Lorsque l'enfant paraît, le cercle de famille
- وقتي كوچولو قدم به دنيا مي گذارد، حلقه خانواده
Applaudit à grands cris.
با فرياد هاي بلند كف مي زنند
Son doux regard qui brille
نگاه لطيف و آرامش مي درخشد
Fait briller tous les yeux,
و تمام چشم ها را مي درخشاند
Et les plus tristes fronts, les plus souillés peut-être,
و غمگين ترين پيشاني ها ، شايد پر چرك و چروك ترين ها
Se dérident soudain à voir l'enfant paraître,
Innocent et joyeux.
ناگهان از هم باز مي شوند با ديدن كوچولو كه وارد مي شود
معصوم و بي گـ ـناه، شاد و مسرور
Soit que juin ait verdi mon seuil, ou que novembre
خواه ماه ژوئن آستانه ام را سرسبزكرده باشد يا نوامبر
Fasse autour d'un grand feu vacillant dans la chambre
Les chaises se toucher,
درتوي اطاق دور آتشي لرزان صندلي ها را به چسپانده باشد
Quand l'enfant vient, la joie arrive et nous éclaire.
وقتي كوچولو مياد، شادي از راه مي رسد و چشمانمان را روشن مي كند
On rit, on se récrie, on l'appelle, et sa mère
همه مي خندند، همه متعجب بانگ بر مي آورند، صدايش مي زنند و مادرش
Tremble à le voir marcher.
با تماشاي کودک که قدم برمی دارد به خود مي لرزد.