ضرب‌المثل ریشه معروفترین ضرب المثل های فارسی

  • شروع کننده موضوع ساینا
  • بازدیدها 17,395
  • پاسخ ها 509
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
"ضرب المثل آش نخورده و دهان سوخته"
روزی شخصی به خانه یکی از دوستانش رفت.
صاحب خانه آش داغی برای او آورد.
مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد گرفت و از شدت درد، دست را جلوی دهانش گرفت.
صاحب خانه به خیال اینکه چون مهمان عجله کرده و مهلت نداده تا آش سرد شود دهانش سوخته، به او گفت:
اگر صبر میکردی،آش سرد میشد و دهنت نمی سوخت.
مهمان که از شنیدن حرف صاحب خانه عرق شرم بر پیشانیش نشسته بود. در جواب صاحب خانه گفت:
بله آش نخورده و دهان سوخته.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل آنچه تو میخوانی من از برم."
    عتیقه فروشی، روستایی ساده دلی را دید که ظرف نفیسی داشت که آن را گوشه ای انداخته بود و گربه ای در آن آب میخورد.
    دید اگر قیمت ظرف را بپرسد روستایی متوجه میشود و قیمت زیادی می گوید، لذا گفت:
    عمو جان چه گربه ی قشنگی داری، آیا حاضری آن را به من بفروشی؟
    روستایی با قیافه ای که از صداقت او حکایت می کرد پرسید:
    چند میخری؟
    گفت:
    یک تومان
    روستایی گربه را به دست عتیقه فروش داد و با کمال سادگی گفت:
    خیرش را ببینی.
    عتیقه قبل از آنکه از خانه ی روستایی خارج شود نگاهی به ظرف انداخت و مشغول خواندن خطوط و نقوش اطراف آن شد و در این حال با بی اعتنایی گفت:
    عمو جان، این گربه ممکن است در راه تشنه شود خوب است من این ظرف را با خود ببرم. قیمتش را هم حاضرم بپردازم.
    روستایی که سرگرم خواندن خط های دور ظرف بود به عتیقه فروش رو کرد و گفت:
    ظرف را بگذارید باشد. چون که بدین وسیله تا به حال پنج گربه فروختم. آن چه تو میخوانی من از برم.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل آن ریشی که گرو میگذارند این ریش نیست"
    مرد سر شناسی نیاز به پول پیدا کرد و برای پول قرض کردن پیش تاجری رفت و چون هیچ ودیعه ای نداست که نزد او بگذارد، تاجر به او گفت:
    ریش گرو بگذار.
    مرد پس از ناراحتی زیاد شانه ای به دست گرفت و با احتیاط تمام به شانه زدن ریش پرداخت تا توانست تاری از آن به دست آورد و آن را در کاغذ پیچید و به مرد تاجر داد.
    مردی از این ماجرا باخبر شد و به طمع گرفتن پول، پیش تاجر رفت و درخواست وام با گرویی ریش کرد.
    سپس مقداری با دست مقداری از آن ریشش را کند و جلوی تاجر گذاشت.
    مرد تاجر پس از شنیدن حرفهای مرد طمع کار، درخواست او را رد کرد و به او گفت:
    آن ریشی را که گرو میگذارند این ریش نیست.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    "ضرب المثل آن فکری که تو کردی را من هم کردم"
    پارچه فروشی به یک آبادی رفت تا پارچه هایش را بفروشد.
    در بین راه کمی ایستاد تا استراحت کند.
    در همان وقت سواری از دور پیدا شد.
    مرد پارچه فروش با خود گفت:
    بهتر است برای حمل این پارچه ها به آبادی از او کمک بگیرم.
    وقتی سوار به او رسید مرد گفت:
    ای جوان. کمک کن و این پارچه ها را به آبادی برسان.
    سوار جواب داد:
    من نمی توانم پارچه تو را ببرم.
    این را گفت و به راه خود ادامه داد.
    مرد سوار مسافتی که رفت، با خود گفت:
    چرا پارچه های آن مرد را نگرفتم؟ اگر میگرفتم ، او که دیگر به من نمی رسید. حالا هم بهتر است همین جا صبر کنم تا آن مرد برسد و پارچه هایش را بگیرم و با خود ببرم.
    در همین فکر بود که پارچه فروش به او رسید.
    سوار گفت:
    عمو. پارچه هایت را بده تا کمکت کنم و به آبادی برسانم.
    مرد پارچه فروش گفت:
    نه. آن فکری را که تو کردی من هم کردم.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    "ضرب المثل آهنگری کاری ندارد. آهن را پهن کنی بیل میشود، دمش را بکشی میل میشود"
    زنی پسرش را برای یادگیری آهنگری نزد آهنگر گذاشت.
    یکی دو روز گذشت و روز سوم آن زن به کارگاه آمد و گفت:
    به فکر شاگرد دیگری باشید. پس از امروز دیگر نخواهد آمد.
    آهنگر گفت:
    چرا؟ چه شده؟
    زن گفت:
    هیچ. چون پسرم آهنگری را کاملا یاد گرفته و آمدن و رفتنش جز کفش پاره کردن فایده دیگری ندارد.
    استاد تعجب کرد که چه طور دو روزه آهنگری را یاد گرفته است؟
    زن، مغرور از داشتن پسری هوشمند، خندید و گفت
    او میگوید آهنگری کاری ندارد. آهن را پهن کنی بیل میشود. دمش را بکشی میل میشود.
    استاد که از خنده به خود می پیچید گفت:
    راستی که عجب پسر ناقلایی داری. خودش که یاد گرفته هیچ. به ننه اش هم یاد داده.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    "ضرب المثل از این دم بریده هرچه بگویی بر می آید"
    از کسی پرسیدند:
    خر بچه به دنیا می آورد یا تخم میگذارد؟
    گفت:
    از این دم بریده هر چه گویی بر می آید.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل این ستون به آن ستون فرج است"
    حاکمی بی گناهی را به اتهام این که مرتکب قتل شده است محکوم به اعدام کرد و جلاد را مامور بریدن سر آن بیچاره نمود.
    جلاد او را به قتلگاه برد و به ستونی بست تا سر از تنش جدا کند.
    بیچاره در برابر جلاد شروع به گریه و زاری کرد و از او درخواست نمید که وی را باز کند و به ستون مقابل بندد.
    دل جلاد به حال او سوخت ، خواهشش را پذیرفن و او را باز کرد و از این ستون به ستون مقابل بست.
    اتفاقا آن روز پادشاه از آن میدان عبور میکرد که دید جمعیت زیادی آنجا جمع شده اند.
    علت اجتماع را پرسید و چون از ماجرا آگاهی یافت دستور داد آن مرد را پیش او ببرند.
    مرد بیچاره توانست در حضور سلطان بی گناهی خود را ثابت کرده و از مرگ نجات پیدا کند.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل از بیخ عرب شد"
    بزرگان و دانشمندان خراسان در دوران خلافت اعراب بر ایران از امرای خویش پیروی کرده، همه عربی آموختند و در زبان عربی تا آنجا پیش رفتند که آنان را ذواللسانین می نامیدند.
    اهالی خراسان چون بازار خط و زبان عربی را گرم دیدند به جهت علاقه و دلبستگی خویش به فرهنگ و ادب پارسی، هر ایرانی را که عربی مینوشت و یا به عربی صحبت میکرد از باب کنایه می گفتند فلانی بیخ عرب شد.
    یعنی عِرق و حمیت و نژاد ایرانی بودن را فراموش کرده و یکسره به دامان اعراب رفته.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل از دماغ فیل افتاده"
    کشتی نوح مدت شش ماه مثل پرکاه بر روی امواج خروشان در حرکت بود و از فضولات حیواناتی که در کشتی بود سطح و هوای کشتی کثیف شده بود و ساکنان کشتی از این وضع خسته شده بودند و پیش حضرت نوح رفتند و جریان را گفتند.
    حضرت نوح پس از مناجات الهی به درگاه خداوند، فرمود:
    امر الهی صادر شد.
    سپس دست به پشت فیل کشید.
    فیل عطسه ای زد؛ خوک از بینی او پدید آمد، فوضولات را خورد و کشتی پاک شد.
    از آنچه که فیل حیوان عظیم الجثه ایست و عظمت و هیبتش دل شیر را میلرزاند، آنچه از دماغ فیل افتاده باشد حتی اگر خوک باشد در مورد افراد خودخواه و متکبر مورد استناد و ضرب المثل قرار گرفته است.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    "" ضرب المثل از ما نخورده باشی"
    شخصی در بازار نسبت به سعدی عمل زشتی را انجام داد.
    سعدی در عوض اعتراض کار او را تحسین کرد و انعامی به او داد.
    شخص نادان که از عمل خود مغرور شده بود پیش خود فکر کرد اگر این کار را با شخص مهم تری بکنم چه پاداشی خواهم گرفت؟
    روزی همان خلاف را نسبت به حاکم شهر انجام داد.
    حاکم او را به مرگ محکوم کرد.
    وقتی او را برای اعدام می بردند، سعدی خود را به او رساند و در گوشش گفت:
    از ما نخورده باشی.
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا