اشعار کاربران مروارید های احساس | zeynab sh کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع zeynab sh
  • بازدیدها 4,290
  • پاسخ ها 173
  • تاریخ شروع

zeynab sh

کاربر اخراجی
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
206
امتیاز واکنش
454
امتیاز
206
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﯾﻪ نفر ﻣﯿﺮنجی
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪیش
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻪ
ﮐﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ
ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺯﺧمه
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺍﻭضاﻉ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺑﺸﻪ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ
و ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ
ﻭ ﺑﮕﯽ ﻧﻪ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺳﺖ
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯿﺶ ﺗﺎ همیشه ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪﯾﻪ ﭼﯿﺰ سنگين ﻣﺜل
ﺣﺮمت
 
  • پیشنهادات
  • zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    هيچكس را در زندگی مقصر نمی دانم
    از خوبان خاطره
    و از بدان تجربه
    میگیرم
    بدترین ها عبرت میشوند
    و بهترین ها دوست
    حرف اشتباهیست كه ميگويند
    با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد
    اگر چنين بود
    از منيت و شخصیت هر كس چيزى باقى نميماند
    هركس هر چه به سرت آورد فقط خودت باش
    اگر جواب هر جفايى بدى بود
    داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب بود
    اگر نميتوانى آدم خوبه زندگی كسى باشى
    اگر براى ياد دادن تنها همان خوبی هايى كه خودت بلدى ناتوانت كردند
    اگر همان اندک مهربانيت را از بر نشدند
    اگر خوبى كردى و بدى ديدى
    كنار بكش
    اما بد نشو
    زيرا اين تنها كاريست كه از دستت بر ميايد
    مهم نيست با تو چه كردند
    تو قهرمان زندگی خودت بمان
    تو آدم خوبه زندگی خودت باش
    با وجدانت آسوده بخواب
    سرت را پيش خدايت بالا بگير
    و بخاطر همه چیز شاکر باش
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    تمام دنیا را بگردی
    هیچکس جز مادر
    دوستت نخواهد داشت
    از آن دوست داشتن‌های تمام نشدنی
    تمام دنیا را بگردی
    هیچکس جز پدر
    غصه دار غمهایت نیست
    پس دنیا را به پایشان بریز
    تمام دنیا را بگردی
    هیچکس مثل آبجی نمیشه
    چون هیچ کسی قدرش نمی دونه
    و برادر هم پشت میمونه
    پس قدر خانواده رو بدانیم
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    دل به دل راه ندارد هرگز
    مردمان میگویند
    دل به دل راه قشنگی دارد
    که درونش همه عشق است و وفا
    و ندارد راهی
    به در بسته ی خاموش جفا
    حال من می‌گویم
    دل به دل راه ندارد هرگز
    به یقین دل به دل راه اگر داشت
    تو میدانستی
    که دلم را به قشنگی نگاهت بستم
    و چقدر محتاج نگاهت هستم
    باز میدانستی
    که ترک سبز غرورم از چیست
    و چرا خانه ی دل بی تو تهیست
    دل به دل راه اگر داشت
    تو میدانستی
    که چرا این دل من
    خالی از غم نشود بعد از آنگاه
    که تو رفتی و دیگر نیستی
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    پا به پایت تا ته این جاده می آیم نترس
    این منم عاشقترین دلداده می آیم نترس
    در مسیر عشق از آیینه هم صادق ترم
    ساده بودم ساده هستم ساده می آیم نترس
    خم به ابرویت نیاور ذره ای دق می کنم
    عاشقت با خون تعهد داده می آیم نترس
    عقل میگوید نرو اما نمی فهمد که عشق
    در دل وامانده ام افتاده می آیم نترس
    در دلِ آتش برو در آسمان پرواز کن
    پا به پایت تا ته این جاده می آیم نترس
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    به نام خداوند بی نهايت بخشنده مهربان
    خدای عزيز و دوست‌داشتني‌ام،
    از اين‌كه به‌من فرصت دادی، يك روز ديگر را آغاز كنم، سپاسگزارم.
    اين خواست تو بود كه بتوانم، طلوعی ديگر را شاهد باشم.
    مرا از محدوديت‌های ديروزم رها ساز.
    باشد كه تو را در خود بيابم و دوباره متولد شوم.
    باشد كه شكوه تو را تجربه كنم و بتوانم بيشتر نشان دهنده‌ی تجليات تو باشم.
    به‌من قدرت، محبت، شهامت، و خرد عطا كن
    اجازه بده نور درون خود و ديگران را بيابم.
    شايد بتوانم فقط خوبيها را كه در همه جا وجود دارد ببينم،
    تا امروز وسيله‌ای باشم در دستان تو، براي زندگی عشق و شفا.
    اين روز را به تو تقديم ميكنم،
    باشد كه ذهنم بر روح متمركز باشد
    و سكون درون و حضور در لحظه حال راعميقا تجربه كنم
    وبتوانم حقايق پشت اشياء را دريابم.
    و بر وسوسه‌هائی كه از عشق‌ام می كاهند، فائق آيم.
    با شروع امروز، خود را به روی تو می گشايم.
    ميدانم كه با منی ميدانم كه در منی ميدانم كه بر منی
    لطفاً باز هم بيشتر به جائی كه هم‌اكنون هستی بيا
    به من آرامش بده
    شايد كه ذهن و قلب من خلوص يابد
    تا بلكه از پشت نقاب‌هائی كه به چهره داريم،
    شاهد نور و عشق و معصوميت در همه باشم.
    مي‌خواهم حقيقت پشت توهم اين دنيا را تجربه كنم.
    امروز اعمال خود را تسليم تو ميكنم
    اميدوارم كه عشق و خوبيهايت را بتوانم به ديگران هديه كنم.
    هر جا كه می روم، مرا همانی بساز كه مي‌خواهی
    قدم‌هايم را هدايت كن
    و آنچه را كه می خواهی به‌آنجام برسانم نشانم ده
    از اين روز زيبا، از اين نور، و از همه‌ ی نعمت‌هايت سپاسگزارم
    به همه‌ی ما بركت عطا كن
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    دلم یک کلبه می خواهد کنار چشمه پر آب
    یه شومینه، پر از آتش، برای لحظه های ناب
    صدای نم نم باران، برای خواندن آواز
    تماشای پرنده ها، به رویاهای آن پرواز
    دلم یک کلبه می خواهد، برای حال امروزم
    برای قلب پروانه، مثال شمع میسوزم
    عجب حال خوشی دارم، من و این حال رویایی
    خدایا شکر می گویم، چه دنیایی، چه دنیایی
    دلم یک کلبه می خواهد، یه فنجان چای آویشن
    مرور خاطرات خوب، چه غوغایی شده در من
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    آدمها
    همه می پندارند که
    زنده اند
    برای آنها تنها
    نشانه حیات
    بخار گرم
    نفسهايشان است
    کسی ازکسی نمی پرسد
    آهای فلانی
    از خانه دلت چه خبر
    گرم است
    چراغش نوری داردهنوز
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    من اینجا از بس دلم تنگ است
    و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
    بیا ره توشه برداریم
    قدم در راه بی‌برگشت بگذاریم
    ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است
    بسان رهنوردانی که در افسانه‌ها گویند
    گرفته کولبارزاد ره بر دوش
    فشرده چوبدست خیزران در مشت
    گهی پر گوی و گـه خاموش
    در آن فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند
    ما هم راه خود را می کنیم آغاز
    بیا ره توشه برداریم
    قدم در راه بگذاریم
    به سوی سرزمینهایی که دیدارش
    بسان شعله‌ی آتش
    دواند در رگم خون نشاط زنده‌ی بیدار
    نه این خونی که دارم، پیر و سرد و تیره و بیمار
    یا تا راه بسپاریم
    به سوی سبزه زارای که نه کس کشته نه روده
    به سوی سرزمینهایی که در آن هر چه بینی بکر و دوشیزه‌ست
    و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
    که چونین پاک و پاکیزه‌ست
    به سوی آفتاب شاد صحرایی
    که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
    و ما بر بیکران سبز و مخمل گونه ی دریا
    می اندازیم زورقهای خود را چون کل بادام
    و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
    که باد شرطه را آغـ*ـوش بگشایند
    و می رانیم گاهی تند، گاه آرام
    بیا ای خسته خاطر دوست ای مانند من دلکنده و غمگین
    من اینجا بس دلم تنگ است
    بیا ره توشه برداریم
    قدم در راه بی فرجام بگذاریم
    مهدی_اخوان_‌ثالث
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    قلب من وقتی که هستی تمامش مال تو
    هرچه دارم غیرتنهایی تمامش مال تو
    صددوبیتی صدغزل دارم وحتی یک بغـ*ـل
    شعرهای خوب وعشقی تمامش مال تو
    من که آهنگ شعرهایم صدای پای توست
    این صدای پای رویایی تمامش مال تو
    بیکران و سبز اقیانوس آرام دلم
    ای پری خوب دریایی تمامش مال تو
    سختی ودشواری آب دریا مال من
    این شناور بودن و رویا تمامش مال تو
    دردورنج و سختی راه تمامش مال من
    مهر وعشق وقلب من تمامش مال تو
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا