توی تاکسی یه دختره یه پسره نشسته بودن که یه دفعه ای دختره جیغ می زنه:دستت رو بکش عوضی
راننده هم که مرد تعصبی با غیرتی بوده ماشین رو نگه می داره وپسره رو تا می خوره می زنه
وقتی که حرکت می کنن راننده می گـه:زدمش دیگه از این غلط ها نکنه
دختره می گـه خوب کاری کردید بیشعور تا ارنج دستش رو کرده بود تو دماغش
دختره می ره بانک چکش پاره شده بوده کارمنده بهش می گـه پشت نویسیش کنید تا پاس بشه
دختره هم می نویسه:اینجانب....چک رو پشت نویسی کردم
طبق اطلاعات رسیده هنوز کارمند ها از زیر میزهاشون بیرون نیومدند نور بهشون می خوره جیغ می زنند
ما تو شهرمان یه مغازه ی روسری فروشی داریم که اسمش تاج محله یه بار با دوستام تو سرویس بودیم دوستام نمی دونستند تاج محل کجاست .
برا همین تصمیم گرفتم بهشون نشوند بدم.
بعد که رسیدیم به تاج محل بلند کفتر تاج محل تاج محل و بعد به مغازه اشاره کردم.
بعد دیدم دوستام به افق خیره شدن گفتم چرا ندیدید .
گفتند وقتی این کارو کردی موتور بغلی فک کرد حالا داری تاج محل هندو بهمون نشون میدی برا ی اینکه ما ضایع نشیم نگاه نکردیم.
رفتم خاستگاری بابا دختره پرسد چی کاره ای؟
منم گفتم:توکار فرش ومبایل
گفت:خیلی شغل خوبیه حالا یعنی چ؟
من:از صبح تاشب رو فرش می خوابم با مبایلمم تو نتم
بیشعور پرتم کرد بیرون از خونه نذاشت موزم رو هم بخورم.شیرینی گلمم پس نداد