آموزشی آموزش گام به گام اصول شعر

همایون

کاربر انجمن نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/26
ارسالی ها
1,439
امتیاز واکنش
9,639
امتیاز
649
محل سکونت
تهران قیطریه
اختیار دارید . رئیس فرهنگستان زبان فارسی هم به جای شکرگزار نوشته بود شکرگذار
 
  • پیشنهادات
  • aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    شاید این سوال واسه کسانی که علاقه به سرودن شعر دارن پیش بیاد

    در کار شاعری جز چند قاعده برای شروع کار وجود ندارد. تازه این قواعد هم کاملاً صوری‌اند. درست مانند بازی شطرنج. حرکات اول تقریباً مشابه‌اند. اما در مرحله‌ی بعدی باید خود شما طرح حمله‌ی تازه‌ای را ابداع کنید. نابغانه‌ترین حرکت در دست بعدی به‌کار نمی‌آید.


    :


    پنجم: داشتن عادت به کار و داشتن روش کار. کار روی کلمات. و این امر بی‌نهایت شخصی و انفرادی است و فقط بر اثر سال‌ها ممارست به دست می‌آید.

    وزن

    وزن قوت و قدرت اصلی و نیروی اساسی شعر است، اما تبیین شدنی نیست. می‌توان گفت که وزن در شعر چیزی است مانند مغناطیس یا نیروی برق، اینها صورت‌هایی از «انرژی» هستند. ممکن است در چند شعر وزن به یک گونه باشد و حتی در تمام آثار یک شاعر. این امر موجب یک‌نواختی کلام نمی‌شود، زیرا ممکن است وزن چنان پیچیده و چنان به قالب آوردنش دشوار باشد که نتوان هیچ‌گاه به سرانجام کار رسید. حتی با چند شعر طویل

    وزن قوت و قدرت اصلی و نیروی اساسی شعر است، اما تبیین شدنی نیست. می‌توان گفت که وزن در شعر چیزی است مانند مغناطیس یا نیروی برق، اینها صورت‌هایی از «انرژی» هستند. ممکن است در چند شعر وزن به یک گونه باشد و حتی در تمام آثار یک شاعر.

    کسی که برای نخستین‌بار در زندگی قلم به دست می‌گیرد و می‌خواهد شاعر بشود احتیاجی به نوشته‌ی من ندارد. کسی به این مقاله نیاز دارد که بخواهد به رغم همه‌ی موانع شاعر بشود. کسی که با علم به این نکته که شاعری دشوارترین کارهاست بخواهد از وسائل و عواملی که رنگ الهام به خود گرفته است اطلاع یابد. به‌عنوان نتیجه باید

    1- شعر صنعت است. دشوارترین صنعت‌ها، پیچیده‌ترین صنعت‌ها.

    2- کارآموزی در کار شعر آن نیست که یاد بگیریم چگونه نمونه‌ی مشخص و محدودی از آثار شعری تدارک ببینیم بلکه مطالعه و بررسی وسایل همه جانبه‌‌ی کار شاعری است، مطالعه‌ی روش‌های علمی این صنعت است، که ما را در آفریدن روش‌های دیگر مدد می‌کند.

    3- نوآوری در موارد و مصالح کار، و نیز در اسلوب‌ها و روش‌ها، برای هر کار شاعرانه‌ای الزامی است.

    4- کار شاعر باید هر صبح و شام باشد تا بتواند به کار خود تسلط یابد و خزانه‌های شاعری را انباشته کند.

    5- داشتن یک یادداشت‌نامه و دانستن راه استفاده از آن مهم‌تر است تا بی‌خطا اوزان و معیارهای کهنه را آزمودن.

    6- بیهوده است که کارخانه‌ی بزرگ شعرسازی بنا کنیم که آجر شعر بیرون بدهد. باید به جلفی‌ها و سبک‌سری‌های غیرعاقلانه‌ی شاعری پشت کنیم

    7- شاعر باید در مرکز وقایع و رویدادها باشد. باید فرضیه‌ی اقتصادی بداند، زندگی واقعی را بشناسد. در دید علمی تاریخ نفوذ کند. اینها برای شاعر در قسمت اساسی کارش مهم‌تر از کتاب‌های قرون وسطایی اساتید خیال‌پرست است که به افکار کهنه رنگ ابدیت می‌بخشند

    8- باید افسانه‌ی هنر بی‌اعتنا به سیاست را ریز ریز کرد.

    9- قضاوت‌های مبنی بر اتفاق و تصادف، داوری‌های انفرادی، ابراز سلیقه‌های بی‌اساس هنگامی به دور ریخته می‌شود که هنر را از دیدگاه صنعت ببینیم.

