- عضویت
- 2016/07/18
- ارسالی ها
- 586
- امتیاز واکنش
- 20,076
- امتیاز
- 671
سومی : کلاس هفتم ...
اقا من تازه وارد هفتم شده بودم و هــــــیچ کدوم از دوستام تو این مدرسه نبودن ! من خوب نه بچه شری بودم ، نه پچه مثبت ! ولی هم میشد گاهی اوقات اِند بچه مثبت جام بزنی هم اِند بچه ی شر و شیطون و دیوار راست بالارو !
اقا من برای اولین بار کنار یکی نشسته بودم که معدلش 16 بود ! خوب از یه ور معمولا با بچه با هوشا و شیطونا سرو کار داشتم ، این یکی یه کم خنگ بود ! ولی از یه طرف کل کادر مدریت رو رو انگشتش بلند میکرد ! یه روز نزدیک ترم اولمون ، معلم قران هی با یه برگه ور میرفت و بالا پایینش میکرد ... اخرشم مچالش کرد و خواست بندازه سطل اشغال که گوشیش زنگ خورد و رفت بیرون ! من و بغل دستیم (الهه) گفتیم این معلمه مشکوک میزنه بریم ببینیم این چیه ! اقا الهه کشیک میداد ، من برگه رو برداشتم یه برگه اچار دیگه مچاله کردم جاش ! ما برگشتیم سر نیم کت اخرمون و برگه رو باز کردیم ...
سـوالــا ی امتـحان ترم دیـــنــی بـــود ! o_Oo_Oo_O
من سریع یه نگاه به سوالا انداختم و برگه رو دادم به الهه ! از یه ور یه کم شوت بودم و به ردیف اون ور گفتم ما برگه ی سوالا رو پیدا کردیم !
هیچی برگه رفت و دست ما دوتا دیگه نیومد ! من که سوالا رو یه دور دیده بودم ، الهه هم یه کپ از روشون زده بود ... رفتیم تا روز امتحان ترم دینی ! ما علاوه بر سوالا ، درس عادیمون رو هم خونده بودیم که الفاتحه نشیم ! سوالا همونایی بود که ما کش رفته بودیم ! باورمون نمیشد ! همه ی بچه ها جواب دادن و دقیقا دو روز بعدش نمیدونم از کدوم گوری ، ولی گندش در اومد ! کل کلاس 31 نفری ، 23 نقر رفتن دفتر ! البته یکی یکی ! این زیر اب اون رو میزد ، اون زیراب اینو میزد و همه رفتن دفتر الا منی که خودم برگه رو برداشته بودم ! نمیدونم چه خیری بود اما در رفتم !
بد هم در رفتم !
اون چند نفری هم که غیر از من دفتر نرفتن بچه مثبتا و انتنا بودن و برگه دستشون نداده بودیم !
اقا من تازه وارد هفتم شده بودم و هــــــیچ کدوم از دوستام تو این مدرسه نبودن ! من خوب نه بچه شری بودم ، نه پچه مثبت ! ولی هم میشد گاهی اوقات اِند بچه مثبت جام بزنی هم اِند بچه ی شر و شیطون و دیوار راست بالارو !
اقا من برای اولین بار کنار یکی نشسته بودم که معدلش 16 بود ! خوب از یه ور معمولا با بچه با هوشا و شیطونا سرو کار داشتم ، این یکی یه کم خنگ بود ! ولی از یه طرف کل کادر مدریت رو رو انگشتش بلند میکرد ! یه روز نزدیک ترم اولمون ، معلم قران هی با یه برگه ور میرفت و بالا پایینش میکرد ... اخرشم مچالش کرد و خواست بندازه سطل اشغال که گوشیش زنگ خورد و رفت بیرون ! من و بغل دستیم (الهه) گفتیم این معلمه مشکوک میزنه بریم ببینیم این چیه ! اقا الهه کشیک میداد ، من برگه رو برداشتم یه برگه اچار دیگه مچاله کردم جاش ! ما برگشتیم سر نیم کت اخرمون و برگه رو باز کردیم ...
سـوالــا ی امتـحان ترم دیـــنــی بـــود ! o_Oo_Oo_O
من سریع یه نگاه به سوالا انداختم و برگه رو دادم به الهه ! از یه ور یه کم شوت بودم و به ردیف اون ور گفتم ما برگه ی سوالا رو پیدا کردیم !
هیچی برگه رفت و دست ما دوتا دیگه نیومد ! من که سوالا رو یه دور دیده بودم ، الهه هم یه کپ از روشون زده بود ... رفتیم تا روز امتحان ترم دینی ! ما علاوه بر سوالا ، درس عادیمون رو هم خونده بودیم که الفاتحه نشیم ! سوالا همونایی بود که ما کش رفته بودیم ! باورمون نمیشد ! همه ی بچه ها جواب دادن و دقیقا دو روز بعدش نمیدونم از کدوم گوری ، ولی گندش در اومد ! کل کلاس 31 نفری ، 23 نقر رفتن دفتر ! البته یکی یکی ! این زیر اب اون رو میزد ، اون زیراب اینو میزد و همه رفتن دفتر الا منی که خودم برگه رو برداشته بودم ! نمیدونم چه خیری بود اما در رفتم !
بد هم در رفتم !
اون چند نفری هم که غیر از من دفتر نرفتن بچه مثبتا و انتنا بودن و برگه دستشون نداده بودیم !
آخرین ویرایش: