تاپیک‌های دنباله‌دار خنده دار ترین خاطرات مدرسه.

  • شروع کننده موضوع _Delaram_
  • بازدیدها 334
  • پاسخ ها 4
  • تاریخ شروع

_Delaram_

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/12/10
ارسالی ها
2,077
امتیاز واکنش
10,503
امتیاز
696
محل سکونت
تهران
سلام دوستای گلم.
داخل این تاپیک خنده دار ترین خاطرات مدرسه تون رو بگید.
خود من خنده دار ترین خاطره ی مدرسم توی دوران دبستانم این بود که
از بس صندلی و میزهامون قدیمی و پوسیده بود که یه بار معلممون روی
یکیش نشست ترق میز شکست و معلممون هم بردن بیمارستان.
چیزیش نشد فقط لگنش شکست.
 
  • پیشنهادات
  • نفیس

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/22
    ارسالی ها
    1,490
    امتیاز واکنش
    9,886
    امتیاز
    780
    سلام
    یکی از خاطراتم این بود که ....
    خب مدریرمون خیلی باهام لجه ...اونروزم خیلی باهام بد بود...دقیقا زنگ اخر بود ...از کلاس اومدم بیرون ...کلید دفترو گرفتم درو از پشت قفل کردم ....بعد همه رو تعطیل کردم ...واز مدرسه فلنگلی زدیم بیرون ...همین که اومده بودیم بیرون دیدیم ماشین پلیس داره کشیک میده ...اقا ما فکر کردیم واسه ما اومده ...با چن تا از بچه قایم شدیم :cancan:من که تا شبش توی دستشوی مدرسه موندم دقیقا دیدم مدیرمون پنجره رو شکست اومد بیرون
    اونروز به اندازه کل عمرم خندیده بودم ...:gigglesmi:le:
    هم واقعا خاطره خنده دار بود هم بد ...
    مدیر نزدیک بود ازم شکایت کنه ...

     

    نارینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/29
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    39,880
    امتیاز
    975
    محل سکونت
    کوهستان سرد
    من مدرسه رو دوس نداشتم فقط دبیرستان خوب بود.هر هفته میرفتیم همایش یکی از شهرستانها
     

    Eyna.sh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/04
    ارسالی ها
    1,276
    امتیاز واکنش
    14,975
    امتیاز
    696
    محل سکونت
    تهران

    سركلاس بوديم معلممون هنوز نيومده بود.من داشتم اداي معلمارو در مياوردم.خلاصه اداي همه رو دراورده بودم مونده بود ناظممون .همه بچه هام از خنده قرمز شده بودن و قهقهه ميزدن....
    شروع كردم به دراوردن اداي ناظم.وسطاش بودم كه ديدم.همه بچه ها ساكت نشستن دارن پشت سرمو نگاه ميكنن.
    يهو يكي از بچه ها گفت سلام خانوم خوبيد؟
    يه دفه سيخ وايسادم و اروم برگشتم .چشمتون روز بد نبينه برگشتن همانا و ديدن ناظم همانا!!!
    ...هيچي ديگه بنده خدا چيزي نگفت اما فقط موقعي كه كارنامه نيمترممو داده بودن انظباتمو داده بود نوزده!!!
    خدا نصيب هيچ كس نكنه!!!
     

    Blp..

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/06/12
    ارسالی ها
    113
    امتیاز واکنش
    7,803
    امتیاز
    506
    تبلتمو بـرده بودم مدرسه دادم دست یکی از بچه ها اونم اهنگ گذاشته بود بعد که زنگ خورد من تبلتو ازش گرفتم گذاشتم تو کیفم ما ردیف اخر بودیم اتاق ناظم هم دقیقا کنار کلاس ما بود منم داشتم سوال حل میکردم دیدم یه صدایی میاد فک کردیم ناظممون داره ادا در میاره اخه با کلاس ما لج بود بعد ما کلا قاطی کردیم هر کس یه چیزی میگف خلاصه بعد کلاس داشتم میرفتم خونه دیدم ای دل غافل صدا از پشت سرم داره میاد فک کردم ناظمه داره تعقیبم میکنه شروع کردم مثل چی میدویم اخر سر که رسیدم خونه تو اسانسور دیدم صدا از کیفم میاد فهمیدم دوستم خنگ بازی در اورده صداشو ضبط کرده هی داره پخش میشه منم اسفالت شدم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    211
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    783
    پاسخ ها
    20
    بازدیدها
    619
    پاسخ ها
    16
    بازدیدها
    651
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    150
    پاسخ ها
    39
    بازدیدها
    671
    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    206
    پاسخ ها
    34
    بازدیدها
    847
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    208
    پاسخ ها
    11
    بازدیدها
    1,097
    پاسخ ها
    12
    بازدیدها
    450
    پاسخ ها
    21
    بازدیدها
    1,990
    پاسخ ها
    61
    بازدیدها
    1,323
    پاسخ ها
    12
    بازدیدها
    461
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    261
    بالا