    10- آن‌طور که بعضی ادعا می‌کنند نمی‌توان «حکاکی» و شیوه‌ی پرداخت(تکنیک) شعری را به خودی خود دارای ارزش دانست. اما با این همه همین کار است که شعر را قابل استفاده می‌سازد. فقط با اختلاف در «وسایل» کار در قلمرو شعر است که تفاوت شاعران آشکار می‌شود. فقط با آگاهی و کوشش در راه بهتر شدن، گرد کردن مواد و تنوع شیوه‌های کار است که از مبتدی، هنرمندی حرفه‌ای به وجود می‌آید.

    11- فضا و محیط شاعرانه‌ی روزمره نیز، مانند عوامل دیگر، در آفرینش آثار اصیل هنری تأثیر می‌گذارد. باید که حتی لباس‌های شاعر، و گفتگوهای خصوصی با همسرش نیز، بر اساس آفرینش شاعرانه‌ی او، با سایر مردم تفاوت داشته باشد.

    کوشش من کوشش فروتنانه‌ای شخصی‌ است. کار من این است که از کارهای نظری دوستان زبان‌شناس استفاده کنم. این زبان‌شناسان و لغت‌شناسان باید درباره‌ی مواد و مصالح دوران ما کار کنند. و مستقیماً به مدد کار شاعرانه‌ای که در پیش است بشتابند.

    - اگر وزن و قافیه را نمی‏شناسید و شاعرید یا شعر را دوست دارید , حتما این نوشته را بخوانید . خواندنش وقت زیادی از شما نمی‏گیرد : 20 دقیقه این مطلب را بخوانید و نیم ساعت 5 تا شعر را بررسی کنید . همین و تمام ! باور کنید اصلا سخت نیست . تنبلی را کنار بگذارید

    چرا دانستن اصول وزن و قافیه لازم است ؟
    برای آنکه شعر دیگران ( از فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ تا بسیاری از شعرهای نیما و سهراب و فروغ و اخوان ثالث و شاملو ) را درست بخوانید و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرید و اگر شعر کلاسیک یا نیمایی یا ترانه میگویید برای این که شعر ِ بدون اشکال بگویید و اگر شعر سپید هم میگویید برای آنکه آهنگ ذاتی شعر خود را مخصوصا در قسمت های موزون‏تر آن بهتر بشناسید .
    وزن همان ریتم یا آهنگ شعر است و دانستن وزن و قافیه برای شاعر یا خواننده شعر به همان دلیلی لازم است که موسیقیدان باید نتها و دستگاه‏های موسیقی را بشناسد و نقاش رنگهایش را .
    اگر فضای شعر و وزن آن همخوانی داشته باشد , تاثیر گذارتر است و اگر نه , باز هم بهتر است بدانید بر اساس چه دلیلی این کنتراست را ایجاد کرده‏ اید !

    تاثیر وزن و قافیه را از نظر علمی چگونه میتوان تعبیر کرد؟
    یادتان باشد که اصول علم عروض با آنکه قدیمی است کاملا علمی و منطقی بنا شده است.
    احساس‏انگیز و خیال‏انگیز بودن شعر منجر به سیال و شناور بودن آن و تفسیر شعر به دلخواه خواننده و گاهی قرارگرفتن خواننده به جای شاعر می‏شود ! و قدیمی‏ ها وزن و قافیه را در کنار آن جزء ارکان شعر می‏دانستند .

    انتقاد به وزن و قافیه
    اول . آیا وزن و قافیه ممکن است حواس شنونده را از موضوع اصلی شعر منحرف کند ؟
    بله ! گاهی . دقیقا همان‏طور که موزیک و آواز خواننده یک ترانه می‏توانند تاثیر همدیگر را کم کنند . شما دوباره گوش کنید مشکل حل می‏شود !
    دوم . آیا وزن و قافیه برای شاعر محدودیت ایجاد میکند ؟
    بله ! خیلی هم ایجاد می‏کند .

    مولوی فرموده است :
    قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
    مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
    هر هنری در هر سبکی مشخصاتی دارد که همان محدودیت های آن است ! اگر قرار باشد شما شعری بگویید که هیچ وزن و قافیه‏ ای نداشته باشد این هم خودش یک محدودیت است . نیست؟

    حتی ردیف هم کم‏رنگ می‏شود . مگر آن که مترجم دوباره شعر بگوید ! این اشکال در ترجمه داستان هم به شکل های دیگری وجود دارد .
    هیچ دو کلمه‏ ای در دو زبان مختلف و حتی در یک زبان بار معنایی و ایهامی و احساسی و تاریخی یکسانی ندارد . از آن مهم تر یک کلمه برای دو شخص هم زبان نیز تصور و ادراک یکسان ایجاد نمی‏کند ! مثلا وقتی من کلمه‏ ی آبی را میشنوم ممکن است آسمان را تصور کنم و شما دریا را !

    یا کلمه‏ ی امتحان برای دانش‏ اموز یا دانش‏جو صحنه‏ ی امتحان دادن را تداعی می‏کند و برای معلم یا استاد صحنه‏ ی امتحان گرفتن را یا کلمه‏ ی سیاست در زبان فارسی به معنی تنبیه و شکنجه به کار می‏رفته و شما اگر هم فکر کنید این موضوع را نمی‏دانید ولی در لایه‏ های پنهانی‏ تر ذهنتان یا در حافظه‏ ی تاریخی‏ تان این موضوع را می‏دانید . ( واژه باستانی جهان‏بانی چقدر زیباست !)

    حالا آموزش وزن شعر فارسی را شروع می‏کنم:
    همه چیز از زمان لازم برای تلفظ یک هجا ( بخش)شروع می‏شود:
    تلفظ ر ِی از ر ِ بیش‏تر طول میکشد .این که ساده است . نیست؟
    حروف یا صدادارند یعنی فقط با حنجره و تغییر شکل دهان ایجاد می‏شوند مانند حروف صدادار کوتاه: اَ- اِ - اُ
    و حروف صدادار بلند: آ - ای - او - اُو ( مثل نو )
    یا بی‏صدا هستند ( سایر حروف فارسی) و با کمک لب و دندان و زبان و سقف دهان و حلق تلفظ می‏شوند (مثل ء - ع - غ - ی - و - ب - پ...

    گفته‌ام و باز می‌گویم که من در اینجا نمی‌خواهم هیچ قاعده‌ای به دست بدهم که با آن کسی شاعر شود، یا با آن کسی به شعر گفتن بپردازد. چنین قاعده‌ای وجود ندارد. حقیقت این است که، کسی قواعد هنر شاعری را وضع می‌کند که شاعر نام دارد. من می‌خواهم درباره‌ی کارخود سخن بگویم، نه به‌‌عنوان آموزگار بلکه به نام دست‌اندرکار.

    .

    مقاله‌ی من جنبه‌ی علمی ندارد. من از کار خود سخن می‌گویم که به موجب مشاهدات و اعتقاد خودم، در اساس، با کار دیگر شاعرانی که کارشان شاعری است تفاوت اساسی ندارد.

    برای صدمین‌بار با عطش فراوان این مثال را بگویم و از آن قیاس کنم: ریاضی‌دان کسی است که خلق می‌کند، کامل می‌کند، قواعد را گسترش می‌دهد. کسی که برای نخستین‌بار قائده‌ی «دو و دو می‌شود چهار» را وضع کرد ریاضی‌دان بزرگی بود هرچند که با گذاشتن دو ته سیگار پهلوی دو ته سیگار دیگر به این نتیجه رسیده باشد. تمام کسانی که بعد از او آمده‌اند، حتی کسانی که اشیاء بی‌نهایت بزرگ‌تر، مثلاً لکوموتیوها را با هم جمع کرده‌اند، ریاضی‌دان محسوب نمی‌شوند.

    . این حقیقت به هیچ‌وجه اهمیت کار کسی را که به جمع لکوموتیوها می‌پردازد کاهش نمی‌دهد. کار چنین کسی، به هنگامی که کار حمل و نقل دچار اختلال است چه بسا که صدبار گرانبهاتر از فلان قائده‌ی ساده‌ی ریاضی باشد. اما نباید گزارش تنظیم و شمارش لکوموتیوها را به «انجمن ریاضیات» فرستاد و تقاضا کرد که آنرا مانند نظریه‌ی هندسی لوباچفسکی مورد مطالعه و بررسی قرار دهند.

    گفته‌ام و باز می‌گویم که من در اینجا نمی‌خواهم هیچ قاعده‌ای به دست بدهم که با آن کسی شاعر شود، یا با آن کسی به شعر گفتن بپردازد. چنین قاعده‌ای وجود ندارد. حقیقت این است که، کسی قواعد هنر شاعری

    در کار شاعری جز چند قاعده برای شروع کار وجود ندارد. تازه این قواعد هم کاملاً صوری‌اند. درست مانند بازی شطرنج. حرکات اول تقریباً مشابه‌اند. اما در مرحله‌ی بعدی باید خود شما طرح حمله‌ی تازه‌ای را ابداع کنید. نابغانه‌ترین حرکت در دست بعدی به‌کار نمی‌آید. حریف وقتی در می‌ماند که حرکت شما غیر منتظرانه باشد، درست چون قافیه‌های غیرمنتظره در شعر. با توجه به این مطلب قواعد لازم برای شروع کار شاعرانه کدام است؟

    نخست: وجود مسئله‌ای که حل آن جز با اثر شاعرانه غیرقابل تصور باشد.

    دوم: استشعاری روشن یا بهتر بگویم احساس کردن تمایلات.

    سوم: ماده و مصالح کار، یعنی کلمات. غنی کردن مداوم مخزن‌ها و انبارهای مغز از کلمه‌های لازم و بلیغ و کمیاب و ابداع شده و ترکیب یافته و جز اینها…

    چهارم: وسایل و ابزار کار: قلم، مداد، ماشین‌تحریر، تلفن، لباسی که با آن بشود شب به گوشه‌ای پناه برد، دوچرخه‌ای که بشود به سردبیران سر زد، یک میز تحریر مجهز. چتری که بشود در زیر باران هم نوشت، مسکنی که چند قدم فضا داشته باشد، که برای کار لازم است. ارتباط با یک خبرگزاری که بفهمد در شهرستان‌ها چه چیزی جالب است ... و حتی پیپ و سیگار هم!

    اگر وزن و قافیه را نمی‏شناسید و شاعرید یا شعر را دوست دارید , حتما این نوشته را بخوانید . خواندنش وقت زیادی از شما نمی‏گیرد : 20 دقیقه این مطلب را بخوانید و نیم ساعت 5 تا شعر را بررسی کنید . همین و تمام ! باور کنید اصلا سخت نیست . تنبلی را کنار بگذارید !
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    چرا دانستن اصول وزن و قافیه لازم است ؟
    برای آنکه شعر دیگران ( از فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ تا بسیاری از شعرهای نیما و سهراب و فروغ و اخوان ثالث و شاملو ) را درست بخوانید و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرید و اگر شعر کلاسیک یا نیمایی یا ترانه میگویید برای این که شعر ِ بدون اشکال بگویید و اگر شعر سپید هم میگویید برای آنکه آهنگ ذاتی شعر خود را مخصوصا در قسمت های موزون‏تر آن بهتر بشناسید .
    وزن همان ریتم یا آهنگ شعر است و دانستن وزن و قافیه برای شاعر یا خواننده شعر به همان دلیلی لازم است که موسیقیدان باید نتها و دستگاه‏های موسیقی را بشناسد و نقاش رنگهایش را .
    اگر فضای شعر و وزن آن همخوانی داشته باشد , تاثیر گذارتر است و اگر نه , باز هم بهتر است بدانید بر اساس چه دلیلی این کنتراست را ایجاد کرده‏ اید !

    چرا دانستن اصول وزن و قافیه لازم است ؟
    برای آنکه شعر دیگران ( از فردوسی و سعدی و مولوی و حافظ تا بسیاری از شعرهای نیما و سهراب و فروغ و اخوان ثالث و شاملو ) را درست بخوانید و از آن لـ*ـذت بیشتری ببرید و اگر شعر کلاسیک یا نیمایی یا ترانه میگویید برای این که شعر ِ بدون اشکال بگویید و اگر شعر سپید هم میگویید برای آنکه آهنگ ذاتی شعر خود را مخصوصا در قسمت های موزون‏تر آن بهتر بشناسید .
    وزن همان ریتم یا آهنگ شعر است و دانستن وزن و قافیه برای شاعر یا خواننده شعر به همان دلیلی لازم است که موسیقیدان باید نتها و دستگاه‏های موسیقی را بشناسد و نقاش رنگهایش را .
    اگر فضای شعر و وزن آن همخوانی داشته باشد , تاثیر گذارتر است و اگر نه , باز هم بهتر است بدانید بر اساس چه دلیلی این کنتراست را ایجاد کرده‏ اید !

    تاثیر وزن و قافیه را از نظر علمی چگونه میتوان تعبیر کرد؟
    یادتان باشد که اصول علم عروض با آنکه قدیمی است کاملا علمی و منطقی بنا شده است.
    احساس‏انگیز و خیال‏انگیز بودن شعر منجر به سیال و شناور بودن آن و تفسیر شعر به دلخواه خواننده و گاهی قرارگرفتن خواننده به جای شاعر می‏شود ! و قدیمی‏ ها وزن و قافیه را در کنار آن جزء ارکان شعر می‏دانستند

    انتقاد به وزن و قافیه
    اول . آیا وزن و قافیه ممکن است حواس شنونده را از موضوع اصلی شعر منحرف کند ؟
    بله ! گاهی . دقیقا همان‏طور که موزیک و آواز خواننده یک ترانه می‏توانند تاثیر همدیگر را کم کنند . شما دوباره گوش کنید مشکل حل می‏شود !
    دوم . آیا وزن و قافیه برای شاعر محدودیت ایجاد میکند ؟
    بله ! خیلی هم ایجاد می‏کند .
    مولوی فرموده است :
    قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
    مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

    ب

    هر هنری در هر سبکی مشخصاتی دارد که همان محدودیت های آن است ! اگر قرار باشد شما شعری بگویید که هیچ وزن و قافیه‏ ای نداشته باشد این هم خودش یک محدودیت است . نیست؟
    سوم . آیا وزن و قافیه در ترجمه از بین می‏رود ؟
    بله ! حتی ردیف هم کم‏رنگ می‏شود . مگر آن که مترجم دوباره شعر بگوید ! این اشکال در ترجمه داستان هم به شکل های دیگری وجود دارد .

    هیچ دو کلمه‏ ای در دو زبان مختلف و حتی در یک زبان بار معنایی و ایهامی و احساسی و تاریخی یکسانی ندارد . از آن مهم تر یک کلمه برای دو شخص هم زبان نیز تصور و ادراک یکسان ایجاد نمی‏کند ! مثلا وقتی من کلمه‏ ی آبی را میشنوم ممکن است آسمان را تصور کنم و شما دریا را ! یا کلمه‏ ی امتحان برای دانش‏ اموز یا دانش‏جو صحنه‏ ی امتحان دادن را تداعی می‏کند و برای معلم یا استاد صحنه‏ ی امتحان گرفتن را یا کلمه‏ ی سیاست در زبان فارسی به معنی تنبیه و شکنجه به کار می‏رفته و شما اگر هم فکر کنید این موضوع را نمی‏دانید ولی در لایه‏ های پنهانی‏ تر ذهنتان یا در حافظه‏ ی تاریخی‏ تان این موضوع را می‏دانید . ( واژه باستانی جهان‏بانی چقدر زیباست !)
    اصلا هر هنری کم و بیش وابستگی‏ های بومی دارد .

    حالا آموزش وزن شعر فارسی را شروع می‏کنم:
    همه چیز از زمان لازم برای تلفظ یک هجا ( بخش)شروع می‏شود:
    تلفظ ر ِی از ر ِ بیش‏تر طول میکشد .این که ساده است . نیست؟
    حروف یا صدادارند یعنی فقط با حنجره و تغییر شکل دهان ایجاد می‏شوند مانند حروف صدادار کوتاه: اَ- اِ - اُ
    و حروف صدادار بلند: آ - ای - او - اُو ( مثل نو )
    یا بی‏صدا هستند ( سایر حروف فارسی) و با کمک لب و دندان و زبان و سقف دهان و حلق تلفظ می‏شوند (مثل ء - ع - غ - ی - و - ب - پ -... )
    اگر زمان تلفظ حروف صدادار کوتاه و حروف بی‏صدا را 1 فرض کنیم زمان تلفظ حروف صدادار بلند 2 میشود .
    هر هجا , یک حرف صدادار با حروف بی‏صدای قبل و بعد از آن است . تقطیع شعر یعنی بخش کردن کلمات آن به هجاهای سازنده ( همان کاری که اول دبستان انجام می‏دادیم! ) .فقط یادتان باشد در فارسی هیچ هجایی ، با حرف بیصدای ساکن شروع نمی‏شود .
    هجاهای فارسی سه نوع است :
    نوع اول: هجای کوتاه . مجموع زمان حروف : 2 . علامت : 7
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه . مثال: دَ . کِ . مُ
    نوع دوم : هجای بلند . مجموع زمان حروف : 3 . علامت : -
    دو حالت دارد :
    حالت اول : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند . مثال: یا . سی . بو
    حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا .
    مثال: دَر. کِی. مُد
    نوع سوم : هجای کشیده . مجموع زمان حروف : 4 یا 5 .علامت: -7 ( معادل یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه )
    سه حالت دارد:
    حالت اول :حرف بی‏صدا + حرف صدادار کوتاه + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
    مثال: دَرد . بُرد . خـِشت
    حالت دوم : حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا .
    مثال: یاد . سیب . بود
    حالت سوم: حرف بی‏صدا + حرف صداداربلند + حرف بی‏صدا + حرف بی‏صدا .
    مثال: تافت . ریخت . سوخت
    موزون بودن یک شعر یعنی این که وقتی در زیر آن علامت هجاها را قرار می‏دهیم ( علامت هجای کوتاه : 7 علامت هجای بلند : - علامت هجای کشیده برابر با یک هجای بلند سپس یک هجای کوتاه : -7 ) علامتهای به دست آمده برای مصرع‏ ها هم از نظر تعداد و هم از نظر ترتیب کاملا یکسان باشد . یعنی هم زمان و هم آهنگ تلفظ آنها کاملا یکسان است .
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    وزن شعر فارسی همین است والسلام . حالا دیدید کاری نداشت. فقط چند قاعده کوچک بعدی را هم بخوانید و همراه با دلیلشان یاد بگیرید . کاملا منطقی هست و لازم نیست حفظ کنید !
    اگر می‏ پرسید چرا یک هجای کشیده معادل یک هجای بلند و سپس یک هجای کوتاه است باید بگویم چون مثلا وقتی کلمه‏ ی اسب را ادا می‏کنیم ناخودآگاه بعد از ب یک کسره‏ ی یواشکی را هم تلفظ می‏کنیم ! گاهی در ترانه‏ ها یا نوحه‏ ها این کسره را به روشنی ادا می‏کنند.
    اسب = اس ب ِ = - 7





    7- شعر باید به همان‏ صورتی که خوانده می‏شود تقطیع شود :
    اگر یک هجا با حرف صدادار شروع شود قبل از آن در واقع یک ء وجود دارد که نوشته نشده است ولی حساب می‏شود . پس آلی مثل عالی محسوب میشود (یعنی دو هجای بلند : - - )
    حرف و اگر او خوانده می‏شود صدادار است (مثل بود ) اما اگر و خوانده شود بی‏صدا ( مثل وای )
    حرف ی اگر ای خوانده می‏شود صدادار است (مثل سیب ) و اگر ی خوانده شود بی‏صدا ( مثل یار )
    اگر قبل از ی کسره باشد آن کسره‏ , ای خوانده میشود ولی چون کوتاه تلفظ میشود باید حرف صدادار کوتاه حساب شود مگر آن که ی تشدید داشته باشد :
    نیاز = ن ِ یاز = 7 - 7
    نیات = نی یات = - - 7
    کلا حروف مشدد دوبارحساب می‏شود: معلّم= مُ عَل لـِم = 7 - -
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    و عطف معمولا به کلمه قبل می‏چسبد : من و تو = مَ نُ تُ
    حروفی که خوانده نمی‏شود حساب نمی‏شود: خواهر = خا هَر
    وقتی هاء آخر خوانده می‏شود باید حساب شود . مثل به ( به معنی خوب یا میوه ) ولی هاء آخر غیر ملفوظ حساب نمی‏شود :
    خانه = خا ن ِ . لاله = لا ل ِ . به من بگو = ب ِ مَن ب ِ گو





    8 - ن ساکن حرف صدادار بلند قبل از خود را کوتاه میکند یا به عبارت دیگر خودش را حذف می‏کند: جان=جا = - نان=نا = -
    فقط هجای نان در نانوا هجای کشیده محسوب می‏شود:
    ز خاک من اگر گندم برآید
    از آن گر نان پزی مـسـ*ـتی فزاید
    خمیر و نانوا دیوانه گردد
    تنورش بیت مسـ*ـتانه سراید
    پس در زمان حضرت مولوی هم مانند امروز گاهی نانوا به صورت نانِوا تلفظ می‏شده است !
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    9 - آخرین هجای مصرع همیشه یک هجای بلند محسوب می‏شود چون اگر کوتاه یا کشیده هم باشد ناخودآگاه بلند خوانده میشود .





    10 - اختیارات شاعری :
    اول : شاعر میتواند کلماتی را که با حرف صدادار شروع می‏شود به کلمه قبل بچسباند . مثلا ( من از این ) به چهار صورت ممکن است خوانده شود : (مَن اَز این . مَ نـَز این . مَن اَ زین . مَ نَ زین )
    دوم: شاعر می‏تواند آخرین هجای هر کلمه را اگر کوتاه باشد بلند محسوب کند ( معمولا درمورد و عطف مثل کوه و دریا یا کسره موصوف مثل ابر ِ سیاه یا کسره مضاف‏الیه مثل دست ِ من ) در این حالت خواننده ناخودآگاه یک حرف ء یا ه یا ع به آخر این کلمات اضافه می‏کند ! مثلا دل من به دو روش مختلف می‏تواند خوانده شود ( د ِ ل ِ مَن یا د ِ لـِه مَن ) من و تو به چهار روش می‏تواند خوانده شود ( مَ نُ تُ یا مَ نـُه تُ یا مَ نُ تـُه یا مَ نـُه تـُه ) البته به جز ( مَن وَ تُ که معمولا در شعر استفاده نمیشود!)
    سوم :شاعر میتواند در اول یک مصرع - 7 - - ( فاعلاتن ) را به جای 7 7 - - ( فـَعـَلاتن) بیاورد .
    چهارم . در هر جای مصرع - 7 7 - (مُفتَعَلُن) با 7 - 7 - (مَفاعِلُن) برابر همند .
    پنجم : شاعر در هر جای مصرع میتواند به جای دو هجای کوتاه یک هجای بلند بیاورد . در چهار مورد قبلی معمولا شنونده اصلا متوجه اختیار شاعری نمی‏شود ولی این مورد
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    11 - نامگذاری وزنها ( بحرهای عروضی)
    این کار که چهار مورد آن را در بند قبل دیدید فقط برای ساده شدن نامگذاری وزنهاست و اصلا لازم نیست عربی بلد باشید‏.
    معمولا وزن شعرها تکرار یک الگوی ثابت است که اسم آنها طوری انتخاب می‏شود که هم‏وزن خودشان باشد و با تکرار یا به تنهایی یک مصرع کامل ایجاد می‏کنند .
    درصورت تکرار معمولا آخرین آنها در مصرع یک یا چند هجای خود را از دست می‏دهد و مخبون (دم‏بریده) می‏شود و در غیر این صورت اگر تعداد تکرار الگو زوج باشد طبیعتا هر مصرع خودش دو نیمه هم‏وزن دارد و وزن دوری نامیده میشود . در مورد وزن دوری آخرین هجای هر نیمه مصرع طبق بند 10 همیشه بلند محسوب میشود .
    پرکاربردترین الگوها اینهاست :
    - : فـَع
    - - : فـَعـلـُن
    7 - : فَـعَـل
    7 - - : فـَعـولـُن
    - 7 - : فاعِـلـُن
    - - 7 : مـَفـعـولُ
    7 - - - :مـَفاعیلـُن
    - 7 - - : فاعـِلاتـُن
    - - 7 - :مـُستـَفعـِلـُن
    - - - 7 : مـَفـعولات ُ
    7 7 - - : فـَعـَلاتـُن
    - 7 7 - : مـُفتـَعـَلـُن
    - - 7 7 :مـُستـَفـعـِلُ
    7 - 7 - : مـَفاعـِلـُن
    - 7 - 7 : فاعـِلات ُ
    7 - - 7 :مـَفاعیل ُ
    7 - 7 7 : مـَفاعـِل ُ
    7 - 7 - 7 7 - - : مـَفاعـِلـُن فـَعـَلاتـُن
    - - 7 - 7 - 7 7 :مـُستـَفعـِلـُن مفاعـِل ُ
    به شباهت این دوتای آخر که تولید کننده اوزان پرکاربرد فارسی هستند توجه کنید .(در صورت تکرار مثل هم می‏شوند)
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    12 - مثالهایی از وزنهای پرکاربرد شعر کلاسیک (در مورد هر مثال باید خودتان شعر را تقطیع عروضی کنید و قوانین و اختیارات شاعری مربوط به آن را بررسی کنید تا کاملا مسلط شوید . در مورد وزنهای دوری وسط مصرع را با | نشان داده‏ام . )
    فـَعـولـُن فـَعـولـُن فـَعـولـُن فَعَل (وزن حماسی شاهنامه ) :
    7 - - 7 - - 7 - - 7 -
    کنون گر به دریا چو ماهی شوی
    و یا همچو شب در سیاهی شوی
    کُ . نون . گر . ب ِ . دَر . یا . چُ .ما . هی . ش َ . وی
    وَ . یا . هَم . چُ . شـَب . دَر. س ِ . یا . هی . ش َ . وی
    ن در انتهای کنون طبق قاعده بند 8 حساب نمی‏شود.
    به نحوه تقطیع سیاهی و چو و قاعده بند 7 هم دقت کنید .
    مـَفاعیلـُن مـَفاعیلـُن | مـَفاعیلـُن مـَفاعیلـُن :
    7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 - - -
    سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    سَ . حَر. با. باد. می.گـُف. تـَم.ح َ. دی. ثِه . آ. ر ِ . زو . مَن .دی
    خ .طا . با .مد .ک ِ . وا.ثِق. شو.ب ِ . اَل .طا . فِه . خ ُ.دا.وَن.دی
    هجای کوتاه انتهای حدیث و الطاف بر اساس اختیار شاعری بلند حساب شده است . دلیل متصل شدن خطاب به آمد نیز اختیار شاعری است .
    مـَفاعیلـُن‏مـَفاعیلـُن‏فـَعولُن (وزن دوبیتی و فرهادوشیرین نظامی):
    7 - - - 7 - - - 7 - -
    بگفتا جان‏فروشی از ادب نیست
    بگفت از عشق‏بازان این عجب نیست
    ب ِ. گـُف . تا . جان . ‏فُ . رو.شی. از. اَ . دَب .نیست
    ب ِ .گـُف . تـَز .عِشق‏ . با . زان . این .عَ جَب .نیست
    هجای کشیده نیست طبق قاعده بند 9 باید بلند حساب شود .
    فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلـُن :
    - 7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 -
    بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز
    بر امید جام لعلت دردی‏آشامم هنوز
    بَر. ن َ . یا . مَد . اَز . ت َ . مـَن .نا . یـِه . لَ
     

    aaaaaaaa

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/09/15
    ارسالی ها
    3,192
    امتیاز واکنش
    2,835
    امتیاز
    546
    بَر. ن َ . یا . مَد . اَز . ت َ . مـَن .نا . یـِه . لَ .بَت .کا.مَم .هَ . نوز
    بَر. اُ . می . دِه . جا . م ِ . لَع . لَت . دُر . دِ .‏ آ . شا . مَم . هَ . نوز
    فاعـِلاتـُن فاعـِلاتـُن فاعـِلـُن (وزن مثنوی مولوی ونیز برخی ترانه‏های محلی ) :
    - 7 - - - 7 - - - 7 -
    بشنو از نی چون حکایت می‏کند
    وز جداییها شکایت می‏کند
    بـِش . نُ . اَز . نـِی . چون . ح ِ . کا . یَت . می‏ . ک ُ . نـَد
    وَز .ج ُ . دا . یی . ها . ش ِ . کا . یَت . می‏ . ک ُ . نـَد
    مـُستـَفعـِلـُن مـُستـَفعـِلـُن | مـُستـَفعـِلـُن مـُستـَفعـِلـُن :
    - - 7 - - - 7 - - - 7 - - - 7 -
    هفت آسمان را بر درم وز هفت دریا بگذرم
    چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من
    هـَف . تا. س ِ . مان. را . بـَر . دَ . رَم . وَز. هَفت .دَر.یا .بُگ. ذَ. رَم
    چون . دِل. بَ . را . نِه . بـِن.گـَ . ری .دَر .جا. ن ِ.سَر. گر.دا .نِ.مَن
    نه در انتهای دلبرانه هجای کوتاه است ( چون هاء غیرملفوظ است ) اما بنا بر اختیار شاعری بلند حساب شده است .
    فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن | فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن
    ( عشق درویشان خانقاه همسایه ما البته همراه با دف !) :
    7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - -
    اگرم در نگشایی ز ره بام درآیم
    که زهی جان لطیفی که تماشای تو دارد
    همه امروز چنانیم که سر از پای ندانیم
    همه تا حلق در آبیم و در این حلقه نشست او
    هَ . م ِ . اِم . روز . چُ . نا . نیم . کِ . سَ . رَز .پای .نـَ .دا . نیم
    ه َ . م ِ . تا . حَلق . دَ . را . بی . مُ . دَ . رین. حَل. ق ِ. ن ِ.شـَس .تو
    هجای نیم در آخر چنانیم هجای کشیده است اما چون در انتهای نیم‏مصرع وزن دوری است بلند محسوب شده است در حالی‏که در مورد هجای بیم آخر درآبیم حرف م به نیم مصرع بعد ملحق شده است .
    فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن فـَعـَلاتـُن فـَعـَلـُن ( از اوزان پرکاربرد):
    شکل اصلی: 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    شکلهای دیگر با اختیارات شاعری :
    7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - - -
    - 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    - 7 - - 7 7 - - 7 7 - - - -
    نفس باد صبا مشک‏فشان خواهد شد
    عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
    گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
    اولا به جز مصرع اول این مثال سه مصرع بعدی طبق اختیارات شاعری با فاعلاتن به جای فعلاتن آغاز شده‏اند .
    دوما هجای هد آخر خواهد یک هجای بلند است و بنا بر اختیارات شاعری به جای دو هجای کوتاه آمده است .
    مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏ | مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏
    - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 - - 7 7 -
    (مـُفتـَعـَلـُن وزنهای شاد ایجاد می‏کند):
    یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
    یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
    چون مـُفتـَعـَلـُن‏ = مـَفاعـِلـُن پس وزن قبل معادل وزن زیر است:
    مـُفتـَعـَلـُن‏ مـَفاعـِلـُن | مـُفتـَعـَلـُن مـَفاعـِلـُن
    - 7 7 - 7 - 7 - - 7 7 - 7 - 7 -
    آب زنید راه را این که نگار می‏رسد
    مژده دهید باغ را بوی بهار می‏رسد
    مـُفتـَعـَلـُن‏مـُفتـَعـَلـُن‏فاعِـلـُن:
    - 7 7 - - 7 7 - - 7 -
    ا
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا