پارسال معلم کار و فناوریمون، که خیلی هم بد اخلاقه رو از پله پرت کردم پایین.البته چیزیش نشد،فقط پای چپ، دست راستش شکست و سرش هم آسیب دید.دیدین هیچیش نشده بود . تازه تا آخر سال هم نیومد مدرسه. یعنی من وقتی این خبر رو شنیدم بودم.
روز آخر مدرسه ، دوستام رو معاونمون آب یخ ریختن که برنامه ریزی و نقششو من کشیدم. ولی خودم یه بغـ*ـل وایسادم و از معاونمون عکس گرفتم.و چون مسئول کارگاه کامپیوتر بودم همون روز عکسشو گذاشتم رو سایت مدرسه
سال سوم که بودیم یه روز برف اومده بود صبح ما هم داشتیم بازی میکردیم که معلم ادبیاتمون اومد ماهم با اون خیلی راحت بودیم برای شوخی یه گلوله برف درست کردیم که پیاده شد بزنیم تو کمرش از شانس ما اونم تا پیاده شد خم شد عقب چرخ عقب و نگاه کنه ماهم که برف و پرت کرده بودیم صاف خورد تو صورتش هیچی دیگه ما هم جیم زدیم تا ی هفته هم طرفش آفتابی نمیشدیم
شاید خاطره خاصی نباشه نمی دونم...
من و دوستم کنار هم نشسته بودیم..فیزیک داشتیم..دبیر ما یه فیگور خاص میگیره موقع درس...میشینه رو صندلی،چونشو میگره تو دستش و با یه ژست فیلسوفانه زل میزنه به جزوه خودش:/
بعد همین دوستم،اداشو دراورد و دهنشو کج کرد...من از خنده مرده بودم...حواسمم به دبیره بود نگاهمون نکنه...بعد یهو بلند شد،اومد جلو،بالای سرمون،روی جزوه دوستم نوشت:خودتو مسخره کن!
یعنی ما ماتمون بـرده بود!
این چطور فهمیده بود داریم مسخره اش می کنیم،خدا میدونه!! یه بارم همین دبیر به ما انضباط ماهانه کم داد.به من هیجده به همین دوستم شونزده!
به یکی دیگه از دوستام نوزده(سه نفریم همیشه با هم بودیم!)
رفتیم پرسیدیم چرا کم دادی!؟
گفت جزوم رو دست کاری کردین!(با اونی بود که 16 شده)
من گفتم من که نبودم!
گفت تو و اونی که نوزده دادم زیادی خندیدین!
گفتم پ چرا من هیجده اون نوزده؟
گفت: تو بیشتر از اون خندیدی:/
به نظرتون خنده سنج رو کجای کلاس نصب کرده؟:/
اینکه میگم شیرین کاری نبود ولی خیلی باحاله
یه همکلاس تو دانشگاه داریم قیافه ش دقیقا شکل هری پاتره، طوری که همه ی دخترا بهش میگن هری پاتر، بدون اینکه خودش خبر داشته باشه. یه بار همین هری پاتر خان (هنوزم نفهمیدم اسمش چیه خخخ) با استادمون که زن بود دعواش شد. لحظه ای که استادمون حواسش نبود یهو رفت بیرون و در رو به شدت کوبید و بست.
استاد با عصبانیت داد زد: اون کی بود؟!
ما هم هول شده بودیم که با ما دعوا نکنه همه داد زدیم: استاد، هری پاتر بود!!
یهو کل کلاس رفت رو هوا... تا اخر کلاس تو سوراخ موش اجاره ای نشسته بودیم و جیکمون در نمیومد
خخخخ
راستش شاید زیاد جالب نباشه ولی گفتم بگم!
پارسال که هفتم بودم معلما و دوستام جدید بودن
ماهم هنر داشتیم
همه رو صندلیای چهار نفره نشسته بودنو مشغول کاردستی هاشون بودن
خلاصه منم پاشده بودمو داشتم ورقه رو تا میکردم که خواستم بشینم دیدم صندلیم نیست
یکم دورو برو نگاه کردم دیدم مال کوثر که یکی از همکلاسی های خانبیجم بود!خالیه
اروم رفتم سمت صندلیش
خودش که بلند شده بود
اروم صندلی رو کشیدم و برشداشتم
خواستم استه استه برم سر جام که کوثر خواست بشینه
یعنی من خشکم زده بود
بدبخت نشست و اقا نشستن همانا و افتادن همانا!
کلاس یکم سکوت شد بعد ترکید
خانم زینی هم میخندید
خخخخ
منم میخندیدم
خلاصه خوانوادگی میخندیدیم که بلند شد و لباساشو تکوند و با چشاش دنبال صندلیش گشت که رسید به من
چند تا فحش بد داد و بعد خواست دنبالم کنه که شروع کردم به دویدن
خخخ
همه جیغ میزدن
یــــــارااااا بدو بدو
خخخ
داشتم میدویدم که یه صدای بلند اومد برگشتم
خخخ
افتاده بود زمین...
يادمه يه بار امتحان ميانترم داشتيم و تنها دانشجوي پسر كلاسمون نزديك من نشسته بود و زودتر از من از جلسه خارج شد .بعد جلسه اومد پيش من و تشكر كردو گفت كه بيشتر سوالا رو از رو دست من و خانم ارجمندي نگاه كرده .
من براي اينكه يه كمي حالشو بگيرم گفتم جواب سوال دوازده گزينه ي ب بود و وقتي شما رفتي بيرون من جواب غلطم رو تصحيح كرد .لبخند ضايعي زد و گفت كه اين سوال رو از رو دست من نگاه كرده و اشتباه جواب داده .من هم باكمال خباثت گفتم :تا باشه ديگه از اين كارها (تقلب )نكنيد
خب خب این ی سوتی توی مدرسه مال تقریبا چهار پنج سال پیشه اما سوتی من نه سوتی معاون خشنمون
آقا نمیدونم هفته دفاع مقدس بود چی مذهبی بود ک این اومد ترانه مذهبی بزاره همه هم تو حیاط یهو ترانه دوست دارم محسن یگانه پخش شداونایی که گوش دادن میدونن این ترانه قبل از هر آهنگی چیزی اول میگه دوست دارم با ریتم قریخلاصه که تا دو روز بعد هرکی به هرکس میرسید از اون یکی میپرسید تو هم شنیدی:aiwan_light_dance3: