داستان در جستجوي دايناسور

  • شروع کننده موضوع :Osenwt
  • بازدیدها 184
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

:Osenwt

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/28
ارسالی ها
788
امتیاز واکنش
4,438
امتیاز
481
محل سکونت
شهر رویای خیالی

sk06001.gif

تولد سارا بود و او يك بازي جديد كامپيوتري بنام جستجوي دايناسور
را هديه گرفته است.
سارا به خودش گفت: اين خيلي عالي است، اين همان چيزي است كه مي خواستم.



sk06002.gif

سارا تصميم گرفت، بازي جديدش را امتحان كند.او كامپيوتر را روشن كرد و سي دي را داخل آن گذاشت و به صفحه مانيتور نگاه كرد. علامت عجيبي روي صفحه ظاهر شد.



sk06003.gif

سارا روي آن علامت كليك كرد و يكدفعه اتفاق عجيبي افتاد. نورررررررر



sk06004.gif

سارا پرسيد: من كجا هستم؟

پسركي كه كنارش ايستاده بود، گفت: توي بازي جستجوي دايناسور هستي. ما بايد استخوانهاي قديمي دايناسور را پيدا كنيم.


sk06005.gif

سارا يك استخوان طلائي كه در زير بوته ها پنهان بود را برداشت و گفت: يكي اينجاست.

پسرك فرياد زد: واي، نه. تو نبايد استخوانهاي طلائي را برمي داشتي، حالا بايد مواظب دايناسور باشيم.


sk06006.gif
ناگهان آنها صدائي را از پشت سرشان شنيدند و زمين زير پايشان به لرزه در آمد. صداي نعره دايناسور آمد.
سارا و پسرك دويدند اما دايناسور نزديكتر مي شد. آنها پشت يك بوته پنهان شدند.
سارا پرسيد اگر دايناسور ما را بگيرد چه مي شود. پسرك گفت: بايد بازي را از اول شروع كنيم



sk06007.gif

سارا فرياد زد، نگاه كن ، دايناسور اينجاست. ناگهان او دوباره همان علامت عجيب را كه قبلا روي كامپيوترش بود، را ديد. آنرا لمس كرد و دوباره....



sk06003.gif

نورررررررر


sk06008.gif

سارا در خانه اش، كنار كامپيوتر نشسته بود.او به بازي نگاه كرد و گفت: باي باي دايناسور، شايد من بازي ديگري بكنم
 

برخی موضوعات مشابه

تاپیک قبلی
تاپیک بعدی
بالا