تازه دعوی استقلال می‌کرد بازستاند، جهان‌خانم به مناسبت نقشة استرداد عراق این بیت را به عرض ملوکانه رسانید:

    «تو پادشاه جهانی، «جهان» ز دست مده
    که پادشاه جهان را «جهان» به کار آید»
    حیات خانم در آن مجلس حضور داشت. بی‌تأمل در مقابل آن، این بیت را به عرض رساند:
    «ترک غم «جهان» بکن تا ز «حیات» برخوری
    هرکه غم «جهان» خورد کی ز «حیات» برخورد!
    »
    در ضمن این را هم باید گفت در چند دهة اخیر، به دلیل تغییر شکل زندگی ایرانیان و گذر از زندگی سنتی به زندگی مدرن، زنان بسیاری به شعر طنز روی آورده‌اند. حتی شاعر بزرگی مثل سیمین بهبهانی تحت‌تأثیر رویکرد زنان شاعر به طنز، در این حوزه طبع‌آزمایی کرده است:
    «ـ این‌جا چه می‌دهند؟ بگو
    ـ لابد که تحفه‌یی‌ست،
    بایست
    ـ آخر چه چیز؟
    هرچه که هست
    قطعاً بدون فایده نیست
    ـ گویا که فیل رفته هوا
    ـ آری، ولی اگر نرود
    یک مو ز خرس کردن ما
    امروز کار حضرت کیست؟
    ـ یخ‌بسته هردو پام
    چرا
    درجا بزن که یخ نزند؟
    ـ یک،‌ دو...
    [که مردی از سر صف
    فریاد زد:
    «شمارة بیست»]
    ـ من درد می‌کند شکمم
    ـ باکی‌ت نیست، حوصله کن
    یک لحظه بعد نوبت ماست:
    چیزی نمانده تا به دویست!
    ـ ای وای،
    آخ‌آخ
    کمک!
    [در حیرت و هجوم زنان
    یک نورسیده جیغ کشید
    یک زن به درد خویش گریست]
    ـ این سهم تو،
    بگیر و برو
    وضع بدی است.
    چشم... ولی...
    دیدی که من دوتا شده‌ام
    این جیره باز یک نفری‌ست!
    »
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ب) حساسیت نسبت به رنگ قرمز/ به میزان زیاد
    بزرگی می‌گفت: طنزپردازان ایرانی خوشبخت‌ترین طنزپردازان جهان هستند، زیرا هرچقدر خطوط قرمز بر سر راه طنزپرداز بیشتر باشد خلاقیت و نوآوری طنزپرداز نیز بیشتر می‌شود. حال طنزپردازی موفق‌تر است که این محدودیت‌ها و راه‌های گریز از آن‌ها را به‌خوبی بشناسد و این شناخت درست، مستلزم داشتن حساسیت بالا نسبت به رنگ قرمز است. پس، زنده‌‌باد خطوط قرمز!
    به رباعی زیر از مرحوم عمران صلاحی توجه کنید (بدون شرح!):
    «مردیم در این زمانه از دل‌تنگی
    اوضاعِ زمانه هم شده خرچنگی
    خشک است و عبوس هرکه بینم، یارب
    قدری برسان تهاجم فرهنگی!
    »
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ج) تسلط به تمامی رموز و ظرافت‌های شعر و شاعری/ به مقدار انبوه
    یک شاعر باید به تمامی رموز شعر نوشتن آگاه باشد. نوشتن شعرهایی از قبیل غزل یا نو کمک بسیاری می‌کند. فرهنگ لغات بسیار نیز تاثیر‌گذار است.
    د) خلوص بالای نمک، به عبارت دیگر درصد بالای عسل
    در توضیح موارد فوق باید گفت شاعران طنزپرداز به چند دسته تقسیم می‌شوند:
    دستة اول آن‌ها که سلسله‌ جبال نمک هستند و قله‌های رفیع بامزگی را درنوردیده و فتح کرده‌اند، اما میزان مهارت‌شان در سرودن شعر به اندازة مهارت بنده است در فضانوردی. به نمونة زیر دقت کنید:
    «می‌ بیاور، ورنه گریه می‌کنم
    می‌ نباشد ساقیا سه می‌کنم
    مثل این‌که شاعران نانی شدند
    شعرها آن‌چه که می‌دانی شدند
    »
    دو بیت فوق از یکی از مثنوی‌های طنزپرداز شیرین‌سخنی انتخاب شده است. در بیت اول، کلمات «گریه و سه» قافیه نیستند و مصراع دوم بیت دوم نیز از اشکال وزن رنج می‌برد.
    دستة دوم شاعرانی هستند که توانایی خود را در سرودن شعر، سال‌هاست به رخ دیگران کشیده‌اند اما در بامزّگی به نمکدان بی‌نمکی می‌مانند که سوراخ‌هایش نیز مسدود است و به محض باز کردن دهان‌، مخاطبین و محیط اطراف‌شان برفک می‌زنند! نمونة زیر را باور کنید از یکی از بهترین جنگ‌های شعرطنز معاصر انتخاب کرده‌ام. شما اما سعی کنید هنگام خواندن آن به لطیفة بانمکی که تازه شنیده‌اید فکر کنید، شاید در این صورت بتوانید شعر را تا پایان بخوانید. اما از آن‌جا که مطمئنیم این شعر را تا پایان نخواهید خواند، فقط به ذکر دو بیت آن بسنده می‌کنیم:
    «می‌توانید آن‌چنان غوغا کنید
    تا سفیر عشق را رسوا کنید
    می‌توانید از ورای چشم خویش
    مدرکی بر جرم‌ها پیدا کنید
    »
    دستة سوم کسانی هستند که در جمع خانواده، لطیفه‌های بامزه‌ای تعریف می‌کرده‌اند. از طرفی هم در روستای زادگاه‌شان، پدربزرگ‌شان ملک‌الشعرا بوده است! این دو ویژگی آن‌ها را به صرافت سرودن شعر طنز انداخته است.
    در مورد دستة اول و دستة دوم از آوردن نام شاعران معذور بودم، اما در این‌جا از آوردن نمونة شعرها هم معذورم؛ چراکه این‌گونه شعر آن‌قدر زیاد است و آن‌قدر هیچ‌یک بر دیگری ترجیح ندارد که عدالت ایجاب می‌کند از آوردن نمونه اجتناب کنیم! اگر خودتان قدم رنجه کنید و به یکی از شب‌شعرهای طنز موجود بروید، نمونه‌های زیادی را از نزدیک مشاهده خواهید کرد!
    اما دستة آخر کسانی هستند که هردو مورد را به نحو کاملی دارا هستند. متأسفانه به جرأت باید گفت تعداد این افراد به قدری کم است که باید با ذره‌بین به‌دنبال‌شان گشت. اگر بگردید علاوه بر دو نمونة زیر، چیزهای دیگری هم پیدا می‌کنید!
    «تا دید فرشتة خبرچین جُرمم
    فی‌الفور نمود ثبتش و راهی شد
    گفتم: اخوی، مرو، خدا می‌بخشد
    آن‌وقت تو این وسط کنف خواهی شد
    »
    ***
    «گفتند به من که هم‌چنان بنویسم
    از وضع سیاست و فلان بنویسم
    ایراد سیـاس*ـی آن‌قدر نیست که من
    یک بیت برای امتحان بنویسم
    »
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ه) کاغذ سفید A4/ حداقل یک بسته
    یکی از شاعران طنزپرداز که نامش را نخواهم گفت، چون نامش هرگز به گوش‌تان نخورده است! می‌گفت: به یاد ندارم برای سرودن یک قطعه شعر طنز، بیش از یک نشست و یک ورق کاغذ صرف کرده باشم.
    دوست دیگری می‌گفت: یک شب در خانة شاملو بودم. تا صبح بیش از شصت مرتبه شعر کوتاهی را نوشت و خط زد و پاره کرد تا بالاخره به دلش چسبید و شعر شکل نهایی خود را پیدا کرد. حک و اصلاح، اساساً کار خوبی‌ست. به‌خصوص در شعر و به‌خصوص‌تر(!) در شعر طنز. لذا جهت حک و اصلاح بیشتر، استفاده از کاغذ زیاد توصیه می‌شود.
    و) چشم تیزبین/ یک جفت
    در شهرستانی روی پلاکاردی بزرگ، درشت، نوشته بود: «ورود استاد فلانی را به شهر خود تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم.» به چهرة استقبال‌کنندگان نگاه کردم. هیچ‌کس متوجه پلاکارد نشده بود. اما من به شکل غریبی می‌خندیدم، زیرا امضای متن پلاکارد این بود: «جمعی از گاوداران شهرستان بهمان»!
    در لابه‌لای اتفاقات زندگی روزانة مردم، در کوچه و خیابان، و به‌طور کلی در همة سطوح جامعه، زمینه‌های خلق طنز حضور جدی و پررنگی دارد و وظیفة طنزپرداز خوب دیدن و کشف آن‌هاست. به عبارت دیگر طنزپرداز بیشتر از آن‌که مخترع باشد مکتشف است و اصلی‌ترین ابزار و ادوات یک کاشف، نگاه تیزبین است. به قطعة زیر توجه کنید:

    «بر در خانة قدح‌نوشی
    رفتم و کردم التماس نوشید*نی
    شیشه‌ای لطف کرد، اما بود
    چون حروف نوشید*نی نیمی آب
    »
    در قطعة‌فوق، وحشی بافقی با نگاه تیزبین‌خود کلمة بسیط نوشید*نی را مشتق(شر+اب) انگاشته‌است و با این‌کشف، مضمون زیبایی خلق کرده‌است.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ز) تشخیص مرز بین فکاهه و طنز/ به میزان بالا
    بارها شنیده‌اید این بار هم روش! که هدف فکاهه‌نویس خنداندنِ صرف است اما خنداندن هدف ثانویة طنزپرداز است. همان‌طور که جراح برای زنده‌ماندن بیماری که پای او دچار قانقاریا شده است، ناچار می‌شود پای او را ببرد و بیمار نهایتاً پس از بهبودی، به‌رغم آگاهی از قطع‌شدن پای خود، خندان و شاد، بیمارستان را ترک می‌کند؛ طنزپرداز نیز موظف است بیماری‌ها و مشکلات جامعه را دست‌مایة کار خود قرار دهد و در صورت لزوم تیغ برندة طنز را به‌کار اندازد و اشک‌ها و لبخندها را توأمان ایجاد کند. پس تشخیص مرز بین فکاهه و طنز ضرورتی انکار ناشدنی است. باز هم یک نمونه:

    «مردی از فرط گشنگی می‌گفت
    با شکم: کای رفیق بی‌هنرم
    کارکردم، تو سال‌ها خوردی
    کارکن، چند روز من بخورم!
    »
    قطعة فوق از حیث خنداندن
    بسیار موفق است، اما فاقد نیش و برندگی و اثرگذاری طنز است.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    ح) مطالعة مستمر/ بیش از دو دقیقه در روز
    ظریفی حرف کلفتی می‌گفت. می‌گفت: «شاعر هرگز نباید مطالعه کند.» استدلالش هم شنیدنی‌ست: «حرف‌ها و مضامین دیگران با مطالعه در ذهن شاعر جاگیر و ناخودآگاه در شعر او متجلی می‌شود.»
    فکر می‌کنم با بیان مطلب و استدلال فوق، وجدان طیف عظیمی از شعرای ایرانی به آرامش رسید! اکثر شاعران و طنزسرایان ایرانی، تنها چیزی که مطالعه می‌کنند شعر خودشان است؛ آن هم نه برای خودشان و خدای‌ناکرده تجدید نظری در متن شعر، بل‌که برای دیگران. باز هم نه برای شنیدن نقد دیگران، بل‌که برای به‌به و چه‌چه شنیدن از دیگران!
    ط)ملاک‌ قرار‌ندادن‌ خندیدن‌ یا نخندیدنِ‌ مخاطب‌عام/‌به مقدارکافی
    یک‌بار شعر طنزی را برای یکی از دوستان شاعر طنزپرداز خواندم. دچار چنان تهوعی شده بود که نگران سلامتی‌اش شدم! در آخر هم فرمود: «شعر بسیار بدی‌ست. هرگز آن را در شب‌های شعر طنز نخوان». من هم بلافاصله در اولین شب شعر طنز آن شعر را خواندم! مردم آن‌قدر خندیدند که اشک از چشم‌شان جاری شده بود. نمی‌دانم به من می‌خندیدند یا به شعر. پس از جلسه، دوست فوق‌الذکر به نزدم آمد و گفت: «شرمنده‌ام، برای اولین بار در عمرم در تشخیص قوت و ضعف شعر، چپ‌‌زدم! شعرت بسیار خوب بود.» در شب شعر دیگری همان شعر را دوباره خواندم. اما از بخت بد این‌بار هیچ‌کس حتی لبخند هم نزد. همان دوست صدیق بلافاصله به سراغم آمد و گفت: «فلانی! من کماکان معتقدم که شعرت شعر بسیار بدی بود!» دقیقاً از همان‌روز بود که تصمیم گرفتم این توصیه را جدی بگیرم!
    از این‌گونه توصیه‌ها برای سرودن یک شعر موفق، ده‌ها مورد دیگر را هم می‌توان ذکر کرد، اما برای جلوگیری از اطالة کلام از ذکرشان صرف‌نظر می‌کنیم.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اما دربارة اجرای شعر طنز. شاعران طنزپرداز در نحوة اجرای شعر به چند دسته تقسیم می‌شوند:
    دستة اول آن‌ها که از ضعف‌ مفرط و بی‌نمکیِ بیمارگونة شعرشان به‌خوبی آگاهند. لذا برای رفع این نقیصه، قبل از خواندن، لابه‌لای خواندن و بعد از خواندنِ شعر خود به انواع دلقک‌بازی‌های کلامی، حرکتی، صوتی، میمیکی، ژان‌گولری(!) و... متوسل می‌شوند و اغلب اوقات نیز با استقبال خوب مخاطب روبه‌رو می‌گردند. این شیوة اجرا به‌قدری موفق بوده که رشد چشم‌گیری را در عرصة طنز باعث شده است!
    دستة دوم شاعرانی هستند که به‌رغم دور بودن شعرشان از استانداردهای یک شعر طنز خوب و موفق، دارای اعتماد به نفسِ بالایی هستند. لذا به هنگام اجرا، بدون دلقک‌بازی‌های هوشمندانه، شعرشان را می‌خوانند و بدیهی‌ست که با استقبال مردم روبه‌رو نمی‌شوند. اگر پای درد دل این‌گونه شاعران بنشینید، می‌بینید که مردم را به نفهمی و منتقدین را به حسادت متهم می‌کنند.
    اما دستة سوم کسانی هستند که هم شعرشان از قوت و نمک لازم برخوردار است و هم به هنگام اجرا از هرگونه حرکت اضافی پرهیز می‌کنند. پرواضح است که هم مورد تشویق مخاطب قرار می‌گیرند و هم شعرشان قابلیت مانایی در ذهن مخاطب و تاریخ شعر طنز ایران را داراست.
    البته نحوة اجرای شعرِ این دستة سوم را هم می‌توان به زیرمجموعه‌های دیگری نیز تقسیم کرد که مجال گسترده‌تری می‌طلبد.
    و اما برای آن‌که این نوشته حاوی پیام اخلاقی هم باشد، در پایان به این رباعیِ نگارنده هم توجه فرمایید!

    «شیرین که رسید پیش خسرو، گفتا:
    فرهاد به دیدنم می‌آید فردا
    خواهی که محل سگ به او نگذارم

    در مصرف برق صرفه‌جویی فرما!»
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    خ) استفاده از موضوعات طنز جدید
    اینکه شاعر بداند چه موضوعاتی را برای نوشتن شعرش انتخاب کند به وی بستگی دارد. از همه‌چیز اطرافمان می‌توانیم برای نوشتن یک شعر طنز استفاده کنیم. از بالش و پتو گرفته تا بخاری.
    یکی از موضوعات جدید برای شعر طنز، دانشجوست.
    «اول اشعار با نام خدا
    با سلامی خدمت اهل صفا
    "نسل بعد از نسل بعد از من" سلام
    نسل شوت و نخبه و لمپن سلام
    بشنو از من چون حکایت می کنم
    درد دانشجو روایت می کنم
    در هوایی سرد شعری گفته ام
    بشنوید از درد شعری گفته ام
    "سـ*ـینه خواهم شرحه شرحه از فراق"
    تا بگویم فرق خر را با الاغ!
    "هرکسی از ظن خود شد یار من"
    کرد کاه و یونجه اش را بار من
    "سر من از ناله من دور نیست"
    گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست
    شعر من معجونی از زخم دل است
    تحفه ای آورده ام ناقابل است
    زخم را با طنز قاطی می کنم
    ادعای گنده لاتی می کنم
    شعر من درد من و زخم شماست
    کار آن وا کردن اخم شماست
    میل داری کشف راز خویش را
    تیز کن گوش دراز خویش را!
    من جوانی خنگ و پیروزی شدم
    یک دو سالی پشت کنکوری شدم
    بر جوانی خودم آذر زدم
    خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم
    چون نتایج آمد اشکم شد روان
    فحش دادم بر زمین و بر زمان
    دیدم از بخت بد و عقل فلج
    گشته ام دانشجوی شهر کرج
    لیک دیدم من که شکر حق سزاست
    حکما این هم قسمت و تقدیر ماست
    می روم آن جا و با لطف خدا
    می خورم هیچی کلاس و درس را
    حیف آمد طعنه از هر سمت و سو
    گاومان زایید آن هم شش قلو
    هر کسی در وسع خود در آن زمان
    فحش و لیچاری نمودی بارمان
    مادرم می گفت آخر حیف نان
    شد کشاورزی هم آخر رشته؟ هان
    حرف ها را پشت گوش انداختم
    ساک خود را روی دوش انداختم
    زود من رفتم به سوی ترمینال
    دل پر از اندیشه، کله پر سوال
    خوابگاهی بهتر از باغ بهشت
    گفتم از شادی خوشا بر سرنوشت
    بوفه و سلف و زمین ورزشی
    چهره ها پاک و موجه، ارزشی!
    گفتم این جا عشق و حالم کامل است
    زود فهمیدم خیالی باطل است
    هست دانشگاه تهران بی قیاس
    دارد از بهر خودش کلی کلاس
    هست این جا شعبه ای از کمبریج
    البته با مردمانی گیج و ویج
    درس می خوانم مهندس می شوم
    در همین واحد مدرس می شوم
    می نمایم در همین جا ازدواج
    گیرم از دانشجویان خود خراج
    صبح با سرویس دولت می رسم
    با کلاس و با ابهت می رسم
    خانه های سازمانی آخ جان
    پول های آن چنانی ، آخ جان
    مدتی بگذشت شیرم موش شد
    ذوق و شوق اندر دلم خاموش شد
    چون همه ساز جدایی می زنند
    حرف رفتن جابه جایی می زدند
    دیدم این جا فکر عهد ماضی اند
    بچه ها از رشته شان ناراضی اند
    حرف از تغییر رشته می زدند
    هرچه می گفتیم زشته، می زدند
    معتقد بودند کوشش کافی است
    سرنوشت ما همه علافی است
    کم کمک ما هم پشیمان می شدیم
    آن چه آنان می شدند آن می شدیم
    با نفیر خنده سر می شد کلاس
    ساده می گویم، دو در می شد کلاس
    نیم ساعت رفته آید زمزمه
    جمله خسته نباشید از همه
    عده ای چشمک چرانی می کنند
    عده ای هم نعره هایی بس قوی
    می کشند و خب به قول مولوی:
    "هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
    باز جوید روزگار وصل خویش"
    »
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    د) طنز انتقادی
    طنز انتقادی باید نیش و کنایه به اندازه داشته باشد؛ اما به قدری نباشد که درگیر شوید.
    طنز انتقادی از مشکلات جامعه به صورت طنز انتقاد می‌کند و حرفه‌ای‌ترها ترجیحاً این نوع طنز را می‌نویسند.
    شعرهای انتقادی باید به صورت روشن‌فکرانه‌ای نوشته شوند. به صورتی که با خواندن آن انسان را به فکر وا دارد.
    بیشترین موضوع موردنظر شعرهای طنز انتقادی معمولاً مشکلی است که مملکت با آن درگیری دارد.
    ***
    «كنون رزم virus و رستم شنو
    دگرها شنيدستي اين هم شنو
    كه اسفنديارش يكي disk داد
    بگفتا به رستم كه اي نيكزاد
    در اين disk باشد يكي file ناب
    كه بگرفتم از site افراسياب
    »
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    130
    بالا