دنباله دار شیرین کاری در مدرسه و دانشگاه!

برنو

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/27
ارسالی ها
305
امتیاز واکنش
4,502
امتیاز
485
محل سکونت
شهرجهانی (یزد)
سلام به همگی !Hapydancsmil
این تاپیک مخصوص خاطرات باحال و خنده دار مدرسه ودانشگاهه 25r30wiBokmal25r30wi
منتظر خاطرات جالبناکتون هستم:aiwan_light_clapping::aiwan_light_clapping::aiwan_light_clapping::aiwan_light_clapping::aiwan_light_clapping:
  • Hapydancsmil
 
  • پیشنهادات
  • برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    یه بار دوره راهنمایی رفته بودم تو ازمایشگاه و یه نفر دیگه هم همراهم بود تو ازمایشگاه یه اسکلت انسان نیم متری بود که دستش از مچ کنده شده بود .یه دفعه خباثتم گل کرد و رفتم پشت سر اون دوستم که داشت دنبال یه چیزی میگشت و دست کنده شده رو زدم روی شونش ...بیچاره چنان جیغ بنفشی زد که کلاغهای مدرسه فرار کردن !25r30wi
     

    soheila.b

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/08/27
    ارسالی ها
    183
    امتیاز واکنش
    2,476
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تبریز
    خواهرم تعریف میکنه که : ورزش داشتیم همه تو حیاط بودن جز چند نفر .خلاصه فکر کردم پس تو کلاس نشستن.یه فکر شیطانی به سرم زد خواستم بترسونمشون رفتم پشت در کلاس با یه ضربه ی پای محکم کوبیدم به در. از چیزی که دیدم خیلی تعجب کردم خانوم ریاضیمون و یه مشت دانش آموز از خواب بیدار شده(آخه تو کلاس ریاضی همه می خوابیدن از بس که معلممون خسته کننده درس می داد) و ترسان دارن منو نگا می کنم خانوممون خواست دهنشو وا کنه زدم به چاک هیچی دیگه 25r30wi25r30wiهر وقت می دیدمشون شرمنده و سر به زیر می رفتم کنار.25r30wi25r30wi انگار اونا به دلایلی اومده بودن کلاس ما که خالی بود.
     

    _.ROBINA._

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/13
    ارسالی ها
    211
    امتیاز واکنش
    6,887
    امتیاز
    516
    من معلم زبانم خیلی خیلی باهام لج بود منم باهاش لج کردم:/زنگ زبان بود من زنگ تفریح یواشکی رفتم تو دفتر دستگاه چسب حرارتیرو زدم تو برق تا داغ شه:aiwan_light_bdslum:وقتی قشنگ مذاب شد سه سوته بردمش سر کلاس مخفیانه و دور از چشم بچه ها چسبو ریختم رو صندلی معلم(صندلی چوبی بود):aiwan_light_bluffffgm:دعا دعا میکردم که معلمه زودتر بیاد تا چسبه خشک نشه سه شه!دعام مستجاب شد معلمه که خیلیم تپلی بود اومد نشست رو صندلی حالا منو میگی داشتم میزو گاز میزدم صدا قهقهم نره بالا ضایع شم:aiwan_lightsds_blum:خلاصه این نشستو نزدیکای زنگ تفریحمون بود معاونمون در کلاسو باز کرد اومد تو:aiwan_light_biggrin:معلمه اومد به احترامش پاشه صندلیم باهاش رفت رو هوا25r30wiصندلیه چسبیده بود به لباسش25r30wi

    یه بارم معلم هنرمون که زن خیلی خیلی خیلی مغرورو با کلاسی بود و منم ازش متنفر بودم اومد سر کلاس.منو دو تا از دوستام خواستیم یه کاری کنیم(کرم بریزیم)تا یه ذره شاد شیمو بخندیم:campe45on2:خلاصه معلمه داشت خیلی شیکو با کلاس از لا به لای ردیفا با اون کفش پاشنه یه متریش رد میشد:aiwan_light_dirol:من میز دوتا مونده به آخر میشستم به بچه های آخرین ردیف کلاسمون گفتم رنگ روغنشو(قرمز)بریزه تو پیالش بزاره رو زمین:aiwan_light_yes:اونم ین کارو کرد.معلمم که شیک و با کلاسو با غرور داشت راه میرفت به نزدیک میز من که رسید پامو دراز کردم پاش گیر کرد به پام با کله رفت تو رنگ روغنه25r30wi25r30wiکل صورتش شد قرمز25r30wi25r30wiآخر سر رفت پیش مدیر گفت من دیگه تو این مدرسه کار نمیکنم رفتو دیگم برنگشت25r30wi25r30wi
     

    ara

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/03/04
    ارسالی ها
    17
    امتیاز واکنش
    210
    امتیاز
    111
    سن
    24
    یادم میاد دوسال پیش بود یه معلم ادبیات داشتیم بسیار چاق تا حدی اندازه گاو o_O
    که بنده هم به شدت باهاش مشکل داشتم و دلم میخواست سر به تنش نباشه!:uzi:
    یه دوست داشتم که مسوءل دوربین مدرسه بود همیشه پیشش بودBoredsmiley
    خلاصه ما گفتیم بیا یه جوری حال اینو بگیریم ! بعد پوست موز گذاشتیم جلو در کلاس و در بستیم که وقتی مییاد پوست موزو نبینه و دوستمم آماده فیلم برداری شد!!!
    خلاصه در باز شد معلم اومد بعد :aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb::aiwan_light_bomb: :aiwan_light_laugh1::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_laugh1::aiwan_light_laugh1: دقیقا صدای بوم اومد بعد حدود ربع ساعت همه تو سکوت بودن ینی تا این حد فجیعo_Oo_O ولی بعد اکیپ ما زد زیر خنده و کلاس ترکید به معنای واقعی کلمه :aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum: هنوز که هنوزه اون فیلمو میبینم از خنده میمیرم چون اگه اونجا بودید عمق فاجعه رو میفهمید اونم با اون درز شلوار معلم ما :aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum::aiwan_lightsds_blum:
     
    آخرین ویرایش:

    f.i

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/24
    ارسالی ها
    338
    امتیاز واکنش
    2,956
    امتیاز
    441
    محل سکونت
    خونه بابام __\( '')/__
    یبار با بچه ها بازی حقیقت جرئت می کردیم
    یکی از بچه ها گفت جرئت
    دقیقا همون روز مستخدمون بیل تو باغچه گذاشته بود من بیل رو دستش دادم گفتم برو وسط حیاط شعار مرگ بر امریکا بگو خوبیش این بود همه بچه ها سر کلاس بودن منتظر یه تلنگر برای کنجکاو شدنشون
    البته تلافیشو سرم در اورد بیل رو داد دستم گفت برو نزدیک یکی از کلاس ها تلبکارانه با صدای بلند کادر دفتری رو صدا بزن من که توی زمین بودم البته بماند که یکی رو سرشو تا ته داخل سطل اشغالی کردیم تا دو دقیقه
     

    لیلی تکلیمی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/30
    ارسالی ها
    785
    امتیاز واکنش
    20,382
    امتیاز
    661
    محل سکونت
    تهران
    یه معلم ادبیات فارسی داشتیم که اسمش حَکَم بود و لهجه ی خیلی غلیظ ترکی داشت. من هم قبل از شروع کلاس پای تخته نوشتم: زنگ ادبیات، دبیر: خانم حچم.
    ایشون وقتی وارد کلاس شد بچه ها تازه متوجه شیرین کاری من پای تخته شده بودن و کسی جرأت نداشت بره پاکش کنه، ولی خب، خانم حکم خیلی نجیب و شریف بود، فقط یه لبخند ملیح زد و درس رو شروع کرد. شرمنده دیگه، این خانم اصلا پتانسیل یه پایان جنجالی رو نداشتHanghead
     
    آخرین ویرایش:

    Pax

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/10/31
    ارسالی ها
    26
    امتیاز واکنش
    692
    امتیاز
    231
    محل سکونت
    یزد
    سال سوم دبیرستان یه معلم ریلضی داشتیم که خیلی خوب بودالبته با من خوب نبود
    شنبه اومد سر کلاس ازلجبازی یه مسئله نوشت ک جمن نتونم حلش کنم...من ضایع شدم اونروز و نتونستم حلش کنم...جلسه ی بعد پیچ های بالای تخته رو کامل شل کردم پیچ های پایین هم تانصفه باز کردم...هیچکس نفهمید...اومد سر کلاس و رفت پای تخته برلی تدریس
    از لجبازی کلاس رو بهم ریختم...برگشت طرفم و یه مشت محکم زد ب تخته...مشت زدن ب تخته همانا و پخش زمین شدن همانا...
    تخته ب اون بزرگی افتاده بود رو کلش...طفلک گردنش شکست ولی به خندش میارزید...کل اکیپ زمین و گاز میزدن از خنده...تا دو هفته معلم نداشتیم راحت بودیم...
    خخخخخ
     

    FATEME078

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/08
    ارسالی ها
    1,311
    امتیاز واکنش
    31,597
    امتیاز
    873
    سن
    25
    محل سکونت
    تهران
    از اون جایی که حافظه خوبی ندارم خاطره های امسال پیش دانشگاهی براتون میگم ،باشد ک رستگار شوید ، دو سه هفته از مدرسه ها میگذشت ، معلم جامعه با من لج کرده بود و هر جلسه ازم میپرسید منم که حوصله زنگ اول و این معلم و نداشتم ، رفتم دم پنجره کلاس (اول کلاسمون نرده نداشت بعد کلاس و عوض کردن ) معلم گفت تو بیا جواب بده ، بعدش امتحان میگیرم منم ک هیچی بلد نبودم رفتم دم پنجره گفتم : اگه یه بار دیگه ازم پرسیدی خودم رو پرت می کنم پایین تو هم بب شاگرد میشی !! اون روز قبول کرد ، تموم بچه های کلاس از فرداش من و به اقدام خودکشی و این چرندیات محکوم کردن بماند
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    261
    پاسخ ها
    66
    بازدیدها
    2,068
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    209
    پاسخ ها
    16
    بازدیدها
    701
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    147
    پاسخ ها
    60
    بازدیدها
    2,190
    بالا