اشعار کاربران مروارید های احساس | zeynab sh کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع zeynab sh
  • بازدیدها 4,285
  • پاسخ ها 173
  • تاریخ شروع

zeynab sh

کاربر اخراجی
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
206
امتیاز واکنش
454
امتیاز
206
بعضى ها
مثل يک اتفاق عجيب
حال آدم را خوب می‌كنند
مثل هواى تازه اند
آدم دلش می خواهد
در روياهايش دستش رابگيرد
و بگويد تو كه باشى
مگر آرزوى ديگر می‌ماند
‎‏‎‌
 
  • پیشنهادات
  • zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    من اگر گاهی عاشقانه مینویسم
    نه عاشقم نه شکست خورده
    فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بماند
    دراین غوغای خیانتها و دروغها و دل کندنها و عادتها وهوس های بی تداوم
    من تمرین میکنم هنوز خانم باشم
    هنوز عاشقانه بنویسم اگر چه عشقی گرم نکند سرمای نفوذ کرده در باطنم را
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    بهترین وزیباترین گلهای دنیاتقديم به كسيكه
    جنسش كيميا
    عهدش وفا
    مهرش صفا
    و حسابش از همه جداست
    باران کوثر نثار گل رویت
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    با سپردن همه چیز به دستان گرم خدا
    خودت را برای فردايی بهتر آماده کن
    آنوقت عميق تر از همیشه
    نفس میکشی و
    زیباتر از همیشه میبینی
    شبتون پر از آرامش
    در آغـ*ـوش امن خدا باشید
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    به عشق ایمان دارم
    به زندگی‌
    به لـ*ـذت بی‌ نهایت خواب صبح‌های بهار
    به سرخی یک انار ترکیده در دستهای کودکی
    یا به صدای آواز دور یک باغبان
    به طبیعت
    به انگیزه ی یک برگ به آویختن
    به تقدیر سبز یک درخت
    به پیوستگیِ فصل ها
    به تردیدِ دشت به باران
    و به اعتقاد راسخ قطره به دریا
    من مثلِ یک کبوتر به آسمان و پرواز و به آفتاب ایمان دارم
    به جریانِ آرام یک رود در آرزوی تلاطم
    و تلاطم یک روز
    و به روز ایمان دارم
    و افسوس
    صد افسوس
    به حالِ آن کسی‌ که مثل یک شکارچی
    به تفنگ
    و به مرگ
    و به افتادن
    و به شب
    و به تاریکی‌ اعتقاد دارد
    روزگار بی‌ عشقی‌ ... یعنی‌ جنون ... یعنی‌ یک زندگی‌ پر از بوی خون
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    من گرفتار تو بودم تو گرفتار خودت
    من شدم یار تو اما تو شدی یار خودت
    من شدم شمع شب افروز تو در تنهایی
    تو شدی ماه درخشان شب تار خودت
    گفته بودم که کشم بار غمت را بر دوش
    ای دریغا که شدی یار دل آزار خودت
    شب و روزم شده لبریز خیال تو ولی
    بی خیال منی و غرق در افکار خودت
    دور چشمان تو گشتن شده هر دم کارم
    تو شدی دایره ی نقطه ی پرگار خودت
    تا که ناز تو خریدار شدم قیمت جان
    شده ای مشتری عشـ*ـوه ی بازار خودت
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    گیرم از ته مانده ی عشق تو شعری ساختم
    سود شعرم چیست وقتی که تو را من باختم
    خوب می دانی دل دیوانه ام از سنگ نیست
    گرچه آهنگی برای ماندنت ننواختم
    شرم دارم از دلم بیرون کنم مهر تو را
    من که خود روزی به سوی مهر تو می تاختم
    قیمت دل کندنت کم نیست اما غم نخور
    من بهای رفتنت را با جنون پرداختم
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    به خدا گفتم چرا مرا از خاک آفریدی
    چرا از آتش نيستم
    تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند،
    او را بسوزانم
    خدا گفت تو را از خاک آفريدم
    تا بسازی نه بسوزانی
    تو را از خاک از عنصری برتر ساختم تا با آب گل شوی و زندگی ببخشی از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی تا اگر هزار بار تو را بازی دادند تو برخيزی سر برآوری
    در قلبت دانه عشق بکاری
    و رشد دهی و از ميوهٔ شيرينش زندگی را دگرگون سازی
    پس به خاک بودنت ببال
    قدر لحظه لحظه زندگیمونو بدونیم.
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    در هر تپش قلبم حضور معبوديست که
    بی منت برايم خدايی می کند
    بی منت می بخشد
    و بی منت عطا می کند
    ای همه هستی
    ای همه شکوه
    ای همه آرامش
    امواج متلاطم درونم را ساحلی نيست جز يادت
    پناهم را پناهی نيست جز حضورت
    وجودم را با ذکر نامت آذين می بندم
    و جانم را با يادت متبرک می کنم
    و عاشقانه تمنايت مي کنم
    الهی و ربی من لی غيرک
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    برای دوست داشتنت
    محتاج دیدنت نیستم
    اگرچه نگاهت آرامم می کند
    محتاج سخن گفتن با تو نیستم
    اگرچه صدایت دلم را میلرزاند
    دوست دارم بدانی
    حتی اگر کنارم نباشی
    باز هم نگاهت می کنم
    صدایت را می شنوم
    مهربونم توهمیشه با منی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا