قواعد و اصول شعر چیست؟

  • شروع کننده موضوع *فریال*
  • بازدیدها 602
  • پاسخ ها 4
  • تاریخ شروع

*فریال*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
7,020
امتیاز واکنش
7,770
امتیاز
465
محل سکونت
لارستان
روزه ساده نویسی در قلم اغلبِ بزرگان شعر سپید، جای خود را به سطحی نویسی داده است و از آنجا که ساده نویسی، هنر بزرگی است و هر کسی از عهده ی آن بر نمی آید، این جایگزینی خطای جبران ناپذیری است که می تواند لطمه های زیادی بر پیکره ی این قالب وارد کند. خطایی که مخاطب را نسبت به شعر سپید ، بی اعتماد می کند .


تنها با نوشتنِ عمودی واژه ها و به کاربردن کلمه هایی که فقط ظاهر شاعرانه دارند ،اتفاقِ شعر نخواهد افتاد . متأسفانه این بزرگان ، زیر پرچم شهرت ، هر گفتگوی عادیِ روزانه و هر مطلب پیش پا افتاده ای را با نام شعر منتشر می کنند بدون آن که مسئولیتی در قبال شهرتشان داشته باشند. شهرتی که شاید سال ها پیش در سایه ی سرایش شعری زیبا به دست آورده اند و یا دکلمه ی فرد معروفی اشعارشان را برجسته تر کرده است.

582614_614.jpg


واضح است که داشتن شرایط تبلیغاتی مناسب مثل حضور در یک انتشاراتیِ مطرح ، بودن در خانواده ای شاعر و معروف و ...در زود و زیاد دیده شدن یک شاعر می تواند موثر باشد اما در نهایت، خوب می دانیم اگر قلم شاعر حرفی برای گفتن نداشته باشد از دیده ها و دفترها کنار خواهد رفت .

پس خوب است جوهره ی قلم این عزیزان تقویت شود و با اکتفا به آنچه که در گذشته خلق کرده اند حنجره ی قلمشان را مسیر عبور هر شعر نا پخته و نا خوشایندی نکنند . مخاطب با توجه به پیشینه ای که دارند، به آنها اعتماد دارد و هر چرا که به عنوان شعر، منتشر می کنند صفحه به صفحه و گروه به گروه در فضاهای مجازی پخش می کنند .

گاه شعری بی دلیل زیباست و اگر چندین منتقد مطرح هم با استدلال آن را رد کنند باز هم به مذاق خواننده خوش خواهد آمد و بر عکس گاهی شاعری تمام مؤلفه های یک شعر را رعایت کرده اما منجر به احساس زیبایی و لـ*ـذت در مخاطب نشده است .پس بحث روی اشعار زیبا نیست بحث بر سر اشعاری است که علی رغم نداشتن ویژگی های ابتدایی یک شعر و عنصر زیبایی از صدقه سری اسم شاعر صفحه به صفحه می چرخند .

582615_112.jpg


مشکلی که فراتر از مشکل سطحی نویسی وجود دارد این است که به خاطر روابط بین شعرا و نان قرض دادن های شاعرانه و نیاز شاعران به یکدیگر برای مهر تأیید و تحسین ،کسی نمی تواند اشعار این بزرگان را نقد کند .نقدی نه از روی حبّ و بغض، بلکه نقدی که نظری به مؤلف ندارد و منصفانه و صادقانه شعر را به چالش می کشد و جالب است همین شاعرانی که به هر دلیل امروز بر پیشانی شعر و ادب کشور می درخشند، با غروری کاذب بسیاری از نوشته هایی را که به مراتب از قلم آنها قویتر است ،شعر نمی دانند و به باد انتقاد می گیرند، شاعرش را با واژه هایی سنگین و سخیف ملامت می کنند که این نوشته هنوز تا شعر شدن بسیار فاصله دارد و ...

بی شک شعرها از صافی ِ زمان عبور خواهد کرد و هیچ نوشته ای از تیغِ تاریخِ ادبی کشورمان در امان نخواهد بود .
 
  • پیشنهادات
  • F.sh.76

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/08
    ارسالی ها
    2,337
    امتیاز واکنش
    19,020
    امتیاز
    783
    سن
    26
    شعر چیست؟
    بحث از چیستی شعر، بحث دشوار و به اعتباری غیر ممکن می باشد چراکه تا کنون که به اندازهء عمر آدمی- که از پیدایش شعر می گذرد- تعریف جامع و مانعی از آن صورت نگرفته است برای همین تعدادی آمده اند بسیاری از آثاری را که به زعم سر ایندگان آن، شعر محسوب می شده اند، از قلمرو شعر بیرون ساخته اند، و برخی بر عکس؛ آثاری را که سرایندگان آن، آنها را در قالب نثر ارائه داده اند، شعر به شمار آورده اند؛ و بعضی هم تفکیک مرز شعر و نثر را کار نادرست خوانده اند.
    رضا براهنی در کتاب "طلا در مس" می نویسد:






    تصویر
    "تعریف شعر کار بسیار مشکلی است، اصولاً یکی از مشکل ترین کارها در این زمینه است، شاید بشود گفت که شعر تعریف ناپذیر ترین چیزی است که وجود دارد."
    بدین ترتیب نمی توان یک تعریف خاص را از شعر ارائه نمود اما برای شناخت نظرات نویسندگان گذشته و حال و تفاوت های موجود میان تعابیر شان، چند تعریف از آنها را در اینجا نقل می کنیم:
    شمس قیس رازی در "المعجم فی معایر اشعار العجم" می نویسد:
    "شعر سخنی است اندیشیده، مرتب، معنوی، موزون، متکرر، متساوی، حروف آخرین آن به یکدیگر ماننده."
    این تعریف به چهار عنصر اندیشه، وزن، قافیه، زبان نظارت دارد.
    دکترمحمد رضاشفیعی کدکنی از کتاب شفای ابن سینا بلخی فصل پنجم مقاله پنجم چنین نقل می کند:
    "شعر کلامی است مخیل، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متفق، و متساوی و متکرر باشند و حروف خواتیم آن متشابه باشند.»
    اما خود وی (دکترکدکنی) نظر دیگری دارد و می نویسد:
    "شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت، گویندهء شعر با شعر خود، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده، میان زبان شعری او، و زبانی روزمره و عادی تمایزی احساس می کند."
    در جای دیگر می نویسد:
    "شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکل گرفته باشد."


    رضا براهنی با توجه به عناصر مختلف شعر، تعبیرهای گوناگونی از آن ارائه داده است:
    - "شعر، جاودانگی یافتن استنباط احساس انسان است از یک لحظه از زمان گذرا، در جامهء واژه ها،."
    - «شعر زاییده بروز حالت ذهنی است برای انسان در محیطی از طبیعت.»
    - "شعر فشرده ترین ساخت کلامی است".
    - شعر یک واقعهء ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و به سکوت بر می گردد


    براهنی پا را از این هم فراتر نهاده، هر ایجادی را شعر نامیده است:
    "گفتن، آنهم به قصد ایجاد چیزی، شعر سرودن است."
    یا می نویسد:
    "انسان اولیه که نخستین شاعر نیز بود، الهی ترین خصوصیت خود- قدرت نامیدن و شعر گفتن- را آنچنان مقدس پنداشته که آن را به خدا نسبت داده است."
    در این موردنظرات فراوانی مطرح گردیده است. اگر بخواهیم آنها را دسته بندی کنیم به دو دسته کلی می رسیم:
    یکی آنکه با تعریف شعر مخالفت دارد و آن را به دلیل پهنای وجودی آن غیر ممکن ویا محال می شمارد.
    دیگر آنکه شعر را با عناصر و خصایص آن تعریف نموده است.
    گروه دوم خود بر سر اینکه کدام خصوصیات، ذاتی و کدام عرضی اند؟ اختلاف نظر پیدا نموده اند. مثلاً برخی، وزن، قافیه، خیال، اندیشه را از عناصر ذاتی شعر به حساب آورده اند و تعریف شعر را بر آن استوار ساخته اند.
    برخی دیگر، وزن به معنای عروضی آن را از عوارض شعر محسوب نموده، "منطق شعری" و یا "بیان برتر" را عامل مؤثر در ساخت شعر دانسته اند.
    گروهی بر عنصر خیال تکیه کرده و آن را موجب تفکیک شعر از نظم بر شمرده اند.
    و دسته ای هم زبان را باعث عمدهء جدایی شعر از نثر تلقی نموده اند.


    تفاوت های شعر ونثر:


    شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می شوند. به هر دو، کلام اطلاق می شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی کنند. آنچه آنها را از هم جدا می سازند این عوامل است:
    1- هر کلامی که از وزن عروضی "متساوی" و متکرر" و قافیهء واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.
    "خواجه نصیر" در اساس الاقتباس می نویسد:"نظر منطقی خاص است به تخییل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخییل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی"
    البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.
    2- شعر مبتنی بر پایه های مشخص است. این پایه ها شعر را قوام بخشیده اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی باشد. شعر، مختص به اهل خود است. چنانچه در تعریف براهنی از شعر ذکر شد که ؛
    "شعر یک واقعه ناگهانی است، از سکوت بیرون می آید و با سکوت بر می گردد."
    یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامه دهد.
    3-در نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لـ*ـذت نیز جزء هدف است.
    بر این اساس، نثر از پیچیدگی های کمتری برخوردار است و مخاطب زودتر به پیام آن می رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می کند که در عین بدست آوردن پیام، از آن لـ*ـذت ببرد. برای این منظور مجبور است آن را در لفافهء زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.
    4- نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیادتر از معمول استفاده می شود. این نوع نثر را نثر ادبی می خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می بخشد.
    5- در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ "خیال" را از عنصر اساسی در شعر برشمرده اند.
    6-دست نویسنده در نثر باز است. می تواند از کلمات راحت تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست. شاعر نمی تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی تواند پیام شاعر را منتقل کند. خیلی از کلمات است که با ساخت زبان شعر نمی خواند . بسیاری از واژه ها نمی توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آنها را قصد کرده است. از این جهت واژه هایی را بر می گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند
    7- نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد.. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع َدستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکلدستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.
    10- نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانه ی معینی شکل می گیرد از این جهت همیشه با "تاریخ خود" همراه است. شکل خود را در زمان و جهت خاصی آشکار می سازد؛ ولی شعر با "تاریخ خود" حرف نمی زند. از مقولهء خاصی صحبت نمی کند و در زمانهء معینی به گردش نمی افتد بلکه از تمام مقوله های علمی، تاریخی، اجتماعی و ... گفتگو می کند و در تمام زمانه ها سفر می نماید. برای شعر نمی توان تاریخی را مشخص ساخت و بعد خاصی را تعیین نمود.
    11- نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.. به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می کند در حالیکه شاعر می کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
     

    تنهای تنها

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/08
    ارسالی ها
    5,564
    امتیاز واکنش
    7,530
    امتیاز
    681
    محل سکونت
    خطه خورشید

    poetry1-e11.jpg





    شعر کلامی تاثیر گذار

    شعر یک واقعه‌ ناگهانی است، از سکوت بیرون می‌آید و به سکوت بر‌می‌گردد.شعر سخني است خيال انگيز كه از اقوالي موزون و متساوي ساخته شده باشد.از روزي كه انسان شعر را شناخته است، آن را ملازم وزن يافته و آهنگ و وزن شعر، او را مسحور و مفتون خويش ساخته است.

    شعر چيست؟

    شعر، در لغت بمعني دانش و فهم و ادراك است كه چامه، سرود، سخن و چكامه نيز خوانده شده است و در تعريف شعر گفته اند كه: كلامي است موزون و مقفي كه داراي معني باشد، و اين تعريف شعر است. از روزي كه انسان شعر را شناخته است، آن را ملازم وزن يافته و آهنگ و وزن شعر، او را مسحور و مفتون خويش ساخته است.



    به همين جهت ارسطو كه نخستين كسي است كه رساله اي در بارهء شعر از او در دست است، شعر را در مقابل نثر قرار مي دهد و از شعر، سخن موزون را اراده مي كند.



    حكماي دورهء اسلامي نيز هميشه شعر را همراه و همزاد وزن شناخته اند؛ چنان كه ابوعلي سينا بلخي مي گويد: شعر سخني است خيال انگيز كه از اقوالي موزون و متساوي ساخته شده باشد.



    زبان شعر

    poetry-e2.jpg


    زبان شعر بسيار دقيق تر و عالي تر از زبان نثر است



    نخستين نكته ای كه در بارهء زبان شعر بايد گفت اين است كه در آن، لفظ به دو اعتبار در كار است:



    1. به اعتبار دلالت بر معني



    2.ديگر به اعتبار صورت و هيئت خاص خود.



    شاعر به صورت الفاظ بي اعتنا نيست. هركلمه اي نزد او چهره اي دارد، درست مانند چهرهء مردمان، يكي سرد و خشك و يكي گيرنده و دلنشين، اين يك نرم دلاويز، آن يك تند و خشم انگيز. اينجا كلمات سكه هاي بي زبان نيستند، جان دارند و با هم مهر و كين ميورزند، مجمع بعضي هم لطف و آرامش است و اجتماع بعضي ديگر سراسر ستيز و پرخاش.



    شاعر با اين وجود هاي زنده سرو كار دارد، خوي و چهرهء هريك را خوب مي شناسد، يكي را مي خواند، يكي را ميراند، اين را با آن آشتي مي دهد، آن را از اين جدا مي كند، به تدبير و افسون از اين پراكندگان، گروهي مي سازد كه همدل و هم آهنگ، به فرمان او روان مي شوند تا دل و جان شنونده را به كمند بيارند و او را به آنجا ببرند كه شاعر خواسته است. زبان شعر را خود شاعر مي سازد.



    در عالم شعر سكه ها را خود شاعر رواج مي دهد. آزادي و اختيار شاعر در انتخاب الفاظ به او مجال ميدهد كه كلمات را، نه همان براي بيان معني، بلكه از نظر صورت نيز برگزيند و به طريقي خاص مرتب كند و در تركيب كلام نيز شاعر مي تواند از عادت جاري تجـ*ـاوز كند.



    زبان شعر، زبان كاركرده و دقيق و صيقل يافته است و در آن هيچ سهل انگاري و مسامحه اي روا نيست زيرا كه هم هدف و غرض زبان شعر بسيار دقيق تر و عالي تر از زبان نثر است و هم توقع شنونده و خواننده از شعر بيشتر است، به سبب همين دقت و ظرافت بيان است كه شعر در خاطره ها مي ماند و بر اثر آن در زبان جاري نيز تاثير مي كند.



    شعر خوب

    مرحوم استاد بهار معتقد بود كه : شعر خوب يعني احساسات موزوني كه از دماغ پرهيجان و از روي اخلاق عالي تري برخاسته باشد. لغت، اصطلاحات، حسن تركيب، سجع، وزن و قافيه، صحت يا سقم قواعد و مقررات نظم، هيچ كدام در خوبي و بدي شعر نمي توانند حاكم و قاضي واقع شوند.



    هرچه هيجان و اخلاق گوينده در موقع گفتن يك شعر يا ساختن يك غزل، قوي تر و نجيب تر باشد، آن شعر بهتر و خوبتر خواهد بود.



    شعر و تاثیر آن

    شعر از جهت كلام بودنش نيازمند به اين است كه بتواند در نفوس انساني تاثير بگذارد و با صنعت كاريهايي از حدود حرفهاي عادي خارج باشد. شعر وقتي به غايت خود نائل ميشود كه در نفوس تصرف كند و تاثير، يعني عاطفه و خيالي را كه در شعر هست، به ديگران سرايت دهد.



    شعر و تفاوت‌های آن با نثر

    pros-e2.jpg


    واژه ها در شعر بار مفهومی خاصی را بر دوش می کشند



    شعر و نثر هر دو از حروف و کلمه ساخته می‌شوند. به هر دو، کلام اطلاق می‌شود. در این جهت از همدیگر فرق نمی‌کنند. آنچه شعر و نثر را از هم جدا می‌سازند این عوامل است؛ ۱ـ هر کلامی که از وزن عروضی «متساوی» و «متکرر» و قافیه‌ واحد برخوردار باشد، آن کلام شعر است نه نثر.



    «خواجه نصیر» در اساس الاقتباس می‌نویسد: «نظر منطقی خاص است به تخییل و وزن را از آن جهت اعتبار کند که وجهی اقتضای تخییل کند، پس شعر در عرف منطقی کلام مخیل است و در عرف متأخران، کلام موزون مقفی».



    البته این معیار، به اشعار کلاسیک اختصاص دارد، وگرنه، شعر نو نه وزن دارد و نه قافیه اما به آن، شعر اطلاق می‌گردد. پس اینکه وزن و قافیه را به عنوان معیار تعیین کردیم، فقط در جهت اثباتی آن می‌باشد یعنی هر کلامی که وزن (متساوی و متکرر) و قافیه داشته باشد، شعر است. اینگونه نیست که اگر نداشته باشد نثر است.



    ۲ـ شعر مبتنی بر پایه‌های مشخص است. این پایه‌ها شعر را قوام بخشیده‌اند. خارج شدن از آن ممکن است، ساختمان آن را زیان و خطر برساند اما نثر اینگونه نمی‌باشد. شعر، مختص به اهل خود است.



    چنانچه در تعریف براهنی از شعر ذکر شد که: «شعر یک واقعه ناگهانی است، از سکوت بیرون می‌آید و با سکوت بر می‌گردد.» یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می‌سراید، کس دیگر نمی‌تواند آن را ادامه دهد.



    ۳ـدر نثر هدف رساندن پیام است به مخاطب؛ لیکن در شعر هدف تنها انتقال نیست، تأثیر و لـ*ـذت نیز جزء هدف شعر است. بر این اساس، نثر از پیچیدگی‌های کمتری نسبت به شعر برخوردار است و مخاطب زود‌تر به پیام آن می‌رسد ولی در شعر، مخاطب تلاش می‌کند که در عین بدست آوردن پیام، از شعر لـ*ـذت ببرد. برای این منظور مجبور است شعر را در لفافه‌ زیبایی پیچانده تحویل مخاطب دهد.



    ۴ـ نوعی از نثر هست که در آن از صنایع بدیع و بیان زیاد‌تر از معمول استفاده می‌شود. این نوع نثر را نثر ادبی می‌خوانند. به دلیل وجود صنایع، تأثیرات آن، افزون از نثر معمول می‌باشد. چیزی که این نوع نثر را از شعر باز می‌شناساند، نوع کششی که قدرت تأثیر گذاری شعر را افزایش می‌بخشد.



    ۵ـ در نثر نویسنده مجبور نیست از صنایع بدیع و بیان استفاده نماید اما در شعر، شاعر ناچار است کلام خود را با تصویر درهم آمیزد. چرا که هدف شاعر متفاوت از هدف یک نویسنده است. بدین لحاظ «خیال» را از عنصر اساسی در شعر برشمرده‌اند.



    ۶ـ دست نویسنده در نثر باز است. می‌تواند از کلمات راحت‌تر استفاده کند ولی در شعر اینگونه نیست.



    شاعر نمی‌تواند از هر نوع کلمه استفاده کند. هر کلمه نمی‌تواند پیام شاعر را منتقل کند. خیلی از کلمات است که با ساخت زبان شعر نمی‌خواند. بسیاری از واژه‌ها نمی‌توانند حامل تمام معنایی باشند که شاعر آن‌ها را قصد کرده است. از این جهت واژه‌هایی را بر می‌گزیند که بتوانند بار مفهومی خاصی را بر دوش بکشند.



    ۷ـ نثر تابع قوانین دستوری است. هر کلمه جای مشخص خود را دارد. اما در شعر، شاعر ملزم نیست که تابع دستور باشد. شاعر با درهم ریختن شکل دستوری کلام، به آن، صورت شعری بخشیده است.



    ۸ـ نثر اغلب در بعد خاصی و در زمانهٔ معینی شکل می‌گیرد از این جهت همیشه با «تاریخ خود» همراه است. شکل خود را در زمان و جهت خاصی آشکار می‌سازد؛ ولی شعر با «تاریخ خود» حرف نمی‌زند.

    شعر از مقوله‌ خاصی صحبت نمی‌کند و در زمانه‌ معینی به گردش نمی‌افتد بلکه از تمام مقوله‌های علمی، تاریخی، اجتماعی و... گفتگو می‌کند و در تمام زمانه‌ها سفر می‌نماید. برای شعر نمی‌توان تاریخی را مشخص ساخت و بعد خاصی را تعیین نمود.



    ۹ـ نثر هم یک زبان است شعر هم یک زبان، لیکن شعر زبانی است که از حدود زبان نثر گذشته به زبان مستقلی دست پیداکرده است.



    به عبارت دیگر شعر ساخت عمقی زبان است و نثر ساخت ظاهری زبان. در نثر، نویسنده، به رعایت نمودن قوانین دستوری اکتفا می‌کند در حالیکه شاعر می‌کوشد تا با شکستن بنیان دستور و آمیختن شکل و محتوا، شعر را از سطح به عمق هدایت نماید.



    شاعر كيست ؟

    poet-e2.jpg


    شاعر می تواند با شعر خوب انسان را متوجه خطا ها، پليديها و بديها یش گرداند



    شاعر نقاش زبر دستي است كه خوبيها و بدي ها را مجسم مي نمايد و مناظر جامعه خود را با بهترين طرزي بيان مي سازد. شاعر، با سرودن اشعار نغز و با انتخاب معاني لطيف و بديع توجه همه را بخويش معطوف ميدارد و افكار خود را بر ديگران تحميل مي كند.



    شاعر، با نوشتن اشعار و مقالات مهيج و آتشين، مفاسد اجتماع را روي صفحات كاغذ درمي آورد و عليه ظلم و استبداد و بيدادگري به مبارزه مي پردازد؛ از دوران گذشته تا كنون هر نهضت و انقلاب، هر ترقي و تعالي، هر جنبش و فعاليتي كه در بين جوامع بوجود آمده، تنها در سايهء تذكر گويندگان بوده است.



    شاعر با الهام خدايي با توجه به حقايق، يا سير در آفاق و انفس، براي ما سخن ميراند و گمگشتگان وادي ضلالت و بيخبري را به صوب صواب و حقيقت راهنمايي و رهبري ميكند. به عقيدهء ديگر، شاعر يك ماموريت خدايي دارد تا بشر گمراه و سرگردان را متوجه خطا ها، پليديها، بديها كرده، راه و چاه را بشناساند.



    اينكه مي گويند مقام شعرا و نويسندگان والاست، نه از آن جهت است كه آنها الفاظ و عباراتي را به صورت نوشته ها و اشعار در مي آورند؛ بلكه از لحاظ تفوق فكري و برتري فهم و قوهء عاقله است.



    شعرا و نویسندگان سالها رنج بـرده و از خوب و بد جامعه اطلاع حاصل كرده اند؛ با همه كس محشور شده و از افكار و آرزوي عموم طبقات آگاهند؛ از اين رو سخنان آنان بر جان و دل مي نشيند، و همه چون غذاي مطبوعي، ترانه هاي آنها را نوش جان مي كنند.
     

    dr.javaheri

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/27
    ارسالی ها
    2,378
    امتیاز واکنش
    6,458
    امتیاز
    636
    محل سکونت
    TEHRAN
    تک‌بیت(مفرد) شعری تک بیتی است که در معنی استقلال کامل دارد و شاعر تمام مقصود خود ر
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    در همان یک بیت بیان می کند.
    مفردات بیشتر در ضرب المثلها و کنایه های ادبی بکار میرود.
    از معروف‌ترین مفرد سرایان میتوان از صائب تبریزی و سعدی نام برد.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    °º¸кยzɠยภº°

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/25
    ارسالی ها
    7,055
    امتیاز واکنش
    20,087
    امتیاز
    869
    محل سکونت
    ارومیه
    بنام او...



    شعر کلاسیک فارسی دارای ویژگی هاییست که موجب می گردد در ادبیات جهان ، از جایگاهی منحصر به فرد برخوردار باشد. بر اساس همین ویژگی ها به قالب های متنوع تقسیم می گردد و برای سرودن در هر یک از قالب ها ، لازم است نکات مربوط به آن قالب مورد توجه سراینده قرار گیرد.
    ذیلاً شرح مختصری در مورد ویژگی های شعر کلاسیک و قالب های آن تقدیم می گردد.

    مهمترین مشخصه ی شعر کلاسیک فارسی ، موزون و مقفی بودن و خیال انگیزی آن است یعنی شعر کلاسیک فارسی دارای وزن و قافیه بوده و مخاطب را به تخیل وا می دارد.

    قافیه چیست؟
    برای آشنایی با قافیه لازم است پیشتر با تعاریف دیگری آشنا شویم:

    مصوت چیست؟
    حرف یا نشانه ای است که مستقلا قابل تلفظ بوده و بر دو نوع است کوتاه و بلند

    مصوت کوتاه : َ ِ ُ
    مصوت بلند آ او ای

    صامت چیست؟
    به حروف الفبای فارسی که بدون مصوت ها به سختی تلفظ می شوند صامت می گوییم مثل ب ، پ ، ت و ...

    واک چیست؟
    به هر یک ار اعضای مجموعه ی صامت ها و مصوت ها یک واک گفته می شود.

    هجا چیست؟
    هجا یا بخش ، قسمتی از کلمه است که به وسیله ی یک مصوت خوانده می شود پس تعداد هجا های هر کلمه برابر است با تعداد مصوت های آن .
    مثلاً کلمه ی «دِرَختان» دارای دو مصوت کوتاه و یک مصوت بلند است پس مجموعا دارای سه بخش است : دِ + رَخ + تان

    هجای قافیه چیست؟
    به آخرین هجای کلمه ی قافیه ، هجای قافیه می گویند.

    حرف رَوی چیست؟
    به آخرین واک اصلی کلمه ی قافیه ، روی گفته می شود . مثل «ب» در «تاب» یا «ا» در «شما»

    حال می توان تعریف قافیه را بیان نمود:
    قافیه عبارت است از همسانی مصوت یا مصوت و یک صامت بعد از آن و یا مصوت و دو صامت بعد از آن در هجای قافیه

    به مثال ها توجه فرمایید:
    همسانی ممصوت :
    الف مصوت کوتاه : که و چه (می دانیم که حرف «ه» به شکل کسره تلفظ می شود یعنی که و چه به شکل کِ و چِ تلفظ می شوند پس کسره در دو کلمه مصوت کوتاه است)
    ب مصوت بلند : تا و ما - رو و خو

    همسانی مصوت و یک صامت بعد از آن :
    الف مصوت کوتاه : مَن و زَن
    ب مصوت بلند : سال و کال

    همسانی مصوت و دو صامت بعد از آن:
    الف مصوت کوتاه : مَست و پَست
    ب مصوت بلند : ماند و راند

    ردیف چیست؟
    ردیف کلمه ای است که عیناً بعد از قافیه تکرار می شود و از الزامات شعر محسوب نمی شود . به بیتی که ردیف داشته باشد ، مردف می گویند. به مثال توجه فرمایید:

    بشنو از نی چون حکایت می کند
    از جــــدایی ها شـــکایت می کند

    همانطور که می بینید ، بعد از کلمات قافیه (حکایت و شکایت) کلمه ی «می کند» عیناً تکرار شده است که ردیف این بیت محسوب می گردد.

    نکته : برای آشنایی با مبحث ایرادات قافیه و قافیه های خاص ، می توانید به مقاله ای که در این زمینه توسط آقای آرش دارایی در انجمن مقالات ارائه شده است ، مراجعه فرمایید.

    وزن چیست ؟
    به هماهنگی بین اصوات از نظر کوتاه یا بلند بودن آنها در ابیات شعر، وزن می گویند. یعنی در صورتی که چیدمان اصوات کوتاه و بلند در مصراعی از یک شعر بدین صورت باشد:

    بلند.کوتاه.بلند.بلند/ کوتاه.بلند.کوتاه.بلند/کوتاه.کوتاه.بلند*

    * بر اساس هجا های بلند و کوتاه تعیین شده اند

    چیدمان اصوات در تمامی مصراع های آن شعر ، لزوماً باید به همین صورت باشد.این مصراع بر اساس چیدمان اصواتی که مثال زده شد، سروده شده است:

    شاعرانی جوان و خوش سخنید

    نکته : برای آشنایی با وزن های رایج در اشعار فارسی می توانید به مباحث جلسه ی دوم کارگاه عروض در انجمن عروض مراجعه فرمایید.

    قالب های شعر کلاسیک فارسی:

    مثنوی : هر بیت دارای قافیه ی جداگانه است:

    --------------1--------------1
    --------------2--------------2
    --------------3--------------3

    غزل : مصراع اول و همه ی مصراع های زوج دارای قافیه هستند:

    --------------1-------------1
    -------------- --------------1
    -------------- --------------1

    قصیده : از نظر ساختار مثل غزل بوده ولی تعداد ابیات و همچنین موضوعات آن متفاوت است.

    قظعه : فقط مصراع های زوج دارای قافیه هستند:

    -------------- --------------1
    -------------- --------------1
    -------------- --------------1

    رباعی : شامل دو بیت است که مصراع های اول ، دوم و چهارم آن قافیه دارند. وزن رباعی (لا حول ولا قوة الّا بالله ) می باشد.

    دوبیتی : از لحاظ ساختار مانند رباعی است و وزن آن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل می باشد.

    چهارپاره : شامل دو بیت است که مصراع های زوج آن دارای قافیه اند. چهار پاره غالباً به شکل مجموعه ای از دوبیت های مذکور سروده می شود.

    قالب های دیگر: مسمط(شامل مخمس و مسدس) ترجیع بند ، ترکیب بند و مستزاد می باشد که امروزه شاعران معاصر کمتر از این قالب ها برای سرودن اشعار خود استفاده می نمایند.

    مباحثی که به طور خلاصه به آنها پرداخته شد بسیار گسترده تر از آن است که حتی در یک مجلد بگنجد. آنچه تقدیم حضورتان گردید ،شرح اجمالی دانستنی های نخستین در مورد شعر کلاسیک فارسی می باشد. امید است مورد توجه و استفاده دوستانی که به تازگی به جمع علاقمندان شعر کلاسیک فارسی پیوسته اند، قرار گیرد.

    نوید دانایی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    131
    بالا