#ازخودبیگانگی_اجتماعی
#Social_alienation
در جامعهشناسی و نظریهی اجتماعی انتقادی، از خود بیگانگی به غربیگی فرد از اجتماع سنتی و سایر مسائل خود دلالت دارد. بسیاری بر این فرض هستند كه اتمگرایی در جامعهی نوین بدین معنی است كه افراد روابط سطحیتری نسبت به اجتماع سنتی با سایر مردم دارند. استدلال بر این است كه این امر منجر به دشواریهایی در زمینهی درك و پذیرش منحصر به فرد بودن همدیگر میشود. گاهی به این امر كالایی سازی نیز گفته میشود كه بر همسازی سرمایهداری با از خود بیگانگی دلالت دارد. (یك موضوع رایج از كارهای اولیهی كارل ماركس). بسیاری از جامعهشناسان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دربارهی اثرات از خود بیگانهساز نوینگری نگران بودند. جورج زیمل و فردیناد تونیس (جامعهشناسان آلمانی) كارهای انتقادیای را دربارهی فردی شدن و شهری شدن (شهرنشینی) به تحریر درآوردهاند. زیمل در كتاب فلسفهی پول توصیف میكند كه چگونه پول هرچه بیشتر و بیشتر میانجی روابط میشود. تونیس در كتاب گمینشافت و گزلشافت (اجتماع و جامعه) از دست رفتن روابط نخستین نظیر پیوندهای خانوادگی به نفع روابط دومین هدف محور سخن میگوید.
این عقیده راجع به از خود بیگانگی را میتوان در چند بافت دیگر مشاهده كرد، گرچه ممكن است غالبا از این اصطلاح استفاده نشود. در بافت مربوط به رابـ ـطهی فرد ـ جامعه، از خود بیگانگی به معنای بیپاسخی جامعه بهطور كلی به فردیت هر عضو جامعه است. وقتی تصمیمات جمعی اتخاذ میگردد، در نظر گرفتن نیازهای منحصر به فرد هر فرد معمولا غیر ممكن است. این شكل از خود بیگانگی توسط بسیاری از هگلگرایان جوان مورد انتقاد قرار گرفت. در یك بافت فلسفی گستردهتر بهویژه در وجودگرایی و پدیدارشناسی، از خود بیگانگی نابسندگی انسان یا ذهن در برابر جهان است. ذهن انسان بهعنوان فاعل ادراك به جهان بهعنوان مفعول ادراك خود مربوط میشود و بنابراین از جهان و نه از زندگی در آن دور میشود. این خط تفكر را میتوان در سورین گیرت گیگارد، فردریش نیچه و...یافت.
#Social_alienation
در جامعهشناسی و نظریهی اجتماعی انتقادی، از خود بیگانگی به غربیگی فرد از اجتماع سنتی و سایر مسائل خود دلالت دارد. بسیاری بر این فرض هستند كه اتمگرایی در جامعهی نوین بدین معنی است كه افراد روابط سطحیتری نسبت به اجتماع سنتی با سایر مردم دارند. استدلال بر این است كه این امر منجر به دشواریهایی در زمینهی درك و پذیرش منحصر به فرد بودن همدیگر میشود. گاهی به این امر كالایی سازی نیز گفته میشود كه بر همسازی سرمایهداری با از خود بیگانگی دلالت دارد. (یك موضوع رایج از كارهای اولیهی كارل ماركس). بسیاری از جامعهشناسان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دربارهی اثرات از خود بیگانهساز نوینگری نگران بودند. جورج زیمل و فردیناد تونیس (جامعهشناسان آلمانی) كارهای انتقادیای را دربارهی فردی شدن و شهری شدن (شهرنشینی) به تحریر درآوردهاند. زیمل در كتاب فلسفهی پول توصیف میكند كه چگونه پول هرچه بیشتر و بیشتر میانجی روابط میشود. تونیس در كتاب گمینشافت و گزلشافت (اجتماع و جامعه) از دست رفتن روابط نخستین نظیر پیوندهای خانوادگی به نفع روابط دومین هدف محور سخن میگوید.
این عقیده راجع به از خود بیگانگی را میتوان در چند بافت دیگر مشاهده كرد، گرچه ممكن است غالبا از این اصطلاح استفاده نشود. در بافت مربوط به رابـ ـطهی فرد ـ جامعه، از خود بیگانگی به معنای بیپاسخی جامعه بهطور كلی به فردیت هر عضو جامعه است. وقتی تصمیمات جمعی اتخاذ میگردد، در نظر گرفتن نیازهای منحصر به فرد هر فرد معمولا غیر ممكن است. این شكل از خود بیگانگی توسط بسیاری از هگلگرایان جوان مورد انتقاد قرار گرفت. در یك بافت فلسفی گستردهتر بهویژه در وجودگرایی و پدیدارشناسی، از خود بیگانگی نابسندگی انسان یا ذهن در برابر جهان است. ذهن انسان بهعنوان فاعل ادراك به جهان بهعنوان مفعول ادراك خود مربوط میشود و بنابراین از جهان و نه از زندگی در آن دور میشود. این خط تفكر را میتوان در سورین گیرت گیگارد، فردریش نیچه و...یافت.