- عضویت
- 2015/08/27
- ارسالی ها
- 807
- امتیاز واکنش
- 14,850
- امتیاز
- 671
اما—Emma
نویسنده: جین آستن—Jane Austen
سال: ۱۸۱۵
نقد رمان اما
رمان اما را قبلاً یک بار در دبیرستان و یک بار هم در کلاس ادبیات کالجخوانده بودم. یکی از دلایل علاقه ام به کارهای کلاسیک این است که اثری کلاسیک را هر بار که بخوانید چیز تازهای از آن می فهمید، رمان اما نیز از این ویژگی مستثنا نیست و به همین دلیل تصمیم به خواندن دوباره ی آن گرفتم. اما رمانی است که بعدا اساس و پایه ی فیلم مدرن بی سرنخ شد. برای برخی خوانندگان امروزی، کارهای جین آستن شاید کهنه و خستهکننده به نظر آید اما برخی داستانهای او واقعاً بیرون از مرز زمان قرار دارند و حتی با فرهنگهای جدید و امروزی نیز به خوبی هم خوانی دارند.
اما برای من یکی از محبوبترین کاراکترهای جین آستن است. نه تنها به خاطر استقلالی که دارد بلکه چون شخصیتی شاداب و سرحال است.جوانی و سادگی اش او را بسیار دوست داشتنی کرده و سرزندگی خاصی به او بخشیده است. اما دختری جوان، ثروتمند و بی تجربه است که علاقه دارد جوانان را به هم برساند. او به تازگی موفق شده بود باعث به هم رسیدن خدمتکارشان خانم تیلر با یکی از دوستان خانوادگی شان آقای واتسون بشود که زنش فوت کرده بود.اکنون که خدمتکارشان ازدواج کرده و از آنجا رفته است، اما و پدرش در آن خانه تنها زندگی می کنند. اما دوست دارد کاری برای شاد کردن دیگران انجام دهد. او به دنبال دختران جوانی است که شرایط مطلوبی ندارند مثلاً بی پول اند یا ظاهر چندان زیبایی ندارند تا کمکشان کند و همسری مناسب برایشان پیدا کند. هریت اسمیت دختر یتیمی است که بستگان چندانی ندارد، اما به دنبال گزینه ی مناسبی برای هریت می گردد، آقای التون را می یابد، او از نظر سطح خانوادگی و ثروت از هریت بالاتر است. البته طرح و نقشه ی اما نتیجهای عکس می دهد و آقای التون عاشق خود اما میشود که خوشایند او نیست.دوست صمیمی اما، آقای نایتلی به او توصیه می کند که دخالت در زندگی و مسائل عاشقانه ی دوستانش کار جالبی نیست و بهتر است از این کار دست بردارد، اما او را احمق می پندارد و به پیدا کردن گزینه مناسب دیگری برای هریت ادامه می دهد. هریت درواقع عاشق کشاورزی محلی به اسم آقای مارتین است که از نظر اما شایسته ی عواطف و احساسات هریت نیست. در نهایت پس از اینکه آقای التون به عشقش به اما اعتراف می کند، شهر را ترک کرده و با زنی بیادب، گستاخ و خودبین ازدواج میکند و برمی گردد.
داستان ادامه مییابد و در ادامه اما عاشق مردی خودشیفته، با اسم و رسم و ثروتمند به نام آقای چرچیل می شود، اما به زودی متوجه میشود که عاشق چرچیل نیست و این آقای نایتلی است که اما واقعا عاشقش شده است. همین که او متوجه عشقش به آقای نایتلی می شود، هریت علاقهاش به آقای نایتلی را با اما درمیان می گذارد. در نهایت آقای نایتلی احساسش را بیان می کند و مشخص می شود که او به اما علاقه مند است. هریت با آقای مارتین ازدواج می کند، آقای چرچیل با خانم فرفکس که زنی خجالتی است، و آقای التون با خانم هاوکینز ازدواج می کنند.اما و آقای نایتلی هم با هم ازدواج کرده و برای همیشه به خوبی و خوشی درکنار هم زندگی می کنند البته در خانه ی اما نه خانه نایتلی.
اما یکی از مدرن ترین شخصیتهای آستن است، او ثروتمند و مستقل است و از این لحاظ نیازی به ازدواج ندارد.بیشتر قهرمانان زن آستن فقیر اند و با مردی ثروتمند ازدواج میکنند که حامی شان باشند، ولی همیشه از سر عشق ازدواج میکنند نه صرف رسیدن به آسودگی. البته از آنجایی که قهرمانان زن آستن فقیر و تهی دست اند، ازدواج با مردی ثروتمند خالی از حضور عشق نمی تواند باشد. ولی در مورد اما، با نگاهی متفاوت روبه رو می شویم و به همین خاطر اما به نسبت دیگر رمان های آستن شاداب تر است. برای اوفشار و اجباری نیست که عاشق مردی شود که ثروتمند باشد. اما خودش هم ثروتمند است هم خوش قیافه و باهوش. او دوستان صمیمی هم سن چندانی ندارد و به تازگی خواهرش ازدواج کرده است، بنابراین ارتباطات چندانی با جنس زنان ندارد، پس از برخی جهات او می بایست بالغ تر و پختهتر از آنچه هست باشد، اما وقتی با او آشنا می شویم می فهمیم که بسیار جوان و کم تجربه است. وقتی در طول رمان پختهتر می شود، می بینیم که هنوز چیزهای بیشتری هست که باید در مورد آن ها تجربه کسب کند.
مساله جالبی که در مورد تمامی رمان های آستن وجود دارد این است که همه ی آنها با ازدواج ختم می شوند. بیشتر شبیه داستانهای جن و پری یا فیلمهای دیزنی هستند، که شاهزاده و شاه دخت برای همیشه با خوشی زندگی می کنند و دیگر اتفاقات بعد از آن بحث نمی شود. خواننده با این فرض رها میشود که داستانی عاشقانه روی داده و و چیز دیگری در کار نبوده است. بیشتر رمان های دوره ی ویکتوریا روی مضمونی ثابت تمرکز دارند: آنها تصاویر و شخصیت هایی آرمانی هستند. در آن دوره در رابـ ـطه با زنان بیشترین چیزی که مورد انتظار بود ازدواج کردن بود و اینکه بتوانند ازدواج موفقی داشته باشند، چیزی درباره ی عشق و عاشقی گفته نمی شد. تا زمان آستن درواقع هیچ رمان عاشقانه ای وجود نداشت، چیزی نبود که زنان از آن برای آرمان سازی استفاده کنند، پس از جهاتی آستن اولین نویسنده ای بوده که از عشق و عاشقی یک آرمان ساخت.
در این رمان، اما و آقای نایتلی هستند که به صمیمیتی نسبی میرسند که در دیگر رمان هایش چندان معمول نیست، بیشتر قهرمانان زن از این شانس برخوردارند که با پیشنهاد ازدواجی تنها از طریق ارتباطی فیزیکی همچون یک بـ..وسـ..ـه روبه رو شوند. در این رمان اشارهای به هـ*ـوس و خواهــش نـفس وجود دارد، آن هم زمان که آقای نایتلی از بوسیدن دست اما خودداری می کند، اما با کمبود احساس و عاطفه مواجه شده و بیشتر عقب می کشد و سپس این اتفاق را شروع نوعی تغییر در شیوه ارتباطشان می بیند که در آن مسیری جدید از طریق صحبت آغاز می شود. سپس وقتی با هم در مسیر بازگشت به هارتفورد در حال پیاده رفتن هستند، آقای نایتلی اما را با اخباری در مورد چرچیل و ارتباط جدیدش مطمئن می کند، واضح است که این شکل صمیمیت حتی اگر به سادگی گرفتن دست همدیگر باشد به جنبه ای از وجود خواهــش نـفس بین شخصیتها نیز اشاره دارد.
به هر حال رمان ارزش خواندن دارد و داستانی است که مرز زمانی ندارد و برای مخاطبان امروزی هم دارای جذابیت های خودش هست. یکی از رمان هایی است که ارتباط و شباهتش با جامعهی مدرن کاملا مشهود است.آرمانهای دوره ی ویکتوریا و زن آرمانی آن دوره را نشان میدهد و همزمان در مقابل افکار جامعه و فرهنگ آن دوران در مورد عشق و نقش زنان می ایستد. با اینکه مخاطبِ هدف این رمان زنان هستند، رمانی کلاسیک است که می خواهد بگوید شما مردها هم میتوانید آن را بخوانید.
ماریا تاتار
منبع: the litbitch
نویسنده: جین آستن—Jane Austen
سال: ۱۸۱۵
نقد رمان اما
رمان اما را قبلاً یک بار در دبیرستان و یک بار هم در کلاس ادبیات کالجخوانده بودم. یکی از دلایل علاقه ام به کارهای کلاسیک این است که اثری کلاسیک را هر بار که بخوانید چیز تازهای از آن می فهمید، رمان اما نیز از این ویژگی مستثنا نیست و به همین دلیل تصمیم به خواندن دوباره ی آن گرفتم. اما رمانی است که بعدا اساس و پایه ی فیلم مدرن بی سرنخ شد. برای برخی خوانندگان امروزی، کارهای جین آستن شاید کهنه و خستهکننده به نظر آید اما برخی داستانهای او واقعاً بیرون از مرز زمان قرار دارند و حتی با فرهنگهای جدید و امروزی نیز به خوبی هم خوانی دارند.
اما برای من یکی از محبوبترین کاراکترهای جین آستن است. نه تنها به خاطر استقلالی که دارد بلکه چون شخصیتی شاداب و سرحال است.جوانی و سادگی اش او را بسیار دوست داشتنی کرده و سرزندگی خاصی به او بخشیده است. اما دختری جوان، ثروتمند و بی تجربه است که علاقه دارد جوانان را به هم برساند. او به تازگی موفق شده بود باعث به هم رسیدن خدمتکارشان خانم تیلر با یکی از دوستان خانوادگی شان آقای واتسون بشود که زنش فوت کرده بود.اکنون که خدمتکارشان ازدواج کرده و از آنجا رفته است، اما و پدرش در آن خانه تنها زندگی می کنند. اما دوست دارد کاری برای شاد کردن دیگران انجام دهد. او به دنبال دختران جوانی است که شرایط مطلوبی ندارند مثلاً بی پول اند یا ظاهر چندان زیبایی ندارند تا کمکشان کند و همسری مناسب برایشان پیدا کند. هریت اسمیت دختر یتیمی است که بستگان چندانی ندارد، اما به دنبال گزینه ی مناسبی برای هریت می گردد، آقای التون را می یابد، او از نظر سطح خانوادگی و ثروت از هریت بالاتر است. البته طرح و نقشه ی اما نتیجهای عکس می دهد و آقای التون عاشق خود اما میشود که خوشایند او نیست.دوست صمیمی اما، آقای نایتلی به او توصیه می کند که دخالت در زندگی و مسائل عاشقانه ی دوستانش کار جالبی نیست و بهتر است از این کار دست بردارد، اما او را احمق می پندارد و به پیدا کردن گزینه مناسب دیگری برای هریت ادامه می دهد. هریت درواقع عاشق کشاورزی محلی به اسم آقای مارتین است که از نظر اما شایسته ی عواطف و احساسات هریت نیست. در نهایت پس از اینکه آقای التون به عشقش به اما اعتراف می کند، شهر را ترک کرده و با زنی بیادب، گستاخ و خودبین ازدواج میکند و برمی گردد.
داستان ادامه مییابد و در ادامه اما عاشق مردی خودشیفته، با اسم و رسم و ثروتمند به نام آقای چرچیل می شود، اما به زودی متوجه میشود که عاشق چرچیل نیست و این آقای نایتلی است که اما واقعا عاشقش شده است. همین که او متوجه عشقش به آقای نایتلی می شود، هریت علاقهاش به آقای نایتلی را با اما درمیان می گذارد. در نهایت آقای نایتلی احساسش را بیان می کند و مشخص می شود که او به اما علاقه مند است. هریت با آقای مارتین ازدواج می کند، آقای چرچیل با خانم فرفکس که زنی خجالتی است، و آقای التون با خانم هاوکینز ازدواج می کنند.اما و آقای نایتلی هم با هم ازدواج کرده و برای همیشه به خوبی و خوشی درکنار هم زندگی می کنند البته در خانه ی اما نه خانه نایتلی.
اما یکی از مدرن ترین شخصیتهای آستن است، او ثروتمند و مستقل است و از این لحاظ نیازی به ازدواج ندارد.بیشتر قهرمانان زن آستن فقیر اند و با مردی ثروتمند ازدواج میکنند که حامی شان باشند، ولی همیشه از سر عشق ازدواج میکنند نه صرف رسیدن به آسودگی. البته از آنجایی که قهرمانان زن آستن فقیر و تهی دست اند، ازدواج با مردی ثروتمند خالی از حضور عشق نمی تواند باشد. ولی در مورد اما، با نگاهی متفاوت روبه رو می شویم و به همین خاطر اما به نسبت دیگر رمان های آستن شاداب تر است. برای اوفشار و اجباری نیست که عاشق مردی شود که ثروتمند باشد. اما خودش هم ثروتمند است هم خوش قیافه و باهوش. او دوستان صمیمی هم سن چندانی ندارد و به تازگی خواهرش ازدواج کرده است، بنابراین ارتباطات چندانی با جنس زنان ندارد، پس از برخی جهات او می بایست بالغ تر و پختهتر از آنچه هست باشد، اما وقتی با او آشنا می شویم می فهمیم که بسیار جوان و کم تجربه است. وقتی در طول رمان پختهتر می شود، می بینیم که هنوز چیزهای بیشتری هست که باید در مورد آن ها تجربه کسب کند.
مساله جالبی که در مورد تمامی رمان های آستن وجود دارد این است که همه ی آنها با ازدواج ختم می شوند. بیشتر شبیه داستانهای جن و پری یا فیلمهای دیزنی هستند، که شاهزاده و شاه دخت برای همیشه با خوشی زندگی می کنند و دیگر اتفاقات بعد از آن بحث نمی شود. خواننده با این فرض رها میشود که داستانی عاشقانه روی داده و و چیز دیگری در کار نبوده است. بیشتر رمان های دوره ی ویکتوریا روی مضمونی ثابت تمرکز دارند: آنها تصاویر و شخصیت هایی آرمانی هستند. در آن دوره در رابـ ـطه با زنان بیشترین چیزی که مورد انتظار بود ازدواج کردن بود و اینکه بتوانند ازدواج موفقی داشته باشند، چیزی درباره ی عشق و عاشقی گفته نمی شد. تا زمان آستن درواقع هیچ رمان عاشقانه ای وجود نداشت، چیزی نبود که زنان از آن برای آرمان سازی استفاده کنند، پس از جهاتی آستن اولین نویسنده ای بوده که از عشق و عاشقی یک آرمان ساخت.
در این رمان، اما و آقای نایتلی هستند که به صمیمیتی نسبی میرسند که در دیگر رمان هایش چندان معمول نیست، بیشتر قهرمانان زن از این شانس برخوردارند که با پیشنهاد ازدواجی تنها از طریق ارتباطی فیزیکی همچون یک بـ..وسـ..ـه روبه رو شوند. در این رمان اشارهای به هـ*ـوس و خواهــش نـفس وجود دارد، آن هم زمان که آقای نایتلی از بوسیدن دست اما خودداری می کند، اما با کمبود احساس و عاطفه مواجه شده و بیشتر عقب می کشد و سپس این اتفاق را شروع نوعی تغییر در شیوه ارتباطشان می بیند که در آن مسیری جدید از طریق صحبت آغاز می شود. سپس وقتی با هم در مسیر بازگشت به هارتفورد در حال پیاده رفتن هستند، آقای نایتلی اما را با اخباری در مورد چرچیل و ارتباط جدیدش مطمئن می کند، واضح است که این شکل صمیمیت حتی اگر به سادگی گرفتن دست همدیگر باشد به جنبه ای از وجود خواهــش نـفس بین شخصیتها نیز اشاره دارد.
به هر حال رمان ارزش خواندن دارد و داستانی است که مرز زمانی ندارد و برای مخاطبان امروزی هم دارای جذابیت های خودش هست. یکی از رمان هایی است که ارتباط و شباهتش با جامعهی مدرن کاملا مشهود است.آرمانهای دوره ی ویکتوریا و زن آرمانی آن دوره را نشان میدهد و همزمان در مقابل افکار جامعه و فرهنگ آن دوران در مورد عشق و نقش زنان می ایستد. با اینکه مخاطبِ هدف این رمان زنان هستند، رمانی کلاسیک است که می خواهد بگوید شما مردها هم میتوانید آن را بخوانید.
ماریا تاتار
منبع: the litbitch
سایت دانلود رمان نگاه دانلود
تالار نقد نگاه دانلود
دانلود رمان های عاشقانه