مطالب طنز سوتی های دخترا و پسرا

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

‏شايد آقايون باورشون نشه ولي خانوما بعضي وقتا تو ست كردن لباسا دو تا مشكي رو با هم نميپوشين چون مشكياشون به هم نميان!

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

شعرخوندن ماپسراتو حموم؛
ھی ‏ ویوی وی ووی ی وی
ترجمہ:شانہ ھایت رابرای گریہ کردندوست دارم‏!‏‏!‏‏!‏

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

به یک خانم بگید خیلی خوشگلی تا شب فراموشت میکنه

ولی کافیه بگی زشتی ...

تا سر پل صراط فراموشت نمیکنه و یقه تو رو میگیره!!!

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

وﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ زن ﺭﺍ ﺍﻓﺮﯾﺪ ﮔﻔﺖ :
به به ﭼﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻡ !
ﺳﭙﺲ مرد ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
عیبی نداره سوار ماشین مدل بالا بشن به چشم میان






لایک یادتون نره

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

من موندم دخترای عزیز چه تصوری در باره ی غیرت پسرا کردن تو رمان پسره از ده تا وحشی امازونی بد تر میشه اونوقت دختره میگه از غیرتی شدنش خوشم میاد



من

نویسنده :d

پسرا@@

به نویسنده ها مون برنخوره یه وخ

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

يا خداااااا مگه داريم مگه ميشه؟؟؟
آقا ابرو برداشتن آقايون قابل هضم بود
مو رنگ كردن و آرايشو هم تونستيم درك كنيم
ملسى گفتن و قوفونت و جيگلتو هام هام هم قبول
.
.
.
.
.
.
.
.
ولى نامووووووسنننننن پسرايى رو كه عاشق عليخانى شدن و زير پستاش فدايت شوم مى نويسن و نمى تونم به هيچ وجه من الوجوه درك كنم:|
خدايا يا خودت ظهور كن يا يه رعد و برق بزن اينا رو از ريشه به خشكون:|

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

به سلامتی پسرایی که جز خواهرشون اسم هیچ دختری تو گوشیشون سیو نیست...
.
.
.
.
بقیه دخترا هم ممد، حسین، رضا سیو هستن!!!!!

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

رفیقم میگفت
ﻣﻦ کلاً ﺑﺎ ﻫﺮ دختری ﮐﻪ ﺭﻓﯿﻖ ﻣﯿﺸﻢ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻢ:
ﯾﻪ داداش ﺩﻭ ﻗﻠﻮ ﺩﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
.
.

ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﯼ ﻭﻗﺖ منو ﺑﺎ یه دختر ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺪ ﺷﺮ ﻧﺸﻪ
پسر است دیگر کاریش نمیشه کرد!!!

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

آقا دوماد چی کاره‌ان؟
-هنرمندن

به به تو چه زمینه‌ای؟
.
.
.

-چادر سر می‌کنن دابسمش درست می‌کنن

سایت دانلود رمان نگاه دانلود

 

[✿↝.. ɲάરgҽš ..↜✿]

یه بارم رفته بودیم رستوران شوهرم رفت دسشویی بعد می گفت دیدم یه زنه موها مش کرده سر باز داره آرایش می کنه گفتم ببخشید خانوم فکر کردم دسشویی مردونه است بعدش هم اومده بود بیرون ..همون موقع یه پسره رفته بود تو دسشویی گفته بود : کامران خدا ورت داره اون پن کک رو بنداز تو کیفت بیا ناهار یخ کرد...

سایت دانلود رمان نگاه دانلود