ضرب‌المثل ریشه معروفترین ضرب المثل های فارسی

  • شروع کننده موضوع ساینا
  • بازدیدها 17,401
  • پاسخ ها 509
  • تاریخ شروع

DENIRA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/12
ارسالی ها
9,963
امتیاز واکنش
85,309
امتیاز
1,139
محل سکونت
تهران
"ضرب المثل از ماست که بر ماست"
درخت جوانی پیش درخت پیری رفت و گفت:
خبر داری که چیزی آمده که ما را می برد؟
درخت پیر گفت:
برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟
وقتی که درخت جوان رفت دید که دسته ی اره و دسته ی تیشه از چوب است.
آنوقت آمد و گفت:
دسته ی اره و تیشه از چوب است.
درخت پیر آهی کشید و گفت:
از ماست که بر ماست.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل از هرکس بخت برگردد سوار شتر هم باشد سگ او را دندان میگیرد."
    مردی شتر سوار از کنار یک ده می گذشت.
    سگ های ده به او حمله کردند.
    مرد به سگ ها گفت:
    چخ
    که از شتر دور شوند.
    اما شتر به خیالش که مرد به او می گوید:
    پخ
    روی زمین خوابید.
    یکی از سگ ها هم رسید و پای آن مرد را با دندان به شدت گاز گرفت.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل از خر بگو"
    مرد روستایی پسری داشت که دوران نوجوانی را پشت سر گذاشته و به سن ازدواج رسیده بود.
    روزی به زن خود گفت:
    اگر بی پولی ما همچنان ادامه پیدا کند به ناچار برای تامین هزینه عروسی پسرمان باید خر را بفروشیم.
    پسر این صحبت ها را شنید.
    از آن روز به بعد هر دفعه که پدر میخواست حرف بزند پسر به میان حرف او می دوید و میگفت:
    پدر از خر بگو.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل استاد پنبه زن، هرچه دیدی دم نزن"
    پنبه زنی برای دوختن لحاف به خانه ای رفت.
    در تمام روز دید که اهل آن خانه مثل سگ و گربه به جان هم افتاده اند و ضمن جروبحث حرف های زشت به یکدیگر میگویند.
    نزدیک غروب مزدش را گرفت و به خانه ی خود برگشت.
    هنگام بازگشت، یکی از همکاران پیر و قدیم خود را دید و ماجرای آن روز را برای او تعریف کرد.
    رفیقش که مردی عاقل بود گفت:
    رفیق، در اغلب خانه ها از این مشاجرات و دعواها هست، من و تو وقتی قدم به درون خانه ای گذاشتیم باید اسرار آن خانواده را حفظ بکنیم یعنی چشم و گوش خود را ببندیم و دیده را نادیده و شنیده را ناشنیده بگیریم. از من به تو نصیحت:
    استاد پنبه زن، هرچه دیدی دم نزن.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل استخوان لای زخم می گذارند."
    شخصی زمین خورد، ساعدش شکست و زخم شد.
    به طبیب طمع کاری مراجعه کرد.
    طبیب استخوان های شکسته را به جای خود انداخت و زخم را بخیه زد و بست و به او دستور داد که همه روز برای شست و شوی زخم به مطب او مراجعه کند.
    مرد بی نوا مدت ها همه روز میرفت و می آمد و هر دفعه طبیب برای شست و شوی جراحت ساعد او مبلغی حق الزحمه می گرفت.
    تا اینکه روزی بر حسب اتفاق، پسر طبیب زخم او را معاینه کرد و پی برد که درون زخم خرده استخوانی وجود دارد.
    فورا زخم را شکاف داد خرده استخوان را بیرون کشید زخم را دوباره بخیه زد و بست و او را از مراجعه مجدد به مطب پدرش بی نیاز ساخت.
    وقتی طبیب آمد پسرش ماجرا را برای او تعریف کرد.
    طبیب پسر را دعوا کرد و گفت:
    ای احمق تصور کردی من از وجود آن خرده استخوان بی خبر بودم؟ من خود آن را لای زخمش گذاشته بودم تا این مدتی از او که مرد ثروتمندی است استفاده نمایم.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل اشک تمساح میریزد"
    در گذشته معتقد بودند که غذا و خوراک تمساح به وسیله اشک چشمش تامین میشود.
    بدین ترتیب که هنگام گرسنگی به ساحل میرود و مانند جسد بی جان، ساعت های زیادی بر روی شکم دراز می کشد.
    دز این موقع اشک لزج و مسموم کننده ای از چشمانش خارج میشود که حیوانات و حشرات به طمع تغذیه بر روی آن می نشینند.
    به علت لزج بودن اشک تمساح نمی توانند از آن دام نجات پیدا کنند و با هر بار که مقدار کافی حیوان و حشره در دام اشک تمساح می افتند، تمساح به یک حمله آنها را می بلعد و مجددا برای شکار کردن طعمه های دیگر اشک میریزد.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟"
    روزی پدر لیلی آش نذری پخته بود.
    لیلی هم در تقسیم آش همکاری میکرد.
    مردم برای تبرک آش نذری می گرفتند و می رفتند.
    وقتی نوبت به مجنون رسید، لیلی ظرف او را انداخت و شکست.
    مردم گفتند :
    این نشانه بی علاقگی لیلی است و این چه خفت است که مجنون می کشد؟
    مجنون جواب داد:
    اگر با دیگرانش بود میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل اگر برای من آب در نمی آید برای تو که نان در می آید"
    حاجی میرزا آغاسی وزیر محمد شاه به کندن قنات علاقه فراوانی داشت.
    روزی بر سر چاهی از مقنی میزان پیشرفت کار را پرسید.
    مقنی که او را نمی شناخت گفت:
    آب در نمی اد و میرزا آغاسی احمق هی میگه بکن.
    میرزا آغاسی به نرمی به او گفت:
    برادر کارت را بکن، اگر برای او آب در نمیاد برای تو که نان در می آید.
     
    آخرین ویرایش:

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل اگر خر نبودی پیش دامپزشک نمیرفتی"
    مردی چشم درد گرفت.
    پیش دامپزشک رفت تا چشم دردش خوب شود.
    دامپزشک آن کاری را که برای درمان حیوانات انجام میداد برای او انجام داد در نتیجه چشم او کورد شد و از دامپزشک شکایت کرد.
    قاضی گفت:
    این مرد هیچ جرمی مرتکب نشده است چون اگر خر نبودی پیش دامپزشک نمی رفتی.
     

    DENIRA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/12
    ارسالی ها
    9,963
    امتیاز واکنش
    85,309
    امتیاز
    1,139
    محل سکونت
    تهران
    " ضرب المثل الف را نمی گویم و جانم خلاص"
    کودکی را هرچه ملا تنبیه میکرد که بگوید ، الف نمی گفت.
    از کودک پرسیدند:
    مگر گفتن الف این همه زحمت دارد که نمیگویی؟
    گفت: الف گفتن کاری ندارد، اما بعد از آن باید ب را بگویم و بعد پ و...از همان ابتدا الف را نمی گویم و جانم خلاص.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا